tgoop.com/shahidnekahi/80820
Last Update:
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4726🌷
#کتکی_که_فرمانده_از_تیمسار_خورد!!🌷
🌷بار دیگر با گرم شدن هوا، انواع بیماریها به جان بچهها هجوم آوردند. بیماری اسهال خونی تمام بچهها را از نا انداخته بود. امکانات دارویی وجود نداشت. در بهداری اردوگاه با یک سرنگ، به چهل نفر آمپول تزریق میکردند، فکرش را بکنید که، آخرین نفر چه زجری میکشید. برای اردوگاه، ۲۲ کارتن گوشت آوردند که چند کارتن از آن روانه منزل «نقیب جمال» فرمانده اردوگاه شد و چند کارتن دیگر روانه، بوفه. یک روز بین عراقیها ولولهای افتاد. همه در حال تکاپو بودند. تا اینکه یک تیمسار عراقی وارد اردوگاه شد.
🌷دستور داد که همه نگهبانها به اتاق هایشان بروند و بعد ما را در یکجا جمع کرد و برایمان صحبت نمود. از ما خواست که مشکلاتمان را بگوییم تا رسیدگی کند. بچهها هم حرفهایشان را گفتند: کمبود موادغذایی، وسایل دارویی و پزشکی، امکانات و.... یکی از بچههای اصفهان – که اسمش مهدی بود- بلند شد و به طرز برخورد نگهبانها اعتراض کرد؛ از دزدیها گفت؛ پر بودن چاه دستشوییها؛ از ضرب و شتم بچهها و در آخر گفت: «من یک مجروحم، اما افراد شما به این امر توجه نمیکنند و مرا و بچههای مجروح دیگر را هم میزنند.»
🌷بچهها سطلهایی را که برای چای از آنها استفاده میکردیم، نشان دادند. تیمسار عراقی خیلی ناراحت شد و با عصبانیت یکی از سطلها را به زمین کوبید و گفت: «من به شما قول میدهم که به کارها و شکایاتتان رسیدگی کنم.» بعد از ناراحتی از اردوگاه بیرون رفت. فرمانده اردوگاه که یک دست کتک درست و حسابی به خاطر حرفهای تیمسار نصیبش شده بود آمد و با تهدید گفت: «نوبت شما هم میشود. حتماً به سراغ شما خواهم آمد.» بچهها چه حالی میکردند. میخندیدند و با خنده خود، کفر فرمانده اردوگاه را در میآوردند.
#راوی: آزاده سرافراز نصرالله کبابیان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
BY 🌹شهیدمحمدنکاحی🌹
Share with your friend now:
tgoop.com/shahidnekahi/80820