tgoop.com/shahidnekahi/80189
Last Update:
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4648🌷
#سرقت_بنزین_از_ماشین_فرمانده!!
🌷روزی یک سواری تویوتای مسی رنگ مقابل مقر توقف کرد، دیدم محمد جهان آرا پشت فرمان است، وقتی از ماشین پیاده شد با من سلام علیک و روبوسی کرد. جهان آرا بدون مقدمه گفت: فکر نمیکردم تا حالا در شهر مانده باشی، وقتی شنیدم هستی، گفتم، بیایم تو را ببینم. نمیدانم چرا محمد فکر میکرد، من نمانده باشم، از دیدن او خیلی خوشحال شدم، با هم به سمت مقر حرکت کردیم، از او سؤال کردم، به بچهها بگویم شما کی هستید؟ گفت: نه. از اوضاع و احوال سؤال کرد و گفت: کم و کسری ندارید؟ گفتم: نه الحمدالله، همه چیز هست، نیرو هم زیاد داریم، تازه این همه نیرو هم اینجا لازم نیست، چون خطر زخمی و شهید شدن آنها را افزایش میدهد.
🌷با محمد سمت سنگرها آمدیم، گفتم: میخواهم جایی را نشان شما دهم که بجز بچههای مقر، کسی از آنجا اطلاع ندارد. گفت: کجا؟ گفتم: همین ساختمان نیمه ساز رو به رو. گفت: آنجا چی است؟ گفتم: الان میبینید. رفتیم داخل ساختمان، چشم محمد به یک انبار مهمات خورد با تعجب پرسید: این همه مهمات اینجا چکار میکند؟ گفتم: از این ور و آن ور جمع کرده و برای روز مبادا نگه داشتهایم، اگر یک هفته دیگر هم مهمات به ما نرسانید، تأمین هستیم. گفت: این مکان برای شما خطر دارد، اگر خمپاره یا گلولهای اصابت کند، همه به هوا میروید. گفتم: نه دو تا سقف دارد و در بالای هر سقف، یک گونی خاک گذاشتهایم.
🌷حدود نیم ساعت با هم بودیم، بعد گفت، باید برود، خداحافظی کرد و رفت. وقتی محمد رفت، یکی از بچههای مقر گفت: امروز چند ساعت تلویزیون تماشا میکنیم. گفتم: با کدام برق؟ گفت: با موتور برق. گفتم: با کدام بنزین؟ گفت: با بنزین ماشین دوست شما. با عصبانیت گفتم: ای وای، چکار کردید؟ میدانی او چه کسی بود؟ آبروی مرا بردید. یکی از بچهها گفت: مگه کی بود؟ گفتم: محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر. بچهها باور نمیکردند، جهان آرا به تنهایی نزد ما آمده باشد، درحالیکه اجازه معرفی خود را هم نداده بود. گفتم: چقدر بنزین از ماشین محمد کشیدید؟ گفت: ۲۰ لیتر. گفتم: بنده خدا، اگر در راه نماند، خوب است.
🌷می توان از شخصیت مهربان، مدیریت و سیمای نورانی جهان آرا به اندازه یک کتاب نوشت. باید یاران نزدیک محمد از روحیات و خصوصیات رفتاری این فرمانده محبوب بنویسند، من تنها چند جمله درباره جهان آرا میگویم. محمد قبل از اینکه یک فرمانده نظامی باشد، فرمانده قلبها و همیشه در پی جلب و جذب دل افراد بود. هرگز ندیدم کسی را از خودش ناراحت کرده باشد، بسیاری از بچهها ابتدا جذب محمد و بعد جذب سپاه شدند. محمد زمان انقلاب و پیش از جنگ هم سعی در جذب افرادی داشت که در خط انقلاب نبودند، جاذبه محمد جایی برای دافعه نمیگذاشت، حتی ندیدم در بین مخالفان، کسی محمد را دوست نداشته باشد.
🌷جهان آرا نزد هر فردی با هر فکر و اندیشهای همیشه قابل احترام بود و هست. شهید جهان آرا یکی از هزاران شهید گلگون کفن انقلاب از خطه خونین شهر است که فرماندهی سپاه شهیدان این شهر را به عهده داشت. وی در دوران دشوار دفاع مقدس، در مسیر به بار نشستن خون شهدا، آسایش و آرامش را بر خود حرام کرد و مردانه در مقابل متجاوزان بعثی ایستاد. جهان آرا و تعدادی از سرداران و سربازان فاتح ارتش اسلام هشتم مهرماه سال ۱۳۶۰ درحالیکه پس از رزمی بیامان با بعثیان متجاوز، از جبهه نبرد حق علیه باطل باز میگشتند، بر اثر سانحه سقوط هواپیما در حوالی تهران به خیل شهدا پیوستند.
🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد سيد محمد جهان آرا
#راوی: رزمنده دلاور علی سالمی از رزمندگان خرمشهری دوران دفاع مقدس
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
BY 🌹شهیدمحمدنکاحی🌹
Share with your friend now:
tgoop.com/shahidnekahi/80189