Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/sahyh_albukhariy1/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
کتاب صحیح البخاری@sahyh_albukhariy1 P.3216
SAHYH_ALBUKHARIY1 Telegram 3216
كتاب آداب غذا خوردن
باب (15): خرماي تازه و خرماي خشك

1882- «عَنْ جابر بن عبدالله رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا ، قَالَ: كَانَ بِالْمَدِينَةِ يَهُودِيٌّ، وَكَانَ يُسْلِفُنِي فِي تَمْرِي إِلَى الْجِدَادِ، وَكَانَتْ لِجَابِرٍ الأَرْضُ الَّتِي بِطَرِيقِ رُومَةَ. فَجَلَسَتْ، فَخَلا عَامًا فَجَاءَنِي الْيَهُودِيُّ عِنْدَ الْجَدَادِ، وَلَمْ أَجُدَّ مِنْهَا شَيْئًا. فَجَعَلْتُ أَسْتَنْظِرُهُ إِلَى قَابِلٍ فَيَأْبَى. فَأُخْبِرَ بِذَلِكَ النَّبِيُّ ﷺ . فَقَالَ لأَصْحَابِهِ: «امْشُوا نَسْتَنْظِرْ لِجَابِرٍ مِنَ الْيَهُودِيِّ». فَجَاءُونِي فِي نَخْلِي، فَجَعَلَ النَّبِيُّ ﷺ يُكَلِّمُ الْيَهُودِيَّ. فَيَقُولُ: أَبَا الْقَاسِمِ! لا أُنْظِرُهُ. فَلَمَّا رَأَى النَّبِيُّ ﷺ قَامَ فَطَافَ فِي النَّخْلِ، ثُمَّ جَاءَهُ فَكَلَّمَهُ، فَأَبَى. فَقُمْتُ فَجِئْتُ بِقَلِيلِ رُطَبٍ فَوَضَعْتُهُ بَيْنَ يَدَيِ النَّبِيِّ ﷺ فَأَكَلَ. ثُمَّ قَالَ: «أَيْنَ عَرِيشُكَ يَا جَابِرُ»؟ فَأَخْبَرْتُهُ. فَقَالَ: «افْرُشْ لِي فِيهِ». فَفَرَشْتُه،ُ فَدَخَلَ فَرَقَدَ ثُمَّ اسْتَيْقَظَ. فَجِئْتُهُ بِقَبْضَةٍ أُخْرَى، فَأَكَلَ مِنْهَا. ثُمَّ قَامَ فَكَلَّمَ الْيَهُودِيَّ فَأَبَى عَلَيْهِ. فَقَامَ فِي الرِّطَابِ فِي النَّخْلِ الثَّانِيَةَ. ثُمَّ قَالَ: «يَا جَابِرُ! جُدَّ وَاقْضِ». فَوَقَفَ فِي الْجَدَادِ، فَجَدَدْتُ مِنْهَا مَا قَضَيْتُهُ، وَفَضَلَ مِنْهُ. فَخَرَجْتُ حَتَّى جِئْتُ النَّبِيَّ ﷺ فَبَشَّرْتُهُ. فَقَالَ: «أَشْهَدُ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ»». (بخارى: 5443)

ترجمه: «جابر بن عبدالله رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا می‌گوید: یک نفر از یهود مدینه تا فصل چیدن خرما به من خرما قرض می‌داد. گفتنی است كه باغ من در مسیر چاه رومه قرار داشت. در یكی از سالها, نخل‌هایم ثمر نداد. هنگام چیدن محصول, آن شخص یهودی نزد من آمد. حال آنكه در آن سال, من هیچ محصولی برداشت نكرده بودم. لذا از او تا سال آینده, مهلت می‌خواستم. اما او نمی‌پذیرفت. ماجرا به اطلاع نبی اكرم ﷺ رسید.آن حضرت ﷺ به یارانش گفت: «برویم تا از آن شخص یهودی برای جابر, مهلت بگیریم». آنگاه آنها در نخلستانم نزد من آمدند و نبی اكرم ﷺ شروع به سخن گفتن با او نمود. و او همچنان می‌گفت: ای ابوالقاسم! به او مهلت نمی‌دهم. هنگامی كه نبی اكرم ﷺ اصرار او را دید, برخاست ودر میان نخل‌های خرما، گشتی زد و دوباره، نزدش آمد و با او صحبت كرد. اما باز هم نپذیرفت. سپس من برخاستم و اندكی خرما آوردم و جلوی نبی اكرم ﷺ گذاشتم.آن حضرت ﷺ از آن خرما خورد. سپس فرمود: «ای جابر! سایبانت كجاست»؟ من آن را به نبی اكرم ﷺ نشان دادم. فرمود: «چیزی در آن، پهن كن». من نیز چیزی، پهن كردم. رسول خداَّ ﷺ وارد آن شد و خوابید. سپس بیدار شد. من یک مشت، خرمای دیگر، برایش آوردم. آن حضرت ﷺ نیز قدری از آنها خورد و بار دیگر برخاست و با آن شخص یهودی، صحبت كرد. اما باز هم نپذیرفت. پیامبر اكرم ﷺ برای بار دوم, در میان درختهای خرما, گشتی زد. آنگاه فرمود: «ای جابر! خرماها را بچین و قرض ات را ادا كن». و هنگام چیدن, خودش نیز آنجا ایستاد. من به اندازه‌ای از آن نخل‌ها, خرما چیدم كه قرض‌‌ام را ادا كردم ومقداری هم باقی ماند. سپس براه افتادم تا اینكه نزد نبی اكرم ﷺ آمدم و به او مژده دادم. رسول خدا ﷺ فرمود: «گواهی می‌دهم كه من، پیامبر خدا هستم»».




کپی حدیث شریف بدون آیدی کانال حرامه
@sahyh_albukhariy1



tgoop.com/sahyh_albukhariy1/3216
Create:
Last Update:

كتاب آداب غذا خوردن
باب (15): خرماي تازه و خرماي خشك

1882- «عَنْ جابر بن عبدالله رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا ، قَالَ: كَانَ بِالْمَدِينَةِ يَهُودِيٌّ، وَكَانَ يُسْلِفُنِي فِي تَمْرِي إِلَى الْجِدَادِ، وَكَانَتْ لِجَابِرٍ الأَرْضُ الَّتِي بِطَرِيقِ رُومَةَ. فَجَلَسَتْ، فَخَلا عَامًا فَجَاءَنِي الْيَهُودِيُّ عِنْدَ الْجَدَادِ، وَلَمْ أَجُدَّ مِنْهَا شَيْئًا. فَجَعَلْتُ أَسْتَنْظِرُهُ إِلَى قَابِلٍ فَيَأْبَى. فَأُخْبِرَ بِذَلِكَ النَّبِيُّ ﷺ . فَقَالَ لأَصْحَابِهِ: «امْشُوا نَسْتَنْظِرْ لِجَابِرٍ مِنَ الْيَهُودِيِّ». فَجَاءُونِي فِي نَخْلِي، فَجَعَلَ النَّبِيُّ ﷺ يُكَلِّمُ الْيَهُودِيَّ. فَيَقُولُ: أَبَا الْقَاسِمِ! لا أُنْظِرُهُ. فَلَمَّا رَأَى النَّبِيُّ ﷺ قَامَ فَطَافَ فِي النَّخْلِ، ثُمَّ جَاءَهُ فَكَلَّمَهُ، فَأَبَى. فَقُمْتُ فَجِئْتُ بِقَلِيلِ رُطَبٍ فَوَضَعْتُهُ بَيْنَ يَدَيِ النَّبِيِّ ﷺ فَأَكَلَ. ثُمَّ قَالَ: «أَيْنَ عَرِيشُكَ يَا جَابِرُ»؟ فَأَخْبَرْتُهُ. فَقَالَ: «افْرُشْ لِي فِيهِ». فَفَرَشْتُه،ُ فَدَخَلَ فَرَقَدَ ثُمَّ اسْتَيْقَظَ. فَجِئْتُهُ بِقَبْضَةٍ أُخْرَى، فَأَكَلَ مِنْهَا. ثُمَّ قَامَ فَكَلَّمَ الْيَهُودِيَّ فَأَبَى عَلَيْهِ. فَقَامَ فِي الرِّطَابِ فِي النَّخْلِ الثَّانِيَةَ. ثُمَّ قَالَ: «يَا جَابِرُ! جُدَّ وَاقْضِ». فَوَقَفَ فِي الْجَدَادِ، فَجَدَدْتُ مِنْهَا مَا قَضَيْتُهُ، وَفَضَلَ مِنْهُ. فَخَرَجْتُ حَتَّى جِئْتُ النَّبِيَّ ﷺ فَبَشَّرْتُهُ. فَقَالَ: «أَشْهَدُ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ»». (بخارى: 5443)

ترجمه: «جابر بن عبدالله رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا می‌گوید: یک نفر از یهود مدینه تا فصل چیدن خرما به من خرما قرض می‌داد. گفتنی است كه باغ من در مسیر چاه رومه قرار داشت. در یكی از سالها, نخل‌هایم ثمر نداد. هنگام چیدن محصول, آن شخص یهودی نزد من آمد. حال آنكه در آن سال, من هیچ محصولی برداشت نكرده بودم. لذا از او تا سال آینده, مهلت می‌خواستم. اما او نمی‌پذیرفت. ماجرا به اطلاع نبی اكرم ﷺ رسید.آن حضرت ﷺ به یارانش گفت: «برویم تا از آن شخص یهودی برای جابر, مهلت بگیریم». آنگاه آنها در نخلستانم نزد من آمدند و نبی اكرم ﷺ شروع به سخن گفتن با او نمود. و او همچنان می‌گفت: ای ابوالقاسم! به او مهلت نمی‌دهم. هنگامی كه نبی اكرم ﷺ اصرار او را دید, برخاست ودر میان نخل‌های خرما، گشتی زد و دوباره، نزدش آمد و با او صحبت كرد. اما باز هم نپذیرفت. سپس من برخاستم و اندكی خرما آوردم و جلوی نبی اكرم ﷺ گذاشتم.آن حضرت ﷺ از آن خرما خورد. سپس فرمود: «ای جابر! سایبانت كجاست»؟ من آن را به نبی اكرم ﷺ نشان دادم. فرمود: «چیزی در آن، پهن كن». من نیز چیزی، پهن كردم. رسول خداَّ ﷺ وارد آن شد و خوابید. سپس بیدار شد. من یک مشت، خرمای دیگر، برایش آوردم. آن حضرت ﷺ نیز قدری از آنها خورد و بار دیگر برخاست و با آن شخص یهودی، صحبت كرد. اما باز هم نپذیرفت. پیامبر اكرم ﷺ برای بار دوم, در میان درختهای خرما, گشتی زد. آنگاه فرمود: «ای جابر! خرماها را بچین و قرض ات را ادا كن». و هنگام چیدن, خودش نیز آنجا ایستاد. من به اندازه‌ای از آن نخل‌ها, خرما چیدم كه قرض‌‌ام را ادا كردم ومقداری هم باقی ماند. سپس براه افتادم تا اینكه نزد نبی اكرم ﷺ آمدم و به او مژده دادم. رسول خدا ﷺ فرمود: «گواهی می‌دهم كه من، پیامبر خدا هستم»».




کپی حدیث شریف بدون آیدی کانال حرامه
@sahyh_albukhariy1

BY کتاب صحیح البخاری


Share with your friend now:
tgoop.com/sahyh_albukhariy1/3216

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

How to build a private or public channel on Telegram? While the character limit is 255, try to fit into 200 characters. This way, users will be able to take in your text fast and efficiently. Reveal the essence of your channel and provide contact information. For example, you can add a bot name, link to your pricing plans, etc. Although some crypto traders have moved toward screaming as a coping mechanism, several mental health experts call this therapy a pseudoscience. The crypto community finds its way to engage in one or the other way and share its feelings with other fellow members. Deputy District Judge Peter Hui sentenced computer technician Ng Man-ho on Thursday, a month after the 27-year-old, who ran a Telegram group called SUCK Channel, was found guilty of seven charges of conspiring to incite others to commit illegal acts during the 2019 extradition bill protests and subsequent months. It’s yet another bloodbath on Satoshi Street. As of press time, Bitcoin (BTC) and the broader cryptocurrency market have corrected another 10 percent amid a massive sell-off. Ethereum (EHT) is down a staggering 15 percent moving close to $1,000, down more than 42 percent on the weekly chart.
from us


Telegram کتاب صحیح البخاری
FROM American