Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/sahyh_albukhariy1/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
کتاب صحیح البخاری@sahyh_albukhariy1 P.3163
SAHYH_ALBUKHARIY1 Telegram 3163
كتاب نكاح
باب (30): غيرت

1844- «عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبِي بَكْرٍ رَضي اللَّه عنهما قَالَتْ: تَزَوَّجَنِي الزُّبَيْرُ، وَمَا لَهُ فِي الأَرْضِ مِنْ مَالٍ وَلا مَمْلُوكٍ، وَلاَ شَيْءٍ غَيْرَ نَاضِحٍ وَغَيْرَ فَرَسِهِ. فَكُنْتُ أَعْلِفُ فَرَسَهُ، وَأَسْتَقِي الْمَاءَ، وَأَخْرِزُ غَرْبَهُ وَأَعْجِنُ، وَلَمْ أَكُنْ أُحْسِنُ أَخْبِزُ، وَكَانَ يَخْبِزُ جَارَاتٌ لِي مِنَ الأَنْصَارِ، وَكُنَّ نِسْوَةَ صِدْقٍ، وَكُنْتُ أَنْقُلُ النَّوَى مِنْ أَرْضِ الزُّبَيْرِ الَّتِي أَقْطَعَهُ رسول الله ﷺ عَلَى رَأْسِي، وَهِيَ مِنِّي عَلَى ثُلُثَيْ فَرْسَخٍ، فَجِئْتُ يَوْمًا وَالنَّوَى عَلَى رَأْسِي، فَلَقِيتُ رسول الله ﷺ وَمَعَهُ نَفَرٌ مِنَ الأَنْصَارِ، فَدَعَانِي، ثُمَّ قَالَ: «إِخْ إِخْ» لِيَحْمِلَنِي خَلْفَهُ، فَاسْتَحْيَيْتُ أَنْ أَسِيرَ مَعَ الرِّجَالِ، وَذَكَرْتُ الزُّبَيْرَ وَغَيْرَتَهُ، وَكَانَ أَغْيَرَ النَّاسِ، فَعَرَفَ رسول الله ﷺ أَنِّي قَدِ اسْتَحْيَيْتُ فَمَضَى، فَجِئْتُ الزُّبَيْرَ فَقُلْتُ: لَقِيَنِي رسول الله ﷺ وَعَلَى رَأْسِي النَّوَى، وَمَعَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَأَنَاخَ لأَرْكَبَ فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْهُ، وَعَرَفْتُ غَيْرَتَكَ، فَقَالَ: وَاللَّهِ لَحَمْلُكِ النَّوَى كَانَ أَشَدَّ عَلَيَّ مِنْ رُكُوبِكِ مَعَهُ، قَالَتْ: حَتَّى أَرْسَلَ إِلَيَّ أَبُو بَكْرٍ بَعْدَ ذَلِكَ بِخَادِمٍ تَكْفِينِي سِيَاسَةَ الْفَرَسِ، فَكَأَنَّمَا أَعْتَقَنِي». (بخارى: 5224)

ترجمه: «اسماء دختر ابوبكر رَضي اللَّه عنهما می‌گوید: زبیر با من ازدواج كرد در حالی كه بجز اسب و شتری كه آب می‌كشید، هیچ نوع سرمایه‌ای اعم از برده یا چیز دیگری، در روی زمین نداشت. من اسب‌اش را علف می‌دادم،آب می‌كشیدم، دلوش را می‌دوختم و آرد، خمیر می‌كردم. اما نان پختن را خوب نمی‌دانستم. بدین جهت، تعدادی از همسایگان انصاری من كه زنان بسیار خوبی بودند، برایم نان می‌پختند. همچنین از زمین زبیر كه رسول الله ﷺ آنرا به او واگذار كرده بود (تا صرفاً ازآن استفاده كند و مالک آن نبود) و دو سوم فرسنگ با ما فاصله داشت، هسته می‌آوردم. یكی از روزها كه هسته‌ها بر سرم بود و داشتم می‌آمدم با رسول الله ﷺ كه تعداد زیادی از انصار، همراهش بودند، برخورد نمودم. آنحضرت ﷺ مرا صدا زد و گفت: «إخ إخ» یعنی خواست شترش را بخواباند تا مرا پشت سرش سوار كند . اما من شرم كردم كه با مردان، همراه شوم. علاوه بر این، از آنجا كه زبیر با غیرت ترین مردم بشمار می‌رفت، بیاد او و غیرت‌اش افتادم. رسول خدا ﷺ هم دانست كه من خجالت می‌كشم. لذا به راهش ادامه داد. من نزد زبیر رفتم و گفتم: رسول خدا ﷺ كه چند نفر از یارانش نیز همراه او بودند، مرا دید كه هسته بر سرم دارم. شترش را خواباند تا بر آن سوار شوم. اما من خجالت كشیدم. علاوه بر آن، به یاد غیرت ات افتادم. زبیر گفت: سوگند به خدا كه حمل هسته‌ها بر سرت، از سوار شدن با رسول اكرم ﷺ برایم دشوارتر بود.
اسماء می‌گوید: چنین وضعی داشتم تا اینكه سرانجام، پدرم ؛ابوبكر رَضي اللَّه عنه ؛ خدمتگزاری برایم فرستاد كه كارهای اسب را انجام می‌داد. او با این كار، گویا مرا آزاد ساخت».
- اسماء رَضي اللَّه عنها چنین پنداشت كه آنحضرت  می خواهد او را پشت سرش، سوار كند. ولی شاید پیامبر اكرم  می خواست او را بر شترش، سوار كند و هسته هایش را نیز بالای شتر بگذارد و خودش بر مركبی دیگر، سوار شود. (فتح الباری)




کپی حدیث شریف بدون آیدی کانال حرامه
@sahyh_albukhariy1
1



tgoop.com/sahyh_albukhariy1/3163
Create:
Last Update:

كتاب نكاح
باب (30): غيرت

1844- «عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبِي بَكْرٍ رَضي اللَّه عنهما قَالَتْ: تَزَوَّجَنِي الزُّبَيْرُ، وَمَا لَهُ فِي الأَرْضِ مِنْ مَالٍ وَلا مَمْلُوكٍ، وَلاَ شَيْءٍ غَيْرَ نَاضِحٍ وَغَيْرَ فَرَسِهِ. فَكُنْتُ أَعْلِفُ فَرَسَهُ، وَأَسْتَقِي الْمَاءَ، وَأَخْرِزُ غَرْبَهُ وَأَعْجِنُ، وَلَمْ أَكُنْ أُحْسِنُ أَخْبِزُ، وَكَانَ يَخْبِزُ جَارَاتٌ لِي مِنَ الأَنْصَارِ، وَكُنَّ نِسْوَةَ صِدْقٍ، وَكُنْتُ أَنْقُلُ النَّوَى مِنْ أَرْضِ الزُّبَيْرِ الَّتِي أَقْطَعَهُ رسول الله ﷺ عَلَى رَأْسِي، وَهِيَ مِنِّي عَلَى ثُلُثَيْ فَرْسَخٍ، فَجِئْتُ يَوْمًا وَالنَّوَى عَلَى رَأْسِي، فَلَقِيتُ رسول الله ﷺ وَمَعَهُ نَفَرٌ مِنَ الأَنْصَارِ، فَدَعَانِي، ثُمَّ قَالَ: «إِخْ إِخْ» لِيَحْمِلَنِي خَلْفَهُ، فَاسْتَحْيَيْتُ أَنْ أَسِيرَ مَعَ الرِّجَالِ، وَذَكَرْتُ الزُّبَيْرَ وَغَيْرَتَهُ، وَكَانَ أَغْيَرَ النَّاسِ، فَعَرَفَ رسول الله ﷺ أَنِّي قَدِ اسْتَحْيَيْتُ فَمَضَى، فَجِئْتُ الزُّبَيْرَ فَقُلْتُ: لَقِيَنِي رسول الله ﷺ وَعَلَى رَأْسِي النَّوَى، وَمَعَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَأَنَاخَ لأَرْكَبَ فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْهُ، وَعَرَفْتُ غَيْرَتَكَ، فَقَالَ: وَاللَّهِ لَحَمْلُكِ النَّوَى كَانَ أَشَدَّ عَلَيَّ مِنْ رُكُوبِكِ مَعَهُ، قَالَتْ: حَتَّى أَرْسَلَ إِلَيَّ أَبُو بَكْرٍ بَعْدَ ذَلِكَ بِخَادِمٍ تَكْفِينِي سِيَاسَةَ الْفَرَسِ، فَكَأَنَّمَا أَعْتَقَنِي». (بخارى: 5224)

ترجمه: «اسماء دختر ابوبكر رَضي اللَّه عنهما می‌گوید: زبیر با من ازدواج كرد در حالی كه بجز اسب و شتری كه آب می‌كشید، هیچ نوع سرمایه‌ای اعم از برده یا چیز دیگری، در روی زمین نداشت. من اسب‌اش را علف می‌دادم،آب می‌كشیدم، دلوش را می‌دوختم و آرد، خمیر می‌كردم. اما نان پختن را خوب نمی‌دانستم. بدین جهت، تعدادی از همسایگان انصاری من كه زنان بسیار خوبی بودند، برایم نان می‌پختند. همچنین از زمین زبیر كه رسول الله ﷺ آنرا به او واگذار كرده بود (تا صرفاً ازآن استفاده كند و مالک آن نبود) و دو سوم فرسنگ با ما فاصله داشت، هسته می‌آوردم. یكی از روزها كه هسته‌ها بر سرم بود و داشتم می‌آمدم با رسول الله ﷺ كه تعداد زیادی از انصار، همراهش بودند، برخورد نمودم. آنحضرت ﷺ مرا صدا زد و گفت: «إخ إخ» یعنی خواست شترش را بخواباند تا مرا پشت سرش سوار كند . اما من شرم كردم كه با مردان، همراه شوم. علاوه بر این، از آنجا كه زبیر با غیرت ترین مردم بشمار می‌رفت، بیاد او و غیرت‌اش افتادم. رسول خدا ﷺ هم دانست كه من خجالت می‌كشم. لذا به راهش ادامه داد. من نزد زبیر رفتم و گفتم: رسول خدا ﷺ كه چند نفر از یارانش نیز همراه او بودند، مرا دید كه هسته بر سرم دارم. شترش را خواباند تا بر آن سوار شوم. اما من خجالت كشیدم. علاوه بر آن، به یاد غیرت ات افتادم. زبیر گفت: سوگند به خدا كه حمل هسته‌ها بر سرت، از سوار شدن با رسول اكرم ﷺ برایم دشوارتر بود.
اسماء می‌گوید: چنین وضعی داشتم تا اینكه سرانجام، پدرم ؛ابوبكر رَضي اللَّه عنه ؛ خدمتگزاری برایم فرستاد كه كارهای اسب را انجام می‌داد. او با این كار، گویا مرا آزاد ساخت».
- اسماء رَضي اللَّه عنها چنین پنداشت كه آنحضرت  می خواهد او را پشت سرش، سوار كند. ولی شاید پیامبر اكرم  می خواست او را بر شترش، سوار كند و هسته هایش را نیز بالای شتر بگذارد و خودش بر مركبی دیگر، سوار شود. (فتح الباری)




کپی حدیث شریف بدون آیدی کانال حرامه
@sahyh_albukhariy1

BY کتاب صحیح البخاری


Share with your friend now:
tgoop.com/sahyh_albukhariy1/3163

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared the group Tuesday morning on Twitter, calling out the "degenerate" community, or crypto obsessives that engage in high-risk trading. Telegram Android app: Open the chats list, click the menu icon and select “New Channel.” Hashtags 6How to manage your Telegram channel? Informative
from us


Telegram کتاب صحیح البخاری
FROM American