کتاب صحیح البخاری

كتاب نكاح
باب (27): قرعه كشي ميان همسران، هنگام سفر

1840- «عَنْ عَائشَةَ رَضي اللَّه عنها : أَنَّ النَّبِيَّ ﷺ كَانَ إِذَا خَرَجَ أَقْرَعَ بَيْنَ نِسَائِهِ، فَطَارَتِ الْقُرْعَةُ لِعَائِشَةَ وَحَفْصَةَ، وَكَانَ النَّبِيُّ ﷺ إِذَا كَانَ بِاللَّيْلِ سَارَ مَعَ عَائِشَةَ يَتَحَدَّثُ، فَقَالَتْ حَفْصَةُ: أَلا تَرْكَبِينَ اللَّيْلَةَ بَعِيرِي وَأَرْكَبُ بَعِيرَكِ، تَنْظُرِينَ وَأَنْظُرُ، فَقَالَتْ: بَلَى، فَرَكِبَتْ. فَجَاءَ النَّبِيُّ ﷺ إِلَى جَمَلِ عَائِشَةَ وَعَلَيْهِ حَفْصَةُ، فَسَلَّمَ عَلَيْهَا، ثُمَّ سَارَ حَتَّى نَزَلُوا، وَافْتَقَدَتْهُ عَائِشَةُ، فَلَمَّا نَزَلُوا جَعَلَتْ رِجْلَيْهَا بَيْنَ الإِذْخِرِ، وَتَقُولُ: يَا رَبِّ سَلِّطْ عَلَيَّ عَقْرَبًا أَوْ حَيَّةً تَلْدَغُنِي، وَلا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَقُولَ لَهُ شَيْئًا». (بخارى: 5211)

ترجمه: «از عایشه رَضي اللَّه عنها روایت است كه هرگاه، نبی اكرم ﷺ می‌خواست به مسافرت برود، میان همسرانش، قرعه كشی می‌كرد . یک بار، قرعه به نام عایشه و حفصه افتاد. عادت آنحضرت ﷺ بر این بود كه شبها در مسیر راه، كنار عایشه رَضي اللَّه عنها حركت می‌كرد و با او صحبت می‌نمود. حفصه به عایشه گفت:آیا امشب، تو بر شتر من سوار نمی‌شوی تا من شتر تو را سوار شوم و شتران یكدیگر را تجربه كنیم؟
عایشه گفت: بلی، و بر شتر حفصه، سوار شد . نبی اكرم ﷺ بسوی شتر عایشه آمد و به او سلام كرد در حالی كه حفصه بر آن سوار بود . سپس به مسیرش ادامه داد تا اینكه توقف كردند. و از آنجائی كه عائشه رَضي اللَّه عنها همراهی پیامبر را از دست داد، هنگام توقف، پاهایش را میان گیاهان اذخر گذاشت و گفت: پروردگارا! عقرب یا ماری بر من مسلط گردان تا مرا نیش زند.
عایشه می‌گوید: (چون خودم مقصر بودم) نمی‌توانستم به رسول الله ﷺ چیزی بگویم».




کپی حدیث شریف بدون آیدی کانال حرامه❌❌❌
@sahyh_albukhariy1

❤1

www.tgoop.com/sahyh_albukhariy1/3159

78 viewsFeb 6 at 12:22

كتاب نكاح
باب (27): قرعه كشي ميان همسران، هنگام سفر

1840- «عَنْ عَائشَةَ رَضي اللَّه عنها : أَنَّ النَّبِيَّ ﷺ كَانَ إِذَا خَرَجَ أَقْرَعَ بَيْنَ نِسَائِهِ، فَطَارَتِ الْقُرْعَةُ لِعَائِشَةَ وَحَفْصَةَ، وَكَانَ النَّبِيُّ ﷺ إِذَا كَانَ بِاللَّيْلِ سَارَ مَعَ عَائِشَةَ يَتَحَدَّثُ، فَقَالَتْ حَفْصَةُ: أَلا تَرْكَبِينَ اللَّيْلَةَ بَعِيرِي وَأَرْكَبُ بَعِيرَكِ، تَنْظُرِينَ وَأَنْظُرُ، فَقَالَتْ: بَلَى، فَرَكِبَتْ. فَجَاءَ النَّبِيُّ ﷺ إِلَى جَمَلِ عَائِشَةَ وَعَلَيْهِ حَفْصَةُ، فَسَلَّمَ عَلَيْهَا، ثُمَّ سَارَ حَتَّى نَزَلُوا، وَافْتَقَدَتْهُ عَائِشَةُ، فَلَمَّا نَزَلُوا جَعَلَتْ رِجْلَيْهَا بَيْنَ الإِذْخِرِ، وَتَقُولُ: يَا رَبِّ سَلِّطْ عَلَيَّ عَقْرَبًا أَوْ حَيَّةً تَلْدَغُنِي، وَلا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَقُولَ لَهُ شَيْئًا». (بخارى: 5211)

ترجمه: «از عایشه رَضي اللَّه عنها روایت است كه هرگاه، نبی اكرم ﷺ می‌خواست به مسافرت برود، میان همسرانش، قرعه كشی می‌كرد . یک بار، قرعه به نام عایشه و حفصه افتاد. عادت آنحضرت ﷺ بر این بود كه شبها در مسیر راه، كنار عایشه رَضي اللَّه عنها حركت می‌كرد و با او صحبت می‌نمود. حفصه به عایشه گفت:آیا امشب، تو بر شتر من سوار نمی‌شوی تا من شتر تو را سوار شوم و شتران یكدیگر را تجربه كنیم؟
عایشه گفت: بلی، و بر شتر حفصه، سوار شد . نبی اكرم ﷺ بسوی شتر عایشه آمد و به او سلام كرد در حالی كه حفصه بر آن سوار بود . سپس به مسیرش ادامه داد تا اینكه توقف كردند. و از آنجائی كه عائشه رَضي اللَّه عنها همراهی پیامبر را از دست داد، هنگام توقف، پاهایش را میان گیاهان اذخر گذاشت و گفت: پروردگارا! عقرب یا ماری بر من مسلط گردان تا مرا نیش زند.
عایشه می‌گوید: (چون خودم مقصر بودم) نمی‌توانستم به رسول الله ﷺ چیزی بگویم».




کپی حدیث شریف بدون آیدی کانال حرامه❌❌❌
@sahyh_albukhariy1

BY کتاب صحیح البخاری