Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/sahyh_albukhariy1/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
کتاب صحیح البخاری@sahyh_albukhariy1 P.1978
SAHYH_ALBUKHARIY1 Telegram 1978
كتاب اجاره
باب (4): كارگري كه مزد خود را دريافت نكرده باشد و صاحب كار، مزدش را بكار اندازد و بر آن، بيفزايد

1048- «عَنْ عبدالله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا قَالَ: سَمِعْتُ رسول الله ﷺ يَقُولُ: «انْطَلَقَ ثَلاثَةُ رَهْطٍ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَكُمْ حَتَّى أَوَوُا الْمَبِيتَ إِلَى غَارٍ فَدَخَلُوهُ فَانْحَدَرَتْ صَخْرَةٌ مِنَ الْجَبَلِ فَسَدَّتْ عَلَيْهِمُ الْغَارَ، فَقَالُوا: إِنَّهُ لا يُنْجِيكُمْ مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَةِ إِلاَّ أَنْ تَدْعُوا اللَّهَ بِصَالِحِ أَعْمَالِكُمْ، فَقَالَ رَجُلٌ مِنْهُمُ: اللَّهُمَّ كَانَ لِي أَبَوَانِ شَيْخَانِ كَبِيرَانِ، وَكُنْتُ لا أَغْبِقُ قَبْلَهُمَا أَهْلاً وَلا مَالاً، فَنَأَى بِي فِي طَلَبِ شَيْءٍ يَوْمًا، فَلَمْ أُرِحْ عَلَيْهِمَا حَتَّى نَامَا، فَحَلَبْتُ لَهُمَا غَبُوقَهُمَا، فَوَجَدْتُهُمَا نَائِمَيْنِ، وَكَرِهْتُ أَنْ أَغْبِقَ قَبْلَهُمَا أَهْلاً أَوْ مَالاً، فَلَبِثْتُ وَالْقَدَحُ عَلَى يَدَيَّ أَنْتَظِرُ اسْتِيقَاظَهُمَا حَتَّى بَرَقَ الْفَجْرُ، فَاسْتَيْقَظَا فَشَرِبَا غَبُوقَهُمَا، اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتُ فَعَلْتُ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَفَرِّجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِيهِ مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَةِ، فَانْفَرَجَتْ شَيْئًا لا يَسْتَطِيعُونَ الْخُرُوجَ»، قَالَ النَّبِيُّ ﷺ : وَقَالَ الآخَرُ: اللَّهُمَّ كَانَتْ لِي بِنْتُ عَمٍّ كَانَتْ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَيَّ، فَأَرَدْتُهَا عَنْ نَفْسِهَا فَامْتَنَعَتْ مِنِّي، حَتَّى أَلَمَّتْ بِهَا سَنَةٌ مِنَ السِّنِينَ، فَجَاءَتْنِي فَأَعْطَيْتُهَا عِشْرِينَ وَمِائَةَ دِينَارٍ عَلَى أَنْ تُخَلِّيَ بَيْنِي وَبَيْنَ نَفْسِهَا فَفَعَلَتْ، حَتَّى إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهَا، قَالَتْ: لا أُحِلُّ لَكَ أَنْ تَفُضَّ الْخَاتَمَ إِلاَّ بِحَقِّهِ، فَتَحَرَّجْتُ مِنَ الْوُقُوعِ عَلَيْهَا، فَانْصَرَفْتُ عَنْهَا وَهِيَ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَيَّ، وَتَرَكْتُ الذَّهَبَ الَّذِي أَعْطَيْتُهَا، اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتُ فَعَلْتُ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَافْرُجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِيهِ، فَانْفَرَجَتِ الصَّخْرَةُ، غَيْرَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَطِيعُونَ الْخُرُوجَ مِنْهَا» قَالَ النَّبِيُّ ﷺ : «وَقَالَ الثَّالِثُ: اللَّهُمَّ إِنِّي اسْتَأْجَرْتُ أُجَرَاءَ فَأَعْطَيْتُهُمْ أَجْرَهُمْ غَيْرَ رَجُلٍ وَاحِدٍ تَرَكَ الَّذِي لَهُ وَذَهَبَ، فَثَمَّرْتُ أَجْرَهُ حَتَّى كَثُرَتْ مِنْهُ الأَمْوَالُ فَجَاءَنِي بَعْدَ حِينٍ، فَقَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ أَدِّ إِلَيَّ أَجْرِي، فَقُلْتُ لَهُ: كُلُّ مَا تَرَى مِنْ أَجْرِكَ مِنَ الإِبِلِ وَالْبَقَرِ وَالْغَنَمِ وَالرَّقِيقِ، فَقَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ لا تَسْتَهْزِئُ بِي، فَقُلْتُ: إِنِّي لا أَسْتَهْزِئُ بِكَ، فَأَخَذَهُ كُلَّهُ فَاسْتَاقَهُ فَلَمْ يَتْرُكْ مِنْهُ شَيْئًا، اللَّهُمَّ فَإِنْ كُنْتُ فَعَلْتُ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَافْرُجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِيهِ، فَانْفَرَجَتِ الصَّخْرَةُ فَخَرَجُوا يَمْشُونَ»». (بخارى: 2272)

ترجمه: «عبد الله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا می‌گوید: از رسول الله ﷺ شنیدم كه فرمود: «سه نفر از امتهای گذشته، براه افتادند و شب را در غاری، بیبوته نمودند. ناگهان، سنگ بزرگی از قله كوه، سرازیر شد و دهانه غار را كاملاً مسدود نمود. به یكدیگر گفتند: راه نجاتی از این سنگ، وجود ندارد مگر اینكه به اعمال نیک خود، متوسل شده و از خدا بخواهیم.(تا ما را نجات دهد). یكی از آنان، دعا كرد و گفت: پروردگارا! پدر و مادرم سالخورده بودند و من قبل از زن و فرزند و غلام و كنیزان خود، به آنها غذا می‌دادم. روزی، بخاطر كاری، دیر به خانه برگشتم و قبل از اینكه خدمت والدینم برسم، آنها خواب رفته بودند. شیر دوشیدم و آنها را بدست گرفتم و تمام شب، در انتظار بیدار شدن آنان، روی پاهایم ایستادم و به اهل خانه‏ام چیزی ندادم. هنگام صبح، وقتی كه آنها بیدار شدند، آن شیرها را به آنان، دادم. پروردگارا! اگر این عمل را بخاطر خوشنودی تو انجام داده‌ام، ما را از این مصیبتی كه گرفتار آن شده‌ایم، نجات ده. آنگاه، سنگ، اندكی تكان خورد. اما نه در حدی كه آنان بتوانند از غار، بیرون بیایند». رسول ‏الله ﷺ فرمود: «سپس، نفر دوم، دست به دعا برداشت و گفت: پروردگارا! من دختر عمویی داشتم كه فریفته او شده بودم. روزی می‏خواستم با او زنا كنم ولی امتناع ورزید. تا اینكه در یكی از سالها، نیاز پیدا كرد و نزد من آمد. گفتم: اگر خود را در اختیار من قرار دهی، یكصد و بیست دینار به تو خواهم داد. او ناچاراً پذیرفت. وقتی كاملاً برای انجام آن عمل، آماده شدم، گفت: شكستن این گوهر عفت، برای تو حرام است. من از انجام آن عمل، منصرف شدم . و مبلغ مذكور را به او بخشیدم و از او جدا شدم در حالی كه نزد من از همه مردم، محبوبتر بود.



tgoop.com/sahyh_albukhariy1/1978
Create:
Last Update:

كتاب اجاره
باب (4): كارگري كه مزد خود را دريافت نكرده باشد و صاحب كار، مزدش را بكار اندازد و بر آن، بيفزايد

1048- «عَنْ عبدالله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا قَالَ: سَمِعْتُ رسول الله ﷺ يَقُولُ: «انْطَلَقَ ثَلاثَةُ رَهْطٍ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَكُمْ حَتَّى أَوَوُا الْمَبِيتَ إِلَى غَارٍ فَدَخَلُوهُ فَانْحَدَرَتْ صَخْرَةٌ مِنَ الْجَبَلِ فَسَدَّتْ عَلَيْهِمُ الْغَارَ، فَقَالُوا: إِنَّهُ لا يُنْجِيكُمْ مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَةِ إِلاَّ أَنْ تَدْعُوا اللَّهَ بِصَالِحِ أَعْمَالِكُمْ، فَقَالَ رَجُلٌ مِنْهُمُ: اللَّهُمَّ كَانَ لِي أَبَوَانِ شَيْخَانِ كَبِيرَانِ، وَكُنْتُ لا أَغْبِقُ قَبْلَهُمَا أَهْلاً وَلا مَالاً، فَنَأَى بِي فِي طَلَبِ شَيْءٍ يَوْمًا، فَلَمْ أُرِحْ عَلَيْهِمَا حَتَّى نَامَا، فَحَلَبْتُ لَهُمَا غَبُوقَهُمَا، فَوَجَدْتُهُمَا نَائِمَيْنِ، وَكَرِهْتُ أَنْ أَغْبِقَ قَبْلَهُمَا أَهْلاً أَوْ مَالاً، فَلَبِثْتُ وَالْقَدَحُ عَلَى يَدَيَّ أَنْتَظِرُ اسْتِيقَاظَهُمَا حَتَّى بَرَقَ الْفَجْرُ، فَاسْتَيْقَظَا فَشَرِبَا غَبُوقَهُمَا، اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتُ فَعَلْتُ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَفَرِّجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِيهِ مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَةِ، فَانْفَرَجَتْ شَيْئًا لا يَسْتَطِيعُونَ الْخُرُوجَ»، قَالَ النَّبِيُّ ﷺ : وَقَالَ الآخَرُ: اللَّهُمَّ كَانَتْ لِي بِنْتُ عَمٍّ كَانَتْ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَيَّ، فَأَرَدْتُهَا عَنْ نَفْسِهَا فَامْتَنَعَتْ مِنِّي، حَتَّى أَلَمَّتْ بِهَا سَنَةٌ مِنَ السِّنِينَ، فَجَاءَتْنِي فَأَعْطَيْتُهَا عِشْرِينَ وَمِائَةَ دِينَارٍ عَلَى أَنْ تُخَلِّيَ بَيْنِي وَبَيْنَ نَفْسِهَا فَفَعَلَتْ، حَتَّى إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهَا، قَالَتْ: لا أُحِلُّ لَكَ أَنْ تَفُضَّ الْخَاتَمَ إِلاَّ بِحَقِّهِ، فَتَحَرَّجْتُ مِنَ الْوُقُوعِ عَلَيْهَا، فَانْصَرَفْتُ عَنْهَا وَهِيَ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَيَّ، وَتَرَكْتُ الذَّهَبَ الَّذِي أَعْطَيْتُهَا، اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتُ فَعَلْتُ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَافْرُجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِيهِ، فَانْفَرَجَتِ الصَّخْرَةُ، غَيْرَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَطِيعُونَ الْخُرُوجَ مِنْهَا» قَالَ النَّبِيُّ ﷺ : «وَقَالَ الثَّالِثُ: اللَّهُمَّ إِنِّي اسْتَأْجَرْتُ أُجَرَاءَ فَأَعْطَيْتُهُمْ أَجْرَهُمْ غَيْرَ رَجُلٍ وَاحِدٍ تَرَكَ الَّذِي لَهُ وَذَهَبَ، فَثَمَّرْتُ أَجْرَهُ حَتَّى كَثُرَتْ مِنْهُ الأَمْوَالُ فَجَاءَنِي بَعْدَ حِينٍ، فَقَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ أَدِّ إِلَيَّ أَجْرِي، فَقُلْتُ لَهُ: كُلُّ مَا تَرَى مِنْ أَجْرِكَ مِنَ الإِبِلِ وَالْبَقَرِ وَالْغَنَمِ وَالرَّقِيقِ، فَقَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ لا تَسْتَهْزِئُ بِي، فَقُلْتُ: إِنِّي لا أَسْتَهْزِئُ بِكَ، فَأَخَذَهُ كُلَّهُ فَاسْتَاقَهُ فَلَمْ يَتْرُكْ مِنْهُ شَيْئًا، اللَّهُمَّ فَإِنْ كُنْتُ فَعَلْتُ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَافْرُجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِيهِ، فَانْفَرَجَتِ الصَّخْرَةُ فَخَرَجُوا يَمْشُونَ»». (بخارى: 2272)

ترجمه: «عبد الله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا می‌گوید: از رسول الله ﷺ شنیدم كه فرمود: «سه نفر از امتهای گذشته، براه افتادند و شب را در غاری، بیبوته نمودند. ناگهان، سنگ بزرگی از قله كوه، سرازیر شد و دهانه غار را كاملاً مسدود نمود. به یكدیگر گفتند: راه نجاتی از این سنگ، وجود ندارد مگر اینكه به اعمال نیک خود، متوسل شده و از خدا بخواهیم.(تا ما را نجات دهد). یكی از آنان، دعا كرد و گفت: پروردگارا! پدر و مادرم سالخورده بودند و من قبل از زن و فرزند و غلام و كنیزان خود، به آنها غذا می‌دادم. روزی، بخاطر كاری، دیر به خانه برگشتم و قبل از اینكه خدمت والدینم برسم، آنها خواب رفته بودند. شیر دوشیدم و آنها را بدست گرفتم و تمام شب، در انتظار بیدار شدن آنان، روی پاهایم ایستادم و به اهل خانه‏ام چیزی ندادم. هنگام صبح، وقتی كه آنها بیدار شدند، آن شیرها را به آنان، دادم. پروردگارا! اگر این عمل را بخاطر خوشنودی تو انجام داده‌ام، ما را از این مصیبتی كه گرفتار آن شده‌ایم، نجات ده. آنگاه، سنگ، اندكی تكان خورد. اما نه در حدی كه آنان بتوانند از غار، بیرون بیایند». رسول ‏الله ﷺ فرمود: «سپس، نفر دوم، دست به دعا برداشت و گفت: پروردگارا! من دختر عمویی داشتم كه فریفته او شده بودم. روزی می‏خواستم با او زنا كنم ولی امتناع ورزید. تا اینكه در یكی از سالها، نیاز پیدا كرد و نزد من آمد. گفتم: اگر خود را در اختیار من قرار دهی، یكصد و بیست دینار به تو خواهم داد. او ناچاراً پذیرفت. وقتی كاملاً برای انجام آن عمل، آماده شدم، گفت: شكستن این گوهر عفت، برای تو حرام است. من از انجام آن عمل، منصرف شدم . و مبلغ مذكور را به او بخشیدم و از او جدا شدم در حالی كه نزد من از همه مردم، محبوبتر بود.

BY کتاب صحیح البخاری


Share with your friend now:
tgoop.com/sahyh_albukhariy1/1978

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Telegram message that reads: "Bear Market Screaming Therapy Group. You are only allowed to send screaming voice notes. Everything else = BAN. Text pics, videos, stickers, gif = BAN. Anything other than screaming = BAN. You think you are smart = BAN. The administrator of a telegram group, "Suck Channel," was sentenced to six years and six months in prison for seven counts of incitement yesterday. The group’s featured image is of a Pepe frog yelling, often referred to as the “REEEEEEE” meme. Pepe the Frog was created back in 2005 by Matt Furie and has since become an internet symbol for meme culture and “degen” culture. The public channel had more than 109,000 subscribers, Judge Hui said. Ng had the power to remove or amend the messages in the channel, but he “allowed them to exist.”
from us


Telegram کتاب صحیح البخاری
FROM American