صادقیه ( محبّی )

عکاسی که این عکس را گرفته بود، هنگام گرفتن آن به گریه افتاد. او از قدرت شخصیت این گوزن ماده شگفت‌زده شده بود؛ او (گوزن) پیش از ترک این دنیا، مستقیم به او نگاه می‌کرد. عکاس زیر این عکس نوشت:

«اگر قرار است بمیری و راهی نیست، پس چرا با ترس و زبونی؟ با افتخار بمیر؛ بهتر از آن است که با خواری و ذلت زندگی کنی.»

داستان این‌گونه است:
دو یوزپلنگ به این گوزن حمله کردند، در حالی که او با بچه‌هایش بازی می‌کرد.
گوزن شانسی برای فرار داشت؛ فاصله و موقعیت برای نجات او مساعد بود.
اما او تصمیم گرفت خود را این‌گونه تسلیم یوزپلنگ‌ها کند.
چرا؟
تا به بچه‌هایش فرصت فرار بدهد…
چون اگر اول خودش فرار می‌کرد، دیگر زمانی باقی نمی‌ماند تا بچه‌هایش هم بتوانند فرار کنند.

این عکس، لحظه‌ی پایانی زندگی یک مادر است؛ زمانی که گلویش در دهان یوزپلنگ‌ها بود، در حالی که همچنان نگاهش به عقب بود تا مطمئن شود بچه‌هایش به سلامت گریخته‌اند، پیش از آن‌که خودش قربانی شود.

مادر تنها کسی‌ست در دنیا که می‌تواند بدون هیچ چشم‌داشتی جانش را فدای تو کند ...!!

www.tgoop.com/sadeghiyemohebbi/42549

189 viewsJul 17 at 14:29

عکاسی که این عکس را گرفته بود، هنگام گرفتن آن به گریه افتاد. او از قدرت شخصیت این گوزن ماده شگفت‌زده شده بود؛ او (گوزن) پیش از ترک این دنیا، مستقیم به او نگاه می‌کرد. عکاس زیر این عکس نوشت:

«اگر قرار است بمیری و راهی نیست، پس چرا با ترس و زبونی؟ با افتخار بمیر؛ بهتر از آن است که با خواری و ذلت زندگی کنی.»

داستان این‌گونه است:
دو یوزپلنگ به این گوزن حمله کردند، در حالی که او با بچه‌هایش بازی می‌کرد.
گوزن شانسی برای فرار داشت؛ فاصله و موقعیت برای نجات او مساعد بود.
اما او تصمیم گرفت خود را این‌گونه تسلیم یوزپلنگ‌ها کند.
چرا؟
تا به بچه‌هایش فرصت فرار بدهد…
چون اگر اول خودش فرار می‌کرد، دیگر زمانی باقی نمی‌ماند تا بچه‌هایش هم بتوانند فرار کنند.

این عکس، لحظه‌ی پایانی زندگی یک مادر است؛ زمانی که گلویش در دهان یوزپلنگ‌ها بود، در حالی که همچنان نگاهش به عقب بود تا مطمئن شود بچه‌هایش به سلامت گریخته‌اند، پیش از آن‌که خودش قربانی شود.

مادر تنها کسی‌ست در دنیا که می‌تواند بدون هیچ چشم‌داشتی جانش را فدای تو کند ...!!

BY صادقیه ( محبّی )