REHROVAN Telegram 43863
🌹رهروان دین🌹
💐 داستان هدایت شیخ خالد راشد از زبان خودش: « قسمت اول» عمر من از سی نگذشته بود وقتی که همسرم اولین فرزندم را به دنیا آورد. همواره آن شب را به یاد دارم....تا آخر شب با گروهی در یکی از رستورانها ماندم...مهمانی پر بود از سخنان پرت و پلا..بلکه با غیبت و امثال…
🍃🌸🍃

#نابینایی_که_هدف_را_زد

« قسمت دوم»


اشک آرامی برگونه اش افتاد.

احساس کردم که در حق همسرم کوتاهی کرده ام می بایست که من به او توجه میکردم و مهمانی هایم را به خصوص در ماه نهم کم میکردم.
به سرعت او را به بیمارستان رساندم وارد اتاق زایمان شد با درد و رنج دست و پنجه نرم میکرد. با بی صبری منتظر زایمان او بودم. زایمانش سخت بود بسیار انتظار کشیدم تا خسته شدم به خانه رفتم و شماره تلفن خود را پیش آنها گذاشتم تا به من مژده دهند.
بعد از یک ساعت با من تماس گرفتند و خبر به دنیا آمدن پسرم "سالم" را به من دادند. فورا به بیمارستان رفتم. اتاقش را پرسیدم. از من خواستند به دکتری که پزشک زایمان همسرم بود مراجعه کنم. بر سرشان فریاد زدم دکتر کیه؟ مهم اینه که من سالم را ببینم.
به اتاق دکتر رفتم. دکتر درباره مصایب و راضی بودن به قدر الهی بامن صحبت کرد. بعد گفت فرزند تو عیب بزرگی در چشمش هست. امکان دارد که نابینا باشد.
سرم را پایین انداختم و اشک ریختم، آن گدای نابینایی را که در بازار هولش داده بودم و بر زمین انداختمش و مردم را بر او خندانیدم به یاد آوردم.

سبحان الله همانگونه که وام میگیری باید پس بدهی. مدتی لال شدم و نمیدانستم چه بگویم سپس همسرم و فرزندم را به یاد آوردم. از دکتر بخاطر لطفش تشکر کردم و رفتم تا همسرم را ببینم.
همسرم ناراحت نبود....

#ادامه_دارد ...ان شاءالله



tgoop.com/rehrovan/43863
Create:
Last Update:

🍃🌸🍃

#نابینایی_که_هدف_را_زد

« قسمت دوم»


اشک آرامی برگونه اش افتاد.

احساس کردم که در حق همسرم کوتاهی کرده ام می بایست که من به او توجه میکردم و مهمانی هایم را به خصوص در ماه نهم کم میکردم.
به سرعت او را به بیمارستان رساندم وارد اتاق زایمان شد با درد و رنج دست و پنجه نرم میکرد. با بی صبری منتظر زایمان او بودم. زایمانش سخت بود بسیار انتظار کشیدم تا خسته شدم به خانه رفتم و شماره تلفن خود را پیش آنها گذاشتم تا به من مژده دهند.
بعد از یک ساعت با من تماس گرفتند و خبر به دنیا آمدن پسرم "سالم" را به من دادند. فورا به بیمارستان رفتم. اتاقش را پرسیدم. از من خواستند به دکتری که پزشک زایمان همسرم بود مراجعه کنم. بر سرشان فریاد زدم دکتر کیه؟ مهم اینه که من سالم را ببینم.
به اتاق دکتر رفتم. دکتر درباره مصایب و راضی بودن به قدر الهی بامن صحبت کرد. بعد گفت فرزند تو عیب بزرگی در چشمش هست. امکان دارد که نابینا باشد.
سرم را پایین انداختم و اشک ریختم، آن گدای نابینایی را که در بازار هولش داده بودم و بر زمین انداختمش و مردم را بر او خندانیدم به یاد آوردم.

سبحان الله همانگونه که وام میگیری باید پس بدهی. مدتی لال شدم و نمیدانستم چه بگویم سپس همسرم و فرزندم را به یاد آوردم. از دکتر بخاطر لطفش تشکر کردم و رفتم تا همسرم را ببینم.
همسرم ناراحت نبود....

#ادامه_دارد ...ان شاءالله

BY 🌹رهروان دین🌹


Share with your friend now:
tgoop.com/rehrovan/43863

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Don’t publish new content at nighttime. Since not all users disable notifications for the night, you risk inadvertently disturbing them. Telegram iOS app: In the “Chats” tab, click the new message icon in the right upper corner. Select “New Channel.” The public channel had more than 109,000 subscribers, Judge Hui said. Ng had the power to remove or amend the messages in the channel, but he “allowed them to exist.” Some Telegram Channels content management tips
from us


Telegram 🌹رهروان دین🌹
FROM American