tgoop.com/rahyafte_com/68532
Last Update:
️اوایل جنگ ۱۲ روزه، یه ماشین نظامی سپاه رو زدند.
برای جابجاییش جرثقیل لازم بود، ولی سپاه جرثقیل دمدست نداشت. زنگ زدن به یک راننده جرثقیل خصوصی. طرفم نه ظاهر انقلابی داشت نه اون موقع دل و دماغی برای این کار.
،گفت: ۳۰ میلیون میگیرم.
️وسط کار تشنش شد، گفت: آب بیارین.
یه لیوان آب آوردن، یه قلپ خورد،
پرسید: آب خنکتر ندارین؟ شما خودتون از این آب میخورین؟ گفتن: آره، همینو هممون میخوریم.
گفت: یعنی واقعاً با همین امکانات و همین آب میجنگین؟
گفتن: آره.
کارش که تموم شد، خواستن پولشو بدن. گفت: نه، من از شما پول نمیگیرم، و رفت.
️فرداش خودش برگشت پیش همونا. گفتن: چی شد؟ دیروز به زور اومدی، الان چرا خودت اومدی؟
️گفت: دیشب رفتم خونه، ماجرا رو برای مادرم تعریف کردم. وقتی شنید شما تو چه شرایطی میجنگین، گفت: از این به بعد هر وقت بچههای سپاه کاری داشتن، باید براشون انجام بدی، پولم نگیری، وگرنه شیرمو حلالت نمیکنم.
حالا شما هر کاری داشتین، من در خدمتم. ️چند روز گذشت. یه لانچر رو پهپاد زد. دوباره جرثقیل لازم شد.
زنگ زدن فوری خودش رسوند. وسط کار دوباره پهپاد حمله کرد و اون به شهادت رسید..
🌷ماجرای شهید محمد دالوند
BY رهیافته-(تازه مسلمانان)

Share with your friend now:
tgoop.com/rahyafte_com/68532