tgoop.com/quranicfragments/235
Last Update:
دربارهی روش در کتاب «خوانش سریانی- آرامی قرآن» اثر کریستوف لوکزنبرگ
نزدیک یک سال پیش، وقتی آقای دکتر مجاهدی گفت قرآنپژوهی نوین به تصحیح انتقادی نسخ خطی نیز میپردازد من هیچ چیز نفهمیدم. نفهمیدم تصحیح نسخه چه پیوندی میتواند داشته باشد با قرآنپژوهی. چون تا پیش از خواندن این کتاب، قرآن در نگاهم نوشتهای یکتا بود که حتی جابهجایی نقطهها هم چندان معنایش را دگرگون نمیساختند اما امروز دست کم میدانم که نمیدانم. این کتاب به من آموخت نگاه گاهشمارانه به نوشتار قرآن میتواند امکانهای تازه و بنیادینی در شناخت معنا بگشاید.
در منطق تفاوتی هست میان قیاس منتج و قیاس صادق. قیاس منتج ساختمانی درست دارد و اگر گزارههای درستی وارد آن شوند، فرآوردهها نیز درست خواهند بود. یعنی اگر قیاسی به لحاظ ساختار منتج باشد اما فراوردههایش کاذب باشند، بیگمان ورودیهای کاذبی داشته.
در این یادداشت میخواهم به «روش» در کتاب «خوانش سریانی- آرامی قرآن» اثر کریستوف لوکزنبرگ بپردازم و هیچ سخنی دربارهی صدق یا کذب فرآوردههای این کتاب ندارم.
لوکزنبرگ چند گزارهی بسیار بنیادین اما جدا افتاده را کنار هم میچیند و «روش» نوینی در قرآنپژوهی میآفریند:
۱- شعر جاهلی حتی اگر به پیش از اسلام تعلق داشته باشد (چه، میدانیم ممکن است بخشی از ساختههای گستردهی دورانهای بعد باشد و این سخن در میان مسلمانان و دیگران قائلانی دارد.) حداقل ۱۵۰ سال پس از اسلام، ویرایش شده و سپس برای نخستین بار نگارش یافته. پس قرآن نخستین نوشتهی در دسترس عربی است، کهنتر از شعر جاهلی ویراسته یا ساختگی. نوشتهای بیپیشینه.
۲- زبان آرامی به سان یکی از زبانهای سامی، دست کم ۴ سده پیش و ۱ سده پس از اسلام زبان میانجی Lingua franca و نوشتاری در سراسر خاورمیانه بوده است.
۳- پژوهش آلفونس مینگانا (۱۸۷۸-۱۹۳۷) که بر شانهی کتاب «وامواژههای قرآن» نوشتهی آرتور جفری (۱۸۹۲-۱۹۵۹) ایستاده نشان میدهد نزدیک ۷۱٪ وامواژههای قرآن از زبان آرامی است. همین آمار برای زبان عبری ۱۰٪ است.
۴- همزمان با پیامبر(ص)، سواد همهی باسوادان به زبان میانجی آرامی بوده نه عربی چون آن زمان عربی هنوز خط کاملی نداشته.
۵- نوشتههای دینی پرشماری بهویژه انجیل پشیتا از دورهی میانجیگری زبان آرامی در خاورمیانه بر جا ماندهاند.
۶- دو واژهنامهی عربی- آرامی بارعلی و باربهلول را از قرن ۴ هجری، همزمان با بهنشیبافتادن زبان آرامی، در دست داریم.
لوکزنبرگ با چیدن این گزارهها کنار هم میگوید دست کم هنگامی که واژهنامههای پسااسلامی (یعنی همهی واژهنامههای در دسترس) دربارهی معنای واژهای گیج و دودلاند یا خودشان میگویند این واژه برای عرب یکسره نا آشناست (و چنین نمونههایی هرگز اندک نیست)، بهتر است برای بهدستآوردن معنای آن، به همخانوادهها و همآواهای این واژه در زبان آرامی بنگریم.
این گزارهها جانِ گفتههای کتاب لوکزنبرگ هستند که بیشتر در همان ۵۰ برگهی نخست آمدهاند. سپس تا پایان کتاب، نمونههایی است از پیادهسازی این روش روی آیات و فرازهای دشخوان قرآنی. من دست کم در روش، با لوکزمبرگ همنگاهم، که برای به دست آوردن معنای یک واژه در زمان نگارش قرآن، نگریستن به واژگان آرامی همآوا و همریشهی ۵۰۰ سالهی مکتوب پیش از اسلام، برتر از نگریستن به واژهنامههای عربی دست کم ۱۵۰ سال پس از اسلام است. در لایهی فرآوردههای این روش نیز آنچه را او میگوید اندیشیدنی میدانم اما چون سنجهی سنجش درستی گزارههایش را دربارهی زبان آرامی در دست ندارم نمیتوانم با آنها یکسره همنگاه یا ناهمنگاه باشم.
#قرآن #pragmatics #نسخه_شناسی #ریشه #ترجمه #تفسیر #زبان_دین #قصه_ها #دخیل_کردن_پیش_فرض_ها #غلط_رایج_در_ترجمه #زبان_عبری #حجیت_ظاهر #سوره_واقعه #سوره_انسان #معلقات_سبع #سوره_دخان #سوره_طور #ح_و_ر #زبان #آرامی
پینوشت: در برگهی ۲۶۶ نسخهی فارسی کتاب، در فرازی درخشان، لوکزمبرگ پا را از ریشهشناسی فراتر میگذارد و به کارکردشناسی گام مینهد. او پس از آنکه با گمانهزنیهای نسخهشناختی و ریشهشناختی نتیجه میگیرد فراز «وَ زَوَّجناهُم بحورٍ عين (۴۴:۵۴ و ۵۲:۲۰)» نادرست نقطهگذاری شده و احتمالا «وَ رَوَّحناهُم بحورٍ عين» به معنای «و جان آنان را با میوهی تاک تازه میکنیم» بوده و دربارهی زنان بهشتی سخنی نمیگوید، به «يطوفُ عَلَيهِم وِلدانٌ مُخَلَّدون (۵۶:۱۷ و ۷۶:۱۹)» بر میخورد و میپذیرد که «وِلدان» در زبان آرامی نیز هست و معنایی جز «پسران» ندارد. و اینجاست که چیرهدستیاش را به رخ میکشد. او نشان میدهد ریشهی «یَلدا» در انجیل پشتیا در سه جا به کار رفته که هر سه جا دربارهی شراب شام آخر سخن میگویند و به معنای تمثیلی «وِلدانٌ مُخَلَّدون» راه مییابد: همانکه در فارسی ما آن را «دختر رز» میخوانیم.
BY یادداشتهای قرآنی

Share with your friend now:
tgoop.com/quranicfragments/235