🔸ترور یک آرشیدوک، جرقه یک فاجعه
🔸حرکت دست یک جوان صرب شاید مهمترین حرکت دست در تاریخ بشر بوده باشد، در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴، گاوریلو پرنسیپ، جوان صرب بوسنیایی، با شلیک دو گلوله به آرشیدوک فرانتس فردیناند، ولیعهد اتریش-مجارستان، در سارایوو، حادثهای را رقم زد که در کتابهای تاریخ بهعنوان «جرقه» جنگ جهانی اول ثبت شده است. اما آیا این ترور واقعاً دلیل اصلی جنگی بود که ۱۶ میلیون کشته و ۲۰ میلیون زخمی بر جای گذاشت و نقشه جهان را برای همیشه تغییر داد؟ خیر. اروپا مدتها پیش از این گلولهها، خود را برای جنگی عظیم آماده کرده بود. ترور آرشیدوک تنها بهانهای بود که بشکه باروت اروپا را منفجر کرد، بشکهای که سالها با رقابتهای امپریالیستی، نظامیگرایی و اتحادهای متزلزل پر شده بود.
🔸اوایل قرن بیستم، اروپا ظاهری آرام داشت، اما زیر این پوسته، تنشهای عمیقی در جریان بود. انقلاب صنعتی، ثروت و قدرت را به امپراتوریهای بزرگ – بریتانیا، فرانسه، آلمان، اتریش-مجارستان و روسیه – تزریق کرده بود، اما این ثروت با رقابت برای مستعمرات، منابع و برتری نظامی همراه شد. سیستم اتحادهای دوقطبی – اتحاد سهگانه (آلمان، اتریش-مجارستان، ایتالیا) و اتحاد سهجانبه (بریتانیا، فرانسه، روسیه) – اروپا را به دو اردوگاه متخاصم تبدیل کرده بود که هر تحرک کوچک، خطر شعلهور شدن جنگی بزرگ را به همراه داشت.
🔸بالکان، منطقهای پرآشوب با تنشهای قومی و سیاسی، به «بشکه باروت اروپا» معروف بود. صربستان، با حمایت ضمنی روسیه، به دنبال گسترش قلمرو و ایجاد «صربستان بزرگ» بود، در حالی که اتریش-مجارستان برای حفظ سلطه خود بر اقوام اسلاو، به شدت با این بلندپروازیها مقابله میکرد. اما این تنشهای منطقهای تنها بخشی از پازل بودند. ریشههای اصلی جنگ در جاهطلبیهای جهانی، رقابتهای اقتصادی و نظامیگرایی نهفته بود.
🔸آلمان، که پس از اتحاد در ۱۸۷۱ به یک غول صنعتی و نظامی تبدیل شده بود، در پی کسب جایگاهی برابر یا برتر از بریتانیا و فرانسه بود. نخبگان نظامی آلمان، تحت تأثیر ایدههای نیچه و هگل، جنگ را نهتنها اجتنابناپذیر، بلکه ضروری برای بقای ملت و اثبات برتری آن میدیدند. کتاب «آلمان و جنگ بعدی» (۱۹۱۲) نوشته ژنرال فردریش فون برنهاردی، جنگ را «نیاز زیستی» و راهی برای کسب احترام جهانی توصیف میکرد. طرح شلیفن، که حملهای سریع به فرانسه از طریق بلژیک را پیشبینی میکرد، نشاندهنده آمادگی آلمان برای جنگی قارهای بود. این طرح، که از سال ۱۹۰۵ تدوین شده بود، گواهی است بر اینکه آلمان مدتها پیش از ۱۹۱۴ برای جنگ آماده میشد.
🔸رقابت تسلیحاتی دریایی بین آلمان و بریتانیا نیز تنشها را تشدید کرد. بریتانیا، که برای حفظ برتری دریایی خود به ناوگان عظیم نیاز داشت، در برابر برنامههای آلمان برای ساخت ناوهای جنگی (Dreadnoughts) به شدت واکنش نشان داد. این رقابت، بودجههای نظامی را به اوج رساند و ارتشهای عظیم زمینی را در سراسر اروپا تقویت کرد. آلمان در سال ۱۹۱۳ بیش از ۸۰۰,۰۰۰ سرباز آماده داشت، در حالی که فرانسه و روسیه نیز با سرعت خود را مسلح میکردند.
🔸در حالی که آلمان برای جنگ آماده میشد، کتاب «توهم بزرگ» نوشته نورمن آنجل (۱۹۱۰) در بریتانیا و فرانسه طرفدارانی داشت. آنجل ادعا میکرد که وابستگی اقتصادی ملتها، جنگ را غیرممکن کرده است. او مینوشت: «هیچکس آنقدر احمق نیست که توپ اول را شلیک کند.» حتی رئیس ستاد ارتش بریتانیا معتقد بود که تمدن قرن بیستم جنگ را نامحتمل کرده است. اما این خوشبینی کاذب، واقعیتهای ژئوپلیتیک را نادیده میگرفت. وابستگی اقتصادی نتوانست جلوی جاهطلبیهای امپریالیستی و نظامیگرایی را بگیرد. در واقع، اقتصادهای درهمتنیده اروپا، مانند تجارت فولاد و زغالسنگ، به جای صلح، به ابزاری برای رقابت تبدیل شدند.
#جنگ_جهانی_اول #تاریخ
۱/۲
PLEIADES
@Partisan2015