Telegram Web
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۴- تعارض در انقطاع نبوت

👈 آیات و روایات فراوانی دلالت بر انقطاع نبوت مطلقا می‌نماید:

❇️ ««مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ » [۱]
پیامبر اکرم (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) پدر هیچ کدام از مردان شما نیست بلکه او رسول خدا و آخرین پیامبران است. »

❇️ عن أمير المؤمنين (علیه السّلام) « أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ اَلرُّسُلِو َ تَنَازُعٍ مِنَ اَلْأَلْسُنِ فَقَفَّى بِهِ اَلرُّسُلَ وَ خَتَمَ بِهِ اَلْوَحْيَ» [۲]
«حضرت امیر فرمودند: خداوند پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) را پس از دورانی که از پیامبران خالی بود فرستاد زمانی که میان طرفداران مذاهب گوناگون نزاع در گرفته بود پس او را در پی پیامبران فرستاد و وحی را با فرستادن پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) ختم فرمود»

❇️ وعنه (علیه السّلام): « أَمَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) خَاتَمُ النبیين وَ لَيْسَ بَعْدَهُ نَبِيٍّ وَ لَا رَسُولُ، خَتَمَ بِرَسُولِ اللَّهُ (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) الأنبیاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» [۳]
«آن حضرت فرمودند: اما رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) پس ختم دهنده پیامبران است و بعد از او پیامبر و رسولی نیست خداوند به واسطه رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) پیامبران را تا روز قیامت خاتمه داد و مسأله رسالت ختم شد)

❇️ روایات متواتر بین فریقین از پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) نقل شده که به امیرمؤمنان على (علیه السّلام)
فرمودند:
« أَنْتَ مِنًى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي. » [۴]
«تو نسبت به من همانند هارون به موسی (علیه السّلام) هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست. »

♦️استاد مطهری:
«قرآن کریم با صراحت، پایان یافتن نبوّت را اعلام و پیغمبر بارها آن را تکرار کرده است. در میان مسلمین اندیشه ظهور پیغمبر دیگر، مانند انکار یگانگی خدایا انکار قیامت، با ایمانبه اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است. » [۵]

👈 ولی عرفا و صوفیه مدعی هستند که مقام نبوت تشریعی ختم شده و نبوت عامه منقطع نگردیده است

♦️ابن عربی می‌گوید:
« إِنْ كَانَ سُؤْلَهُ عَنْ مَقَامِ الْأَنْبِيَاءِ مِنَ الْأَوْلِيَاءِ أَيُّ أَنْبِيَاءِ الْأَوْلِيَاءِ وَ هِيَ النُّبُوَّةِ الَّتِي قُلْنَا إِنَّهَا لَمْ تَنْقَطِعْ فَإِنَّهَا لَيْسَتْ نُبُوَّةِ الشَّرَائِعِ » [۶]
«اگر سئوال او از مقام پیامبران از اولیاء است یعنی انبیاء اولیاء که همان نبوتی است که گفتیم آن نبوت قطع نشده و آن نبوت شرايع نیست. »

و نیز می‌گوید:
« فَإِنْ كَلَامِ اللَّهِ لا يَزَالُ يَنْزِلُ عَلَى قُلُوبِ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ تِلَاوَةِ فَيَنْظُرُ الْوَلِيِّ مَا تُلِىَ عَلَيْهِ مِثْلُ مَا يَنْظُرُ النَّبِيِّ فِيمَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ فَيُعْلَمُ مَا أُرِيدَ بِهِ فِي تِلْكَ التِّلَاوَةِ كَمَا يُعَلِّمُ النَّبِيِّ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ فَيَحْكُمُ بِحَسَبِ مَا يَقْتَضِيهِ الْأَمْرِ» [٧]
«پس همانا کلام خدا همیشه بر قلوب اولیاء خدا نازل می‌شود و ولی نظر می‌کند به آنچه بر او نازل شده همانگونه که پیامبر نگاه می‌کند بر آنچه بر او نازل گشته و دریافت می‌کند آنچه از او خواسته شده و سپس بر طبق آن حکم می‌کند. »

♦️ابو العلاء عفیفی در ذیل این کلام می‌گوید:
« وَ هَذَا هُوَ الْمَعْنَى الَّذِي أَشَارَ إِلَيْهِ فِيمَا سَبَقَ عِنْدَ مَا ذَكَرَ النُّبُوَّةِ الْعَامَّةِ - لا نُبُوَّةِ التشريع - وَ قَالَ إِنَّهَا لَمْ تَنْقَضِ بِمَوْتِ النَّبِيِّ. » [٨]
«این همان معنایی است که قبلا بهآن اشاره شده بود در جایی که صحبت از نبوت عامه بود نه نبوت تشریعی و ابن عربی گفت: نبوت عامه با وفات پیامبر به پایان نمی رسد»

♦️ملاصدرا می‌گوید:
« فَالنُّبُوَّةُ وَ الرِّسَالَةُ مِنْ حَيْثُ ماهيتهما مَا انْقَطَعَتْ، فللأولياء الْكَامِلِينَ فِيهَا مَشْرَبٍ عَظِيمُ» [٩]
«نبوت و رسالت از حیث ماهیت منقطع نشده بلکه برای اولیاء کاملین در این باب مشرب عظیمی است. »

در موضعی دیگر می‌گوید:
« فَأَقُولُ وَ رُوحَ الْقُدُسِ نَفَثَ فِي رُوعِي. » [١٠] . [١١]

و مرادش از روح القدس، جبرئیل (علیه السّلام) است.
می‌گوید: «روح القدس المسمّى جبرئیل» [١٢]

ادامه 👇
❇️ عَنْ يُونُسَ قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلاً مِنَ اَلطَّيَّارَةِ يُحَدِّثُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ فِي بَعْضِ اَللَّيَالِي وَ أَنَا فِي اَلطَّوَافِ فَإِذَا نِدَاءٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِي يَا يُونُسُ إِنِّي أَنَا اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ اَلصَّلاٰةَ لِذِكْرِي فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا ج [١٣] فَغَضِبَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ غَضَباً لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ لِلرَّجُلِ اُخْرُجْ عَنِّي لَعَنَكَ اَللَّهُ وَ لَعَنَ مَنْ حَدَّثَكَ وَ لَعَنَ يُونُسَ بْنَ ظَبْيَانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ تَتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ كُلُّ لَعْنَةٍ مِنْهَا تُبْلِغُكَ قَعْرَ جَهَنَّمَ أَشْهَدُ مَا نَادَاهُ إِلاَّ شَيْطَانٌ أَمَا إِنَّ يُونُسَ مَعَ أَبِي اَلْخَطَّابِ فِي أَشَدِّ اَلْعَذَابِ مَقْرُونَانِ وَ أَصْحَابَهُمَا إِلَى ذَلِكَ اَلشَّيْطَانِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِي أَشَدِّ اَلْعَذَابِ. ». [١۴]
يونس می‌گوید شنیدم مردی از طیاره (اهل غلّو) با حضرت رضا (علیه السّلام) سخن می‌گفت در باره یونس بن ظبيان که او گفته است که در بعضی از شبها در طواف بودم که یکباره صدایی از بالای سر خود شنیدم که می‌گفت: ای یونس همانا من خدایی هستم که معبودی جزمن نیست پس مرا پرستش کن و نماز را برای من به پا دار، پس سر خود را بلند نمودم دیدم جبرئیل است. حضرت رضا (علیه السّلام) که این سخن را شنیدند) بسیار غضبناک شدند و به آن مرد فرمودند: از نزد من بیرون برو خدا تو را لعنت کد و لعنت کند آن کسی که این را برای تونقل کرد و لعنت کند يونس بن ظبيان را هزار لعنت به طوری که به دنبال آن هزار لعنت باشد و هر لعنتی تو را به قعر جهنم برساند شهادت می‌دهم که ندانداد او را مگر شیطان بدان که یونس با ابی الخطاب در بدترین عذاب با یکدیگرند و اصحاب آن دو..... با فرعون و آل فرعون در بدترین عذاب‌ها خواهند بود. »

-----------------------------------
📚 منابع :

[۱]: الاحزاب: ۴۰

[۲]: نهج البلاغه خطبه ۱۳۳

[۳]: بحار ج ۳۱ ص۴۲۰

[۴]: اصول کافی ج ۸ ص ۱۰۷

[۵]: مجموعه آثارج ۳ ص ۱۵۳

[۶]: الفتوحات ج۲ ص۵۳

[٧]: همان ج۲ ص۵۰۶

[٨]: فصوص الحكم [التعليقه] ج۲ ص ۲۱۷

[٩]: مفاتیح الغیب، ص ۴۲

[١٠]: المبدأ و المعاد ص۱۲۰

[١١]: این کلام را از روایت پیامبر اکرم ص اقتباس کرده است: «إنّ روح الأمين نفث في روعي» «همانا روح الامین در قلب من دمید. » الكافی ج۲ ص۸۰

[١٢]: مفاتيح الغيب ص۳۴۰

[١٣]: «ج» کنایه از جبرئیل است.

[١۴]: بحار ج۲۵، ص: ۲۶۴


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

---------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۵- مقام ولایت در عرفان

✍️ مقام نبوت عامه یا ولایت در نزد عرفا و صوفیه مقامی برتر و والاتراز نبوت تشریعیه است زیرا که آنان مقام ولایت را باطن نبوت می‌دانند.


♦️قیصری می‌گوید:
« فَإِنَّ الرِّسَالَةِ وَ النُّبُوَّةِ، أَعْنِي نُبُوَّةِ التشريع وَ رِسالَتَهُ، تنقطعان وَ الْوَلَايَةُ لَا تَنْقَطِعُ أَبَداً وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الرِّسَالَةِ وَ النُّبُوَّةِ مِنَ الصِّفَاتِ الكونية الزمانية فينقطع بِانْقِطَاعِ زَمَانُ النُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ، وَ الْوَلَايَةِ صِفَةِ إلهية، لِذَلِكَ سَمَّى نَفْسَهُ بِ « الْوَلِيَّ » الْحَمِيدُ وَ قَالٍ: « اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا... » فَهِيَ غَيْرِ مُنْقَطِعَةٍ أرلا وَ أَبَداً. وَ لَا يُمْكِنُ الْوُصُولِ لِأَحَدٍ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ، وَ غَيْرِهِمْ، إِلَى الْحَضْرَةِ الإلهية إِلَّا بِالْوَلَايَةِ الَّتِي هِيَ بَاطِنِ النُّبُوَّةِ. وَ هَذِهِ الْمُرَتَّبَةِ مِنْ حَيْثُ جامعية الِاسْمِ الْأَعْظَمِ الْخَاتَمَ الْأَنْبِيَاءُ وَ مِنْ حَيْثُ ظُهُورِهَا فِي الشَّهَادَةِ بتمامها لَخَاتَمَ الْأَوْلِيَاءِ، فَصَاحِبُهَا وَاسِطَةٍ بَيْنَ الْحَقِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْلِيَاءِ. وَ مَنْ أَمْعَنَ النَّظَرِ فِي جَوَازِ کون الْمَلِكِ وَاسِطَةٍ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْأَنْبِيَاءِ، لا يَصْعُبُ عَلَيْهِ قَبُولِ كَوْنِ خَاتَمِ الْوَلَايَةِ الَّذِي مَظْهَرٍ بَاطِنِ الِاسْمُ الْجَامِعِ وَ أَعْلَى مَرْتَبَةِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَاسِطَةٍ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْحَقِّ. » [۱]

«رسالت و نبوت یعنی نبوت تشریع و رسالت آن منقطع می‌شوند ولی ولایت ابدا قطع نمی شود و جهت این مساله آن است که رسالت و نبوت از صفات کونیه زمانیه است لذا با انقطاع زمان نبوت و رسالت قطع می‌شود ولی ولایت صفت الهيه است به همین جهت خداوند خودش را ولی حمید نامید و فرموده خدا ولی کسانی است که ایمان آورده اند پس هیچ گاه منقطع نمی شود ازلا و ابدا و هیچ پیامبری و یا غیر ایشان نمی تواند به حضرت الهيه واصل شود مگر بواسطه ولایت که باطن نبوت است و این مرتبه از حیث جامعیت اسم اعظم برای خاتم الانبياء است، و تمام آن مرتبه از حیث ظهور در شهادت برای خاتم الأولياء است، صاحب آن واسطه است بین خدا و جمیع انبیاء و أولياء، و هر کس در این نکته دقت نماید که ممکن است ملکی بین خدا و انبیاء واسطه شود برای او قبول این مطلب سخت نیست که خاتم الولایه که (مظهر باطن اسم جامع و بالاتر از ملائکه است) واسطه باشد بین انبیاء و اولیاء با خدا. »

✍️ تا به اندازه ای مقام نبوت عامه - ولایت – را بلند و رفیع می‌شمارند که مدعی هستند تمام آنچه را انبیاء و رسل از حق تعالی دریافت کرده اند تنها به واسطه مقام ولایت است.

♦️قیصری می‌گوید:
« وَقَدْ عَلِمْتَ أَنَّ الظَّاهِرُ لَا تَأْخُذِ التَّأْيِيدِ وَ الْقُوَّةَ وَ الْقُدْرَةِ وَ التَّصَرُّفِ وَ الْعُلُومِ وَ
جَمِيعُ مَا يُفِيضَ مِنَ الْحَقِّ تَعَالَى عَلَيْهِ إِلَّا بالباطن وَ هُوَ مَقَامَ الْوَلَايَةِ الْمَأْخُوذَةِ مِنِ الْوَلِىُّ وَ هُوَ الْقُرَبِ. » [٢]

«دانستی که ظاهر نمی گیرد تایید و قوه و قدرت و تصرف و علوم و جميع آنچه از ناحیه حق تعالی افاضه می‌شود مگر بواسطه باطن و آن همان مقام ولایتی است که از ولی گرفته شده و آن همان مقام قرب است»

✍️ کسانی که با ادله عقلی و نقلی امامت و ولایت آشنایند می‌دانند مطالب مذکور ناشی از ذوقيات صوفیانه است و هیچ دلیل و مستند معتبری ندارد چنانکه مقام ولایتی که قیصری برای اقطاب صوفیه ادعا می‌کند با حصر مستفاد از آیه «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » [٣] متعارض است
آیه شریفه مقام ولایت را فقط به خداوند و پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) واهل بيت (علیهم السّلام) اختصاص داده است. [۴]

------------------------------------
📚منابع :

[۱]: شرح فصوص الحکم (قیصری)، ص: ۴۳۸

[٢]: همان ص: ۱۴۶

[٣]: مائده ۵۵

[۴]: آیه ولایت به طور مفصل در کتاب «الإمامة على ضوء الثقلین ص ۲۴۶» مورد بحث قرار گرفته است.


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

----------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۶-گفتار متعارض در باب امامت


✍️ امامت مقامی انتصابی است نه اکتسابی چنانکه احادیث متعدد بر این امر گواه است:

❇️ ۱- عن امیرالمومنین (علیه السّلام): لا تُسَمُّونَا أَرْباباً وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ فائكم لَنْ تَبْلُغُوا مِنْ فَضْلِنَا كُنْهَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا وَ لَا مِعْشارَ الْعُشْرِ. [۱]
امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمودند: ما را ربّ و پروردگار ننامید و در فضل ما هر چه خواهید بگوئید شما به کنه فضل آنچه خدا برایمان قرار داده و حتی یک دهم از یک دهم آن نخواهید رسید. »

❇️ ۲- عنه (علیه السّلام): نَحْنُ أَهْلُ بَيْتٍ لَا يُقَاسُ بِنَا نَاسٍ. [۲]
«حضرت فرمودند: ما اهل بیتی هستیم که هیچ کدام از مردم به ما قابل قیاس نیستند. »

❇️ ۳- عَنْهُ (علیه السَّلَامُ): جَلَّ مَقَامَ آلِ مُحَمَّدٍ (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) عَنْ وَصْفِ الْوَاصِفِينَ وَ نَعْتِ النَّاعِتِينَ وَ أَنْ يُقَاسَ بِهِمْ أَحَدُ مِنَ الْعالَمِينَ. [۳]
«و فرمودند: مقام آل محمد (علیهم السَّلَامُ) از توصیف وصف کنندگان برتر است و از اینکه احدی به آنان مقایسه شود. »

❇️ ۴- عَنْ الامام الْهَادِي (علیه السَّلَامُ): آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ. طأطأكل شَرَفُ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُّ متکبر لِطَاعَتِكُمْ وَ خَضَعَ كُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْ ءٍ لَكُمْ. [۴]
(امام هادی (علیه السّلام) فرمودند: خداوند به شما (اهل بیت (علیهم السّلام) فضائلی داده که به أحدی از عالميان نداده. »

❇️ ۵- عَنْ الامام الرِّضَا (علیه السَّلَامُ): إِنَّ الامامة أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أعلامكانا وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا أَمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ انَّ الامامة خَصَّ اللَّهُ عزوجل بِهَا ابراهيم الْخَلِيلِ بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ بِهَا انَّ الامامة... أُسُّ الاسلام النامی وَ فَرْعُهُ السَّامِي... الامام كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ المجلة بِنُورِهَا الْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ. [۵]
«حضرت رضا (علیه السّلام) فرمودند: همانا امامت قدرش والاتروشأنش بزرگتر و منزلتش عالی ترو مکانش منیع ترو رفیع تر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند یا به آراء شان آن را دریابند و یا به انتخاب خود امامی منصوب کنند همانا امامت مقامی است که خدای عزو جل بعد از رتبه نبوت و خُلّت در مرتبه سوم ابراهيم خليل (علیه السّلام) را به آن اختصاص داده و به آن فضیلت مشرّف ساخته و نامش را بلند و استوار نمود... همانا امامت ریشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است امام مانند خورشید طلوع کننده است که نورش عالم را فرا گرفته و خودش در افق است به طوری که دست‌ها و دیده‌ها به آن نمی رسد... »

❇️ ۶- عن الامام الباقر (علیه السّلام): مِنْ ادّعی مُقَامِنَا يَعْنِي الامامة فَهُوَ كَافِرُ أَوْ قَالَ مشرک. [۶]
«حضرت باقر (علیه السّلام) فرمودند: هر کس ادعای مقام مایعنی امامت را بنماید پس او کافر است یا فرمودند مشرک است. »

♦️آقای محمد حسین طهرانی در موضعی به مضمون احادیث اعتراف می‌کند و درباره روایت معروفی که از امام رضا (علیه السّلام) در باب امامت وارد شده می‌نویسد:
«اتم واكمل روایاتی که درباره ولایت امام (علیه السّلام) آمده است همان روایتی است که کلینی از حضرت رضا (علیه السّلام) روایت می‌کند، سپس در ترجمه روایت می‌نویسد: «مقام امام جائی است که فکر کسی به او دسترسی نداشته و نمی رسد چگونه انسان به اختیار خود کسی را به امامت نصب کند پس امام انتخابی نیست انتصابی است و از طرف پروردگار ورسول خدا معین می‌شود» [٧]

ادامه 👇
♦️ولی آقای محمد حسین طهرانی در موضع دیگر مقام امامت را برای افراد بشر قابل وصول می‌داند.
می نویسد:

«چه دلیلی قائم است بر آنکه معرفت خدا اختصاص به ائمه معصومین دارد؟ چون آنها بشرند و سایر افراد بشر نیز بشرند، بنابراین عقلا هرچه برای آنها ممکن باشد برای غیرشان نیز امکان دارد و شرعا چون آنها امام هستند مأموم باید بتواند در عمل و وصول بدانها برسد والّآ معنی امامت متحقق نخواهد شد» [٨]

♦️جالب آنکه فرزند ایشان از قول پدر نقل می‌کند که ایشان می‌گفتند:
«عقول مردم خیلی کوچک است و با نزدیک کردن سرانگشتان خود به هم کوچکی آن را نشان دادند ولی عقل امام (علیه السّلام) بر همه تسلّط دارد، و در هنگام گفتن این جمله هر دو دست خود را بالا برده و به حالت سیطره و تسلّط آن اشاره کردند و سپس فرمودند: تسلّط من بر نفوس مثل تسلّط امیرالمومنین است و از خیرو شر نفوس مطلّع و آگاهم... من در خودم صفات امیرالمؤمنین را می‌بینم» [٩]

♦️جالب تر آنکه در موضعی دیگر می‌نویسد:
سالک می‌تواند با سیر و سلوک از مقام ائمه (علیهم السّلام) عبور نماید: «سالک طریق پس از عبور از مراحل مثالی و ملکوت اسفل و تحقق به معانی کلیه عقليه، اسماء و صفات کلیه ذات حقّ تعالی برای وی تجلّی می‌نماید یعنی علم محیط و قدرت محیط و حیات محیط بر عوالم را بالعيان مشاهده می‌نماید که در حقیقت همان وجود باطنی و حقیقی ائمه (علیهم السّلام) می‌باشند، و حتما برای کمال و وصول به منبع الحقائق و ذات حضرت احدیت باید از این مرحله عبور کند و الّا الى الابد درهمین جا خواهد ماند» [١٠]

---------------------------------
📚 منابع :

[۱]: بحار ج ۲۶ ص۶

[۲]: بحار ج ۳۵ ص ۳۴۷

[۳]: همان ج۲۵ ص۱۷۱

[۴]: همان ج۹۹ ص ۱۵۴

[۵]: الکافی ج ۱ ص ۱۹۹ - ۲۰۰

[۶]: بحار ج۲۵ ص ۱۱۴

[٧]: ولایت فقیه در حکومت اسلام ج۱ ص۹۲

[٨]: روح مجرد ص۴۲۶

[٩]: نور مجرد ص۳۲۹ طبع اول

[١٠]: روح مجرد ص ۴۲۸


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

--------------------
@ostadhasheminasab
🏴 شهادت ششمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را محضر قطب عالم امکان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و عموم مؤمنین تسلیت می گوییم.

▪️امام صادق عليه السّلام در سال ۱۴۸ هجری در چنين روزى وفات يافت

▪️در شهادت حضرت نيمه رجب و نيمه شوال را هم گفته اند.

▪️شهادت آن حضرت به سبب انگور زهر آلودى بود كه منصور به آن حضرت خورانيد

▪️مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و عمر شريفشان ۶۵ سال بود.

▪️دوران امامت آن حضرت همزمان با هفت نفر از زمامداران غاصب بود كه عبارتند از: هشام بن عبد الملك، وليد بن يزيد بن عبد الملك، يزيد بن وليد، ابراهيم بن وليد و مروان حمار از بنى اميّه و سفّاح و منصور دوانيقى از بنى عباس.

▪️فرزندان آن حضرت هفت پسر و سه دخترند: حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام، اسماعيل، عبداللَّه، محمّد ديباج، اسحاق، على عريضى (على بن جعفر مدفون در قم)، عباس، امّ فروه، اسماء، فاطمه

@ostadhasheminasab
◼️ چرا امام صادق علیه السلام را صادق نامیدند؟

ابن بابویه و قطب راوندی روایت کرده اند که از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام پرسیدند که: امام بعد از تو کیست؟
گفت: محمّد باقر که علم را می‌شکافد شکافتنی

پرسیدند که: بعد از او امام که خواهد بود؟ گفت: جعفر که نام او نزد اهل آسمانها صادق است.

گفتند: چرا بخصوص او را صادق می‌نامند و حال آن که همه شما صادق و راست گوئید؟
فرمود که: خبر داد مرا پدرم از پدرش از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که آن حضرت فرمود که: چون متولّد شود فرزند من جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین علیه السّلام او را صادق نامید، زیرا که پنجم از فرزندان او جعفر نام خواهد داشت و دعوی امامت خواهد کرد به دروغ از روی افترا بر خدا، و نزد خدا جعفر کذّاب افتراکننده بر خداست، پس حضرت امام زین العابدین علیه السّلام گریست و فرمود که: گویا می‌بینم جعفر کذّاب را که بر انگیخته است خلیفه جور زمان خود را بر تفتیش و تفحّص امام پنهان، یعنی: حضرت صاحب الزّمان علیه صلوات اللَّه الرحمن

📚 جلاء العیون

@ostadhasheminasab
🔸وقتی که شیطان هم انسان را نمی پذیرد!

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ:

مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ اَلنَّاسِ أَخْرَجَهُ اَللَّهُ مِنْ وَلاَيَتِهِ إِلَى وَلاَيَةِ اَلشَّيْطَانِ فَلاَ يَقْبَلُهُ اَلشَّيْطَانُ.

مفضل گوید: امام صادق علیه‌السلام به من فرمود: کسی که بر ضرر مؤمن مطلبی بگوید و قصدش عیب‌گیری از او و ریختن آبرویش باشد تا از چشم مردم بیفتد، خداوند او را از ولایت خود به ولایت ابلیس خارج می کند، و شیطان هم او را نمی پذیرد!

📚 کلینی، الکافی، ج۲ ص۳۵۸

@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۷-ادّعای عصمت عرفا و فلاسفه!

✍️ ادله عقلی و نقلی متعددی دلالت بر عصمت انبیاء عظام و ائمہ کرام (علیهم السّلام) یافت می‌شود که در کتب کلامی ذکر شده است و هیچ دلیل عقلی یا نقلی بر عصمت غیر آن بزرگواران موجود نیست.

👈 ولی ابن عربی و ملاصدرا ادّعای عصمت عرفا و صوفیه و فلاسفه را نموده اند بدون آنکه برهانی بر این مدعی اقامه نمایند.

♦️ابن عربی می‌گوید:
« وَ مَدَارِ هَذِهِ الطَّرِيقَةُ عَلَى هَذِهِ السَّجْدَةَ القلبية إِذَا حَصَلَتْ لِلْإِنْسَانِ حَالَةٍ مُشَاهَدَةُ عَيْنٍ فَقُلْ كَمَلَ وَ كَمَلَتْ مَعْرِفَتِهِ وَ عِصْمَتِهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّيْطَانِ عَلَيْهِ مِنْ سبیل وَ تُسَمَّى هَذِهِ الْعِصْمَةَ فِي حَقِّ الْوَلِىُّ حِفْظاً كَمَا تُسَمَّى فِي حَقِّ النَّبِيِّ وَ الرَّسُولِ عِصْمَةُ لِيَقَعَ الْفَرْقُ بَيْنَ الْوَلِىُّ وَ النَّبِيُّ أَدَباً مِنْهُمْ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسْلِ عَلَيْهِمُ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ ليختصوا بِاسْمِ الْعِصْمَةِ » [۱]
«مدار این طریق و مسلک بر همین سجده قلبيه است زمانی که برای انسان حالت شهود پیدا شد بگو کامل شد و معرفت و عصمت او به کمال رسید شیطان راهی به سوی او ندارد و این عصمت در مورد ولی؛ حفظ نامیده می‌شود اما در مورد نبی یا رسول همان عصمت گفته می‌شود تا بدین وسیله فرقی بین ولی و نبی گذاشته باشیم آن هم بخاطر رعایت أدب تا این اسم عصمت مختصّ آنان باشد»

♦️ملاصدرا در مورد خطر تفسیر به رأی می‌گوید:
«أكثر المفسرين غير العرفاء منهم في هذا الخطر و أما العارف الربانی فمأمون من الغلط معصوم من معاصی القلب إذ كل ما يقوله حق و صدق حدثه قلبه عن ربّه. » [۲]
«اکثر مفسرین غیر از عرفاء دراین خطر تفسیر به رای قرار دارند ولی عارف ربانی مامون از غلط و معصوم از معاصی و گناهان قلب است زیرا تمام آنچه می‌گوید حق و صدق است زیرا که قلب او از ناحیه پروردگارش خبر می‌دهد. »

✍️ادّعای عصمت مشایخ صوفيه حتّی در نزد بزرگان عرفان و تصوف مردود است تا جایی که آنها خطا و لغزش یکدیگر را متذکّر شده اند.

♦️سید حیدر آملی در اعتراض به ابن عربی و قیصری این گونه می‌گوید: «و العجب كلّ العجب أن أمثال هؤلاء يدّعون الكشف والعرفان ويحصل منهم مثل هذا الكلام! امّا القيصري فقد عرفت خبطه ومهملاته... » [٣]
«بسیار عجیب و شگفت آور است که امثال اینان ادّعای کشف و عرفان می‌نمایند و از طرفی چنین سخنانی می‌گویند اما قیصری پس شناختی خبط و اشتباه و مهملات او را.... »

♦️استاد آشتیانی در باره ابن عربی می‌گوید:
«أنت تعلم أن في كتاب الفصوص مواضع نقض وإشكال، لا يمكن توجيهها وتصحيحها. والقول بأن الشيخ مأمور معذور، ليس إلّا استناد الخبط والاشتباه إلى الله أو إلى الرسول! لأن المؤلّف قد صرّح في أوائل كتابه أنّ الملقى على خياله أو قلبه هو الرسول أو الله » [۴]
«تو می‌دانی که در کتاب فصوص مواردی از نقض و اشکال وجود دارد که قابل توجیه و تصحیح نیست و اما اینکه بگوئیم شیخ مامور معذور بوده این نیست مگر نسبت دادن اشتباه به خدا و یا به رسول چرا که مولف در اوائل کتابش تصریح می‌کند که آن کس که بر خيال يا قلب او مطالب را القاء می‌نماید پیامبریا خداست. »

♦️استاد مصباح یزدی:
«باید دانست که اهل تصوّف و عرفان نیز از آن جا که معصوم نیستند، مرتکب اشتباهات زیادی شده اند؛ مثل محي الدين بن عربی که از عرفای بزرگ است و امام در نامه اش به گورباچف از ایشان نام برد؛ ولی همین امام بر سخنان محى الدين تعليقه می‌زند و بعضی از تعابیرش را در کتاب‌های عرفانی خطا می‌داند. بنابراین، تجلیل از این مرد بدان معنا نیست که تمام
کلماتش تام و صحیح و غیرقابل خدشه است. » [۵]

♦️ملاصدرا در باره فلاسفه می‌گوید:
«حكاية أقوال وقعت لنا في مقام عقلّى مع أرواح رهط من الحكماء العارفين و قدشاهدناهم و خاطبناهم بهذا الخطاب فقلنا لهم: ما أنطق برهانكم يا أهل الحكمة و أوضح بيانكم يا أولياء العلم و المعرفة ما سمعت شيئا منكم إلّا مجدتكم وعظمتكم به... وبهذا الميزان وزنتم أجزاء العالم وزنا عقليا و وصفتموه وصفا عجيبا روحانیا و بینتم أحوال الموجودات على التفصیل بیانا حكمیا برهانیا..... ولله درّقوة سرت فیکم و عصمتكم من الخطاء و الزلل و صانتكم و أزاحت عنكم الآفة و الخلل والأسقام والعلل ما أعلى قُمتها و أشمخ قُلتها وأشرف علّتها وأجلّ غايتها جزاكم الله عنّا خير الجزاء» [۶]

ادامه 👇
«حکایت گفتاری که برای ما در یک مقام عقلی با ارواح گروهی از حکماء عارفین رخ داد که ما آنها را مشاهد کرده به این سخنان آنان را خطاب کردیم و گفتیم چقدر برهان‌های شما گویاست ای اهل حکمت وچقدر بیان شما واضح است ای أولياء علم و معرفت مطلبی از شما نشنیدم مگر آنکه شما را تمجید و تعظیم نمودم....... و به همین میزان عقلی شما اجزاء عالم را وزن کردید و توصیف عجیب روحانی نمودید و بیان نمودید و از روی حکمت و برهان احوال موجودات را به تفصیل بیان نمودید...
آفرین بر آن نیرویی که در شما جاری شد و شما را از خطا و لغزش حفظ نمود و عصمت داد و از آفت و مریضی‌ها دور کرد... چقدر قلّه آن بلند و شامخ است... خدا جزا دهد شما را از جانب ما بهترین جزاء »

♦️ملاصدرا در موردی دیگر فلاسفه را ضالّ ومضلّ می‌خواند:
«و لصعوبة دركها وغموضه زلّت أقدام كثير من العلماء حتى الشيخ الرئيس و من تبعه في إثبات علم زائد على ذات الواجب و ذوات الممكنات و حتی شیخ أتباع الرواقيين و من تبعه في نفي العلم السابق على الإيجاد فإذا كان حال هذين الرجلين مع فرط ذكائهما و شدة براعتهما و كثرة خوضهما في هذا الفن هذا الحال فكيف حال من دون هؤلاء من أهل الأهواء والبدع وأصحاب الجدل في الكلام و البحث مع الخصام. ولأجل ما ذكرناه من الصعوبة و الإشكال أنكر بعض الأقدمين من الفلاسفة علمه تعالی بشيء من الموجودات غيرذاته وصفاته التي هي عين ذاته... فقد ضلوا ضلالا بعيدا و خسروا خسرانا مبينا فيما أشنع و أقبح أن يدعی مخلوق لنفسه الإحاطة العلمية بجلائل الملك و دقائق الملكوت و يسمى نفسه فیلسوفا حكيما ثم يرجع ويسلب العلم بشيء من الأشياء من خالقه الحكيم العليم الذي أفاض ذوات العلماء و نور قلوبهم بمعرفة الأشياء» [٧]
«به جهت سختی درک آن قدم‌های علمای زیادی در اینجا لغزيد حتی شیخ الرئیس و تابعین او در اثبات علم زائد برذات واجب و ذوات ممکنات و یا شیخ اتباع رواقيين و تابعین او در نفی علم سابق بر ایجاد (که هر دو گروه در این دو مسأله اشتباه کردند) پس هرگاه حال این دو نفر با شدت هوش و استعداد و کثرت اطّلاعشان در این فن این چنین باشد پس چه خواهد بود حال افراد پایین تر از اینان از افرادی که اهل هوی و بدعت و اصحاب جدل در کلام و بحث با خصم هستند و به جهت همین سختی و اشکالی که گفتیم بعضی از قدماء از فلاسفه علم خداوند را به موجودات غیراز ذات و صفات خود انکار نمودند... پس به شدت گمراه شدند و در زیانی آشکار قرار گرفتند چقدر زشت و قبیح است مخلوقی نسبت به خود؛ ادعای احاطه علمی به دقائق ملکوت و عظمت ملک نماید و نام خود را فیلسوف و حکیم می‌نهد بعد برگردد علم و آگاهی را از خالق خویش خالق علیمی که او علم را به علماء افاضه کرده سلب کند. »

---------------------------------
📚 منابع :

[۱]: الفتوحات ج۱ص ۵۱۵

[۲]: مفاتيح الغيب ص ۷۲

[٣]: المقدمات من كتاب نص النصوص، ص: ۲۳۸

[۴]: شرح فصوص الحکم (قیصری)، ص: ۶۰۷، پاورقی.

[۵]: چکیده ای از اندیشه بنیادین اسلامی ص۹۲

[۶]: مفاتيح الغيب ص ۳۷۹

[٧]: همان ج۶ ص ۱۷۹


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

----------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۸- انقطاع عقاب

♦️ابن عربی می‌گوید:
«و أما أهل النار فالهم إلى النعيم، ولكن في النار إذ لا بد لصورة النار بعد انتهاء مدة العقاب أن تكون برداً و سلاماً على من فيها. » [۱]
«امّا اهل آتش، بازگشت آنان به نعمت است و لکن در آتش زیرا که صورت آتش بعد از منتهی شدن مدت عقاب بر اهل آن سرد و سلامت می‌شود. »

♦️استاد حسن زاده آملی:
«و اما نسبت به کافران به اینکه عذاب برای آنها عذب می گردد یا به رفع و برداشتن عذاب است مطلقا. اگرچه در آن (نار) خالدند. چنانکه در حدیث است که در قعر جهنم جرجير (تره تيزك) می‌روید. یا به آنها صبر عطا می‌شود که برآن بلایا و محن الفت می‌گیرند و بعد از آن رنج و الم نمی بینند. » [٢]
«و اگر اهل وعید در دار الشقاء که ناراست داخل شدند همانا که آنان بالاخره در آن دار الشقا واقع در لذت می‌شوند این لذت آنان در آن دار الشقا مباین است با نعیم جنان (بهشت) خلد. پس امریکی است و بین این دو نعیم که نعیم اهل وعید در دار الشقا و نعیم اهل بهشت خلد باشد در نزد تجلی، تباین است. پس هر قومی از این دو گروه نعیمی دارند که لایق به هريك از آنهاست... نعیمی که برای اهل شقا هست عذاب می‌نامند از جهت عذوبت و شیرینی طعمش به نسبت آنان است. زیرا عذاب اصلا از عذب (شیرینی) مأخوذ است و این لفظ عذاب برای عذب چون پوست است (قشر است) و پوست نگهدار مغزش از آفات است. پس لفظ عذاب معنایش را حفظ می‌کند از ادراك محجوبان که غافل از حقایق أشياء هستند. » [٣]

❇️ قال الله تعالى:«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ*خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ » [۴] «همانا کسانی که کافر شدند در حال کفر مردند، لعنت خدا وملائکه و
مردم برآنان باد و در آتش جاویدان هستند و عذاب از آنان تخفیف داده نمی شود و به آنان مهلت داده نمی شود» «يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنْهَا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ » [۵]
«می خواهند از آتش بیرون آیند اما نمی توانند خارج شوند و برای آنان عذابی دائمی آماده شده»

❇️ عن ابی الحسن (علیه السّلام):
«مَا أَحْمَقَ بَعْضَ اَلنَّاسِ يَقُولُونَ إِنَّهُ يَنْبُتُ فِي وَادٍ فِي جَهَنَّمَ وَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «وَقُودُهَا اَلنّٰاسُ وَ اَلْحِجٰارَةُ فَکَیفَ تَنبُتُ البَقلُ. » [۶]
امام ابوالحسن (علیه السّلام) فرمودند: چقدر بعضی از مردم احمقند، می‌گویند در وادی از جهنم گیاه می‌روید در حالی که خداوند عزو جل می‌فرماید آتش گیره‌های جهنم مردم و سنگ هستند پس چگونه در آن سبزی و گیاهی بروید؟ »

♦️استاد جوادی آملی:
«مرحوم علامه» همان روش مرحوم سید حیدر را احیا می‌کردند، احياناً نقدی هم بر ابن عربی داشتند، خصوصاً در مسئله خلود. آنچه را که ابن عربی در «مسئله خلود» اظهار نظر کرده است» [٧]

♦️ملاصدرا می‌گوید:
«فإن المخلوق الذي غاية وجوده أن يدخل في جهنم بحسب الوضع الإلهي و القضاء الرباني لا بدّ أن يكون ذلك الدخول موافقا لطبعه و كمالا لوجوده إذ الغايات كما مرکمالات للوجودات و كمال الشيء الموافق له لا يكون عذابا في حقه - وإنما يكون عذابا في حق غيره ممن خلق للدرجات العالية. » [٨]
«همانا مخلوقی که غایت وجودی او بر حسب قضای الهی این است که در جهنم داخل گردد پس حتما باید آن داخل شدن موافق با طبع او كمال وجودی او باشد زیرا همچنان که گفتیم غایت‌ها کمال‌های وجودی هستند و کمال یک شیء که موافق با او خواهد بود در حق او عذاب نمی شود بلکه عذاب در حق کسی است که برای درجات عالیه آفریده شده. »

«الذي لاح لى بما أنا مشتغل به من الرياضات العلمية والعملية أن دار الجحيم ليست بدار نعيم وإنّما هي موضع الألم والمحن و فيها العذاب الدائم لكن آلامها متّفتة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع و الجلود فيها متبدلة و ليس هناك موضع راحة و اطمینان. » [٩]
«آنچه برای من با توجه به اشتغالات و ریاضات علمی و عملی روشن شد این است که جهنم خانه نعمت نیست و فقط جای درد و محنت و عذاب دائمی است لکن دردهای آنجا دائمی است و قطع نمی شود و پوست‌ها تبدیل می‌شود و آنجا جای راحت و آرامش نخواهد بود»

♦️استاد جلال الدین آشتیانی:
«صدر الحكماء و تلميذ جليل او مؤلف علامه، به واسطه حسن ظن به اهل معرفت و عرفای کاملین، قائل به انقطاع عذاب شده اند و درست است که ضروری اسلام، خلود در جهنم است نه خلود عذاب ولی دلیل محکم از عقل و شرع قائم است برسرمدیت و دوام عذاب کفّارو مشرکین و انقطاع عذاب از عاصین و از موحدين» [١٠]

ادامه 👇
♦️میرزا علی نوری که معلِّق آثار صدرا است می‌گوید:
«قوله (الملاصدرا): «إن مآل الكل إلى الرحمة... الى الاخر» جملة ذلك كلّها كأنّها ناظرة إلى ما ابتدعه الشيخ مميت الدين - المعروف بمحيي الدين العربي في دين الإسلام، من قوله بانقطاع دار الألم و العذاب والعقاب (... ) المسماة بدار جهنم شخصا- لا نوعاد و ابتداع ذلك القول منه و من أتباعه.. ومن هنا أنكروا وقوع العذاب و صدور الانتقام عنه سبحانه.. وعند ذلك ابتدع ذلك ميت الدين.. القول بانقطاع العذاب و بعدم تسرمد الآلام الاخروی شخصا، و إن تسرمد نوعا. ولم يتمكن أحد ممّن مضى بقدر ما اطّلعت من إقامة البرهان الباهر العقلي على قلع اصول تلك الشجرة الخبيثة المبتدعة. ولعلّ الله يوفّقني بقلعها و قمعها بحيث لا يكاد يبقى منها رقيطة شرفي أرض قلوب طلاب اليقين - و ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء. ولقد حملوا هؤلاء القائلين بنفي العذاب والانتقام الاخروی رأسا الآياتَ والأخبار والآثار المتواترة في الدين المبين الصريحة في التوعيدات الأخروية على رعاية الحكمة في نظام معایش الخلائق. » [١١]
«گفته ملاصدرا که بازگشت همه به رحمت است.... تمام این مطالب گویا ناظر به مطلبی است که شیخ مُميت الدين معروف به محی الدین عربی در دین اسلام بدعت نهاده که قائل شده به تمام شدن عذاب و عقاب که نام آن جهنم شخصی (نه نوعی) نهاده شده این بدعت ازاو واتباع اوست و لذا عذاب و انتقام الهی را منکر شده اند و در این هنگام همان مميت الدين این حرف یعنی تمام شدن عذاب و موقت بودن دردها را به طور شخصی منکر شده گرچه بقاء به طور نوع را قائل است و هیچ کس قبل از من به اندازه من بر دلیل‌های عقلی ای که به واسطه آن ریشه و اساس این درخت خبیث بدعت را قطع کند آنچنان که هیچ نقطه تیره و بدی برروی قلبهای طالبان يقين باقی نماند اطلاع نیافته است و این فضل خداست که به هر کس بخواهد می‌دهد و قائلين به نفی عذاب، آیات و روایات متواتر و صریح در عقاب را بر رعایت حکمت در نظم بخشیدن زندگی مردم، حمل کرده اند. »

----------------------
📚 منابع :

[١]: فصوص الحکم ج۱ص ۱۶۹

[٢]: ممد الهمم ص ۲۰۸

[٣]: ممد الهمم ص۲۱۰

[۴]: البقرة: ۱۶۲

[۵]: المائدة: ۳۷

[۶]: الکافی ج ۶ ص ۳۶۸

[٧]: مجموعه رسائل علامه طباطبائی، ج۲، ص: ۲۳

[٨]: اسفار ج ۹ ص ۳۵۲

[٩]: العرشية ص۲۸۲

[١٠]: شرح بر زاد المسافر، ص: ۴۸۵

[١١]: تفسير القرآن الكريم (الملاصدرا) ج۱ص۴۶۰ -۴۶۱


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

-----------------
@ostadhasheminasab
#نکته_توحیدی
#علم_الهی

آیا علم حصولی یا حضوری به خداوند متعال ممکن است؟

👈 قاعده تباین دلالت می کند که علم حصولی و حضوری به خالق تعالی برای بشر مستحیل است چون حق تعالی از سنخ مخلوق نیست تا بتوان به آن علم پیدا کرد و چنانکه در دسته هشتم از روایات گذشت بشر منابع معرفتی برای شناخت ما وراء ممکنات را ندارد پس علم حصولی یا حضوری به ذات قدوسش منتفی می گردد این بدان معناست که شناخت کنه صفات ذات نیز برای بشر مستحیل است زیرا در جای خود اثبات شده که صفات عین ذات هستند.

📚 تاملی بر نظریه اصالت وجود و وحدت وجود ص ۱۵۵_ ۱۵۶
آخرین نتیجه قاعده تباین


@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۹- مظهريت شيطان

♦️استاد حسن زاده آملی:
«عرفا می‌گویند هريك از ممکنات مظهريك اسم از اسمای حقند، هرچند گفتن و شنیدن این سخن دشوار است ولی حقیقت است که شیطان هم مظهر اسم یا مضل است» [۱]

آیا خداوند مظهر خویش را لعن می‌کند و او را به جهنم وعید می‌دهد ؟!

«فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ *وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ » [٢]

«لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ » [٣]
«پس خارج شو.... پس بدرستی که تورانده شده ای از رحمت و بدرستی که بر تو است لعنت من تا روز جزاء هر آینه پر کنم دوزخ را از جنس تو و از آنها که تابع تو شدند از اولاد آدم (علیه السّلام) »

✍️ بر اساس مبنای عرفا کفار و منافقین هم مظهر خدا می‌گردند ولی آیا عقلانی است که حق تعالی مظهر خویش را این گونه توصیف کند؟!

« لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ » [۴]
«برای آنها دل هائیست که با آن متوجه شناخت حق نمی شوند و چشم‌هایی که با آنها نمی بینند و گوش‌هایی که با آن نمی شنوند آنان همچون چهار پایانند بلکه گمراه تروایشانند غافلند»

«إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا » [۵]
(بدرستی که منافقین در مرتبه زیرین از دوزخ می‌باشند و تو برای ایشان یاری نمی یابی. »

♦️آقای محمد حسین طهرانی می‌نویسد:
«شیطان یک مأمور مطیع و فرمانبر خداست که وظیفه وی جدا کردن خبیث از طيب است، مانند زنبور عسل
مخصوصِ گماشته بر درِ کندو، تا زنبورها را تفتیش کند و به آنانکه از گیاه بدبو و عفن خورده اند راه ندهد و آنها را با نیش خود دو نیمه کند، و زنبورهای شایسته را که به مأموریت خود خوب عمل کرده اند و از گیاهان معطر و خوشبو خورده اند، به درون کند و راه بدهد» [۶]

♦️آقای محمد حسین طهرانی در موردی دیگر به عصیان وتمرد شیطان تصریح می‌کند و می‌نویسد:
«قال تعالى: «كان من الجنّ ففسق عن أمر ربّه» ابلیس از جنّ بود پس از أمر پروردگار منحرف شد» [٧]

و نیز می‌گوید:
«در قرآن کریم داستان‌های بسیار آمده است داستان آدم، سجده فرشتگان... و تمرّد شیطان» [٨]

✍️ لازم به ذکر است که تمرّد و عصیان و کفر شیطان به وضوح در آیات نمایان است.

خداوند می‌فرماید:
«فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ «وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ... قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ... قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ » [٩]
«همه فرشتگان سجده کردند مگر ابلیس که تكبر ورزید و از کافران شد
خداوند فرمود: ای ابلیس چه چیز مانع شد از اینکه سجده کنی بر مخلوقی که با قدرت خود آن را آفریدم؟ آیا تکبر کردی یا تو از برترین‌ها هستی؟ ابلیس گفت من از او بهترم چون مرا از آتش (که جسم لطيف نورانی است) آفریدی و او را از گل آفریدی. خداوند فرمود بیرون رو... زیرا که تو رانده شده ای و همانا بر توست لعنت من تا روز جزاء... قسم به حق (که نام خداست) و راست می‌گویم که هرآینه دوزخ را از تو و از تابعین تو از اولاد آدم همه ایشان پُر خواهم ساخت. »

--------------------------------------
📚 منابع :

[۱]: انه الحق، ص: ۶۸

[٢]: ص: ۷۷-۷۸

[٣]: ص: ۸۵

[۴]: الاعراف: ۱۷۹

[۵]: النساء: ۱۴۵

[۶]: الله شناسی ج ۳ ص۱۲۰

[٧]: الله شناسی ج۳ ص۱۳۳

[٨]: نور ملکوت قرآن ج۱ ص ۲۳۸

[٩]: ص: ۸۵ - ۷۴


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

---------------
@ostadhasheminasab
📿 نماز اول ماه بخوان و سلامتی در آن ماه را از خداوند بخر...

علامه مجلسی در بحارالانوار از امام جواد علیه‌السلام روایت می‌کند، که فرمودند:

إِذَا دَخَلَ شَهْرٌ جَدِیدٌ فَصَلِّ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْهُ رَکْعَتَیْنِ
تَقْرَأُ فِی الْأُولَی بَعْدَ الْحَمْدِ التَّوْحِیدَ ثَلَاثِینَ مَرَّةً
وَ فِی الثَّانِیَةِ بَعْدَ الْحَمْدِ الْقَدْرَ ثَلَاثِینَ مَرَّةً
ثُمَّ تَتَصَدَّقُ بِمَا تَیَسَّرَ فَتَشْتَرِی بِهِ سَلَامَةَ ذَلِکَ الشَّهْرِ کُلِّهِ.

وقتی ماه جدید فرا رسید، در اولین روز آن دو رکعت نماز بگزار:
در رکعت اول پس از حمد سی مرتبه سوره توحید
و در رکعت دوم سی مرتبه قدر را بخوان
و پس از آن هر آنچه در توان داری صدقه بده و به واسطه آن سلامتی تمام آن ماه را بخر.

علامه مجلسی رحمه الله می‌گوید: در روایت دیگری دیدم که بعد از نماز این دعا را باید بخواند [و بعد صدقه دهد]:

《بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی الله رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ
بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ سَیَجْعَلُ الله بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً
ما شاءَ الله لا قُوَّةَ إِلَّا بِالله حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی الله إِنَّ الله بَصِیرٌ بِالْعِبادِ
لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ
رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ》

📚 بحارالانوار ج۹۴ ص۱۳۳


-------------------------
@ostadhasheminasab
🌺 ولادت با سعادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و فرا رسیدن دهه کرامت را محضر مبارک قطب عالم امکان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و عموم مؤمنین تبریک می گوییم

در روز یکم ذی القعده در سال ۱۷۳ هجری دخت گرامى موسى بن جعفر عليه السّلام، حضرت فاطمه معصومه سلام اللَّه عليها به دنيا آمده است.

پدر بزرگوار آن حضرت امام موسى بن جعفر عليه السّلام، و مادر مكرمه آن حضرت جناب نجمه سلام اللَّه عليها مادر امام رضا عليه السّلام است. نام مباركش فاطمه، لقب آن حضرت معصومه و در خانواده امام هفتم سلام اللَّه عليها حضرت معصومعه سلام اللَّه عليها را «فاطمه كبرى» مى خواندند.

-----------------
@ostadhasheminasab
📿 نماز یکشنبۀ ماه ذی‌القعده (معروف به نماز توبه)

روایت شده که ماه ذی القعده، محل استجابت دعاست در وقت شدّت؛ در روز یکشنبۀ این ماه، نمازى با فضیلت بسیار از رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده که مجملش این است که: هر که آن را بجا آورد، توبه‌اش مقبول و گناهش آمرزیده شود و طلبکاران او در روز قیامت از او راضى شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانى گردد و والدینش از او راضى شوند و مغفرت شامل حال والدین و ذریّۀ او گردد و توسعه رزق پیدا کند و ملک‌الموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانى جان او بیرون شود.

🌺 کیفیت آن چنین است که در یکی از روزهای یکشنبۀ ماه ذی‌القعده (از طلوع تا قبل غروب آفتاب) غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گذارد (دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح)، در هر رکعت یک مرتبه حمد، سه مرتبه سوره «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد» و یک مرتبه سوره‌های فلق و ناس را بخواند؛ پس از پایان نمازها، هفتاد مرتبه استغفار کند (اَستَغفِرُ اللهَ رَبّي و اَتوبُ إلَیه)، سپس بگوید:

🌿 «لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ العَلىِّ العَظیم»

و در انتها بگوید:

💠 «یا عَزیزُ یا غَفّار، اِغفِر لى ذُنُوبى وَذُنُوبَ جَمیعِ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ، فَاِنَّهُ لا یغفِرُ الذُّنُوبَ اِلاّ اَنتَ.»

📚 اقبال الاعمال (سیدبن‌طاووس)، ج۱، ص٣۰۸
مفاتیح الجنان (محدث‌قمی)، اعمال ماه ذی‌القعده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی از بالاترین تعابیر وارد شده در روایات درباره مقام زائر امام رضا علیه السلام
🎙مرحوم حاج شیخ محمد باقر علم الهدی رضوان الله تعالی علیه

@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۱۰- مسأله جبر و اختیار


✍️ یکی از مسائلی که برای هر عاقلی روشن است حق انتخاب و آزادی او در افعال است یعنی هر کسی به وضوح در نفس خود می‌یابد که در اعمالش سلطنت بر فعل و ترک دارد چنانکه عقلاء از هرملّه و نحله ای افعال هرشخصی را به خودش مستند می‌سازد و هر کسی را در مقابل عملش مسئول می‌داند و او را در برابر اعمال قبیح یا نیکویش مذمت یا تحسین می‌کنند و آیات و روایات نیز بر همین امر گواه است.

❇️« إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» [۱]
«بدرستی که گوش و چشم و دل تمامی آنها مسئول است »

❇️«عَنْ عَبْدِ اَلسَّلاَمِ بْنِ صَالِحٍ اَلْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ:: مَنْ قَالَ بِالْجَبْرِ فَلاَ تُعْطُوهُ مِنَ اَلزَّكَاةِ وَ لاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً » [۲]
«عبد السلام بن صالح هروی می‌گوید شنیدم حضرت رضا سلام الله علیه می‌فرمودند: هر کس که قائل به جبر باشد نه از زکات چیزی به او دهید و به شهادت او را قبول نمایید. »

❇️ «عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ بِالتَّشْبِیهِ وَ الْجَبْرِ فَهُوَ کَافِرٌ مُشْرِکٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بُرَآءُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ » [٣]
امام رضا علیه السلام فرمودند: هر کس که قائل به تشبیه و جبر شود کافرو
مشرک است و ما از او در دنیا و آخرت بیزاریم. »

❇️«عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أنَّهُ قَالَ: مَنْ قَالَ بِالْجَبْرِ فَقَدْ ظَلَّمَ اللَّهَ تَعَالَی» [۴]
حضرت صادق (علیه السّلام) فرمودند: هرکس قائل به جبر باشد به خدا نسبت ظلم داده است. »

❇️« عَنْ الصَّادِق جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد عَلَیْهِ السَّلاَمُ قالَ: إِنَّهُ لاجَبرَ وَلا تفویضَ بَل أَمْرٌ بَیْنِ أَمْرینِ فَما مَعْناهُ قالَ: مَن زَعَم أَنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ أَفعالَنا ثُمَّ یعذِّبنا عَلَیْها فَقَدْ قالَ بِالجَبرِ وَمن زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فَوَّض أَمْر الْخَلْقِ والرِّزْق إِلی حُجَجِهِ عَلَیْهِم السَّلاَمُ_ فَقَدْ قالَ بِالتَّفوِیض وَالقائِلُ بالجَبرِ کَافِرٌوَ القَائِلُ بِالتَفويضِ مُشرِك» [۵]
«حضرت صادق (علیه السّلام) فرمودند: همانا نه جبر صحیح است و نه تفويض بلکه امریست بین دو أمر حضرت در توضیح آن فرمودند: هر کس گمان کند که خدا فاعل کارهای ماست سپس ما را به سبب آنها عذاب
می کند این همان جبر است و هر کس عقیده داشته باشد که خداوند متعال واگذاشته است أمر آفرینش و روزی دادن را به حجج خود قائل به تفويض شده و قائل به جبر کافر است و قائل به تفويض مشرک است.

❇️«فَقَالَ لَهُ الشَّیْخُ لَأمِیرُ المُؤمِنِین (علیه السّلام): وَکَیْفَ لَمْ نَکُنْ فِی شَیْءٍ مِنْ حَالَاتِنَا مُکْرَهِینَ، وَلَا إِلَیْهِ مُضْطَرِّینَ، وَکَانَ بِالْقَضَاءِ وَالْقَدَرِ مَسِیرُنَا وَمُنْقَلَبُنَا وَمُنْصَرَفُنَا؟! فَقَالَ لَهُ: وَتَظُنُّ أَنَّهُ کَانَ قَضَاءً حَتْما، وَقَدَرا لَازِماً ؛ إِنَّهُ لَوْ کَانَ کَذلِکَ، لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ، وَالْأَمْرُ وَالنَّهْیُ وَالزَّجْرُ مِنَ اللّه ِ، وَسَقَطَ مَعْنَی الْوَعْدِ وَالْوَعِیدِ، فَلَمْ تَکُنْ لَائِمَهٌ لِلْمُذْنِبِ، وَلَا مَحْمَدَهٌ لِلْمُحْسِنِ، وَلَکَانَ المُذْنِبُ أَوْلی بِالْاءِحْسَانِ مِنَ الْمُحْسِنِ، وَلَکَانَ الْمُحْسِنُ أَوْلی بِالْعُقُوبَهِ مِنَ الْمُذْنِبِ، تِلْکَ مَقَالَهُ إِخْوَانِ عَبَدَهِ الْأَوْثَانِ، وَخُصَمَاءِ الرَّحْمنِ، وَحِزْبِ الشَّیْطَانِ، وَقَدَرِیَّهِ هذِهِ الْأُمَّهِ وَمَجُوسِهَا، إِنَّ اللّه َتَبَارَکَ وَ تَعالی کَلَّفَ تَخْیِیرا، وَنَهَی تَحْذِیراً » [۶]
«شخصی از حضرت امیر (علیه السّلام) پرسید: ما چگونه در احوال خود مجبور نباشیم در حالی که همه امور ما به قضاء و قدر الهی بوده؟ حضرت فرمودند: آیا گمان می‌کنی قضاء و قدر حتمی بوده اگر چنین باشد که ثواب و عقاب بی جهت و باطل می‌گردد امر و نهی بی اساس می‌شود وعده و وعید (تهدید) بی معنا می‌شود و دیگر نه گناهکار را باید ملامت نمود و نه نیکوکار را ستود و باید گنهکار را بهتر از نیکوکار مورد احسان قرار داد و نیکوکار را به کیفر سزاوارتر دانست [ چون انسان گنهکار ظلم‌هایی را که کرده مجبور بوده و وادار به کار قبيح شده و لذا باید مورد ترحم و تفقد قرار گیرد و نیکوکار کارهای خیری را که کرده خودش نکرده و مجبور بوده لذا سزاوار پاداش نیست بلکه سزاوار عقاب است چون کار خیری را که نکرده به خودش نسبت می‌دهد این سخن برادران بت پرست و دشمنان خدای رحمان و حزب شیطان و قدریه این اُمّت و مجوس آن خواهد بود همانا خداوند تبارک وتعالی تکلیف نمود در حالی که اختیار داده بود و نهی کرد در حالی که بر حذر داشته بود. »
♦️ملاصدرا می‌گوید:
«و ههنا دقيقة لاهل الاعتبار، وهي أنّ السعداء حيث كانوا في الدنيا مجبورين على طاعة الحق وامتثال أوامر الله و رسوله» [٧]
«و در اینجا مطلب دقیقی است برای اهل اعتبار و آن اینکه سعادتمندان در دنیا برطاعت خدا و امتثال أوامر خدا و رسولش مجبورند... »

♦️قیصری می‌گوید:
« إسناد الفعل إلى العبد بأنه هوفاعله، فإنه نتيجة غيرصادقة. لأن العبد قابل، و القابل لا يكفي في حصول النتيجة، بل لا بد من فاعل، والفاعل هو الله، لأن العبد مجرداً عن الوجود هو العدم، ولا يتأتى منه فعل، ومع الوجود يقدر على ذلك، و «القدرة» من لوازم الوجود، و الوجود هوالحق، فرجع الفعل إليه» [٨]
«اسناد فعل به عبد و اینکه او فاعل فعل است نتیجه ای ناصحیح و غير صادق است زیرا که عبد قابل است و قابل در حصول نتیجه کافی نیست بلکه باید فاعلی نیز وجود داشته باشد و فاعل همان خداست چرا که عبد مجرد از وجود، عدم است و کاری از او سر نمی زند و با وجود است که قدرت پیدا می‌کند و قدرت از لوازم وجود است و وجود هم حق متعال است، پس نتیجه این شد که فعل، فعل اوست. »

«فما في الوجود طاعة ولا عصيان ولا ربح ولا خسران ولا عبد ولا حرّو... إلّا وهو مراد للحق تعالى و كيف لا يكون مرادا له و هو أوجده» [٩]
«پس در وجود طاعت و عصیانی و سود و زیانی و بنده و آزادی نیست... مگر اینکه آن مراد و مورد تعلق اراده حق متعال است و چگونه چنین نباشد در حالی که او آنها را به وجود آورده. »

-------------------------------------
📚 منابع :

[۱]: الإسراء: ۳۶

[۲]: التوحيد ص: ۳۶۲

[٣]: التوحيد ص: ۳۶۴

[۴]: بحار ج۷۵، ص: ۳۵۴

[۵]: عیون اخبار الرضا ج۱ ص ۱۲۴

[۶]: الكافی ج ا ص ۱۵۵

[٧]: مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتالهین، ص: ۲۵۵

[٨]: شرح فصوص الحکم (قیصری)، ص: ۷۵۶

[٩]: الفتوحات المكية، ج۱، ص: ٣۶


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

-------------------
@ostadhasheminasab
2024/05/29 12:29:36
Back to Top
HTML Embed Code:


Fatal error: Uncaught Error: Call to undefined function pop() in /var/www/tgoop/chat.php:243 Stack trace: #0 /var/www/tgoop/route.php(43): include_once() #1 {main} thrown in /var/www/tgoop/chat.php on line 243