tgoop.com/nimruz_ir/437
Last Update:
میرزاده عشقی
شاعری که پیشبینی کرد به مرگ طبیعی نخواهد مرد.
@nimruz_ir | موسسهٔ نیمروز
میزاده عشقی در ۱۲ تیر سال ۱۳٠۳ خورشیدی، ترور شد. وی از نویسندگان و شاعران دورهٔ مشروطه بود که انتقادات تندی را به حکومت و دولت وارد میساخت. میرزاده را شاید بتوان ملیترین شاعر معاصر ایران دانست، چراکه بیش از دیگران، به ایران و وطن جاودانهٔ خویش پرداخته است. شعرهای میرزاده نقش زیادی در نفوذ اندیشههای ایرانگرایانه در میان عامهٔ مردم داشته است.
عشقی در بامداد دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳ خورشیدی در خانهٔ مسکونیاش توسط دو نفر هدف گلوله قرار گرفت و در ۲۹ سالگی درگذشت. دو روز پیش از آن یکی از دوستانش (میر محسن خان) بهطور اتفاقی، در اتاق محرمانهٔ ادارهٔ تامینات نظمیه خبر «عشقی، محرمانه کشتهشود» را شنیدهبود.
در این غزل میرزاده عشقی مرگ خویش را پیشبینی میکند:
خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
آوخ کلاه نیست وطن تا که از سرم
برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم
مرد آن بود که این کلهش بر سر است و، من:
نامردم ار به بی کله، آنی بسر کنم
من آن نیم که یکسره تدبیر مملکت
تسلیم هرزه گرد قضا و قدر کنم
زیر و زبر اگر نکنی خاک خصم ما
ای چرخ! زیر و روی تو، زیر و زبر کنم
جائیست آرزوی من، ار من به آن رسم
از روی نعش لشکر دشمن گذر کنم
هر آنچه می کنی؟ بکن ای دشمن قوی!
من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم!!
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق «عشقی » ای وطن، ای مهد عشق پاک!
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم:
«عشقت نه سرسری است که از سر به در شود»
«مهرت نه عارضیست که جای دگر کنم»
«عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم»
«با شیر اندرون شد و با جان به در کنم»
BY موسسهٔ نیمروز Nimruz Institute

Share with your friend now:
tgoop.com/nimruz_ir/437
