NIMASAFFAR Telegram 1241
یک حیاط بزرگ با کفپوش آجری، حوض تخمی لجن‌زده وسطش، چندتا اتاق دورتادور حیاط که توی یکیش یک زن لخت با موهای سفید بلند ناله می‌کرد و آرام فحش می‌داد. دو تا راه‌پله با پله‌هایی که برای من خیلی بزرگ بود و می‌رفت طبقه‌ی بالا. اتاق‌های بالایی گشاد، دست‌نخورده و خاک‌گرفته بودند. نگاه می‌کردم کسی توی کوچه نباشد. در باز بود و هول‌هولی خودم را توی اولین اتاق می‌انداختم. مهدی می‌آمد در را می‌بست و باخنده برمی‌گشت نگاهم می‌کرد. آن‌وقت‌ها فقط مهندس‌ها موبایل داشتند، برای اینکه چشم نخورند بهش گوشتکوب می‌گفتند، می‌گرفتند دستشان خوششان می‌آمد سیم ندارد می‌شود باهاش راه رفت و حرف زد. شاید دکترها هم داشتند یا بازاری‌ها، ولی مال آشنای ما مال مهندس بود. بدون موبایل قرار گذاشتن مثل حالا نبود. اگر قرار می‌گذاشتی و از خانه یا مخابرات بیرون می‌آمدی دیگر راه برگشت نداشتی.

پردیس هم می‌خاست حرف بزند پرسید لاشی بود؟

- اووف! یه بار قرارِ بامهدی داشتم رسیدم مهران سر کوچه وایساده بود. ابروهای پرپشت پاچه‌بز، یه خط دو سانتی‌ِ سیاهِ مونده‌ازگذشته‌ی بیامنِ‌تخمیوببینِ‌ شهرزشت‌کنِ بقیه‌به‌یه‌ورمنِ هیچی‌ندارم‌ابروهام‌توتِ... تخمیو گفتم؟ آره اونم چسبیده به چشماش. تیشرت عکسدار و شلوارک پوشیده بود. گفت مهدی دیرتر میاد. سه‌شنبه بود فک کنم، سه‌شنبه‌ها دو زنگ آخر ورزش و پرورشی داشتیم جیم می‌زدیم. راه افتاد، منم پشت سرش رفتم. خیلی بلند بود نمی‌ترسید همسایه‌ها ببیننمون. ازشم پرسیدم نمی‌ترسی کسی ببینه، گفت به تخممه.

- بی‌آبرو. من بودم همونجا وامیستادم تا آدم خودم بیاد.
- آدم خودتم میاد مهربون. بچه بودم دیگه رفتم باهاش. ولی وایسادم تو حیاط مهدی بیاد. تو کوچه هم خوب نبود وایسم خب.

حیاط کوچک بود و فقط به اتاق مهران راه داشت. آن روز فکر کردم خانه همان‌ است ولی حالا حدس می‌زنم حیاط خلوتش بوده. رفتیم تو، نشست پشت سیستم کانتر بازی کرد.

- چرا تروریست میشی؟ سیتی که باحالتره
- سیتی کلاش نداره
- دزرت داره تیرش میپوکونه، ام‌فور داره. شاتگان از نزدیک بزن دو متر پرت میشه عقب، خداست.
- بشین بچه تا بیان ببرنت.
- وا چته؟ از دوست دختر اس‌اندامت چه‌خبر؟
- تو خوبی.

بعد نمی‌دانم بهم برخورد یا اداش را درآوردم ساکت شدم خواست از دلم درآورد. باید ببخشید نمی‌خاهم سر کارتان بگذارم ولی راستش اصلا یادم نیست چه شد که حرفمان به اینجایی که در ادامه می‌نویسم رسید. احتمالش هم هست خودم کرم ریخته باشم. صندلی را چرخاند رو به من نشست.

- شاید مهدی نیاد. یعنی دیرتر بیاد. ما می‌تونیم یکم. خب باشه قهر نکن. می‌دونی من چیکارم؟ لاستیکا رو ببین. فردا میرم یه هفته دیگه میام. من به مهدی گفتم گفت خودت بگو من نمی‌تونم.

بین جمله‌هاش مکث می‌کرد انگار حرفی را می‌خورد. چای و استراحت تمام شد برگشتم سر کارم. پردیس جعبه‌ها را نمی‌بست. هنوز یاد نگرفته بود و نخ اضافه می‌آورد. حاجی روی این چیزها حساس بود. نباید نخ هدر می‌دادیم. مشتری وارد می‌شد باید می‌ایستادیم. نباید سر کار گوشی می‌گرفتیم. قلقش دستمان بود هروقت می‌آمد خودمان را سرگرم کار می‌کردیم خیالش راحت باشد کارگرهاش کاری هستند و مفت‌خور نیستند.

- خب نگفتی چیکار کرد
- به من گفت با دوست دخترش کات کرده. باهاش برم بیرون دختره ببینه شاید حسودیش بشه برگرده.

همین‌جا، دقیقن همین‌جا مهدی در زد. آمد تو کنار من روی تخت نشست و خندید. از مهدی فقط خنده‌هاش یادم مانده ولی اگر دلتان می‌خاهد، یک تصورِ پسرِ درشتِ موتوریِ سبزه با موی خیلی کوتاه، قد متوسط و بوی سیگارِ مانده کارتان را راه می‌اندازد. همه چیزش یکجوری به مردی ربط داشت، ازش خوشم می‌آمد. الان می‌گویند تستوسترون خالص.

- آبجیم‌اینا از شیراز اومدن نمیشه رفت خونه‌ی ما.
- یهو اومدن؟
- همینجا باشین فک کنین من نیستم.

مهران صندلی را چرخاند رو به مانیتور خاموش نشست و زیرزیرکی خندید.

- میگه با زهرا بهم زده میگه بیا آشتیمون بده. اصلن چرا کات کردی؟
- تقصیر آهنگ محسن چاووشیه. خیلی خوب نفرین می‌کنه. دوست داشتم اون شکست عشقی رو حسش کنم. خیلی دوسم داره منتظر یه اشاره از منه. ببین من از پشت تلفن آب اینو میارم. انقد باهام حال می‌کنه.
- خفه شو ناموس‌ندار همون تلفن از پهنا بره تو دهنت. اونجوری کاری نداره. برو بهش بگو گه خوردم، بگو کائنات خاندانمو بگاد اگه دوباره همچین غلطی کنم.
- تو خودت اینا رو به دختر میگی؟
- چرا تلفن؟ اینجا نمیاد مگه؟
- نه خونگی نیست.
- اگه از رو آهنگ بخایم پیش بریم مهدی باید بره مخ زهرا رو بزنه. باید به تو خیانت شه آهنگو گوش کنی، نه اینکه خودت بری با یکی دیگه. محسن چاووشی میگه بیاد الهی خبرت، بیاد الهی خبرش، خدا الهی بزنه تو کمرت، تو کمرش. نمیگه کمرم، کمرش.

و به خودم و مهران اشاره کردم.

- راست میگی.



tgoop.com/nimasaffar/1241
Create:
Last Update:

یک حیاط بزرگ با کفپوش آجری، حوض تخمی لجن‌زده وسطش، چندتا اتاق دورتادور حیاط که توی یکیش یک زن لخت با موهای سفید بلند ناله می‌کرد و آرام فحش می‌داد. دو تا راه‌پله با پله‌هایی که برای من خیلی بزرگ بود و می‌رفت طبقه‌ی بالا. اتاق‌های بالایی گشاد، دست‌نخورده و خاک‌گرفته بودند. نگاه می‌کردم کسی توی کوچه نباشد. در باز بود و هول‌هولی خودم را توی اولین اتاق می‌انداختم. مهدی می‌آمد در را می‌بست و باخنده برمی‌گشت نگاهم می‌کرد. آن‌وقت‌ها فقط مهندس‌ها موبایل داشتند، برای اینکه چشم نخورند بهش گوشتکوب می‌گفتند، می‌گرفتند دستشان خوششان می‌آمد سیم ندارد می‌شود باهاش راه رفت و حرف زد. شاید دکترها هم داشتند یا بازاری‌ها، ولی مال آشنای ما مال مهندس بود. بدون موبایل قرار گذاشتن مثل حالا نبود. اگر قرار می‌گذاشتی و از خانه یا مخابرات بیرون می‌آمدی دیگر راه برگشت نداشتی.

پردیس هم می‌خاست حرف بزند پرسید لاشی بود؟

- اووف! یه بار قرارِ بامهدی داشتم رسیدم مهران سر کوچه وایساده بود. ابروهای پرپشت پاچه‌بز، یه خط دو سانتی‌ِ سیاهِ مونده‌ازگذشته‌ی بیامنِ‌تخمیوببینِ‌ شهرزشت‌کنِ بقیه‌به‌یه‌ورمنِ هیچی‌ندارم‌ابروهام‌توتِ... تخمیو گفتم؟ آره اونم چسبیده به چشماش. تیشرت عکسدار و شلوارک پوشیده بود. گفت مهدی دیرتر میاد. سه‌شنبه بود فک کنم، سه‌شنبه‌ها دو زنگ آخر ورزش و پرورشی داشتیم جیم می‌زدیم. راه افتاد، منم پشت سرش رفتم. خیلی بلند بود نمی‌ترسید همسایه‌ها ببیننمون. ازشم پرسیدم نمی‌ترسی کسی ببینه، گفت به تخممه.

- بی‌آبرو. من بودم همونجا وامیستادم تا آدم خودم بیاد.
- آدم خودتم میاد مهربون. بچه بودم دیگه رفتم باهاش. ولی وایسادم تو حیاط مهدی بیاد. تو کوچه هم خوب نبود وایسم خب.

حیاط کوچک بود و فقط به اتاق مهران راه داشت. آن روز فکر کردم خانه همان‌ است ولی حالا حدس می‌زنم حیاط خلوتش بوده. رفتیم تو، نشست پشت سیستم کانتر بازی کرد.

- چرا تروریست میشی؟ سیتی که باحالتره
- سیتی کلاش نداره
- دزرت داره تیرش میپوکونه، ام‌فور داره. شاتگان از نزدیک بزن دو متر پرت میشه عقب، خداست.
- بشین بچه تا بیان ببرنت.
- وا چته؟ از دوست دختر اس‌اندامت چه‌خبر؟
- تو خوبی.

بعد نمی‌دانم بهم برخورد یا اداش را درآوردم ساکت شدم خواست از دلم درآورد. باید ببخشید نمی‌خاهم سر کارتان بگذارم ولی راستش اصلا یادم نیست چه شد که حرفمان به اینجایی که در ادامه می‌نویسم رسید. احتمالش هم هست خودم کرم ریخته باشم. صندلی را چرخاند رو به من نشست.

- شاید مهدی نیاد. یعنی دیرتر بیاد. ما می‌تونیم یکم. خب باشه قهر نکن. می‌دونی من چیکارم؟ لاستیکا رو ببین. فردا میرم یه هفته دیگه میام. من به مهدی گفتم گفت خودت بگو من نمی‌تونم.

بین جمله‌هاش مکث می‌کرد انگار حرفی را می‌خورد. چای و استراحت تمام شد برگشتم سر کارم. پردیس جعبه‌ها را نمی‌بست. هنوز یاد نگرفته بود و نخ اضافه می‌آورد. حاجی روی این چیزها حساس بود. نباید نخ هدر می‌دادیم. مشتری وارد می‌شد باید می‌ایستادیم. نباید سر کار گوشی می‌گرفتیم. قلقش دستمان بود هروقت می‌آمد خودمان را سرگرم کار می‌کردیم خیالش راحت باشد کارگرهاش کاری هستند و مفت‌خور نیستند.

- خب نگفتی چیکار کرد
- به من گفت با دوست دخترش کات کرده. باهاش برم بیرون دختره ببینه شاید حسودیش بشه برگرده.

همین‌جا، دقیقن همین‌جا مهدی در زد. آمد تو کنار من روی تخت نشست و خندید. از مهدی فقط خنده‌هاش یادم مانده ولی اگر دلتان می‌خاهد، یک تصورِ پسرِ درشتِ موتوریِ سبزه با موی خیلی کوتاه، قد متوسط و بوی سیگارِ مانده کارتان را راه می‌اندازد. همه چیزش یکجوری به مردی ربط داشت، ازش خوشم می‌آمد. الان می‌گویند تستوسترون خالص.

- آبجیم‌اینا از شیراز اومدن نمیشه رفت خونه‌ی ما.
- یهو اومدن؟
- همینجا باشین فک کنین من نیستم.

مهران صندلی را چرخاند رو به مانیتور خاموش نشست و زیرزیرکی خندید.

- میگه با زهرا بهم زده میگه بیا آشتیمون بده. اصلن چرا کات کردی؟
- تقصیر آهنگ محسن چاووشیه. خیلی خوب نفرین می‌کنه. دوست داشتم اون شکست عشقی رو حسش کنم. خیلی دوسم داره منتظر یه اشاره از منه. ببین من از پشت تلفن آب اینو میارم. انقد باهام حال می‌کنه.
- خفه شو ناموس‌ندار همون تلفن از پهنا بره تو دهنت. اونجوری کاری نداره. برو بهش بگو گه خوردم، بگو کائنات خاندانمو بگاد اگه دوباره همچین غلطی کنم.
- تو خودت اینا رو به دختر میگی؟
- چرا تلفن؟ اینجا نمیاد مگه؟
- نه خونگی نیست.
- اگه از رو آهنگ بخایم پیش بریم مهدی باید بره مخ زهرا رو بزنه. باید به تو خیانت شه آهنگو گوش کنی، نه اینکه خودت بری با یکی دیگه. محسن چاووشی میگه بیاد الهی خبرت، بیاد الهی خبرش، خدا الهی بزنه تو کمرت، تو کمرش. نمیگه کمرم، کمرش.

و به خودم و مهران اشاره کردم.

- راست میگی.

BY تا اطلاع ثانوی


Share with your friend now:
tgoop.com/nimasaffar/1241

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The Channel name and bio must be no more than 255 characters long Content is editable within two days of publishing Earlier, crypto enthusiasts had created a self-described “meme app” dubbed “gm” app wherein users would greet each other with “gm” or “good morning” messages. However, in September 2021, the gm app was down after a hacker reportedly gained access to the user data. Telegram users themselves will be able to flag and report potentially false content. A Telegram channel is used for various purposes, from sharing helpful content to implementing a business strategy. In addition, you can use your channel to build and improve your company image, boost your sales, make profits, enhance customer loyalty, and more.
from us


Telegram تا اطلاع ثانوی
FROM American