tgoop.com/nimasaffar/1227
Last Update:
ولتر:«من با تو مخالفم، اما حاضرم جانم را بدهم كه تو حرفت را بزني!»
فریادِ قلم را خاموش نکنید! بیایید برای آزادیِ پدرام محمدزاده، نویسندهی شجاع، متحد شویم.
پدرام محمد زاده شاعر نویسنده و منتقد و پژوهشگر از تاریخ ۱۴۰۴/۳/۲۴ دستگیر و به زندان رودسر منتقل شد، وی به صورت بلاتکلیف و بدون برخورداری از رعایت اصل تفکیک جرائم در زندان رودسر نگهداری میشود. پدرام محمد زاده متولد ۲۹شهریور۱۳۷۲ در رحیم آباد، دارای فوق لیسانس شیمی آلی، نویسنده، شاعر، منتقد ادبی، و پژوهشگر حوزه فلسفه، دارای آثار الکترونیکی نیستی و نمایش شامل دوازده حوزه مختلف، و کتابهای چاپی سه جلدی خدای نامه و رمان جامعه عدن.
هممیهنان آزاده، دوستدارانِ عدالت و حامیانِ اندیشهی آزاد،
هنگامی که قلمی را به زنجیر میکشند، نه فقط یک فرد، که نفسِ جامعه را حبس میکنند. امروز، پدرام محمدزاده، نویسندهای که با کلماتش، آیینهی پژوهش و بخشی از ادراک جمعی ما بود، پشت میلههای سرد زندان اسیر است. دستگیری او تنها یک ضایعهی شخصی نیست؛ حملهای است به حریم مقدسِ بیان و اندیشهی آزاد که ستونِ هر جامعهی زنده و بالنده است.
بزرگانِ تاریخ، بارها و بارها، بر این حقِ خدشهناپذیر انسانها پای فشردهاند:
نلسون ماندلا فریاد زد: "هیچکس با نفرت زاده نمیشود. انسانها باید یاد بگیرند که نفرت بورزند، و اگر میتوانند نفرت را بیاموزند، میتوانند عشق را نیز بیاموزند." پدرام محمدزاده، با قلمش، روایتهایی انسانی از دیدمانگاه خود را زنده نگه میداشت؛ چه در حوزه محتوای سخنانش با او موافق و چه با او مخالف باشیم، پدرام روایتهایی میساخت که پلی بود به سوی درک و همدلی و احساس و شعور، نه جدایی و خصومت، هرچند حتی در جامعه نویسندگان او نیز مورد خشم همقلمانش قرار میگرفت.
ویکتور هوگو، آن شاعرِ آزادیخواه، هشدار داد: "هیچ ارتشی در جهان، قدرتی برابر با فکری که زمانِ شکوفاییاش فرا رسیده، ندارد." اندیشههای پدرام، چه در داستانها و چه در نقدهایش، بذرهایی هستند که در خاکِ آگاهیِ ما کاشته شدهاند. زندانی کردنِ او، تلاشی عبث برای جلوگیری از رویشِ این بذرهاست.
مهاتما گاندی به ما آموخت: "آنچه مرا نابود میکند، سکوتِ تو در برابر بیعدالتی است." امروز، سکوت ما در برابر حبسِ پدرام، نه تنها نادیده گرفتنِ یک بیعدالتی، که خیانت به نفسِ آزادیخواهِ درونمان است.
جورج اورول، که خود در کورهی سانسور گداخته بود، نوشت: "در زمانهای که فریب و نیرنگ حاکم است، گفتنِ حقیقت، عملی انقلابی است." پدرام محمدزاده، با شجاعت، احساسات و درک خویش از هستی پر رنج را به قلم کشید. آیا جرم او، انقلابِ کلمههایش علیه احساس رنج بوده است؟
دستگیریِ یک نویسنده، حمله به آیینهی جامعه است. قلم پدرام، نه سلاح که چراغ بود؛ نه برای ویرانگری که برای روشنگری. او را نه به اتهامهای واقعی که به جرمِ "اندیشیدن"، "نوشتن" و "روایت کردن" درد و رنج زندانی کردهاند. این عمل، نقضِ آشکارِ مادهی ۱۹ اعلامیهی جهانی حقوق بشر است که میگوید: "هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و این حق شامل آزادی داشتن عقیده بدون مداخله و جستجو و دریافت اطلاعات و افکار و انتشار آنها به هر وسیلهی ممکن بدون ملاحظات مرزی است."
ما، امضاکنندگان این نامه، با استناد به این اصولِ جاودان و با الهام از خردِ آزادیخواهانِ تاریخ، خواهانِ آزادی فوری و بیقید و شرطِ پدرام محمدزاده هستیم. ما از تمام نهادهای حقوق بشری، سازمانهای فرهنگی بینالمللی، و وجدانهای بیدار جهانی میخواهیم تا صدای ما را در این فراخوانِ فوری برای عدالت تقویت کنند.
هر امضا، فریادی است بر دیوارهای زندان. هر نام، شعلهی امیدی برای پدرام و همهی نویسندگانِ دربند. بیایید با هم نشان دهیم که وقتی قلمی زندانی میشود، هزاران قلم و هزاران صدا به پا میخیزند تا او را رها سازند.
به یاد داشته باشیم سخنِ نغزِ آلبر کامو را که چنین مینگارد: "آزادی، هیچچیز نیست مگر فرصتی برای بهتر بودن." آزادی پدرام محمدزاده، فرصتی است برای بهتر بودنِ جامعهی ما، برای بهتر بودنِ وجدان جمعیمان در تحمل و تأمل سخنان متفاوت.
ما میخواهیم پدرام آزاد باشد. ما میخواهیم قلمها بدون ترس بنویسند. ما میخواهیم حقیقت آزادی قلم زندانی نشود.
با امید به روزهای آزاد،
امضاهای پایینخط
۱۴۰۴/۰۴/۲۳
BY تا اطلاع ثانوی
Share with your friend now:
tgoop.com/nimasaffar/1227