NIMASAFFAR Telegram 1207
داشت انگاری کسی بر جرثقیلی تاب می‌بست!



برای مخاطبان جدی شعر امروز ایران #رحیم_رسولی نامی آشنا است. شاعر طنزپردازی توانا و چیره‌دست، با نهایت تسلط به وزن و قافیه و با دایره‌ی واژگانی بسیار گسترده. اینها اما بقول معروف؛ همه مشخصات اوست و این همه‌ی مشخصات او نیست!
رسولی طنزپرداز است اما طنز برای او نه هدف، که تنها یک وسیله است. او طنز را چون آینه‌ای شفاف در مقابل ما می‌گیرد تا چهره‌ی پر خط‌و‌خش خود را ببینیم و بدون اینکه بگوید، فریاد می‌زند: های! این چهره‌ی ماست که به خط و خش افتاده و نگاه نکردن در آینه چیزی از زشتی‌مان نمی‌کاهد!
اگر آثار او را دنبال کنیم، به‌روشنی می‌بینیم که جنس دغدغه‌های او در گذر زمان بسیار تغییر کرده و به‌مراتب پخته‌تر شده است. آنقدر که ظلم به تاریخ شعر طنز فارسی است که بخواهیم آثار سال‌های اخیر او را در کنار اشعار طنزی قرار دهیم که اتفاقا این سال‌ها زیاد می‌شنویم و نهایتاً به نقد تورم و مشکلات دسته‌چندم می‌پردازند!
یکی از اصلی‌ترین موضوعاتی که رسولی در این سال‌ها هرگاه مجالی بوده به آن پرداخته و آنقدر که باید به آن توجه نشده، تقبیح اعدام است.
برای مثال، می‌گوید:
از شوق و فرط بارها، رقصان به‌روی دارها
بین زمین و آسمان بودیم و از این حرف‌ها
و یا حتی از حافظ کمک می‌گیرد و می‌گوید:
تا که هر گوشه به‌پا چوبه‌ی داری بکند
«دستی از غیب برون آید و کاری بکند»
بی‌شک شاعران دیگری نیز به سراغ این موضوع رفته‌اند. اما دو مشخصه شعر رسولی را متفاوت می‌کند. نخست اینکه او با انتخاب هوشمندانه‌ی قالب طنز، ابتدا در ابیاتی که ارتباط مستقیمی با موضوع مورد بحث ندارند، مخاطب را تا سرحد ممکن می‌خنداند و سپس درست در همان لحظه‌ای که خواننده منتظر تصور بیتی خنده‌آورتر است، پتک محکم خود را بر سر او آوار می‌کند. به این دو نمونه توجه کنید:
هزاران سال شاید بیشتر بیکار خوابیده
چه باید کرد فعلا بخت لاکردار خوابیده
دوباره مثل سابق، ساعت قلابی بابا
سر سی ثانیه قبل از شروع کار خوابیده
چرا پیراهن مرد حسابی روی شلوار است
برای ناحسابی داخل شلوار خوابیده؟!
چرا فلفل خیار شور را حالی نمی‌سازد
که امثال تو در آب نمک بسیار خوابیده؟!
و به یک‌باره می‌گوید:
نمی‌دانم، مگر در این ولایت قحطی جا هست؟
چرا مادر! جوانت رفته روی دار خوابیده؟
و یا در شعر دیگری می‌گوید:

آرزو دارم که قبل از مرگ شیطان را ببینم
تا نمردم این دگراندیش دوران را ببینم
آن که در آغاز خلقت ریخت طرح گفتمان را
تا منِ نوعی تعامل با خدایان را ببینم
من که نه پایم به کعبه، نه به ترکستان رسیده
پس چطوری لنگ کفشی در بیابان را ببینم؟!
ساقی و پیمانه و می هیچ، مطرب هیچ، حتی
شیخ ما نگذاشت ساز پشت گلدان را ببینم!
و در حالی که مخاطب منتظر ادامه‌‌ی همین روند طنز است، می‌گوید:
مادرم از ترس درها را به‌رویم قفل می‌کرد
تا مبادا صحنه‌ی آن‌سوی میدان را ببینم
داشت انگاری کسی بر جرثقیلی تاب می‌بست
مادرم نگذاشت بازی بزرگان را ببینم.
اما نکته بسیار مهم دیگر این است که رسولی تنها صدور حکم اعدام را تقبیح نمی‌کند. بلکه بیش از آن، واکنش تأسف‌آور جامعه یا لااقل تماشاگران اعدام‌ها را مورد نقد قرار می‌دهد و می‌گوید:
مادرم ترسید جشنی ساده را جدی بگیرم
مادرم نگذاشت رقص زیر باران را ببینم
و یا در شعر دیگری می‌گوید:

جمعی بفرستید از آن‌ور کف و سوت
جمعی بفرستید از این‌ور صلوات
رقصنده‌ی روی دار را شاد کنید
بر روح جگرگوشه‌ی مادر صلوات!
در واقع او با استفاده‌ای هنرمندانه از تضاد میان شادی و غم، مخاطب را سوار بر موج و حتی فواره‌ای می‌کند که قرار است او را در چند ثانیه از عرش خنده بر فرش گریه بکوباند تا مگر از رهگذر این فراز و فرود، علامت سؤال مورد نظر خود را بر ذهن او حک کند.


#مهرداد_جهانگیری

پ.ن: امیدوارم فرصت شود و در نوشته‌ی دیگری، دغدغه‌ی بسیار مهم دیگر او، سانسور، را مورد بررسی قرار دهم.

https://www.tgoop.com/MehrdadJahangiri64



tgoop.com/nimasaffar/1207
Create:
Last Update:

داشت انگاری کسی بر جرثقیلی تاب می‌بست!



برای مخاطبان جدی شعر امروز ایران #رحیم_رسولی نامی آشنا است. شاعر طنزپردازی توانا و چیره‌دست، با نهایت تسلط به وزن و قافیه و با دایره‌ی واژگانی بسیار گسترده. اینها اما بقول معروف؛ همه مشخصات اوست و این همه‌ی مشخصات او نیست!
رسولی طنزپرداز است اما طنز برای او نه هدف، که تنها یک وسیله است. او طنز را چون آینه‌ای شفاف در مقابل ما می‌گیرد تا چهره‌ی پر خط‌و‌خش خود را ببینیم و بدون اینکه بگوید، فریاد می‌زند: های! این چهره‌ی ماست که به خط و خش افتاده و نگاه نکردن در آینه چیزی از زشتی‌مان نمی‌کاهد!
اگر آثار او را دنبال کنیم، به‌روشنی می‌بینیم که جنس دغدغه‌های او در گذر زمان بسیار تغییر کرده و به‌مراتب پخته‌تر شده است. آنقدر که ظلم به تاریخ شعر طنز فارسی است که بخواهیم آثار سال‌های اخیر او را در کنار اشعار طنزی قرار دهیم که اتفاقا این سال‌ها زیاد می‌شنویم و نهایتاً به نقد تورم و مشکلات دسته‌چندم می‌پردازند!
یکی از اصلی‌ترین موضوعاتی که رسولی در این سال‌ها هرگاه مجالی بوده به آن پرداخته و آنقدر که باید به آن توجه نشده، تقبیح اعدام است.
برای مثال، می‌گوید:
از شوق و فرط بارها، رقصان به‌روی دارها
بین زمین و آسمان بودیم و از این حرف‌ها
و یا حتی از حافظ کمک می‌گیرد و می‌گوید:
تا که هر گوشه به‌پا چوبه‌ی داری بکند
«دستی از غیب برون آید و کاری بکند»
بی‌شک شاعران دیگری نیز به سراغ این موضوع رفته‌اند. اما دو مشخصه شعر رسولی را متفاوت می‌کند. نخست اینکه او با انتخاب هوشمندانه‌ی قالب طنز، ابتدا در ابیاتی که ارتباط مستقیمی با موضوع مورد بحث ندارند، مخاطب را تا سرحد ممکن می‌خنداند و سپس درست در همان لحظه‌ای که خواننده منتظر تصور بیتی خنده‌آورتر است، پتک محکم خود را بر سر او آوار می‌کند. به این دو نمونه توجه کنید:
هزاران سال شاید بیشتر بیکار خوابیده
چه باید کرد فعلا بخت لاکردار خوابیده
دوباره مثل سابق، ساعت قلابی بابا
سر سی ثانیه قبل از شروع کار خوابیده
چرا پیراهن مرد حسابی روی شلوار است
برای ناحسابی داخل شلوار خوابیده؟!
چرا فلفل خیار شور را حالی نمی‌سازد
که امثال تو در آب نمک بسیار خوابیده؟!
و به یک‌باره می‌گوید:
نمی‌دانم، مگر در این ولایت قحطی جا هست؟
چرا مادر! جوانت رفته روی دار خوابیده؟
و یا در شعر دیگری می‌گوید:

آرزو دارم که قبل از مرگ شیطان را ببینم
تا نمردم این دگراندیش دوران را ببینم
آن که در آغاز خلقت ریخت طرح گفتمان را
تا منِ نوعی تعامل با خدایان را ببینم
من که نه پایم به کعبه، نه به ترکستان رسیده
پس چطوری لنگ کفشی در بیابان را ببینم؟!
ساقی و پیمانه و می هیچ، مطرب هیچ، حتی
شیخ ما نگذاشت ساز پشت گلدان را ببینم!
و در حالی که مخاطب منتظر ادامه‌‌ی همین روند طنز است، می‌گوید:
مادرم از ترس درها را به‌رویم قفل می‌کرد
تا مبادا صحنه‌ی آن‌سوی میدان را ببینم
داشت انگاری کسی بر جرثقیلی تاب می‌بست
مادرم نگذاشت بازی بزرگان را ببینم.
اما نکته بسیار مهم دیگر این است که رسولی تنها صدور حکم اعدام را تقبیح نمی‌کند. بلکه بیش از آن، واکنش تأسف‌آور جامعه یا لااقل تماشاگران اعدام‌ها را مورد نقد قرار می‌دهد و می‌گوید:
مادرم ترسید جشنی ساده را جدی بگیرم
مادرم نگذاشت رقص زیر باران را ببینم
و یا در شعر دیگری می‌گوید:

جمعی بفرستید از آن‌ور کف و سوت
جمعی بفرستید از این‌ور صلوات
رقصنده‌ی روی دار را شاد کنید
بر روح جگرگوشه‌ی مادر صلوات!
در واقع او با استفاده‌ای هنرمندانه از تضاد میان شادی و غم، مخاطب را سوار بر موج و حتی فواره‌ای می‌کند که قرار است او را در چند ثانیه از عرش خنده بر فرش گریه بکوباند تا مگر از رهگذر این فراز و فرود، علامت سؤال مورد نظر خود را بر ذهن او حک کند.


#مهرداد_جهانگیری

پ.ن: امیدوارم فرصت شود و در نوشته‌ی دیگری، دغدغه‌ی بسیار مهم دیگر او، سانسور، را مورد بررسی قرار دهم.

https://www.tgoop.com/MehrdadJahangiri64

BY تا اطلاع ثانوی




Share with your friend now:
tgoop.com/nimasaffar/1207

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

For crypto enthusiasts, there was the “gm” app, a self-described “meme app” which only allowed users to greet each other with “gm,” or “good morning,” a common acronym thrown around on Crypto Twitter and Discord. But the gm app was shut down back in September after a hacker reportedly gained access to user data. Telegram channels fall into two types: On Tuesday, some local media outlets included Sing Tao Daily cited sources as saying the Hong Kong government was considering restricting access to Telegram. Privacy Commissioner for Personal Data Ada Chung told to the Legislative Council on Monday that government officials, police and lawmakers remain the targets of “doxxing” despite a privacy law amendment last year that criminalised the malicious disclosure of personal information. A Hong Kong protester with a petrol bomb. File photo: Dylan Hollingsworth/HKFP. To view your bio, click the Menu icon and select “View channel info.”
from us


Telegram تا اطلاع ثانوی
FROM American