NIMASAFFAR Telegram 1199
داستانی از #رهام_گیلاسیان:

همه از قتلی که کرده بودیم ناراحت بودیم. هر کی از قتل خودش ناراحت بود و من و عباس از قتل همدیگه. با این حال سر سفره شام کنار هم نشسته بودیم. فرهنگ گفت: شما اول باید شام‌تون رو بخورید بعد از روی شامی که خوردید به قتلی برسید که هنوز نرسیده. فرهنگ چیز می‌گفت. واسه همین ما فقط شام خوردیم و من نمکدون رو کوبیدم جلوش. از رگش معلوم بود پر خونه. و از انگشتاش می‌شد گلوهایی که اشتباهن گرفته بود رو تشخیص داد. پاشید. مامان گفت: هر کی بشقاب خودش رو بشوره. بعد چراغا رو خاموش کرد و جاشو جلوی تلویزیون انداخت و خوابید. به سر حاجی که نگاه می‌کردی یاد باب اسفنجی میفتادی که تو تاریکی تن‌شو می‌ماله به بشقابا. صد بار بهش گفتم کله‌ی اون خدابیامرز رو روی دیوار نذارین. گفتم فرهنگ چیز نگو دیگه، بالا سر تلویزیون باشه آدم حس می‌کنه هر کانالی که می‌گیره داره آقاجون داره حرف می‌زنه. خواهرم گفت اینا رو من گفتم. ولی خوب کاری کردی این دفعه ننوشتی آبجی. عباس بود یا مرتضا که گفت همه‌شو شستم. مرتضا بود یا عباس که گفت: رهام باز نزنی اشتباهی ما رو بکشی. شب بخیر گفتیم بعد از اینکه آبجی کوچیکه با سوزن ته گرد پلکای حاجی رو بست و من ته این جمله لج‌شو درآوردم.
قوقولی‌قوقو صب اومده. خب اینم از مسخره بازیای سه‌شنبه‌هاشه. کی اینو کشته؟ نه خداییش کی اینو اینقدر بد کشته؟ لوس ِ عنینه. مامان گفت: من. گفتم مادر من اگه دلت نمیاد بچه‌تُ درست و درمون بکشی، ما که گناه نکردیم که... یه چاقوئه خرجش دیگه. مامان گفت: من دیگه دستم قوه نداره. تو که برادرشی اگه دلت می‌سوخت خودت میومدی دوتا برش درست و حسابی می‌دادی. مرده‌شور این خونه رو ببرن. اه. فرهنگ گفت مرتضا میگه خودمون می‌شوریم، الکی مزد مرده‌شور ندیم. مامان گفت: مرتضا گه خورد با دهن تو. من عباس رو کشته بودم با دست‌های خواهرم. پدرم همه‌مون رو کشته بود با کاندوم سوراخش. مادرم گفت اون موقع کاندوم نبود، بیخود گه زیادی نخور با دهن اون خدابیامرز. گفتم تو چرا با چشمای من داری همه اینا رو می‌گی؟ گفت چون این داستان توئه الاغ. ولی واقعیت داره. واقعیت با قاف‌های قبل ِ قاعده و عین ِ عین ِ خودش. و واو ِربط که با دهن من و خون تو ( آقا این تو کیه؟ عاشقانه‌س؟ مجهوله؟ یا همون دوم شخص مفرد؟) کدوم دوم شخص مفرد رو میگی؟ همون یارو خونی دیگه. مامان گفت: صبونه می‌خورین یا خون‌بازی می‌کنین؟! گناه نداره سر سفره؟!!! سر سفره رو بلند کردیم. هنوز نفس نمی‌کشید. گفتیم این نفس نمی‌کشه که باز. مامان اومد گرفتش بردش. پنجره رو باز کرد و اونور پنجره تکونش داد. بلند شدم گفتم برادرا و خواهرا جمیع ِ کشته‌ها خدااافظ. از اینجا به بعد رو یکی از خواهرام گه‌خوری می‌کنه با دهن من. همه جا سیاس. دس می‌کشم به صورتی که سیاس. به دیواره لابد که از بس سیاس سفت شده. آی پام... کور شده. صدای مادرم سیاس. پای سیاهشو ندیدم تو این سیاهی که پای خودمم نمی‌بینم از بس سیاس. اینجوری بود که فهمیدیم این خواهرم کوره. گفتم تو که کوری چرا نگفتی دهن‌مو بدم به یکی دیگه؟ گفت من اینقدر صورتم از دهن پره که فک کردم دهنت چشمه. فرهنگ گفت دهن‌تو بده به من. دهنم از صورت خواهرم گفت: تو دهن‌تو ببند. فرهنگ به مرتضا گفت دهن‌مو ببند. من گفتم می‌ذارین برم سر کارم یا نه؟ مامان خندید گفت نه. منم رفتم. پاهای تو رو گرفتم و رفتم. مامان موند با یه مشت عضویت که خروسخون هر سه‌شنبه از پنجره تکونشون می‌داد. بعد جاشُ از جلوی تلویزیون جمع می‌کرد و فکر می‌کرد همه‌ی این‌ها یه داستان وحشتناکه که همه‌شو از چشم‌ ما می‌دید. دستش رو گرفتم. و از مچ قطع کردم. همه خوشحال شدیم که شبا می‌تونیم از تلویزیون فوتبال ببینیم. مامان با دهن خودش گفت دستامو بذارین رو سر حاجی. بابا شاخ درآورد. من خیلی وقت بود که رفته بودم. و همه‌ی این چیزها رو توی آینه می‌دیدم که باور می‌کردم.



tgoop.com/nimasaffar/1199
Create:
Last Update:

داستانی از #رهام_گیلاسیان:

همه از قتلی که کرده بودیم ناراحت بودیم. هر کی از قتل خودش ناراحت بود و من و عباس از قتل همدیگه. با این حال سر سفره شام کنار هم نشسته بودیم. فرهنگ گفت: شما اول باید شام‌تون رو بخورید بعد از روی شامی که خوردید به قتلی برسید که هنوز نرسیده. فرهنگ چیز می‌گفت. واسه همین ما فقط شام خوردیم و من نمکدون رو کوبیدم جلوش. از رگش معلوم بود پر خونه. و از انگشتاش می‌شد گلوهایی که اشتباهن گرفته بود رو تشخیص داد. پاشید. مامان گفت: هر کی بشقاب خودش رو بشوره. بعد چراغا رو خاموش کرد و جاشو جلوی تلویزیون انداخت و خوابید. به سر حاجی که نگاه می‌کردی یاد باب اسفنجی میفتادی که تو تاریکی تن‌شو می‌ماله به بشقابا. صد بار بهش گفتم کله‌ی اون خدابیامرز رو روی دیوار نذارین. گفتم فرهنگ چیز نگو دیگه، بالا سر تلویزیون باشه آدم حس می‌کنه هر کانالی که می‌گیره داره آقاجون داره حرف می‌زنه. خواهرم گفت اینا رو من گفتم. ولی خوب کاری کردی این دفعه ننوشتی آبجی. عباس بود یا مرتضا که گفت همه‌شو شستم. مرتضا بود یا عباس که گفت: رهام باز نزنی اشتباهی ما رو بکشی. شب بخیر گفتیم بعد از اینکه آبجی کوچیکه با سوزن ته گرد پلکای حاجی رو بست و من ته این جمله لج‌شو درآوردم.
قوقولی‌قوقو صب اومده. خب اینم از مسخره بازیای سه‌شنبه‌هاشه. کی اینو کشته؟ نه خداییش کی اینو اینقدر بد کشته؟ لوس ِ عنینه. مامان گفت: من. گفتم مادر من اگه دلت نمیاد بچه‌تُ درست و درمون بکشی، ما که گناه نکردیم که... یه چاقوئه خرجش دیگه. مامان گفت: من دیگه دستم قوه نداره. تو که برادرشی اگه دلت می‌سوخت خودت میومدی دوتا برش درست و حسابی می‌دادی. مرده‌شور این خونه رو ببرن. اه. فرهنگ گفت مرتضا میگه خودمون می‌شوریم، الکی مزد مرده‌شور ندیم. مامان گفت: مرتضا گه خورد با دهن تو. من عباس رو کشته بودم با دست‌های خواهرم. پدرم همه‌مون رو کشته بود با کاندوم سوراخش. مادرم گفت اون موقع کاندوم نبود، بیخود گه زیادی نخور با دهن اون خدابیامرز. گفتم تو چرا با چشمای من داری همه اینا رو می‌گی؟ گفت چون این داستان توئه الاغ. ولی واقعیت داره. واقعیت با قاف‌های قبل ِ قاعده و عین ِ عین ِ خودش. و واو ِربط که با دهن من و خون تو ( آقا این تو کیه؟ عاشقانه‌س؟ مجهوله؟ یا همون دوم شخص مفرد؟) کدوم دوم شخص مفرد رو میگی؟ همون یارو خونی دیگه. مامان گفت: صبونه می‌خورین یا خون‌بازی می‌کنین؟! گناه نداره سر سفره؟!!! سر سفره رو بلند کردیم. هنوز نفس نمی‌کشید. گفتیم این نفس نمی‌کشه که باز. مامان اومد گرفتش بردش. پنجره رو باز کرد و اونور پنجره تکونش داد. بلند شدم گفتم برادرا و خواهرا جمیع ِ کشته‌ها خدااافظ. از اینجا به بعد رو یکی از خواهرام گه‌خوری می‌کنه با دهن من. همه جا سیاس. دس می‌کشم به صورتی که سیاس. به دیواره لابد که از بس سیاس سفت شده. آی پام... کور شده. صدای مادرم سیاس. پای سیاهشو ندیدم تو این سیاهی که پای خودمم نمی‌بینم از بس سیاس. اینجوری بود که فهمیدیم این خواهرم کوره. گفتم تو که کوری چرا نگفتی دهن‌مو بدم به یکی دیگه؟ گفت من اینقدر صورتم از دهن پره که فک کردم دهنت چشمه. فرهنگ گفت دهن‌تو بده به من. دهنم از صورت خواهرم گفت: تو دهن‌تو ببند. فرهنگ به مرتضا گفت دهن‌مو ببند. من گفتم می‌ذارین برم سر کارم یا نه؟ مامان خندید گفت نه. منم رفتم. پاهای تو رو گرفتم و رفتم. مامان موند با یه مشت عضویت که خروسخون هر سه‌شنبه از پنجره تکونشون می‌داد. بعد جاشُ از جلوی تلویزیون جمع می‌کرد و فکر می‌کرد همه‌ی این‌ها یه داستان وحشتناکه که همه‌شو از چشم‌ ما می‌دید. دستش رو گرفتم. و از مچ قطع کردم. همه خوشحال شدیم که شبا می‌تونیم از تلویزیون فوتبال ببینیم. مامان با دهن خودش گفت دستامو بذارین رو سر حاجی. بابا شاخ درآورد. من خیلی وقت بود که رفته بودم. و همه‌ی این چیزها رو توی آینه می‌دیدم که باور می‌کردم.

BY تا اطلاع ثانوی


Share with your friend now:
tgoop.com/nimasaffar/1199

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The main design elements of your Telegram channel include a name, bio (brief description), and avatar. Your bio should be: In the next window, choose the type of your channel. If you want your channel to be public, you need to develop a link for it. In the screenshot below, it’s ”/catmarketing.” If your selected link is unavailable, you’ll need to suggest another option. As five out of seven counts were serious, Hui sentenced Ng to six years and six months in jail. Developing social channels based on exchanging a single message isn’t exactly new, of course. Back in 2014, the “Yo” app was launched with the sole purpose of enabling users to send each other the greeting “Yo.” Image: Telegram.
from us


Telegram تا اطلاع ثانوی
FROM American