tgoop.com/nimasaffar/1192
Last Update:
شانه نبود او که به مویی شکست
دانه نبود او که زمینش فشرد
گنج زری بود در این خاکدان
کو دو جهان را به جوی میشمرد
قالب خاکی سوی خاکی فکند
جان خرد سوی سماوات برد
جان دوم را که ندانند خلق
مغلطه گوییم به جانان سپرد.
خبر بهت آور و تأسف انگیز درگذشت دکتر سید #هاشم_موسوی جراح حاذق، مرا به دریغی پر شمار و افسوسی بی امان کشید. انسان شریفی که متأسفانه سعادت نشد از نزدیک زیارتشان کنم و این حسرت همیشگی را تا همیشه باید بر دوش بکشم.
در طول بیماریم این پزشک خاص و ویژه پیوسته احوال پرس اینجانب بود و مرا با پزشکان شریفی چون دکتر مهرسای آشنا کرد. برای رفتن به بیمارستان، همه هماهنگیها را تمام و کمال انجام میداد و لحظه به لحظه به رغم بیماری که خود داشت، تماس میگرفتند و مرا وامدار و شرمنده لطف سرشار خود میکردند. پزشکی که یک عدالت طلب تمام عیار بود و بیمار برایش یک شی و کالای تجاری نبود.
دوست شفیقی که واسطه آشنایی ما بود، امروز برایم نوشت که دکتر موسوی «هرماه یک مبلغی به من میداد که به خانوادههای بیمار و نیازمند در اینجا برسانم و هربار میگفت معذرت میخوام که کم است و هر بار میگفت هر بیماری میشناسی بگو به دوستان در آن شهر معرفی کنم.»
دکتر موسوی به معنی حقیقی کلمه، انسان را رعایت میکرد. فقدان او و خدمات شایانی که او به مظلومان و دردمندان به انحنای مختلف در گوشه گوشه این سرزمین به ویژه در گرگان انجام داده، درس آموز و پر از ارزشهای والا و گوهرینی است که در این روزگار، به ندرت میتوان این حجم از انسان دوستی بی منت و عاشقانه را در کنار پا گذاشتن روی تعلقات و مادیات، در کسی یافت. در دو ماه اخیر بارها با او تماس گرفتم یا گوشی خاموش بود و یا زنگ ممتد بی پاسخ میخورد. چند هفته پیش سراغ او را از دکتر مهرسای گرفتم، گفت که دکتر موسوی سخت بیمار است و وضعش خوب نیست تا اینکه دیشب ذکر خیر او را با دوست شریفی که واسطه آشنایی ما بود، پیش کشیدم. امروز برایم پیامی نوشت که متاسفانه دیشب دکتر موسوی برای همیشه ما را ترک کرده است.
جهان در نبود انسانهای شریفی چون دکتر موسوی غریب است. در جهانی که سود و منفعت جان جهان اکثریت را در نوردیده حتی مدعیانی که برای برهم زدن این قواعد ناسازگار ذهن و عین یکسانی ندارند، فقدان دکتر موسوی ضایعهای جانکاه و سترگ و جبران ناپذیر است.
پایان این نوشته را به پیامهای صمیمانه او پس از اخراجم از آموزش و پرورش اختصاص میدهم که اوج شفقت انسانی و مودت او را نشان میدهد. ایشان برایم نوشتند:
[۲۰۲۴/۱/۲۲، ۹:۱۸] دکتر موسوی جراح:
بر سنگ ایستاده سلول مرگ
یاوری میکرد
تا زخم تازیانه دژخیم پست را نیشخند زنم:
یادم نمیرود
مرگ دانه در میان خاک
مژدهی تولد درخت دیگری است
صاعقه اگر چه میزند به کوه
لاله میدمد ز دامنه
بر بلندی غرور ما تازیانه گو مزن
بر بلندی غرور ما تازیانه گو مزن
ما ز تازیانهتان زیان نمیکنیم
ما ز تازیانهتان زیان نمیکنیم
شصت و یک ۲۰۹
با درود بسیار
واقعا در این مملکت با چه دشواری باید زندگی کرد و ساخت. برای یک معلم قطع ارتباطش با شاگردانش که مثل فرزندانش هستند از هر چیزی دردناکتر است.
قاسمزاده جان، من دقیقاً موقعیتت را میفهمم. مرا یکبار در سال سوم رزیدنس جراحی، همین ...ولایتی حکم اخراج از بیمارستان داد که به علت اعتصابات پزشکان و پرستاران و کارگران بیمارستان و کله شقی و دیوانگی خودم بدون توجه به رأی آنان رفتم سرکار و آنها را به هیچ گرفتم؛ اما برای بار دوم چند سال بعد از دورهی فوق تخصص جراحی اطفال، محروم شدم. بعدها از خدمت در ادارات دولتی محروم شدم و سر آخر پس از چند سال تدریس رایگان در دانشگاه آزاد از تدریس ولو رایگان هم محرومم کردند و من شدم بیمارستان دار. یعنی دکاندار و بازاری البته شرایط شما بدتر است. احتمالاً با تأسیس یک آموزشکده موسیقی هم مخالفت میکنند و اگر نکنند آن ارتباط با شاگردان را بهدست میآوری. حتماً خودتان برنامههایی مد نظر دارید. لطفا مرا هم در جریان بگذار شاید به عنوان یکی از شاگردان ثبت نام کنم.
قربانت شوم
فدایت
عزیز من فقط خواستم در ظلمی که به شما رفته در کنارت بوده باشم و بدانی در این ظلم تنها نیستی.
عزیز قاسمزاده
۲۳ر۱ر۱۴۰۴
https://www.tgoop.com/azizghasemzademusic
BY تا اطلاع ثانوی

Share with your friend now:
tgoop.com/nimasaffar/1192