tgoop.com/nimasaffar/1160
Last Update:
«گام ماژور»
#ترشینوشت_۶۴
#نیما_صفار - اگه بیاحساسی چیزیه که هم میترسونمون و هم پِیِشیم، چقدر بیربطه اگه بخام از «احساس غالب» یا «احساس اجباری» تو دو دوران #پهلوی و #جمهوری_اسلامی بگم؟ راستودروغش گردنِ گوینده، میگن #رضا_شاه #گام_مینور رو ممنوع یا محدود کرده بود چون مثل اکثر دیکتاتورای مدرن پی اهتزاز شکوه و عظمت بود و غم رو خماری و خرابی و ... میدید و تو ادامه پروژهی مدرنیزاسیون اجباری، پسرشم همین فرمونِ واکسخوردگی، که راه که میری برق بزنه کفشات و جیرجیر کنن، رفت و بدیهیه مثل هر چیز زورکی، منجر به ضدّ خودش شد و واسه همین ما اگه تو #شعر_مشروطه شاید در تقابل با خمودگی و رخوت اعصار و ادوار، فوران نشاط و سرزندگی (و خشم) میدیدیم، از جایی بهبعد شرط شاعرانگی، میزانی از غصّهداری شد و صدای نسل جوون دهه پنجاهمون شد #داریوش_اقبالی که هر چی هورمون غمه با همین آوردن اسمش ترشح میشه طوری که تو خیلی فیلمفارسیا هم میبینی یکیدوتا بلا و مصیبت و ادبار زروچپون میکردن بگیره فیلمه. ولی میبینیم اگه بعد از انقلاب، چرخید فرمون و آیین عزاداری حاکم شد، تقابل به اون وضوح رخ نداد. فیگور رایج سیاسیون این بود که «ما از شما (حکّام) بهمراتب هرماندیدهتر و عصبانیتر هستیم» ولی بعد از چند سال، ذائقهی عمومی با اقبال به موسیقی لسآنجلسی (که دوز شنگولیش به تبع عرضهوتقاضا بالاترم رفته بود از قبل انقلاب) سمتوسویی رو گرا گرفت که خود حاکمیّتم ناچار تن داد بهش (در حدّ مقدوراتش). البته یه پرانتز گنده باید واز کرد اینجا که اینا مخالف موسیقی و نقاشی و رقص و دانشگاه و ... و تموم مظاهر حیات فرهنگی جوامع بودهن و هستن و اگه تن میدن به چیزایی بهناچار و در خدمت اهداف و «علیرغم» میلشونه ولی وارد این بحث نمیشم چون دراومدن ازش کار من یکی نیست و خب اینجا نیومدم داور بشم و بین «غم» و «شادی» دست یکی رو بالا ببرم. استمرار غم میپکونتت و وفور شادی پوکت میکنه. انگشتم رو میذارم روی همین تکاحساسی! فکر میکنم بهنفع هر «وضع موجود» و هر استبدادی باشه که ما طیفای احساسی و ادراکی فعّالی نداشته باشیم و بیشتر تو وضعیّتای تقابلی شکل بگیریم. قبلش چون خودم با غم محشورترم، یه نموره دست شادی رو بالا ببرم؛ با همون اسامیی «ناجدّیت» «شوخوشنگی» «سبکسری» و ... خانمها آقایان، این شما و این «جلفوجیغی»! اینطور بالا میره دستش که هم قبل و هم بعد از انقلاب مردسالاریِ خیلی توچشمی داشتیم؛ با این فرق که بهنظرم قبلش بیشتر «نر آلفا» غلبه داشت و بعدش «پدر». خب هر دو میونه با سنگینی و وقار و اینچیزا داشتن و دارن و اگه زن یا مردی رو منوال جلفوجیغی میرفت، دستکم درگوشی «جنده» و «کونی» میشد و بدیهیه این القاب به شغل و گرایش جنسی اشاره ندارن و منظور ازشون اسفل بودن طرفه. واسه همینه که من #شهرام_شبپره رو یه پدیده مهم فرهنگی تو معاصریتمون میدونم و پسوند فامیل خودمم سفلاییه! دارم دفاع میکنم از همون چیزایی که میگین بهشون «کمدیای بیمحتوا» و این #گپنوشت رو با یادآوری پیشنهادای #روزبه_گیلاسیان بعد از فروکش خیزش #زن_زندگی_آزادی که یهجورایی عبور از وضعیّت تقابلی و امتداد آریگویی #نیچه بود به زندگی، تموم میکنم: به چشم هم بیایم!
#stand_by_me
BY تا اطلاع ثانوی
Share with your friend now:
tgoop.com/nimasaffar/1160