tgoop.com/nimasaffar/1147
Last Update:
«رنگها برای چه به صدا درمیآیند؟
به «باهمانگی» به بهونه رمان #زندگی_رؤیایی_سوخانوف»
#ترشینوشت_۵۷
#ژیژک: «تنها خدایی که برای عصر ما مناسب به نظر میرسد، خداییست که به طور کامل نسبت به همه بیتفاوت باشد.»
#نیما_صفار - اسپویلکن از دنیا نرم، سراغ تم مهم این رمان، نقاشی، و نه فقط بصریّت، نمیرم هرچند شاید همین موضوع مجال به #اولگا_گروشین داده که تا حدودی بیرون بکشه از بازیای زبانوروایت و لذت تصویر و تصوّر رو بهمون بده. اگه مترجم رمان آبجیم #مینا_صفار نبود، میخوندمش؟ احتمالن پول خریدنش رو نداشتم ولی اگه به هر شکلی میرسید دستم، نه اینکه زمین نذارمش، ولی کشش کافی داشت تا تهش، مخصوصن که نویسنده تو خمس پایانی رمان مشغول باز کردن کلافه. ولی چیزی که برام جذاب بود تو کار، اینه که نویسنده با اینکه ثانیهیی از تقبیح و تمسخر سیستم توتالیتر فارغ نمیشه، راهحلّش هدونیسم و اندیویدوالیسم سرمایهداری هم نیست و البته آخرشم روشن میکنه چرا، در این حد که راهحل میده ولی اونیش که مربوطه بهم اینه که تو یه لحظهی صفر، اونی که تو بالاهای هرم ثروت و قدرت جا خوش کرده، نمیاد فکر کنه «کاپیتالیسم یا سوسیالیسم؟ کدوم بهتر جواب میده؟» کاری به احتمال گزینههای دیگه ندارم. اینجا داریم درباره اون #ایلان_ماسک دویست سال پیش، فیالمثل، و فکرش، میگیم و اینو یکمیلیون بارم اگه بگیم کم گفتیم! اون هرگز نمیاد تو یه تخیّل فارغ از منافع، سبکسنگین کنه. چرا؟ چون اون اون شده بهمدد استمرار استثمار و تعمیق نابرابری. بداهتن برای اون هیییچ چیزی در جهان وحشتناکتر از حذف امتیازات موروثیش نیست، حتا شخم خوردن کلّ کره زمین با بمب اتم یا همین فاجعهی زیستمحیطی گرمایش شدید. هیچکدوم برای ارباب ثروت و قدرت وحشتناکتر از حذف برتریاشون نیست. پس این خیلی خوبه که بفهمیم میلیاردها پترودلار خرج میکنن تا تبعیض رو «طبیعی» و «فطری» نشون بدن و این خیلی مهمّه که دچار بلاهت این تصویر نشیم که «ماسک» لب ساحل اختصاصیش نشسته، و انگشت زیر چونه گذاشته و تو یک فضای «کاملن نظری» به گزینهها فکر میکنه. پیشتر بریم: مهمترین عامل تحوّل جامعه «باهمانگی»ه؛ چیزی که اینروزا بیشتر تحت تیتر کمرمق «دیگری» میشناسیم. فکر نمیکنم این اسپویل محسوب بشه ولی تو رمان میبینیم چقدر «من» فارغ از «دیگرانِ من» نامحتمله و اون «درون» و «خود» و سایر چیزای «عارفانه-روانکاوانه» دقیقن تو «عطف به بیرون» پیش میاد و من این «دیگرانگی» رو اینطور کارکن میبینم که یادمون بیاد خودمونم تو وضعیّت «دیگری بودن» برای خودمون ممکن و دیده میشیم. خب این برای تمام نظامای سلطه «خطرناک»ه و اگه برای سرمایهداری خطرناکتره، نه چون خشنتر و بیرحمانهتر از قبلیاست، که معتقدم نیست، که چون یه پاش اینور ماجراست! مفهوم «ولینعمت» که قرنها به جهان حاکم بوده و تو خاورمیانه هنوزم داره اعمال میشه، هیچرقمه با سیّالیّت کاپیتالیسم جور درنمیاد و پس شل بذاره پاش رو، لیز خورده، رفته. ولی تقلیلمون به فرد و فرد به منافع، فرمونی که داره دنیا روش میره، برا خود این نظامات مشکل و مرارت تولید نمیکنه؟ اینهمه آمار جرم و جنایت از مرّیخ نمیاد که! وقتی نابرابری اصل باشه، وقتی قرار باشه قلیلی برنده باشن و الباقی بازنده، بهترین زمینه رو داریم برای انواع بزه و رواننژندی. ولی چندون ملالی برای اربابان جهان، ماسکای جورواجور، انگار نمیاره. بعد از ترکوندن برجای دوقلو و رشد #بنیادگرایی_اسلامی از #برژینسکی که پیشنهاددهندهی «کمربند سبز» بود برای خاورمیانه، پرسیده بودن مشکلی نداره با تبعات میدون دادن به اسلامگراها و جهادیا، که از عظمت و قدرت بلوک شرق سابق گفت و گفت صد بار دیگه هم تو اون شرایط قرار بگیره همون کار رو میکنه چون زمین زدن اون عظمت اونقدر مهم بوده که از منظر هزینه-فایده کارای امثال #بن_لادن ترقهبازیه! ببین! دقیقن همینه! یعنی الآن اونا هم متوجّه شدن که این روال «اوّل خودم، بعد خونوادم، بعد ...» که تازه جای سهنقطه پای انواع ریسیسم و سکتاریسم میاد وسط، داره چه ضربهیی میزنه به جهان ولی بازم ترجیحش میدن به هر نوع جمعگرایی و هر چیزی که بویی از سوسیالیسم بده. پس برگردیم به رمان: از اینورشم تو شورویی این رمان که یه نیمقرنی رو در بر میگیره، مشکل لاینحل و وضعیّت پارادوکسیکال اینه که از طرفی میگن فرد تو اجتماع معنی پیدا میکنه و از طرفی تو اون جهان پلیسی، هر جمعی در بهترین حالت پیشاپیش از «تفاوت» خالی شده و با بیرون و درونی «پوک» مواجهیم، چیزی که سرکوب تزاری طی قرون نتونسته بود تولید کنه. اساسن سرکوب، اگه همراه نشه با یارگیری، ضدّ خودش رو تولید میکنه و به همینخاطر هر روز داریم میبینیم یه نظام توتالیتر چقدر حامیپروره. ادامه👇👇
BY تا اطلاع ثانوی
Share with your friend now:
tgoop.com/nimasaffar/1147