tgoop.com/nimasaffar/1064
Last Update:
میخواهم خودم را بکشم
کسی دلیلی دارد برای اینکه نکنم این کار را ؟
گیرم که داشته باشد
اصلن این چه سطر احمقانه ای است که نوشته ام
داشته باشد دلیل هم باید برای خودش داشته باشد دیگر به درد من که نمی خورد بعد اصلن چگونه به من دلایلش را ابلاغ کند ؟
میخواهم خود کشی کنم
به دلایل کافی
به ذکر چند مورد اکتفا می کنم
که نگویید کسخل و بزدل بود
میخواهم خودکشی کنم
چون نمی توانم پرواز کنم شخصن
میخواهم خود کشی کنم
چون نمی توانم دختری را از خودم راضی کنم
میخواهم خودکشی کنم
چون سیستم طبقاتی به هوش فرد برای طبقه بندی اجتماعی اهمیتی قایل نیست
میخواهم خودکشی کنم
چون ارتش چرا ندارد
چون و چرا ندارم
میخواهم خودکشی کنم
چون در عرفان یهودی می گویند که اجنه همان افکار و تخیلات و توهمات هستند که به شکل موجودات زنده و تصاویر هوشیار شکل می گیرند درون آگاهی فرد و از بدن و روح و هویت و زیست فرد تغذیه می کنند و زنده می شوند شکل انگل و ویروس و باقی چیزهای نادیدنی ریز اما اثر گذار و تیز یا همان روانشناسی فروید هم چیزی شبیه به همین را در تعبیر رویا می گوید
پس من به یک چشم زخم نیاز داشتم به چشمی کف دست با حروف و کلماتی عبری تا افکار و ارواح و اجنه و توهماتی که سال ها با سوالات به خود وارد کرده بوده و این ها از من تغذیه کرده بوده را دفع کنم
می خواستم خودکشی کنم
کردم
چندباری
حتی خودکشی من هم موفقیت آمیز نبود
در هیچ موفق نشدم
در هیچ شکست هم نخوردم
بینابین
مانند یک شکاف ایستاده ام
در لبه ام
به پرتگاهم خیره
روح هر انسان مانند جاده ای است که کیلومترها کشیده شده درون کوه ها و جنگل ها و دریاها و صحراها و سیاره ها و منظره های مختلف
که یک درونماندگاری جاودانه دارد بدون میل به اثبات اشکار شدن بر بیرون
می روند و می آیند ماشین ها و قطارهای افکار که پر از میهمان های جور و واجورند درونم
می خواهم خودکشی کنم
سرسام گرفته ام
مانند هتلی بسیار شلوغم
وقت ندارم
با میهمان هایی از اقصی نقاط جهان و زمان و مکان
می خواهم خودکشی کنم
تفنگ ندارم
یار غمخوار که تا آخر عمر به پایم بسوزد و عاشق بماند ندارم
حتی دوستان با مرام که به یادم روحم را احضار کنند ندارم
میخواهم خودکشی کنم
زمان هایی خایه اش را داشتم ولی حالا ندارم
خایا در عبری میشود حیات و زنده
حایا
حی
مسأله این است که میخواهم خودکشی کنم
خیلی حساسم
و به این احساس چون یک امتیاز می نگرم
به کسی کاری ندارم
میخواهم خودکشی کنم فقط
اما وقت این سوسول بازی ها را ندارم
از درد زیاد در زمان مرگ خوشم نمی آید
از طرفی دیگر میل ندارم معدود آثار هنری درست و حسابی و فلسفی که بعدها تولید می شود از دستم در برود
از طرفی باز میل دارم ببینم میلیون ها نفر از طریق من به چیزی وصل شده اند
خودم هم می خواهم انگار روح باشم
شاید به همین دلیل میخواهم خودکشی کنم
نمی دانم
برخی اوقات فکر می کنم روح دست و بالش باز تر هست
شاید با این حال که دست و بال ندارد
یک هو یک حرفی ظاهر می شود شکل یک ریسمان
یک تکه نخ
موج
دایره
صفت
مفهوم
یک یهو از درون همه ی این ها ظاهر می شود شکل
فرم
و باز میخواهد
حرف
زبان
انسان با دهان چه کارها که نمی کند
چه سر ها که نمی زند
چه چشم ها که کور شدند با زبان
چه دست ها که قطع نمی کند
چه روده ها که به بیرون کشیده نشدند در زبان
با زبان
چه اجنه ای که واردم نشدند با زبان در زبانم نچرخیدند
ای وای که روح کوچ گرم شد بلای تنم از بس عظیم بود
جا ندارم برای خودم
میخواهم خودکشی کنم
ناگهان دیدم یکی از ارواح در آینه کمک می خواهد
میخواهد من را بکشد درون جریانش
جریان آب های مواج دریایی سهمگین و سیاه
که کشتی عظیم در آن سرگردان است
نوح
جد بزرگم بود که مرا می کشید درون کشتی اش و داستان های باورنکردنی اش
میخواستم خودکشی کنم که در را در آینه باز کرد و گفت :
رخت عروست را از دریا گرفتم و رخت عروسم را همانجا گذاشت تو ی آینه قدی پذیرایی ( استفاده از اشیا ی عالم جادوگری که در هر خانه ای هست ) و صورت نوح شبیه قاب عکس جوانی پدرم بود زمانی که چترش در ایستگاه اتوبوس جا گذاشته بود و با موهایی خیس برای کارت پایان خدمت عکس انداخته بود خیسی موهای نوح خوابم را پراند و روح فروید داشت گوشه اتاق جق می زد
در همین بین صدای پدرم توی گوشم می پیچد
ساعت زن گرفتنت خواب رفته است
من هم سن تو بودم پنج بچه داشتم
دو تای آن ها را من نمی شناختم
حتی عکس یکی از برادرهام را در کیف پول قدیمی مفقود شده ی پدر دیدم
پدر فاشیست املاکی ام
BY تا اطلاع ثانوی
Share with your friend now:
tgoop.com/nimasaffar/1064
