NIMASAFFAR Telegram 1062
👆👆👆
ایستاده بود کنار بخاری مث پنگوئنا و هویجشو می‌جوید. مثل آدمی که دلش می‌خواست خرگوش باشه ولی پنگوئن بود کنارش کنار بخاری ایستادم. برق رفت. و کسی که توی دستشویی بود گفت آب هم قطع شده. نمی‌دونم چرا باید چیزیو که برای ما اهمیتی نداشت رو به‌مون خبر می‌داد. ضمن این که برای کاری که آدم قراره توی دستشویی بکنه نیازی به همراهی آب و برق و باقی انرژی‌ها نیست. مثل خرگوش که وقتی هویجش تموم شد شروع به جویدن ریشه‌های فرش کرد. می‌تونست داد بزنه بگه هویج تموم شد اما فرش قشنگی دارید. باید خوشمزه باشد اما من گرسنه هستم و برایم فرقی ندارد. اما به جای همه این‌ حرفا توی دلش به همه فحش داد و فرش رو جوید. بقیه یه موبایل با چراغ قوه روشن بردن دستشویی. انگار اگه یه مقدار نور باشه، یه مقدار آب هم میاد. ولی خب لوله‌های آب به اندازه‌ی لوله‌ی آب ما فهیم نیستن. اگرم باشن نمی‌دونیم آخرین بارشون کی می‌شه که بتونیم به‌شون اعتماد کنیم. بنابراین اونی که توی دستشویی بود مجبور بود چراغ قوه گوشی‌شو هی روشن خاموش کنه. ولی خودش چون نفهم بود چنین کاری اصلن به ذهنش نرسیده بود.
در زدم. گفتم برای این‌که بتونم این ماجرا رو درست توضیح بدم باید بیام تو. گفت من دخترم. گفتم کافی نیست. توضیحات بیشتری لازمه. قبول نکرد.
متأسفانه قانع نشدم. چون که اصلن با تجربه‌ی شخصی‌ام جور در نمیومد که با قطع شدن برق و آب، کسی که توی دستشوییه دختر باشه. چون همین ماجرا رو خودم چند دقیقه قبل داشتم و پسر بودم. البته من کلن یادم رفته بود چراغ رو روشن کنم. چون فکر می‌کردم برای شاشیدن نیازی به نور ندارم. یعنی نور اگه تاثیری داشت، آدم‌ها باید فقط در روز می‌شاشیدن ولی خب ما شب‌ها هم می‌شاشیدیم.
بنابراین دوباره در زدم. گفت: چه خبره؟
این که چه خبری بیرون از دستشویی باشه چه کمکی به اونی که توی دستشوییه ممکنه بکنه؟ لابد کمک می‌کرد. بنابراین آخرین اخبار روز که شامل کشته شدن بیش از بیست هزار نفر بود رو گفتم. چون فکر می‌کردم حتمن باید خبر بزرگی باشه تا کمک کنه. وگرنه آخرین خبر همین قطع برق و آب بود و کمکی نکرده بود. از خنده نشاشید. چون قبلش از خنده نشاشیده بود. وقتی برگشتم خرگوش یکی از گل‌های قالی رو خورده بود و مثل پنگوئنی که یه سطل ماهی خورده باشه ایستاده بود و به رو به رو نگاه می‌کرد. رو به رو هیچ خبری نبود. اما انگار فهمیدن این خبر باعث شد شاشم بگیره. سریع رفتم دستشویی و در زدم. گفت کیه؟ گفتم منم. گفت سرت تو عنم.
ترجیح دادم همین‌جا داستانو تموم کنم. ولی قبلش در رو از بیرون قفل کردم. می‌خواستم کلیدو بدم خرگوش بخوره یادم افتاد شبیه کراشمه. بنابراین به جای کلید یه موز به‌ش دادم. کلید رو هم گذاشتم تو کیف دختره بعد از این‌که توی کیفش شاشیدم و اثبات کردم برای شاشیدن نه نیاز به آب هست نه برق. بعد مثل پنگوئنی که رگ‌هاشو خرگوش جویده باشه روی گل‌های قالی دراز کشیدم و یادم افتاد شیر فلکه رو نبستم.



tgoop.com/nimasaffar/1062
Create:
Last Update:

👆👆👆
ایستاده بود کنار بخاری مث پنگوئنا و هویجشو می‌جوید. مثل آدمی که دلش می‌خواست خرگوش باشه ولی پنگوئن بود کنارش کنار بخاری ایستادم. برق رفت. و کسی که توی دستشویی بود گفت آب هم قطع شده. نمی‌دونم چرا باید چیزیو که برای ما اهمیتی نداشت رو به‌مون خبر می‌داد. ضمن این که برای کاری که آدم قراره توی دستشویی بکنه نیازی به همراهی آب و برق و باقی انرژی‌ها نیست. مثل خرگوش که وقتی هویجش تموم شد شروع به جویدن ریشه‌های فرش کرد. می‌تونست داد بزنه بگه هویج تموم شد اما فرش قشنگی دارید. باید خوشمزه باشد اما من گرسنه هستم و برایم فرقی ندارد. اما به جای همه این‌ حرفا توی دلش به همه فحش داد و فرش رو جوید. بقیه یه موبایل با چراغ قوه روشن بردن دستشویی. انگار اگه یه مقدار نور باشه، یه مقدار آب هم میاد. ولی خب لوله‌های آب به اندازه‌ی لوله‌ی آب ما فهیم نیستن. اگرم باشن نمی‌دونیم آخرین بارشون کی می‌شه که بتونیم به‌شون اعتماد کنیم. بنابراین اونی که توی دستشویی بود مجبور بود چراغ قوه گوشی‌شو هی روشن خاموش کنه. ولی خودش چون نفهم بود چنین کاری اصلن به ذهنش نرسیده بود.
در زدم. گفتم برای این‌که بتونم این ماجرا رو درست توضیح بدم باید بیام تو. گفت من دخترم. گفتم کافی نیست. توضیحات بیشتری لازمه. قبول نکرد.
متأسفانه قانع نشدم. چون که اصلن با تجربه‌ی شخصی‌ام جور در نمیومد که با قطع شدن برق و آب، کسی که توی دستشوییه دختر باشه. چون همین ماجرا رو خودم چند دقیقه قبل داشتم و پسر بودم. البته من کلن یادم رفته بود چراغ رو روشن کنم. چون فکر می‌کردم برای شاشیدن نیازی به نور ندارم. یعنی نور اگه تاثیری داشت، آدم‌ها باید فقط در روز می‌شاشیدن ولی خب ما شب‌ها هم می‌شاشیدیم.
بنابراین دوباره در زدم. گفت: چه خبره؟
این که چه خبری بیرون از دستشویی باشه چه کمکی به اونی که توی دستشوییه ممکنه بکنه؟ لابد کمک می‌کرد. بنابراین آخرین اخبار روز که شامل کشته شدن بیش از بیست هزار نفر بود رو گفتم. چون فکر می‌کردم حتمن باید خبر بزرگی باشه تا کمک کنه. وگرنه آخرین خبر همین قطع برق و آب بود و کمکی نکرده بود. از خنده نشاشید. چون قبلش از خنده نشاشیده بود. وقتی برگشتم خرگوش یکی از گل‌های قالی رو خورده بود و مثل پنگوئنی که یه سطل ماهی خورده باشه ایستاده بود و به رو به رو نگاه می‌کرد. رو به رو هیچ خبری نبود. اما انگار فهمیدن این خبر باعث شد شاشم بگیره. سریع رفتم دستشویی و در زدم. گفت کیه؟ گفتم منم. گفت سرت تو عنم.
ترجیح دادم همین‌جا داستانو تموم کنم. ولی قبلش در رو از بیرون قفل کردم. می‌خواستم کلیدو بدم خرگوش بخوره یادم افتاد شبیه کراشمه. بنابراین به جای کلید یه موز به‌ش دادم. کلید رو هم گذاشتم تو کیف دختره بعد از این‌که توی کیفش شاشیدم و اثبات کردم برای شاشیدن نه نیاز به آب هست نه برق. بعد مثل پنگوئنی که رگ‌هاشو خرگوش جویده باشه روی گل‌های قالی دراز کشیدم و یادم افتاد شیر فلکه رو نبستم.

BY تا اطلاع ثانوی


Share with your friend now:
tgoop.com/nimasaffar/1062

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Hui said the time period and nature of some offences “overlapped” and thus their prison terms could be served concurrently. The judge ordered Ng to be jailed for a total of six years and six months. Some Telegram Channels content management tips best-secure-messaging-apps-shutterstock-1892950018.jpg As of Thursday, the SUCK Channel had 34,146 subscribers, with only one message dated August 28, 2020. It was an announcement stating that police had removed all posts on the channel because its content “contravenes the laws of Hong Kong.”
from us


Telegram تا اطلاع ثانوی
FROM American