NIMASAFFAR Telegram 1032
«بازم درباره نکردنِ فکر!»

#ترشی‌نوشت_۲۵ - خب حالا دارم به این فکر می‌کنم که چه ارتباط مستقیمی بین چیزا رو نشونه‌ی چیزایی دیگه دیدن و ناتوونی تو گفتن از چیزا هست. اگه دارم گزارش از فکر خودم می‌دم چون تو این چند دهه دیده‌م چقدر احتمال دیالوگ پایینه. فکرا و حرفا رو که وسط می‌ذاری یا سکوته مقابلش یا کج‌فهمی، طوری که جای هر توضیحی باید فلان جمله از اون پاراگراف رو دوباره کامنت کنی که «گفته بودم که!» و حالا اگه یکّمم کمرو باشی، نمی‌دونی با کج‌فهمیای مؤیّد چه برخوردی کنی! تا هر جایی که فکر کنی پیش اومده که دوستای 🌹 دیده و ندیده میان تشویقت می‌کنن که «دمت گرم! خوب به اون مسأله اشاره کردی!» حالا بیای بگی که اصلن نه تنها منظورم این اشاره نبود، هیچ، شدید همیشه با اون نظام کنایی-مصرفی مشکل دارم و هر کار کرده‌م یکی‌ش واسه مقابله با همون چیزایی رو نشونه چیزایی دیگه دیدن بوده. خب به‌قول‌شون راه برون‌رفت از این وضعیّت رو بیست سال پیش از #مرتضی_پورحاجی یاد گرفتم. به #سارا_سعیدی هم گفتم که اونم کارش زد: گفتگو با خود؛ این‌که خودت تو ادامه رشته‌یی از حرف قبل رو پی‌گیری کنی‌ یا ان‌قلت و تعریض بیاری به حرفی‌ت یا بزنی زیرش و ... #مجید_کلاته_عربی تازه داره علاقه‌مند می‌شه به تئوری و بهش از به‌قول #امین_مرئی از «حجیّت مبتنی بر اقتدار» که کلّ اندیشه انتقادی ما رو قبضه کرده، از سینما و ادبیّات گرفته تا مسائل جامعه و روان و ... می‌گفتم که گفت «والا من هر چی می‌خونم همین‌جوره! همه همین‌طور می‌نویسن!» که گفتم «واسه همینه که می‌گم کسایی که دارن کاری می‌کنن از انگشتای یه دستم بیشتر نیستن!» یعنی یا با بروبکس باهوشی طرفی که عطای استمرار فکر رو سال‌هاست به لقاش بخشیدن، شاید به‌خاطر همین اوضاع، یا با هزاران نفری که «مبتنی» بر حرفا و ترمای آدمای مهم مفاهیم ازپیش‌بوده رو مؤکّد می‌کنن و خیال‌مون رو تخت! حالا راست بیشتر رو «بدیهی» بودن اون مفاهیم مانور می‌ده، چپ رو «استحکام»شون. البته یه مشکل این خودگویی اینه که به‌مرور میل و وسواس کمتری برای رسوندن حرفت پیدا می‌کنی و هیجان فکرم توت میاد پایین چون می‌دونی هر چی پیش‌تر میری منزوی‌تر میشی و یه جنبه تخماتیک‌تر ماجرا اینه که چون ناچار هستی به معاشرت، هم چون جهان‌مون رو رابطه‌هاست که می‌سازه هم چیزمیزای فرهنگی نیاز به فضا دارن و فضا رو بیشتر آدم+مکان می‌سازه، ناچاری برای «حفظ» این یه مینی‌بوس جماعت که موندیم مدارا و مراعات پیشه کنی و هی کلّه بجنبونی به تأیید و گفتگو ناممکن‌تر بشه هی! چرا این درددل‌طور رو وسط حرف آوردم؟ چون فکر کنم خونده‌تر می‌شه. پس رو همین فرمون میرم. سارا مثلن یه مطلب گذاشته بود که تو این فاجعه #غزه علی‌رغم این‌همه تصویر صریح از جنایات #اسرائیل ولی بازم روایت غالب «عربا حق‌شونه!» میاد سوار میشه و چشم‌زدایی می‌کنه از ماجرا و یه‌جورایی تو ادامه حرفش برای اهمیّت کلام و دهنی کردن و ... و هر قدرم رک نوشته بوده، بازم بی‌ربط‌ترین برداشتا و تخطئه! باید اینجور وقتا جواب بدی «راستش واضحه که حرف من این نیست ولی اگه اینم باشه، اشتباه‌تر از نقیضش نیست!» پشت‌بندش یه چیزکی نوشته بودم با این اشاره که چون تو دوره نوجوونی ما فیلما و رمانا و ... رو سانسوری می‌خوندیم، اغلب اون دوتا اصل احمقانه «علیّت» و «انگیزه» توشون گم می‌شد. شاید اگه بی‌سانسور می‌دیدیم عادت می‌کردیم به یه جهان سرراست و متوازن و شاید برای همین وقتی مواجه با چیزای پست‌مدرنیستی شدم، غریبگی نکردم.اینم البته تو همون مود حرفام درباره نکره و معرفه و دست‌انداز و خط‌خوردگی و اینا بود و طبعن با این‌که به این رکی نوشته شده بود، تو تقبیح سانسور و ... دریافت شد. حالا می‌رسیم به «چرا؟» چرا این بزرگوارانی که وقت عقل معاش رو رفتن رو ریل منافع خیلی هم تیز و زبل هستن، وقت دریافت یه مفهوم ساده این‌قدر جانانه مقاومت می‌کنن برای درک؟ دارم جواب سوأل اوّل گپنوشت رو می‌دم! یکی‌ش این‌که دقیقن اگه اون جهان سامان‌یافته از کنایات و استعارات مختل بشه، جات رو گم می‌کنی و گاهی فقط درک یه جمله کافیه تا این جهانت رو به‌هم بریزه. روال رایج اینه که انبوه روبرو اشاره‌ها و نشانه‌های چیزای مشخصی دیده بشن و اون چیزا هم تجمیع بشن تو مفاهیمی کلان‌تر! دست‌کم نودونه‌درصدمون این‌جوری فکر می‌کنیم. این این مقاومت رایج برای درک و مفاهمه رو توجیه می‌کنه؛ که هر چیزی رو محوّل کنی به چیزی دیگه که جای محکم‌تر، یا بدتر، جایگاهی والاتر، داره و این‌طوری فارغ بشی از فکر و حرف درباره هر چیز. تعارف که نداریم! نزد بیشتریامون «فکر کردن» چپوندن چیزایی که «جور در نمیان» تو مختصات قبلیه! البته یه دلیل دیگه داره که کسایی که کلّی شامّه‌ی تیز دارن تو تشخیص منافع تو درک مفاهیم اینقدر تعطیلن. قبلنم نوشته بودمش. دوتاش رو می‌گم. 👇👇👇



tgoop.com/nimasaffar/1032
Create:
Last Update:

«بازم درباره نکردنِ فکر!»

#ترشی‌نوشت_۲۵ - خب حالا دارم به این فکر می‌کنم که چه ارتباط مستقیمی بین چیزا رو نشونه‌ی چیزایی دیگه دیدن و ناتوونی تو گفتن از چیزا هست. اگه دارم گزارش از فکر خودم می‌دم چون تو این چند دهه دیده‌م چقدر احتمال دیالوگ پایینه. فکرا و حرفا رو که وسط می‌ذاری یا سکوته مقابلش یا کج‌فهمی، طوری که جای هر توضیحی باید فلان جمله از اون پاراگراف رو دوباره کامنت کنی که «گفته بودم که!» و حالا اگه یکّمم کمرو باشی، نمی‌دونی با کج‌فهمیای مؤیّد چه برخوردی کنی! تا هر جایی که فکر کنی پیش اومده که دوستای 🌹 دیده و ندیده میان تشویقت می‌کنن که «دمت گرم! خوب به اون مسأله اشاره کردی!» حالا بیای بگی که اصلن نه تنها منظورم این اشاره نبود، هیچ، شدید همیشه با اون نظام کنایی-مصرفی مشکل دارم و هر کار کرده‌م یکی‌ش واسه مقابله با همون چیزایی رو نشونه چیزایی دیگه دیدن بوده. خب به‌قول‌شون راه برون‌رفت از این وضعیّت رو بیست سال پیش از #مرتضی_پورحاجی یاد گرفتم. به #سارا_سعیدی هم گفتم که اونم کارش زد: گفتگو با خود؛ این‌که خودت تو ادامه رشته‌یی از حرف قبل رو پی‌گیری کنی‌ یا ان‌قلت و تعریض بیاری به حرفی‌ت یا بزنی زیرش و ... #مجید_کلاته_عربی تازه داره علاقه‌مند می‌شه به تئوری و بهش از به‌قول #امین_مرئی از «حجیّت مبتنی بر اقتدار» که کلّ اندیشه انتقادی ما رو قبضه کرده، از سینما و ادبیّات گرفته تا مسائل جامعه و روان و ... می‌گفتم که گفت «والا من هر چی می‌خونم همین‌جوره! همه همین‌طور می‌نویسن!» که گفتم «واسه همینه که می‌گم کسایی که دارن کاری می‌کنن از انگشتای یه دستم بیشتر نیستن!» یعنی یا با بروبکس باهوشی طرفی که عطای استمرار فکر رو سال‌هاست به لقاش بخشیدن، شاید به‌خاطر همین اوضاع، یا با هزاران نفری که «مبتنی» بر حرفا و ترمای آدمای مهم مفاهیم ازپیش‌بوده رو مؤکّد می‌کنن و خیال‌مون رو تخت! حالا راست بیشتر رو «بدیهی» بودن اون مفاهیم مانور می‌ده، چپ رو «استحکام»شون. البته یه مشکل این خودگویی اینه که به‌مرور میل و وسواس کمتری برای رسوندن حرفت پیدا می‌کنی و هیجان فکرم توت میاد پایین چون می‌دونی هر چی پیش‌تر میری منزوی‌تر میشی و یه جنبه تخماتیک‌تر ماجرا اینه که چون ناچار هستی به معاشرت، هم چون جهان‌مون رو رابطه‌هاست که می‌سازه هم چیزمیزای فرهنگی نیاز به فضا دارن و فضا رو بیشتر آدم+مکان می‌سازه، ناچاری برای «حفظ» این یه مینی‌بوس جماعت که موندیم مدارا و مراعات پیشه کنی و هی کلّه بجنبونی به تأیید و گفتگو ناممکن‌تر بشه هی! چرا این درددل‌طور رو وسط حرف آوردم؟ چون فکر کنم خونده‌تر می‌شه. پس رو همین فرمون میرم. سارا مثلن یه مطلب گذاشته بود که تو این فاجعه #غزه علی‌رغم این‌همه تصویر صریح از جنایات #اسرائیل ولی بازم روایت غالب «عربا حق‌شونه!» میاد سوار میشه و چشم‌زدایی می‌کنه از ماجرا و یه‌جورایی تو ادامه حرفش برای اهمیّت کلام و دهنی کردن و ... و هر قدرم رک نوشته بوده، بازم بی‌ربط‌ترین برداشتا و تخطئه! باید اینجور وقتا جواب بدی «راستش واضحه که حرف من این نیست ولی اگه اینم باشه، اشتباه‌تر از نقیضش نیست!» پشت‌بندش یه چیزکی نوشته بودم با این اشاره که چون تو دوره نوجوونی ما فیلما و رمانا و ... رو سانسوری می‌خوندیم، اغلب اون دوتا اصل احمقانه «علیّت» و «انگیزه» توشون گم می‌شد. شاید اگه بی‌سانسور می‌دیدیم عادت می‌کردیم به یه جهان سرراست و متوازن و شاید برای همین وقتی مواجه با چیزای پست‌مدرنیستی شدم، غریبگی نکردم.اینم البته تو همون مود حرفام درباره نکره و معرفه و دست‌انداز و خط‌خوردگی و اینا بود و طبعن با این‌که به این رکی نوشته شده بود، تو تقبیح سانسور و ... دریافت شد. حالا می‌رسیم به «چرا؟» چرا این بزرگوارانی که وقت عقل معاش رو رفتن رو ریل منافع خیلی هم تیز و زبل هستن، وقت دریافت یه مفهوم ساده این‌قدر جانانه مقاومت می‌کنن برای درک؟ دارم جواب سوأل اوّل گپنوشت رو می‌دم! یکی‌ش این‌که دقیقن اگه اون جهان سامان‌یافته از کنایات و استعارات مختل بشه، جات رو گم می‌کنی و گاهی فقط درک یه جمله کافیه تا این جهانت رو به‌هم بریزه. روال رایج اینه که انبوه روبرو اشاره‌ها و نشانه‌های چیزای مشخصی دیده بشن و اون چیزا هم تجمیع بشن تو مفاهیمی کلان‌تر! دست‌کم نودونه‌درصدمون این‌جوری فکر می‌کنیم. این این مقاومت رایج برای درک و مفاهمه رو توجیه می‌کنه؛ که هر چیزی رو محوّل کنی به چیزی دیگه که جای محکم‌تر، یا بدتر، جایگاهی والاتر، داره و این‌طوری فارغ بشی از فکر و حرف درباره هر چیز. تعارف که نداریم! نزد بیشتریامون «فکر کردن» چپوندن چیزایی که «جور در نمیان» تو مختصات قبلیه! البته یه دلیل دیگه داره که کسایی که کلّی شامّه‌ی تیز دارن تو تشخیص منافع تو درک مفاهیم اینقدر تعطیلن. قبلنم نوشته بودمش. دوتاش رو می‌گم. 👇👇👇

BY تا اطلاع ثانوی


Share with your friend now:
tgoop.com/nimasaffar/1032

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

A new window will come up. Enter your channel name and bio. (See the character limits above.) Click “Create.” The administrator of a telegram group, "Suck Channel," was sentenced to six years and six months in prison for seven counts of incitement yesterday. ZDNET RECOMMENDS Telegram has announced a number of measures aiming to tackle the spread of disinformation through its platform in Brazil. These features are part of an agreement between the platform and the country's authorities ahead of the elections in October. Each account can create up to 10 public channels
from us


Telegram تا اطلاع ثانوی
FROM American