tgoop.com/mokatebat2/2069
Last Update:
غمهای زمستانی
چند زمستان میگذرد
هوا چه سرد است،
چه پُر سوز است!
سوز میآید
سوز میآید
سوزِ بیکسی میآید
سوزِ سرگردانی
سوزِ تنهایی،
سوزِ تنهایی میآید.
من هیچ چیز ندارم
حتی پدر
که روزگاری مثل درخت
تمامِ خانهی ما را سخت، در آغوش میفشرد
و سایهی مهربانیاش را
از ما دریغ نمیکرد.
در آستانهی خانه
پدر پس از خداحافظی
هر صبح با صدای بلند، «چهارقل» میخواند
و از «پنجتن»، مدد میجُست
و وقتی کرایهخانه، عقب میافتاد،
پدر
در نیمههای شب به خانه میآمد
و گاه اتفاق میافتاد
که ما تا دهروز، بیپدر بودیم
و شبها، یتیم میخوابیدیم.
آنروزها، پدر، بزرگترین مردِ روی زمین بود
وقتی که شب، به خانه میآمد
و ما شکایتِ دُردانههای صاحبخانه را
به پیش او میبردیم،
پدر چه خطونشانها که برای آنها نمیکشید
امّا دریغ
نمیدانم چرا
فردا هرچه گفته بود فراموشش میشد،
و دوباره اوّلِ صبح
به نصرتخان سلام میکرد؟!
آنروزها - تمام سال -
هر شب به امیدِ دوچرخه
مشق مینوشتیم،
به امیدِ دوچرخه میخوابیدیم
و خوابِ دوچرخه میدیدیم؛
امّا روزِ گرفتنِ نتیجه
دزدی نامرد، جیبهای پدر را میزد!
پدر دروغ نمیگفت!
من از همان روزها
از دزدها
بدم میآمد.
آنروزها برای ما
پدر یعنی: دستی که زِبْر است
امّا مهربانیِ نامحدودی دارد
پدر یعنی: بوی سیگار و بوی دود و بوی عرق کار
پدر یعنی: آغوشی برای آرامشِ شبهای ما
پدر یعنی: کـارِ مُمتَد و بیوقفه
پدر یعنی: توکّل بر خدا
پدر یعنی: گریه برای امامحسین
پدر یعنی: نمازِ سرِ وقت
پدر یعنی: شنیدنِ تمامِ شکایتها
پدر یعنی: یک دست کتوشلوار شبِ عید
پدر یعنی: یک سکهی دو ریالیِ روزانه
پدر یعنی: وعدهی دوچرخه برای تابستان
پدر یعنی: یک بغل هندوانه در ظهرهای گرم
پدر یعنی: خدای روی زمین برای مادر
پدر یعنی: وقار و شمرده شمرده حرف زدن
پدر یعنی: کمغذاترین عضوِ خانوادهای پنجنفره
پدر یعنی: خوشرویی و لبخند
پدر یعنی: مردی با یک شالِ سبز
پدر یعنی: مردی که زانوی شلوارش وصله دارد
و یقهی کتش نخنما شده
پدر یعنی: یک کیفِ چرمی برای اوّلِ مهر
پدر یعنی: چکمههای پلاستیکی زمستان…
در این زمستان
هوای گورستان
سرد است
خاکِ گورستان
سرد است
پدر در چه جای سردی
خانه گزیده است!
و خاک، او را چه گرم
در آغوش گرفته است!
سهیل محمودی
https://www.tgoop.com/mokatebat2
BY مکاتبات رسمی و غیر رسمی

Share with your friend now:
tgoop.com/mokatebat2/2069
