MOHSENROWHANI Telegram 529
هیچ چیز خارج، شبیهِ داخل نیست و این حقیقت تلخ مثل دودی که از آتش‌سوزی ساختمانی در کوچه‌ی پشتی بلند شده باشد، از وقتی می‌رسی همه‌ی فضای کوچه و خانه و زندگی‌ات را پر می‌کند و تمامی هم ندارد.

این ناشبیه بودنِ هر چیزی؛ حتی در زمان مشابهِ وطن و با آدم‌های مشابه، حتی اگر همه‌ی دل‌خواسته‌هایم با خانه و زندگی‌شان اینجا کنارم حاضر شوند، باز «حس خاطره» به وجود نمی‌آید.

آدم‌های دور شده از وطن زیر فشارِ تنها شدن و درگیری‌های زندگی دوباره، روحشان به اندازه‌ی پوست پیاز ظریف می‌شود، در حالی‌که این را نه کسی می‌فهمد و نه باید بفهمد. قوی‌ترین مهاجر‌ها «زودرنج» می‌شوند، درحالی‌ که وقتی برای هضم و درمان رنج‌ هم ندارند. چون باید خیلی سریع توی قالب شهر مقصد فرم بگیرند و هیچ گاه گله نکنند.

حتی اگر فرآیند این تطبیق، حجم فکر و گوشه‌ی آرنج و نرمیِ دل‌شان را از جایی ببُرد، بشکند، با لگد تو بدهد و غُر کند.

باران، از نم‌نمش گرفته تا شرشر شیلنگی، برف از نوبرش گرفته تا وقتی خیابان‌ها را می‌بندد‌ و می‌رسد تا کمر، بخاری که از دهانت فوت می‌کنی بیرون، حتی جنس سرما و گرمای اینجا هم فرق می‌کند. اینجا ما جور دیگری می‌لرزیم، اگر بگو‌یم بیشتر، اشتباه است باید بگویم عجیب‌تر.

دروغ نیست اگر بگویم تنِ مهاجر هم «شکننده» می‌شود. خودم فهمیدم که جسم من، منتظرِ چشیدن لذت بارش باران و خیسی خیابان است، به شرطی که حس فرحزاد بدهد. من لحظه‌ لحظه‌ی هوای برفی را نفس می‌کشم و دنبال هوای توچالم و تعطیلی مدارس. وسط شرجی و گرمای تابستان منتظرم حال شمال سراغم بیاید…ولی هیچ‌وقت نیامده و نمی‌آید.

و این نا شبیهی‌ست که غم می‌ریزد و راه کیف کردن را می‌بندد.

از بهار قشنگ‌تر داریم؟! اینجا درخت شکوفه‌ی صورتی زده هم یک جور جدیدی به چشم می‌آید و‌ چون ما ته ذهن‌مان با نسخه‌ی اول دیده‌ی اورجینال مقایسه‌اش می‌کنیم، آن زیبایی را ندارد.

به اندازه‌ی نامعلومی زمان می‌برد که مهاجر بالغ با همه‌ی ابعادش سوئیچ کند به زندگی تازه‌اش و کاملاً حق دارد اگر انتخاب کند بعضی چیزها هیچ وقت دلش را نبرند.

بعضی لذت‌ها هیچ وقت عمیق نشوند
و بعضی‌شان ناشناخته بمانند.
چون،
ما هر کدام یک تنیم که از قبیله جدا شده‌ایم،
در حالی که خودمان، خواسته،
خاطرمان را جا گذاشته‌ایم،
و می‌خواهیم که همان‌جا باشد.
تا برگردیم…
@mohsenrowhani



tgoop.com/mohsenrowhani/529
Create:
Last Update:

هیچ چیز خارج، شبیهِ داخل نیست و این حقیقت تلخ مثل دودی که از آتش‌سوزی ساختمانی در کوچه‌ی پشتی بلند شده باشد، از وقتی می‌رسی همه‌ی فضای کوچه و خانه و زندگی‌ات را پر می‌کند و تمامی هم ندارد.

این ناشبیه بودنِ هر چیزی؛ حتی در زمان مشابهِ وطن و با آدم‌های مشابه، حتی اگر همه‌ی دل‌خواسته‌هایم با خانه و زندگی‌شان اینجا کنارم حاضر شوند، باز «حس خاطره» به وجود نمی‌آید.

آدم‌های دور شده از وطن زیر فشارِ تنها شدن و درگیری‌های زندگی دوباره، روحشان به اندازه‌ی پوست پیاز ظریف می‌شود، در حالی‌که این را نه کسی می‌فهمد و نه باید بفهمد. قوی‌ترین مهاجر‌ها «زودرنج» می‌شوند، درحالی‌ که وقتی برای هضم و درمان رنج‌ هم ندارند. چون باید خیلی سریع توی قالب شهر مقصد فرم بگیرند و هیچ گاه گله نکنند.

حتی اگر فرآیند این تطبیق، حجم فکر و گوشه‌ی آرنج و نرمیِ دل‌شان را از جایی ببُرد، بشکند، با لگد تو بدهد و غُر کند.

باران، از نم‌نمش گرفته تا شرشر شیلنگی، برف از نوبرش گرفته تا وقتی خیابان‌ها را می‌بندد‌ و می‌رسد تا کمر، بخاری که از دهانت فوت می‌کنی بیرون، حتی جنس سرما و گرمای اینجا هم فرق می‌کند. اینجا ما جور دیگری می‌لرزیم، اگر بگو‌یم بیشتر، اشتباه است باید بگویم عجیب‌تر.

دروغ نیست اگر بگویم تنِ مهاجر هم «شکننده» می‌شود. خودم فهمیدم که جسم من، منتظرِ چشیدن لذت بارش باران و خیسی خیابان است، به شرطی که حس فرحزاد بدهد. من لحظه‌ لحظه‌ی هوای برفی را نفس می‌کشم و دنبال هوای توچالم و تعطیلی مدارس. وسط شرجی و گرمای تابستان منتظرم حال شمال سراغم بیاید…ولی هیچ‌وقت نیامده و نمی‌آید.

و این نا شبیهی‌ست که غم می‌ریزد و راه کیف کردن را می‌بندد.

از بهار قشنگ‌تر داریم؟! اینجا درخت شکوفه‌ی صورتی زده هم یک جور جدیدی به چشم می‌آید و‌ چون ما ته ذهن‌مان با نسخه‌ی اول دیده‌ی اورجینال مقایسه‌اش می‌کنیم، آن زیبایی را ندارد.

به اندازه‌ی نامعلومی زمان می‌برد که مهاجر بالغ با همه‌ی ابعادش سوئیچ کند به زندگی تازه‌اش و کاملاً حق دارد اگر انتخاب کند بعضی چیزها هیچ وقت دلش را نبرند.

بعضی لذت‌ها هیچ وقت عمیق نشوند
و بعضی‌شان ناشناخته بمانند.
چون،
ما هر کدام یک تنیم که از قبیله جدا شده‌ایم،
در حالی که خودمان، خواسته،
خاطرمان را جا گذاشته‌ایم،
و می‌خواهیم که همان‌جا باشد.
تا برگردیم…
@mohsenrowhani

BY یک حقوقی در نیویورک




Share with your friend now:
tgoop.com/mohsenrowhani/529

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

You can invite up to 200 people from your contacts to join your channel as the next step. Select the users you want to add and click “Invite.” You can skip this step altogether. There have been several contributions to the group with members posting voice notes of screaming, yelling, groaning, and wailing in different rhythms and pitches. Calling out the “degenerate” community or the crypto obsessives that engage in high-risk trading, Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared this group on his Twitter. He wrote: “hey degen, are you stressed? Just let it out all out. Voice only tg channel for screaming”. The channel also called on people to turn out for illegal assemblies and listed the things that participants should bring along with them, showing prior planning was in the works for riots. The messages also incited people to hurl toxic gas bombs at police and MTR stations, he added. Some Telegram Channels content management tips A new window will come up. Enter your channel name and bio. (See the character limits above.) Click “Create.”
from us


Telegram یک حقوقی در نیویورک
FROM American