MOHSENROWHANI Telegram 511
https://www.instagram.com/p/CU-NGJqL5Q5/?utm_medium=copy_link
پلی لیست تلگرام، آهنگ «لاله زار» را می‌خواند. بخار چای از لیوان گل سرخم بالا می‌رفت و بوی گلاب می‌آورد.
قطره‌های باران، هر دقیقه بیشتر پاییز را به پنجره‌ی اتاق نزدیک‌ می‌‌کرد.
درگیری دفاع، چالش پست‌داک و سفر به آلمان و جذابیت‌هایش طی شد و من به زندگی عادی برگشتم. خیابان پارک منهتن گرم و پویا، دوباره شبانه‌روزم را در آغوش داشت و خلوتی خانه‌ی جدیدم با سوغاتی‌های تازه، ایرانی‌تر شده بودند.
چشمم به فرش دستبافی گره خورد که فاصله‌ی خالی بین مبل‌ها را پر کرده بود. فکرم با لاله‌‌ی عباسی و اسلیمی‌هایش تا محل بافتش… تا قم رفتند… آنقدر زل زدم که تصویر بافنده‌اش را تصوّر کنم.
شاید زنی بوده که در تنهایی با افکار مشوّش بچه‌هایش را خوابانده و تا نیمه‌های شب رج‌ها را پر کرده بود. یا دلخور بوده و غمگین، یا خسته و امیدوار به روزهای روشن. ناخودآگاه زن قالی‌باف ذهنم اینطور تصویر شد.
گفتم او آن طرف دنیا فرش را خلق کرده و فروخته و حجره‌ها و دست‌ها را چرخیده تا داداش خریده و فرستاده‌اش به این سمت دنیا و حالا شده بخشی از زیبایی زندگی من…چشمم با تصورش گرم شد.
چرخیدم و کتاب چاپ شده‌ام را که بالاخره بدستم رسیده، از روی میز برداشتم.
دیدن همان یک فقره با سایز رقعی و صفحه‌های سبک و حجم کمش بیشتر از باقی از ایران آمده‌ها خوشحالم کرد.
لبخند آرامی زدم.
بارش باران ضربه‌های محکم‌تری به شیشه می‌زد.
کتاب‌ فارسی‌‌ام را گرفتم جلوی فرش ایرانی.
با هم از دلخوشی‌هایم عکس گرفتم.



tgoop.com/mohsenrowhani/511
Create:
Last Update:

https://www.instagram.com/p/CU-NGJqL5Q5/?utm_medium=copy_link
پلی لیست تلگرام، آهنگ «لاله زار» را می‌خواند. بخار چای از لیوان گل سرخم بالا می‌رفت و بوی گلاب می‌آورد.
قطره‌های باران، هر دقیقه بیشتر پاییز را به پنجره‌ی اتاق نزدیک‌ می‌‌کرد.
درگیری دفاع، چالش پست‌داک و سفر به آلمان و جذابیت‌هایش طی شد و من به زندگی عادی برگشتم. خیابان پارک منهتن گرم و پویا، دوباره شبانه‌روزم را در آغوش داشت و خلوتی خانه‌ی جدیدم با سوغاتی‌های تازه، ایرانی‌تر شده بودند.
چشمم به فرش دستبافی گره خورد که فاصله‌ی خالی بین مبل‌ها را پر کرده بود. فکرم با لاله‌‌ی عباسی و اسلیمی‌هایش تا محل بافتش… تا قم رفتند… آنقدر زل زدم که تصویر بافنده‌اش را تصوّر کنم.
شاید زنی بوده که در تنهایی با افکار مشوّش بچه‌هایش را خوابانده و تا نیمه‌های شب رج‌ها را پر کرده بود. یا دلخور بوده و غمگین، یا خسته و امیدوار به روزهای روشن. ناخودآگاه زن قالی‌باف ذهنم اینطور تصویر شد.
گفتم او آن طرف دنیا فرش را خلق کرده و فروخته و حجره‌ها و دست‌ها را چرخیده تا داداش خریده و فرستاده‌اش به این سمت دنیا و حالا شده بخشی از زیبایی زندگی من…چشمم با تصورش گرم شد.
چرخیدم و کتاب چاپ شده‌ام را که بالاخره بدستم رسیده، از روی میز برداشتم.
دیدن همان یک فقره با سایز رقعی و صفحه‌های سبک و حجم کمش بیشتر از باقی از ایران آمده‌ها خوشحالم کرد.
لبخند آرامی زدم.
بارش باران ضربه‌های محکم‌تری به شیشه می‌زد.
کتاب‌ فارسی‌‌ام را گرفتم جلوی فرش ایرانی.
با هم از دلخوشی‌هایم عکس گرفتم.

BY یک حقوقی در نیویورک




Share with your friend now:
tgoop.com/mohsenrowhani/511

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Earlier, crypto enthusiasts had created a self-described “meme app” dubbed “gm” app wherein users would greet each other with “gm” or “good morning” messages. However, in September 2021, the gm app was down after a hacker reportedly gained access to the user data. Matt Hussey, editorial director at NEAR Protocol also responded to this news with “#meIRL”. Just as you search “Bear Market Screaming” in Telegram, you will see a Pepe frog yelling as the group’s featured image. Select “New Channel” Read now In the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram, members are only allowed to post voice notes of themselves screaming. Anything else will result in an instant ban from the group, which currently has about 75 members.
from us


Telegram یک حقوقی در نیویورک
FROM American