MOHSENROWHANI Telegram 506
«پایان دکتری و شروع پسادکتری»

قرار بود صبح روز دوم جون که شبش اصلا نخوابیده‌ام بیدار شوم. با خیالی راحت از دفاع انجام شده و نمره کامل، کاور شِنل و کَپ فارغ‌التحصیلی را بزنم زیر بغلم و‌ با عجله تا دانشگاه بروم.
مثلا قرار بود هم دوره‌ای ها هم باشند، همه در سالن آمفی تئاتر دانشگاه جمع شویم. با هم شوخی کنیم و لباس هم را مرتب کنیم و بحث کنیم سر اینکه آخر کاری این زنگوله‌ی کلاه را باید از کدام طرف به کدام طرف انداخت. یکی یکی اسم‌مان را صدا کنند، مدرک دکتری دانشگاه کاردوزو را دست‌مان بدهند و صدها نفر برایمان کف‌ مرتب بزنند. سوت بزنند. بخندند و‌ تبریک بگویند. قرار بود جشن باشد. که به هم دست بدهیم و روی هم را ببوسیم.
بعدش مثل گروه سرود، به جای پلاکارد پارچه‌ای دبستان، پشت بنر دانشگاه بایستیم و عکس دست جمعی بیندازیم. با همان لباس، زنگ بزنیم به مامان بابایمان که از آن ور دنیا قربان صدقه‌مان بروند و خلاصه شادی نوش جانمان شود.
قرار بود ۲۸ سال درس خواندن آخرش اینطور تمام شود.
اما خب...
شنلی که دانشگاه یکماه پیش‌ با رعایت پروتکل‌ها فرستاده بود را پوشیدم. لپ‌تاپ را روشن کردم و روبروی لنزش نشستم. ارائه تزم که تمام شد. پروفسورها و داورهایی که کنجکاو بودند ببینند این ایرانی چطور می‌خواهد راه و چاه به چالش حقوقی کشیدن تحریم‌های اقتصادی دولتشان را علیه کشورش تبیین کند، رضایتمندانه نمره‌ کامل را دادند. بنده‌های خدا همه تلاش‌شان را ‌کردند که آنلاین ذوق‌شان را انتقال بدهند ولی چه قدر هیچ چیز از مجازی منتقل نمی‌شد. چقدر سهم آخرین جشن فارغ التحصیلی ناچیز شد.
با همان لباس سر ساعت و‌ دقیقه‌ی مقرر تا دانشگاه خلوت رفتم. با فاصله اجتماعی، با ماسک، دور از همه، جلوی دوربین دانشگاه عکس انداختم و‌ به سفارش‌شان سریع محل را ترک کردم.


تا به خانه برسم عکس را برایم فرستادند. تصویر تمام شدن هر چه مقطع تحصیلی بود. گفتم پستش کنم یادگاری بماند. کنار عکس دبستان که انگار فاصله بین شان به اندازه همین ورق زدن پست بود.


اگر درس خواندن پارتیزانی من،
بعد از مرارت هجرت،
شب بیداری،
و تنهایی،
اینطور خاص تمام نمی‌شد، تعجب می‌کردم.


جشن فارغ‌التحصیلی خنده‌ای موقت‌ بود وگرنه از طلوع دوباره‌ی خورشید، دوره پسا دکتری مرا می‌خواند.

سید محسن روحانی
@mohsenrowhani



tgoop.com/mohsenrowhani/506
Create:
Last Update:

«پایان دکتری و شروع پسادکتری»

قرار بود صبح روز دوم جون که شبش اصلا نخوابیده‌ام بیدار شوم. با خیالی راحت از دفاع انجام شده و نمره کامل، کاور شِنل و کَپ فارغ‌التحصیلی را بزنم زیر بغلم و‌ با عجله تا دانشگاه بروم.
مثلا قرار بود هم دوره‌ای ها هم باشند، همه در سالن آمفی تئاتر دانشگاه جمع شویم. با هم شوخی کنیم و لباس هم را مرتب کنیم و بحث کنیم سر اینکه آخر کاری این زنگوله‌ی کلاه را باید از کدام طرف به کدام طرف انداخت. یکی یکی اسم‌مان را صدا کنند، مدرک دکتری دانشگاه کاردوزو را دست‌مان بدهند و صدها نفر برایمان کف‌ مرتب بزنند. سوت بزنند. بخندند و‌ تبریک بگویند. قرار بود جشن باشد. که به هم دست بدهیم و روی هم را ببوسیم.
بعدش مثل گروه سرود، به جای پلاکارد پارچه‌ای دبستان، پشت بنر دانشگاه بایستیم و عکس دست جمعی بیندازیم. با همان لباس، زنگ بزنیم به مامان بابایمان که از آن ور دنیا قربان صدقه‌مان بروند و خلاصه شادی نوش جانمان شود.
قرار بود ۲۸ سال درس خواندن آخرش اینطور تمام شود.
اما خب...
شنلی که دانشگاه یکماه پیش‌ با رعایت پروتکل‌ها فرستاده بود را پوشیدم. لپ‌تاپ را روشن کردم و روبروی لنزش نشستم. ارائه تزم که تمام شد. پروفسورها و داورهایی که کنجکاو بودند ببینند این ایرانی چطور می‌خواهد راه و چاه به چالش حقوقی کشیدن تحریم‌های اقتصادی دولتشان را علیه کشورش تبیین کند، رضایتمندانه نمره‌ کامل را دادند. بنده‌های خدا همه تلاش‌شان را ‌کردند که آنلاین ذوق‌شان را انتقال بدهند ولی چه قدر هیچ چیز از مجازی منتقل نمی‌شد. چقدر سهم آخرین جشن فارغ التحصیلی ناچیز شد.
با همان لباس سر ساعت و‌ دقیقه‌ی مقرر تا دانشگاه خلوت رفتم. با فاصله اجتماعی، با ماسک، دور از همه، جلوی دوربین دانشگاه عکس انداختم و‌ به سفارش‌شان سریع محل را ترک کردم.


تا به خانه برسم عکس را برایم فرستادند. تصویر تمام شدن هر چه مقطع تحصیلی بود. گفتم پستش کنم یادگاری بماند. کنار عکس دبستان که انگار فاصله بین شان به اندازه همین ورق زدن پست بود.


اگر درس خواندن پارتیزانی من،
بعد از مرارت هجرت،
شب بیداری،
و تنهایی،
اینطور خاص تمام نمی‌شد، تعجب می‌کردم.


جشن فارغ‌التحصیلی خنده‌ای موقت‌ بود وگرنه از طلوع دوباره‌ی خورشید، دوره پسا دکتری مرا می‌خواند.

سید محسن روحانی
@mohsenrowhani

BY یک حقوقی در نیویورک




Share with your friend now:
tgoop.com/mohsenrowhani/506

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The administrator of a telegram group, "Suck Channel," was sentenced to six years and six months in prison for seven counts of incitement yesterday. More>> The group also hosted discussions on committing arson, Judge Hui said, including setting roadblocks on fire, hurling petrol bombs at police stations and teaching people to make such weapons. The conversation linked to arson went on for two to three months, Hui said. Telegram iOS app: In the “Chats” tab, click the new message icon in the right upper corner. Select “New Channel.” Although some crypto traders have moved toward screaming as a coping mechanism, several mental health experts call this therapy a pseudoscience. The crypto community finds its way to engage in one or the other way and share its feelings with other fellow members.
from us


Telegram یک حقوقی در نیویورک
FROM American