tgoop.com/mohsenrowhani/505
Last Update:
هر تغییر فرهنگی اوایل برای همه سخت است. چه برای فردی که وارد کشوری جدید میشود و چه برای کسی که تغییر را با دست خود وارد زندگیاش میکند.
حیوان خانگی یکی از این مثالهاست.
ما همه جوجه ماشینی دیدهایم و یا داشتهایم. دست کم یکبار در عمرمان صبح با صدای خروس بیدار شدهایم و شاید در روستا خرسواری هم کرده باشیم. از قدیم، داشتن مرغ و خروس و کفتر و فنچ و قناری در خانههای ما نه عیب بوده و نه ترسناک. بدیهی است چون بخشی از فرهنگ ماست. هیچ کس هم از دیدنش در خانهی کسی تعجب نمیکند و چندشش نمیشود.
حالا برعکس ایران که بخاطر مسائل شرعی نگهداشتن سگ و گربه برای خیلیها نامأنوس و اذیت کننده است در کشورهای دیگر بخشی بدیهی از سبک زندگیست.
وقتی بروی اروپا یا آمریکا، از دیدن تعداد زیاد آدمهای سگدار که در ظاهر و ابعاد، خیلی هم متنوع هستند، در بدو ورود احتمالاً تعجب میکنی. اگر فوبیا داشته باشی که ترس هم به آن اضافه میشود. ولی به هر حال شما قبول کردهاید وارد فرهنگ نو شوید و ناگزیرید هر چه خلاف عرف و شرع و علایقتان باشد را بپذیرید و با آن کنار بیایید. که میآیید.
وقتی در فرآیند پیشرفت و جهانی شدن، ما به روز میفهمیم ایلان ماسک چه کرده، چند دقیقه بعد به صورت آنلاین مراسم رونمایی جدیدترین گوشی آیفون را تماشا میکنیم و میخریم و یا حتی در جریان به روزترین جزئیات سلبریتیهای هالیوودیم، پس به همین راحتی هم بخشی از فرهنگ همان خارج با این کانالها به زندگی ما وارد میشود و آن را می پذیریم و نباید تعجب کنیم یا بدمان بیاید.
داشتن حیوان خانگی شامل سگ و گربه و میمون و خرگوش و موش و همستر، بخشی از فرهنگ بیرونیست که در کشور ما هم مدتهاست باب شده و خیلیها برایش آغوش باز کردهاند. ایراد گرفتن از این تغییرات در سبک زندگی همانقدر بیمنطق است و البته «بیفایده» که غر زدن پدر و مادرهای قدیمی به جان مخترع تلفن همراه و اینترنت.
نمیشود دلمان پیشرفت تکنولوژی و علم و مد و سلامت بخواهد، گوشی روز را بپسندیم، دوست داشته باشیم از فرهنگ ما همهی خوبهایش صادر شود (که اگر نشود و نتوانیم نقص ماست) ولی نخواهیم هیچ چیز از این کانالها به طرف ما بیاید. تعامل با جهان خیابانی دو طرفه است و علم به این گزاره اصل اول ارتباط. اطلاع و استفاده از همهی چیزهای به روز دنیا باعث میشود چیزهای جدید ببینیم و بعضیهایمان گاهی بگوییم:
«عه همچین بدم نیستها… امتحانش میکنم»
این امتحان کردن و پذیرش کاملاً به شخصیت و زندگی و فرهنگ و اعتقادات هر فرد بستگی دارد و محترم است و مادامی که خلاف قوانین کشور نباشد شامل جمله:
«چاردیواری اختیاری» میشود.
در این بین اگر جمعی شاکی شدند و برنتابیدند باید بگویم از سرعت این جریان عقباند. امروزه بنیانهای خانوادگی و شخصی و اعتقادی باید ریشههایی به مراتب عمیقتر از گذشته داشته باشند وگرنه تغییر فرهنگ در دنیا مثل طوفان، اتفاق میافتد دوستِ من،
نه نسیم صبحگاهی…
این وسط بحثی که باقی میماند فرهنگ و «تبیین قوانین استفاده» در هر ورودی جدید است. چیزی که همان وارد کنندهها قبلا پیش بینیاش کردهاند.
سگ و گربه داشتن هم قوانین خودش را دارد و مسئولیتش هم گاها بسیار سنگین است. به عنوان مثال: شما نمیتوانی بدون قلاده سگ خود را در ساعات عمومی به پارک ببری. مسئول جمع کردن خروجیهای سگت، بعد از هر بار اجابت مزاجش از روی زمین هستی. واکسنش را نزنی، جریمه میشوی، سگت کسی را بترساند، مسئولش تویی و باید خسارت بدهی. در خیلی از ساختمانها نمیتوانی سگ نگهداری و در بعضیها هم نمیشود گربه داشت. در داخل کابین هواپیما حق نداری سگی را که میدانی پارس میکند وارد کنی. اگر سگت سابقهی گاز گرفتن داشته باشد، باید هر بار که بیرونش میبری، پوزهبند برایش نصب کنی…
این مسئولیتها گاهاً آنقدر سنگین است که خیلیها گاز گرفته شدن توسط یک سگ آرزویشان است! تا بتوانند به اندازهی حقوق چند سالشان غرامت بگیرند. بله! بعضاً به پرداخت چند صد هزار دلار برای برطرف کردن خارش دندانهای سگشان محکوم میشوند.
در سوی مقابل، صاحب سگ، با سگ خودش هم نمیتواند بدرفتاری کند. حضانتش را از او میگیرند و حتی از برخی حقوق اجتماعی محرومش میکنند و مجازات نقدی و کیفری میتواند برایش به همراه داشته باشد.
همه و همه این لزوم را میرساند که قانونگذار، هرچه سریعتر به این فرهنگهای به سرعت در حال تکثیر، بایستی ورود کند، تا هم فضا برای سایرین امن شود و هم حیوانات حقوقشان محفوظ بماند. @mohsenrowhani
BY یک حقوقی در نیویورک
Share with your friend now:
tgoop.com/mohsenrowhani/505