Forwarded from شرح دفتر نخست مثنوی معراج اندیشه
🔸 گفتوگوی پیران و رستم را- در نخستین دیدار پس از مرگ سیاوش- خواندم و روحم سربلند شد.
چه شاهکاری!
چه پیرانی!
به به!
این زبان بدبختی ایرانی بودن را جبران میکند.
📖 شاهرخ مسکوب، پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد، ج ۱۲ ص ۵۳۸.
@mohsenpourmokhtar
چه شاهکاری!
چه پیرانی!
به به!
این زبان بدبختی ایرانی بودن را جبران میکند.
📖 شاهرخ مسکوب، پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد، ج ۱۲ ص ۵۳۸.
@mohsenpourmokhtar
Forwarded from راوی | شعر و نثر (صوتی)
شرح مقدمات روایت ۲۵۴ راوی.m4a
6.4 MB
شماره ۲۵۴ (مقدمه)
شاهنامه
گفتار اندر آمدن پیران ویسه به نزدیک رستم
[شرح مقدماتی روایت شماره ۲۵۴]
راوی: محسن پورمختار @sirjanname
منبع:
نک. روایت شماره ۲۵۴
@rawi_matn
شاهنامه
گفتار اندر آمدن پیران ویسه به نزدیک رستم
[شرح مقدماتی روایت شماره ۲۵۴]
راوی: محسن پورمختار @sirjanname
منبع:
نک. روایت شماره ۲۵۴
@rawi_matn
Forwarded from راوی | شعر و نثر (صوتی)
شاهنامه،_آمدن_پیران_به_نزدیک_رستم.m4a
8.5 MB
شماره ۲۵۴
شاهنامه
گفتار اندر آمدن پیران ویسه به نزدیک رستم
راوی: محسن پورمختار @sirjanname
منبع:
شاهنامه، تصحیح خالقی مطلق (۱۳۹۳) چاپ سخن، ج ۱ ص ۵۸۲ - ۵۸۵.
@rawi_matn
شاهنامه
گفتار اندر آمدن پیران ویسه به نزدیک رستم
راوی: محسن پورمختار @sirjanname
منبع:
شاهنامه، تصحیح خالقی مطلق (۱۳۹۳) چاپ سخن، ج ۱ ص ۵۸۲ - ۵۸۵.
@rawi_matn
Audio
شاهنامه و هویّت ایرانی
در گفتاری کوتاه برای دانشجویان دانشکدهٔ ایرانشناسی دانشگاه ولیعصر رفسنجان.
۱۴۰۱/۰۲/۱۱
@mohsenpourmokhtar
در گفتاری کوتاه برای دانشجویان دانشکدهٔ ایرانشناسی دانشگاه ولیعصر رفسنجان.
۱۴۰۱/۰۲/۱۱
@mohsenpourmokhtar
Forwarded from نشان
📗📙 دو کتاب جزیرهٔ تنهایی
در دوران دانشجویی، از چند تن از استادان بزرگ این سؤال را پرسیدم:
[ اگر فرضاً قرار باشد برای یک سال در جزیرهای تنها باشید و فقط اجازه بردن دو کتاب را با خود داشته باشید، کدام دو کتاب را با خود خواهید برد؟ ]
و اینک جواب آن کتابخوانان و کتابشناسان برجسته:
1⃣ استاد ایرج افشار:
شاهنامه / دیوان حافظ
2⃣ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن:
شاهنامه / دیوان حافظ
3⃣ استاد شفیعی کدکنی:
شاهنامه / مثنوی.
(دیوان حافظ را هم تقلّبی میبرم)
4⃣ استاد پورنامداریان:
غزلیات شمس / دیوان حافظ.
@mohsenpourmokhtar
در دوران دانشجویی، از چند تن از استادان بزرگ این سؤال را پرسیدم:
[ اگر فرضاً قرار باشد برای یک سال در جزیرهای تنها باشید و فقط اجازه بردن دو کتاب را با خود داشته باشید، کدام دو کتاب را با خود خواهید برد؟ ]
و اینک جواب آن کتابخوانان و کتابشناسان برجسته:
1⃣ استاد ایرج افشار:
شاهنامه / دیوان حافظ
2⃣ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن:
شاهنامه / دیوان حافظ
3⃣ استاد شفیعی کدکنی:
شاهنامه / مثنوی.
(دیوان حافظ را هم تقلّبی میبرم)
4⃣ استاد پورنامداریان:
غزلیات شمس / دیوان حافظ.
@mohsenpourmokhtar
Audio
■ پوشهٔ شنیداری «بوف کور را چگونه باید خواند؟»
■ محسن احمدوندی
■ کوچه کتاب کرمانشاه
■ شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲
📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi
■ محسن احمدوندی
■ کوچه کتاب کرمانشاه
■ شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲
📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi
Audio
شرح دفتر نخست مثنوی، جلسه شصت و نهم:
(شرح بیتهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۵)
✓دوگانهٔ جسم و جان.
✓زن در نگاه مولانا و صوفیان.
۱۴۰۲٫۹٫۱۸
@masnavimeraj
(شرح بیتهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۵)
✓دوگانهٔ جسم و جان.
✓زن در نگاه مولانا و صوفیان.
۱۴۰۲٫۹٫۱۸
@masnavimeraj
Forwarded from شرح دفتر نخست مثنوی معراج اندیشه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پس فتوت دادنِ بیعلت است
پاکبازی خارج هر ملت است
زانکه ملت فضل جوید یا خلاص
پاکبازانند قربانان خاص
نی خدا را امتحانی میکند
نی درِ سود و زیانی میزند
بیغرض نبوَد به گردش در جهان
غیر جسم و غیرِ جانِ عاشقان
رفسنجان، مؤسسهٔ فرهنگیهنری نوشتآهنگ
با تشکر از خانم ریحانه غلامی رکنا
@masnavimeraj
پاکبازی خارج هر ملت است
زانکه ملت فضل جوید یا خلاص
پاکبازانند قربانان خاص
نی خدا را امتحانی میکند
نی درِ سود و زیانی میزند
بیغرض نبوَد به گردش در جهان
غیر جسم و غیرِ جانِ عاشقان
رفسنجان، مؤسسهٔ فرهنگیهنری نوشتآهنگ
با تشکر از خانم ریحانه غلامی رکنا
@masnavimeraj
با عرض سلام و خیرمقدم خدمت دوستان عزیزی که به تازگی به کانال نشان پیوستهاند، نشانی کانالهای تلگرامی خودم را تقدیم میکنم.
✓شرح دفتر نخست مثنوی:
@masnavimeraj
✓ شرح دفتر سوم مثنوی:
@masnavisirjan3
✓نشان
@mohsenpourmokhtar
در این کانال مطالب گوناگون از جمله بعضی از فایلهای صوتی جلسات شاهنامه خوانی به اشتراک گذاشته میشود تا وقتی که کانالی مستقل برای اشتراک جلسات شاهنامه خوانی -از آغاز شاهنامه- ایجاد کنیم.
دو کانال دیگر هم از بنده هست که ممکن است برای بعضی دوستان قابل استفاده باشد.
✓شفیعینامه:
@shafieename
✓سیرجاننامه:
@sirjanname
✓شرح دفتر نخست مثنوی:
@masnavimeraj
✓ شرح دفتر سوم مثنوی:
@masnavisirjan3
✓نشان
@mohsenpourmokhtar
در این کانال مطالب گوناگون از جمله بعضی از فایلهای صوتی جلسات شاهنامه خوانی به اشتراک گذاشته میشود تا وقتی که کانالی مستقل برای اشتراک جلسات شاهنامه خوانی -از آغاز شاهنامه- ایجاد کنیم.
دو کانال دیگر هم از بنده هست که ممکن است برای بعضی دوستان قابل استفاده باشد.
✓شفیعینامه:
@shafieename
✓سیرجاننامه:
@sirjanname
Forwarded from سیرجان نامه
بر مزار شاهِ حکیمان و خواجهٔ عارفان
آن تیز چشمِ بصیرت، آن شاهبازِ صورت و سیرت، آن نورِ چراغِ روحانی، شاهِ شجاع کرمانی؛ بزرگِ عهد بود و محتشمِ روزگار و اندر زمانهٔ خود یگانه. از عیاران طریقت بود و از صُعلوکان سبیلِ حقیقت و تیزفراست و صاحبِ تصانیف عالی و از پایهگذاران حکمت و عرفان اسلامی و ایرانی. شاهِ حکیمان و شهسوارِ جوانمردان در سال ۲۸۸ هـ. به دیارِ یار شتافت.
آن پسینهی مشایخِ کرمانی، آن جامعِ أنفاسِ أربابِ معانی، آن طبیبِ أمراضِ جسمی و جانی، خواجه علیِحسنِ سیرجانی؛ داروخانه داشت و کارِ بهنظام و اوقافِ فراوان و مریدانِ بسیار. سیّاحِ وقت بود و أسفارِ نیکو داشت. کتاب البیاض و السواد، از برجستهترین متون عرفانی، از اوست. خواجهٔ عارفان در حدود سال ۴۷۰ هـ. رهسپار سرای دوست شد.
@sirjanname
آن تیز چشمِ بصیرت، آن شاهبازِ صورت و سیرت، آن نورِ چراغِ روحانی، شاهِ شجاع کرمانی؛ بزرگِ عهد بود و محتشمِ روزگار و اندر زمانهٔ خود یگانه. از عیاران طریقت بود و از صُعلوکان سبیلِ حقیقت و تیزفراست و صاحبِ تصانیف عالی و از پایهگذاران حکمت و عرفان اسلامی و ایرانی. شاهِ حکیمان و شهسوارِ جوانمردان در سال ۲۸۸ هـ. به دیارِ یار شتافت.
آن پسینهی مشایخِ کرمانی، آن جامعِ أنفاسِ أربابِ معانی، آن طبیبِ أمراضِ جسمی و جانی، خواجه علیِحسنِ سیرجانی؛ داروخانه داشت و کارِ بهنظام و اوقافِ فراوان و مریدانِ بسیار. سیّاحِ وقت بود و أسفارِ نیکو داشت. کتاب البیاض و السواد، از برجستهترین متون عرفانی، از اوست. خواجهٔ عارفان در حدود سال ۴۷۰ هـ. رهسپار سرای دوست شد.
@sirjanname
Forwarded from نشان
علم باید آموخت و کتاب نباید سوخت
امروز را تماماً در حالتی نهخوابونهبیدار گذراندم. هیچکار نمیتوانستم بکنم. سرِشب فاطمه چای آورد و در حین چای خوردن، صحبت از دوران دانشجوییاش کرد و اینکه بیشترین حظّ را در بین متون درسی از کتاب چهارمقاله برده است.
کتاب را آوردم و چون میدانستم که مباحث پزشکی برایش جاذبه بیشتری دارد، حکایاتِ مقالت چهارم کتاب یعنی فصل طب را شروع کردم به خواندن.
چهارمقاله را پیشتر هم خوانده بودم اما اینبار چیز دیگری بود. درنظرم چنان میآمد که گویی این کتاب چکیدهٔ تاریخ و فرهنگ ایران است در دوران درخشندگیاش که با نثری صمیمی و مؤثر، روایت میشود.
بیاغراق هر چند سطر یکبار اشکهایم جاری میشد چنانکه از خواندن باز میماندم. و اگر تنها بودم با صدای بلند گریه میکردم. حالِ وَجد که صوفیه میگفتند باید چنین حالی باشد.
جاهایی هم بود که با صدای بلند میخندیدم چنانکه کتاب از دستم میافتاد. مثلاً در حکایت خواجه عبدالله انصاری و اسماعیلِ ادیب:
خواجه عبدالله به تعصّب دینی، پزشکِ فلسفی مشرب را بارها آزرده و کتابهای او را سوزانده بود تا اینکه بالاخره بیمار شد و طبیبان در علاجش درماندند چنانکه به حدّ مرگ رسید. مریدانِ خواجه، قارورهٔ شیخ را به نزد طبیب برند، با نامی مستعار که نداند بیمار کیست.
«اسماعیل چون قاروره نگرید گفت که: این آب فلان است و فواقش پدید آمده است و در آن عاجز شدهاند. او را بگویید تا یک اِستار پوستِ مغز پسته با یک اِستار شکرِ عسکری بکوبند و او را دهند تا باز رهد و بگویید که:
علم باید آموخت و کتاب نباید سوخت.»
(حکایت ۹)
باری تمامی دوازده حکایت بخش طبّ را به همراه گریه و خنده خواندم و قرار گذاشتم حکایات سه مقالهٔ دیگر را هم در شبهای بعد بخوانیم.
عجب کتاب بینظیری است چهارمقالهٔ نظامی عروضی سمرقندی.
@mohsenpourmokhtar
امروز را تماماً در حالتی نهخوابونهبیدار گذراندم. هیچکار نمیتوانستم بکنم. سرِشب فاطمه چای آورد و در حین چای خوردن، صحبت از دوران دانشجوییاش کرد و اینکه بیشترین حظّ را در بین متون درسی از کتاب چهارمقاله برده است.
کتاب را آوردم و چون میدانستم که مباحث پزشکی برایش جاذبه بیشتری دارد، حکایاتِ مقالت چهارم کتاب یعنی فصل طب را شروع کردم به خواندن.
چهارمقاله را پیشتر هم خوانده بودم اما اینبار چیز دیگری بود. درنظرم چنان میآمد که گویی این کتاب چکیدهٔ تاریخ و فرهنگ ایران است در دوران درخشندگیاش که با نثری صمیمی و مؤثر، روایت میشود.
بیاغراق هر چند سطر یکبار اشکهایم جاری میشد چنانکه از خواندن باز میماندم. و اگر تنها بودم با صدای بلند گریه میکردم. حالِ وَجد که صوفیه میگفتند باید چنین حالی باشد.
جاهایی هم بود که با صدای بلند میخندیدم چنانکه کتاب از دستم میافتاد. مثلاً در حکایت خواجه عبدالله انصاری و اسماعیلِ ادیب:
خواجه عبدالله به تعصّب دینی، پزشکِ فلسفی مشرب را بارها آزرده و کتابهای او را سوزانده بود تا اینکه بالاخره بیمار شد و طبیبان در علاجش درماندند چنانکه به حدّ مرگ رسید. مریدانِ خواجه، قارورهٔ شیخ را به نزد طبیب برند، با نامی مستعار که نداند بیمار کیست.
«اسماعیل چون قاروره نگرید گفت که: این آب فلان است و فواقش پدید آمده است و در آن عاجز شدهاند. او را بگویید تا یک اِستار پوستِ مغز پسته با یک اِستار شکرِ عسکری بکوبند و او را دهند تا باز رهد و بگویید که:
علم باید آموخت و کتاب نباید سوخت.»
(حکایت ۹)
باری تمامی دوازده حکایت بخش طبّ را به همراه گریه و خنده خواندم و قرار گذاشتم حکایات سه مقالهٔ دیگر را هم در شبهای بعد بخوانیم.
عجب کتاب بینظیری است چهارمقالهٔ نظامی عروضی سمرقندی.
@mohsenpourmokhtar
Forwarded from Reza Ghasemi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
داستان زال و رودابه (۵)
نامهٔ زال به سام
من در عجم سخنی بدین فصاحت نمیبینم
کاری از موسسهٔ فرهنگی هنری
نوشتآهنگ رفسنجان
@mohsenpourmokhtar
نامهٔ زال به سام
من در عجم سخنی بدین فصاحت نمیبینم
کاری از موسسهٔ فرهنگی هنری
نوشتآهنگ رفسنجان
@mohsenpourmokhtar
بنیاد دهش
دکتر محسن پورمختار
بنیاد نیکوکاری دهش
فــریــدونِ فـرّخ فرشتـه نبـــــــود
ز مُشک و ز عنبر سرشته نبــــــود
به داد و دهش یافت آن نیکویـی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
@masnavimeraj
فــریــدونِ فـرّخ فرشتـه نبـــــــود
ز مُشک و ز عنبر سرشته نبــــــود
به داد و دهش یافت آن نیکویـی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
@masnavimeraj