Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
532 - Telegram Web
Telegram Web
Forwarded from نور سیاه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این تکه از مستند «خون است دلم برای ایران» ساختۀ سید جواد میرهاشمی را بسیار دوست دارم. آینۀ منوچهر ستوده است. خضوع و عجز پیر جهاندیده را در برابر هنر دست هنرمندان پیشینه می‌بینید. به گریه افتاد مردی که به سختی و ستواری مثل بود. بنای‌تاریخی‌ندیده نبود ستوده. وجب به وجب ایران را گشته بود و بناها دیده بود و وصفشان را نوشته بود . با ناز و فخر می‌خواند

بدستی نماند اندرین پهن‌دشت
که اسب فرامرز در وی نگشت

با اینهمه در برابر شکوه معماری آرامگاه امیر اسماعیل سامانی درمانده شد و گریست. خیلی قیمت دارد این اشک. صیقل است. باران است. صبح است؛ صبح شستۀ نیشابور و هرات و بخارا...

https://www.tgoop.com/n00re30yah
Audio
شماره ۵۹۶

شاهنامه
گفتار اندر نامه نبشتن زال به نزدیک پدرش سام

راوی: محسن پورمختار @sirjanname

منبع:
شاهنامه، تصحیح خالقی مطلق، چاپ سخن، ج ۱/ ۱۱۹ و ۱۲۰

@rawi_matn
توضیح آقای دکتر پورمختار:

«این بخش از شاهنامه را در یک گروه، به عنوان شاهدی بر یک بحث خواندم، به نظرم رسید ممکن است برای سایر علاقه‌مندان شاهنامه هم بی‌فایدتی نباشد»

@rawi_matn
مناظره‌ای در باب جایگاه فردوسی در شعر فارسی
سیدحامد احمدی/دکتر محسن پورمختار
مناظره‌ سیدحامد احمدی با استاد دکتر محسن پورمختار درباره‌ جایگاه فردوسی در شعر فارسی @sokhanshahi
Forwarded from Naseri
مناظره‌ سیدحامد احمدی با استاد دکتر محسن پورمختار درباره‌ جایگاه فردوسی در شعر فارسی @sokhanshahi
Forwarded from سخنشاهی
(نسخه کم‌حجم)
Forwarded from Nazi Sojoudi langeroudi
چرا شاهنامه و مثنوی می‌خوانم؟

در هفته‌ی کتابخوانی اگر بخواهم از میان تمام کتاب‌هایی که تاکنون خوانده‌ام و کتاب‌هایی که احتمالا در آینده خواهم خواند، فقط دو کتاب را انتخاب و خواندنش را به دیگران پیشنهاد کنم، بنده بی‌هیچ درنگ و تردیدی "شاهنامه" و "مثنوی" را پیشنهاد می‌کنم. برای این انتخاب می‌شود دلایل فراوانی آورد. می‌توان صدها صفحه مطلب نوشت و ساعتها سخن گفت. همچنان که اندک زمانی پس از خلقِ این دو اثر تا به روزگار و زمانه‌ی ما، کتاب‌ها، رساله‌ها و خطابه‌های فراوانی پیرامون آنها نوشته و گفته شده‌است. در واقع، تمام ویژگی‌ها و‌ مزیّت‌های شکلی و محتوایی که این دو اثر را در جایگاه شاهکارهای ادبیات بشری می‌نشاند، می‌تواند دلیل اصلی این انتخاب من باشد. صرفِ نظر از این ویژگی‌ها، خیلی خلاصه و ساده بگویم که شاهنامه و مثنوی را دوست دارم و هرگز از خواندن‌شان سیر نمی‌شوم، چون زندگی را دوست دارم. چون زیبایی را، پاکی را، راستی را، جوانمردی را، فرزانگی را، آزادی و آزادگی را، شکوه و ژرفی و بلندی و جاودانگی را که تمام اینها در قالبِ کلام و سخنانی خیال‌انگیز و آهنگین و موزون، در این آثار تجلّی یافته دوست دارم. بر این باورم که ایرانی بودن و به زبان فارسی سخن گفتن، اگر هیچ مزّیتی هم نداشته باشد، همین موهبت کافی است که آدمی بتواند ابیات و داستانهای شاهنامه و مثنوی را به زبان فارسی بخواند. بگذراید به حساب دیوانگی‌‌ام یا هر چیز دیگری. گاهی وقتها احساس می کنم، اساسا به دنیا آمدم تا در این فرصت کوتاه و سبز حیات، این دو کتاب را در حدّ توانم بخوانم و زمزمه کنم و بروم. انگار خدا مرا فقط برای همین کار آفریده‌است. اهمیت این دو کتاب در چشم من تا بدان جاست که این روزها، هر کتاب دیگری که می‌خوانم، انگار همچون دیباچه و دریچه‌ای‌ است برای فهم بهتر و عمیق‌تر این دو کتاب. عمیقا معتقدم ما ایرانیان را چه سود، اگر تمام کتاب‌های عالَم را خوانده باشیم اما شاهنامه و مثنوی را نخوانده باشیم؟!
معنویتِ شاهنامه، معنویتی است زمینی. معنویتی است ملموس و محسوس و دست یافتنی. از طرفی مثنوی، پاسخگوی عطش‌های معنوی و روحانیِ انسان‌هایی است که به این مقدار رضایت نمی‌دهند و سری پرشور و جانی رقّاص و بیقرار دارند و می‌خواهند در اُفق‌هایی بال و پر بگشایند که اندر وهم نگنجد و نیاید.
باری، برای ورود به جهان شاهنامه، خواندن برخی از مهمترین داستانهای این کتاب را که به صورت جداگانه به همراه شرح لغات دشوار، چاپ شده است، پیشنهاد می کنم. داستان فریدون و‌ پسران، داستان زال و رودابه، داستان رستم و سهراب، داستان سیاوش، داستان رستم و اسفندیار از جمله این داستان‌ها است. آنهایی که می‌خواهند با روندِ روایی و داستانی شاهنامه، از آغاز شکوهمند تا پایانِ غمناکش، بدون هیچ گسستی به صورت فشرده آشنا شوند، گزیده‌ی شاهنامه‌ای را که آقای سجاد آیدنلو با عنوان "دفتر خسروان" با مقدمه و توضیحات سودمند فراهم آورده و نشر سخن چاپ کرده، بسیار راهگشا می‌دانم. برای آشنایی با مثنوی، شرح جامع مثنوی کریم زمانی را پیشنهاد می‌کنم. برخی از آثار و سخنرانی های مصطفی ملکیان و همچنین کتاب "پیدای پنهان" اثر ایرج شهبازی و سلسله سخنرانی‌های ایشان پیرامونِ شماری از مهم‌ترین داستانهای مثنوی، چراغ راه همه کسانی تواند بود که در دنیای رازآلود مثنوی به جست‌وجوی حقیقت قدم می‌گذارند.
آثار عبدالحسین زرین کوب هم در ادامه‌ی مسیر البته جای خود دارد. آثاری چون، پلّه پلّه تا ملاقات خدا، سِرّ نی و بحر در کوزه. راستی، تا یادم نرفته این را هم بگویم که خواندن "از اشارت‌ های دریا" اثرِ حمید رضا توکلی را هم از دست ندهید. خاطرم هست که این کتاب را من با چه اشتیاق و اِعجاب و لذّتی خوانده‌ام؛ چنان شوق و لذّت و تحسینی که شرح آن را گفتن نتوانم.

#ایرج_رضایی
🔰🔰🔰
🌻🌻🌻
یکی از کانال‌های خوب که در این روزها می‌تواند برای اهالی کتاب و کتابخوانی بسیار مفید واقع شود👇👇👇

در پی مسائلی چون افزایش بی‌رویۀ بهای کتاب، عدم تجدید چاپ شماری از آثار مهم، چیرگی سودجویان و دلالان بر بازار نشر و فروش کتاب، هر آینه دسترسیِ آسانِ و عادلانۀ پژوهشگران و دانشجویان به منابع پژوهشی و درسی با مشکل روبه‌رو شده است. همچنین بسیاری از دوستان و استادان ارجمند صاحب تألیفات ارزشمندی هستند که همواره نیاز به معرفی و فروشِ ویژۀ آن‌ها احساس شده است. از همین روی، برای کمک به دوستان پژوهشگر و تسهیلِ فروش و مبادلۀ منصفانۀ کتاب، کانالِ تلگرامیِ کتابستان را ایجاد کرده‌ایم تا در فضایی دوستانه و درخور اعتماد کتاب‌های مورد نیاز دوستان فراهم آید. امیدواریم با تمهیداتی که در این کانال اندیشیده شده سهمی، ولو اندک، در مبارزه با پدیدۀ شوم نشر غیرقانونی آثار (اعم از چاپ زیرزمینی، پی‌دی‌اف‌سازی) و پایمال شدن حقوق مؤلفان و ناشران داشته باشیم. با ما همراه باشید:
https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAAEmAfK_mq5DxxgUuEg
Forwarded from سیرجان نامه
🌡قدیمی‌ترین داروساز كرمانی

(به مناسبت پنجم شهریور، روز داروسازی)

بنابر نقل معتبر خواجه عبدالله انصاری هروی، خواجه ابوالحسن علی بن حسن بن علی سیرجانی مشهور به خواجه علیِ حسن (درگذشتهٔ ۴۷۰ هـ.ق)، قدیمی‌ترین داروساز کرمانی است که می‌شناسیم:

[خواجه علیِ حسن•

شیخِ کرمان و پسینه‌ی مشایخ.

وی «داروخانه‌ای» داشت و کارِ به نظام و اوقافِ بسیار...]

طبقات الصوفیّه، خواجه عبدالله انصاری، تصحیح محمّد سرور مولایی، انتشارات توس، ص ۴۸۸.


@sirjanname
Forwarded from سیرجان نامه
مزار خواجه ابوالحسن علی بن حسن سیرجانی، قدیمی‌ترین داروساز کرمانی و یکی از بزرگترین عرفای تاریخ ایران و مؤلف کتاب عظیم البیاض والسواد.

بر مزارِ ما غریبان نی چراغی نی گلی
نی پرِ پروانه سوزد نی نــــوای بلبلی

@sirjanname
Forwarded from سیرجان نامه
در کوچه باد می‌آید...
@sirjanname
Forwarded from سیرجان نامه
نوروز لنگو
( یادمان‌هایی از زندگی ِ ایلی)

کهنسالانِ فامیل، نام نوروز لنگو را زیاد می‌بردند اما من درباره او هیچ نمی‌دانم. اینکه از کدام تیره و طایفه و کجایی بوده را نمی‌دانم. تنها چیزی که درباره او می‌دانم داستان لنگ شدن اوست. شگفتا که مسبّبِ لنگ شدن نوروز لنگو هم مادرم بوده! فاطمه رضوانی پور- زنی پارسا و پرهیزگار و نماز شب‌خوان که در کودکی‌اش زمینه لنگ شدن نوروز را فراهم آورده:
یکبار نوروز به اِیشوم رضوانی‌ها وارد و مهمان پدربزرگم خوبیار می‌شود. شب، مادربزرگم فرنگیس مقداری گوشت در قابلمه می‌کند و نخود و زردچوبه و سایر ملزومات آبگوشت را هم به آن می‌افزاید و می‌گذارد توی اجاق، رو و اطراف آن را هم با زغال برافروخته و خاکستر می‌پوشاند تا در طول شب به مرور بپزد و‌خوب جا بیفتد- برای فردا. نوروز شب در سیاه چادر (پلاس) خوبیار ‌می‌ماند و خوب که خوابِ اهل خانه سنگین می‌شود، برمی‌خیزد و قابلمه را بر می‌دارد و راه خود را می‌گیرد و می‌رود. صبحِ بَیوم همه می‌فهمند که نوروز قابلمه آبگوشت را دزدیده و رفته است.
دوسه ساعت بعد قاصدِ جونگیر* می‌رسد که: من با تفنگچی‌ها در کوهِ قَلات مقرّ کرده‌ایم برایمان آب و غذا بفرستید.
خوبیار قدری آب و غذا فراهم می‌کند و چون پسری نداشته که غذاها را به او بدهد تا ببرد و درضمن نمی‌خواسته کسی از آمدن پسردایی‌اش- که یاغیِ دولت بوده- باخبر شود آنها را به دست دخترش ‹خیری› می‌دهد و دختر چهارساله‌اش ‹فاطی› را هم همراه خیری می‌کند که تنها نباشد. به دو خواهر هم تأکید می‌کند که مبادا از ماجرای دیشب و قابلمه‌بردن نوروز چیزی به جونگیر بگویید که آن بیچاره را اذیت می‌کند.
دخترکان که آب و غذاها را به کوه می‌رسانند، جونگیر از آنها سودوپرس می‌کند که در اِیشوم چه خبر؟ کی آمده و کی رفته؟
خیری جواب می‌دهد ولی از ماجرای نوروز چیزی نمی‌گوید. فاطی اما به حکم صداقت بچگی خطاب به خواهر می‌گوید: چرا نمی‌گی نوروزو.... جونگیر کنجکاو می‌شود: نوروزو چی؟ فاطی علیرغم چشمک‌پُرمکِ خیری، داستان نوروز و قابلمه آبگوشت را برای جونگیر و تفنگچی‌ها تعریف می‌کند. خواهرها بعد از رفع خستگی به ایشوم برمی‌گردند.
جونگیر ساعتی بعد سوار اسب می‌شود و در پی نوروز می‌رود. هواخنکی او را پیدا می‌کند: زیر درخت بَنه‌ای سیر و پر و سنگین خوابیده، قابلمهٔ مسی هم بالای سرش- اسب را آرام به زیر سایه درخت می‌برد و صدا می‌زند: نوروز!
نوروزِ از خواب می‌پرد و اجلِ مُعلّق را بالای سر خود می‌بیند.
-همانطور که نشسته‌ای پایت را بگذار روی زمین!
نوروز پا بر زمین می‌نهد، جونگیر همچنان سوار بر اسب، سرِ لوله برنو را بر روی استخوان پهنِ رویهٔ پای نوروز می‌گذارد و شلیک می‌کند، تیر از کفِ پای نوروز می‌گذرد و به خاک فرو می‌نشیند. جونگیر برمی‌گردد و نوروز می‌شود: نوروز لنگو!
..................
*جونگیر: جهانگیر، یاغی و تیرانداز مشهورِ ایل بچاقچی. اجمالی از زندگی و مرگ او را در همین کانال گفته‌ام‌.

https://www.tgoop.com/sirjanname
Forwarded from سیرجان نامه
قدیمی‌ترین عکس مادرم. مربوط به پُستِ نوروزلنگو.
@sirjanname
در صورتی‌که مدارس به صورت حضوری باز شوند، با توجه به خطر بیماری کرونا، آیا شما فرزندان‌تان را به کلاس‌های حضوری مدرسه خواهید فرستاد؟ در گروه‌هایتان ارسال نمایید
Anonymous Poll
19%
بله
81%
خیر
بدخدمتی

فروریزد سخن در دل، مرا هر یک کند لابه:
«که اول من برون آیم». خمش مانم ز بسیاری.

چو من تازی همی‌گویم، به گوشم پارسی گوید:
«مگر بدخدمتی کردم که رو این سو نمی‌آری؟»

در دو بیت بالا که از یک غزل دیوان شمس انتخاب شده‌اند، سخنان/مفاهیم، به دل/ذهن مولانا فرومی‌ریزند و هر کدام به او التماس می کنند که:
اول مرا بیان کن!
و مولانا از کثرت مفاهیم خاموشی می‌گزیند.

در بیت دوم وقتی که مولانا به عربی شعر می‌گوید، زبان پارسی از او گله می کند که: مگر بدخدمتی کردم که به من توجه نمی‌کنی؟!

بدخدمتی: با یای مصدری، هنوز در گویش مردم سیرجان‌ به کار می‌رود به معنی: کوتاهی در خدمت به دوست یا خویشاوند. معمولاً این مصدر در بافت گله‌گزاری استفاده می‌شود. در لغت نامه دهخدا بدخدمتی در مقابل نیکوخدمتی آمده است.

@mohsenpourmokhtar
Forwarded from شفیعی نامه
در پنجاه سال اخیر، شفیعی کدکنی

در بین زندگان، استاد شفیعی کدکنی که خدایش تندرست دارد، برای من کسی است که تبلور همزیستی شعر و پژوهش است و در هر دو حوزه، اصالت او در حد کمال است. ممکن است بعضی از دیدگاه‌های استاد، مورد نقد دیگران باشد، اما من او را شخصیتی اثرگذار و یگانه در حوزه‌ی پژوهش‌های ادبی در پنجاه سال اخیر می‌دانم و تأثیری که بر جای گذاشته، با هیچ کس دیگر قابل مقایسه نیست. دیدار من با ایشان به عدد انگشتان دست نمی‌رسد و جزو شاگردان‌شان نبوده‌ام، اما از آثارشان بهره‌ی بسیار یافته‌ام.

استاد سیدعلی میرافضلی.

برگرفته از پاسخ به چند پرسش. برای دیدن متن کامل پرسش و پاسخ‌ها 👇

http://www.bookcity.org/detail/22468/root/speak

@shafieename
پژوهش چنین باید!

آدم از عظمت بعضی کارها به وجد می‌آید و جز تعظیم در برابر آنها کاری نمی‌تواند بکند. «تلفظ در شعر کهن فارسی» ازین نوع کارهاست: کاری بنیادی و ماندگار. کتابی پر اهمیت برای زبان و ادب فارسی در ۸۰۰ صفحه، مستند به هزاران شاهد شعری بدون یک کلمهٔ اضافی. مصداق أتمّ پژوهش ادبی.
به نظر من باید یک درس ویژه این کتاب در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی تعریف و از «وحید عیدگاه طرقبه‌ای» درخواست شود که خلاصه‌ای از این کتاب تهیه کند تا در این درس مهم تدریس شود.
@mohsenpourmokhtar
خوش‌ترین آرزو

از دیدِ من- استوار می گویم- هیچ چیز را خوش‌تر و دلپذیرتر از آن آرزو نمی‌توان برد که ببینم شادیْ دلِ مردمان را فراگرفته است و میهمانان در تالار کاخی گرد هم آمده‌اند و گوش به آواز چکامه‌سرایی فرا می‌دارند؛ آنان، در آن هنگام که باده‌گُسار از جامِ فراخ، باده برمی‌گیرد و آن را در پیاله‌ها فرو می‌ریزد خشنودند از آن که هر کس بر پایه‌ی رده‌ی خویش در جایی شایسته نشسته است و خوانی آکنده از نان و کباب در بر دارد.
این زیباترین نمایی است که من در دل و نهاد خویش می توانم انگاشت
.

اُدیسه، هومر، ترجمه میرجلال الدین کزّازی ص ۱۴۸.
@mohsenpourmokhtar
2025/10/26 04:59:30
Back to Top
HTML Embed Code: