یادمان باشد از این پس به کسی پا ندهیم
هر که استاد لقب داد به ما،وا ندهیم
قطره را قطره بدانیم و مواظب باشیم
از سرِ لطف به او نسبتِ دریا ندهیم
تازه وارد شده را،جای خودش بنشانیم
صدر مجلس به چنین شخصیتی جا ندهیم
تا یکی آمد و از خال لبش گفت،به او
وعده ی مِلکِ سمرقند و بخارا ندهیم
از درِ نقد اگر واردِ پی وی شد و خواست
ضمنِ برنامه ی چت پا بدهد😍،ما ندهیم
تا دو تا بوسه فرستاد که یعنی مرسی
یا اگر گفت عزیزم،دلمان را ندهیم
آسمان غرقِ پرستوست،مواظب باشیم
قلب بی صاحبمان را الکی،لا ندهیم
#مصطفی_علوی
@moalavi
هر که استاد لقب داد به ما،وا ندهیم
قطره را قطره بدانیم و مواظب باشیم
از سرِ لطف به او نسبتِ دریا ندهیم
تازه وارد شده را،جای خودش بنشانیم
صدر مجلس به چنین شخصیتی جا ندهیم
تا یکی آمد و از خال لبش گفت،به او
وعده ی مِلکِ سمرقند و بخارا ندهیم
از درِ نقد اگر واردِ پی وی شد و خواست
ضمنِ برنامه ی چت پا بدهد😍،ما ندهیم
تا دو تا بوسه فرستاد که یعنی مرسی
یا اگر گفت عزیزم،دلمان را ندهیم
آسمان غرقِ پرستوست،مواظب باشیم
قلب بی صاحبمان را الکی،لا ندهیم
#مصطفی_علوی
@moalavi
خاموش شد صدای بنان ها و تاج ها
رفتند از سرای امید ابتهاج ها
هر لحظه را به خوردنِ غم صرف میکنیم
تغییر کرده اند تمامِ مزاج ها
ما را برای مُثله شدن آفریده اند
بر دست می رویم،زمانِ حراجها
با اینکه پول قرنیه اش را به چشم دید
ماندند روی دستِ پدر،احتیاج ها
همچون دو کاج،در غم ما بی تفاوتند
باید تبر کشید بر اینگونه کاج ها
از بس به دست چوبِ الف،زخم خورده ایم
چیزی نمانده است درونِ ملاج ها
وقتی که پای سهمیه ها در میانه اند
کاری نمی کنند قلم چی و گاج ها
دلخوش به این دو روز حکومت نباش که
بر باد رفته اند بسی تخت و تاج ها
#مصطفی_علوی
@moalavi
رفتند از سرای امید ابتهاج ها
هر لحظه را به خوردنِ غم صرف میکنیم
تغییر کرده اند تمامِ مزاج ها
ما را برای مُثله شدن آفریده اند
بر دست می رویم،زمانِ حراجها
با اینکه پول قرنیه اش را به چشم دید
ماندند روی دستِ پدر،احتیاج ها
همچون دو کاج،در غم ما بی تفاوتند
باید تبر کشید بر اینگونه کاج ها
از بس به دست چوبِ الف،زخم خورده ایم
چیزی نمانده است درونِ ملاج ها
وقتی که پای سهمیه ها در میانه اند
کاری نمی کنند قلم چی و گاج ها
دلخوش به این دو روز حکومت نباش که
بر باد رفته اند بسی تخت و تاج ها
#مصطفی_علوی
@moalavi
بنده هم مثل شما مذهب و دین را بلدم
حد و مرزِ وسط شک و یقین را بلدم
واقف از جعل احادیثم و مانند شما
راه پیچاندن این دین مبین را بلدم
غیرِ عجمان و امارات و دبی،در تهران
چند تا منطقه ی شیخ نشین را بلدم
گشنه بودم که مسلمان شدم،از این بابت
بین سی جزء فقط سوره ی تین را بلدم
ظرفِ آن مدت کوتاه که مسجد رفتم
نام صدها نفر از مختلسین را بلدم
بس که توصیفِ لب و لوچه ی حوری کردید
فرقِ بین لب لعل و نمکین را بلدم
با چنان دقتی از عرش نوشتید که من
توی فردوس برین،نرخ زمین را بلدم
توی دنیای سیاست که پر از بی پدر است
جز شما،نامِ یکی مثل لنین را بلدم...
یکنفر گفت:بیاییم نشانت بدهیم؟
گفتمش:نه اخوی،راهِ اوین را بلدم
#مصطفی_علوی
@moalavi
حد و مرزِ وسط شک و یقین را بلدم
واقف از جعل احادیثم و مانند شما
راه پیچاندن این دین مبین را بلدم
غیرِ عجمان و امارات و دبی،در تهران
چند تا منطقه ی شیخ نشین را بلدم
گشنه بودم که مسلمان شدم،از این بابت
بین سی جزء فقط سوره ی تین را بلدم
ظرفِ آن مدت کوتاه که مسجد رفتم
نام صدها نفر از مختلسین را بلدم
بس که توصیفِ لب و لوچه ی حوری کردید
فرقِ بین لب لعل و نمکین را بلدم
با چنان دقتی از عرش نوشتید که من
توی فردوس برین،نرخ زمین را بلدم
توی دنیای سیاست که پر از بی پدر است
جز شما،نامِ یکی مثل لنین را بلدم...
یکنفر گفت:بیاییم نشانت بدهیم؟
گفتمش:نه اخوی،راهِ اوین را بلدم
#مصطفی_علوی
@moalavi
بی هدف از هدف سخن گفتن
بیشتر محضِ کف،سخن گفتن
بچه ها را به غرب کوچاندن
دائما از نجف سخن گفتن
دُر فروشی به شیخهای عرب
در مقام صدف سخن گفتن
پشت میدانِ جنگ بودن و از
مردم جان به کف سخن گفتن
خارج از نوبت آمدن،رفتن
از مزایای صف سخن گفتن
نان درآوردن از مقوله ی غم
از سرور و شعف سخن گفتن
گوسفندانه،با سری بی عقل
با فشار علف سخن گفتن...
کار سختی ست،در چنین وضعی
از شعور و شرف سخن گفتن
#مصطفی_علوی
@moalavi
بیشتر محضِ کف،سخن گفتن
بچه ها را به غرب کوچاندن
دائما از نجف سخن گفتن
دُر فروشی به شیخهای عرب
در مقام صدف سخن گفتن
پشت میدانِ جنگ بودن و از
مردم جان به کف سخن گفتن
خارج از نوبت آمدن،رفتن
از مزایای صف سخن گفتن
نان درآوردن از مقوله ی غم
از سرور و شعف سخن گفتن
گوسفندانه،با سری بی عقل
با فشار علف سخن گفتن...
کار سختی ست،در چنین وضعی
از شعور و شرف سخن گفتن
#مصطفی_علوی
@moalavi
وقتِ مردن،بنده یا آقا چه فرقی می کند؟
آدمِ بی پول با دارا چه فرقی می کند؟
رهبرِ یک قوم هم باشی،گریز از مرگ نیست
هر که هستی،گبر یا ترسا چه فرقی می کند؟
قصدشان خدمت به مردم نیست،صدر مجلس است
ماندم،این پایین و آن بالا چه فرقی می کند؟
اینهمه تبعیض بینِ مردم و مسئول هاست
خونِ ما با خون بعضی ها،چه فرقی می کند؟
دیگشان وقتی برای ما نمی جوشد،در آن
هر چه می جوشد،به حال ما چه فرقی می کند؟
اینکه نکبت زاده در غرب است،پیگیر است که
مزّه ی ساندیس با ودکا چه فرقی می کند؟
ما که آخر سر،به مشروبات لب خواهیم زد
حال،این دنیا و آن دنیا چه فرقی می کند؟
اهلِ فتوا،چشم را بر ظلمِ ظالم بسته اند
بودنی اینگونه،با اِغما چه فرقی می کند؟
حرفِ حق رویِ لبت باشد،سرت را می بُرند
عصرِ ما با عصرِ عاشورا،چه فرقی می کند؟
#مصطفی_علوی
@moalavi
آدمِ بی پول با دارا چه فرقی می کند؟
رهبرِ یک قوم هم باشی،گریز از مرگ نیست
هر که هستی،گبر یا ترسا چه فرقی می کند؟
قصدشان خدمت به مردم نیست،صدر مجلس است
ماندم،این پایین و آن بالا چه فرقی می کند؟
اینهمه تبعیض بینِ مردم و مسئول هاست
خونِ ما با خون بعضی ها،چه فرقی می کند؟
دیگشان وقتی برای ما نمی جوشد،در آن
هر چه می جوشد،به حال ما چه فرقی می کند؟
اینکه نکبت زاده در غرب است،پیگیر است که
مزّه ی ساندیس با ودکا چه فرقی می کند؟
ما که آخر سر،به مشروبات لب خواهیم زد
حال،این دنیا و آن دنیا چه فرقی می کند؟
اهلِ فتوا،چشم را بر ظلمِ ظالم بسته اند
بودنی اینگونه،با اِغما چه فرقی می کند؟
حرفِ حق رویِ لبت باشد،سرت را می بُرند
عصرِ ما با عصرِ عاشورا،چه فرقی می کند؟
#مصطفی_علوی
@moalavi
🔹جای #مجلس کاشکی باغ مجالس داشتیم...
ما که از بدوِ جوانی مشکل حس داشتیم
تازه فهمیدیم بیماریِ اماس داشتیم
ارث در بیماری ما نقش چندانی نداشت
کشوری از هر نظر غمگین و دپرس داشتیم
شادی مردم فراهم کردنش مشکل نبود
جای این مجلس اگر باغ مجالس داشتیم
وضع آموزش اگر اینقدر بیسامان نبود
بین بیکارانمان کمتر مهندس داشتیم
آن زمان هم رانتخواری بود؛ امّا لااقل
چند تا دلسوز هم در صحن مجلس داشتیم
فقر و ناداری اگر هم بود، تا این حد نبود
کمتر از این روزها نادار و مفلس داشتیم
عدّهای در عین بیعقلی، سوار قدرتند
کاشکی ما هم سری بیعقل و ناقص داشتیم
🔻شاعر: مصطفی علوی
منتشر شده در #ماهنامه_طنز_نیمروز
@nimroozmag
ما که از بدوِ جوانی مشکل حس داشتیم
تازه فهمیدیم بیماریِ اماس داشتیم
ارث در بیماری ما نقش چندانی نداشت
کشوری از هر نظر غمگین و دپرس داشتیم
شادی مردم فراهم کردنش مشکل نبود
جای این مجلس اگر باغ مجالس داشتیم
وضع آموزش اگر اینقدر بیسامان نبود
بین بیکارانمان کمتر مهندس داشتیم
آن زمان هم رانتخواری بود؛ امّا لااقل
چند تا دلسوز هم در صحن مجلس داشتیم
فقر و ناداری اگر هم بود، تا این حد نبود
کمتر از این روزها نادار و مفلس داشتیم
عدّهای در عین بیعقلی، سوار قدرتند
کاشکی ما هم سری بیعقل و ناقص داشتیم
🔻شاعر: مصطفی علوی
منتشر شده در #ماهنامه_طنز_نیمروز
@nimroozmag
شعری از بنده که در بخش طنز جشنواره مطبوعات اصفهان بعنوان اثر برگزیده معرفی شد
ملتی که هر کجا صف دید،با سر می رود
عاقبت یکروز جانش،توی صف در می رود
تا سواری می دهد آدم! سوارش می شوند
دائم از او انتظارِ اسب و اَستر می رود
آنچه بر ما رفته تا امروز،از پُر طاقتی ست
کاسه ی صبر است یا استخر،کی سر می رود؟
شیخ،وقتی ما گرفتاریم،کلا ساکت است
تا فلسطین آخ می گوید،به منبر می رود
شیخُنا همچون رونالدینیو،نگاهش رو به ماست
منتها پاسِ گُلش،یک سمتِ دیگر می رود
تا به خوبی وَر بیاید،مُشت و مالَش می دهد
از همین رو در خفا با سهم ما وَر می رود
شمر اگر چاقو به دست آمد به میدان،عیب نیست
ترسم از شمریست که در نقشِ حیدر می رود
شک نکن،در صحنه های رأی گیری حاضر است
ملتی که هر کجا صف دید،با سر می رود
#مصطفی_علوی
@moalavi
عاقبت یکروز جانش،توی صف در می رود
تا سواری می دهد آدم! سوارش می شوند
دائم از او انتظارِ اسب و اَستر می رود
آنچه بر ما رفته تا امروز،از پُر طاقتی ست
کاسه ی صبر است یا استخر،کی سر می رود؟
شیخ،وقتی ما گرفتاریم،کلا ساکت است
تا فلسطین آخ می گوید،به منبر می رود
شیخُنا همچون رونالدینیو،نگاهش رو به ماست
منتها پاسِ گُلش،یک سمتِ دیگر می رود
تا به خوبی وَر بیاید،مُشت و مالَش می دهد
از همین رو در خفا با سهم ما وَر می رود
شمر اگر چاقو به دست آمد به میدان،عیب نیست
ترسم از شمریست که در نقشِ حیدر می رود
شک نکن،در صحنه های رأی گیری حاضر است
ملتی که هر کجا صف دید،با سر می رود
#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from مصطفی علوی
به فکر دردِ مردم نیست،آقایی که آن بالاست
چه اسبی می دواند،بی سر و پایی که آن بالاست
دمار از روزگارِ مادر میهن درآورده ست
به هر نحوی که ممکن بوده،بابایی که آن بالاست
اگرچه می پرد در اوج همچون بادبادک ها
می افتد عاقبت با سر،مقوایی که آن بالاست
چه خوابِ راحتی دارند،مسئولانِ بی وجدان
در آغوشِ پرستوهایِ ویلایی که آن بالاست
چهل سال است چپ از راست بد می گوید و بالعکس
شبیهِ جنگ زرگرهاست،دعوایی که آن بالاست
خبرها حاکی از جنگ است در سوریه و لبنان
برای ماست مالیدن به بلوایی که آن بالاست
جهنم را پذیرفتیم و در آن زندگی کردیم
به شوقِ وصلِ حورالعین و طوبایی که آن بالاست
چه معلوم است،شاید بعدها معلوم شد کشک است
بهشتی را که می گویند و دنیایی که آن بالاست
نمیدانم که این کفر است یا نه،مطمئن هستم
خدا خوابیده دور از چشمِ ما،جایی که آن بالاست
https://www.tgoop.com/moalavi
چه اسبی می دواند،بی سر و پایی که آن بالاست
دمار از روزگارِ مادر میهن درآورده ست
به هر نحوی که ممکن بوده،بابایی که آن بالاست
اگرچه می پرد در اوج همچون بادبادک ها
می افتد عاقبت با سر،مقوایی که آن بالاست
چه خوابِ راحتی دارند،مسئولانِ بی وجدان
در آغوشِ پرستوهایِ ویلایی که آن بالاست
چهل سال است چپ از راست بد می گوید و بالعکس
شبیهِ جنگ زرگرهاست،دعوایی که آن بالاست
خبرها حاکی از جنگ است در سوریه و لبنان
برای ماست مالیدن به بلوایی که آن بالاست
جهنم را پذیرفتیم و در آن زندگی کردیم
به شوقِ وصلِ حورالعین و طوبایی که آن بالاست
چه معلوم است،شاید بعدها معلوم شد کشک است
بهشتی را که می گویند و دنیایی که آن بالاست
نمیدانم که این کفر است یا نه،مطمئن هستم
خدا خوابیده دور از چشمِ ما،جایی که آن بالاست
https://www.tgoop.com/moalavi
Telegram
مصطفی علوی
تماس با من
Telegram.me/mostafaalavi
کانال اشعار مصطفی علوی
Telegram.me/mostafaalavi
کانال اشعار مصطفی علوی
با همین فرمون جلو بریم،روزی میرسه که باید بخاطر ایرانی بودنمون جزیه پرداخت کنیم
#توییت
#مصطفی_علوی
@moalavi
#توییت
#مصطفی_علوی
@moalavi
دیکتاتورای عهدِ نوسنگی
اسکندرایِ شبهِ استالین
کالیگولاهایِ نِرون مسلک
چنگیزهایِ نوکرِ پوتین
دنیای ما رو به فنا دادن
با وعده هایِ پوچِ تکراری
تا نَشنوَن فریاد مردم رو
محکم زدن رو طبل بی عاری
از بس که ناامنی فراوونه
کلی پلیسِ امنیت داریم
از پاچه های پاره معلومه
اَمنیه هایی سگ صفت داریم
این شهر قدِّ تک تکِ مردم
توی خیابوناش ون داره
مأمور گشتِ ویژه با مردم
مانورِ جنگ تن به تن داره
دودی که دنیامون رو پر کرده
از آهِ کردستان و تبریزه
اینجا کسی تو فکر مردم نیست
اوضاع خیلی رقّت انگیزه
زاینده رود از خون مردم سرخ
تو شهرِ حافظ تانک می چرخه
مأمورِ گشت ویژه با بنزین
اطرافِ عابر بانک می چرخه
از مردمِ بیچاره می خنده
اونی که باید پشتمون باشه
شاید یه روز تو مرگ بر...هامون
اسم خودش تو مشتمون باشه
وقتی چراغِ سبز خاموشه
از خطِّ قرمز رد شدن بابه
شاعر تو هاون آب می کوبی
وجدانِ مسئولای ما خوابه
#مصطفی_علوی
@moalavi
اسکندرایِ شبهِ استالین
کالیگولاهایِ نِرون مسلک
چنگیزهایِ نوکرِ پوتین
دنیای ما رو به فنا دادن
با وعده هایِ پوچِ تکراری
تا نَشنوَن فریاد مردم رو
محکم زدن رو طبل بی عاری
از بس که ناامنی فراوونه
کلی پلیسِ امنیت داریم
از پاچه های پاره معلومه
اَمنیه هایی سگ صفت داریم
این شهر قدِّ تک تکِ مردم
توی خیابوناش ون داره
مأمور گشتِ ویژه با مردم
مانورِ جنگ تن به تن داره
دودی که دنیامون رو پر کرده
از آهِ کردستان و تبریزه
اینجا کسی تو فکر مردم نیست
اوضاع خیلی رقّت انگیزه
زاینده رود از خون مردم سرخ
تو شهرِ حافظ تانک می چرخه
مأمورِ گشت ویژه با بنزین
اطرافِ عابر بانک می چرخه
از مردمِ بیچاره می خنده
اونی که باید پشتمون باشه
شاید یه روز تو مرگ بر...هامون
اسم خودش تو مشتمون باشه
وقتی چراغِ سبز خاموشه
از خطِّ قرمز رد شدن بابه
شاعر تو هاون آب می کوبی
وجدانِ مسئولای ما خوابه
#مصطفی_علوی
@moalavi
گاوهای پر خورِ بدون شیر
خوکهایِ لُمپنِ لجن پرست
هیئتی به قدمتِ فسیلها
مجلسی تمام قد،عَدن پرست
انگِ اغتشاش و خار و خس زدن
غارتِ مغازه ها و خانه ها
استفاده از نفربر و سلاح
در مصافِ مردمِ وطن پرست
قار قارِ ممتدِ کلاغ ها
جیغ زوزه هایِ،مرگ بر بهار
پاسداری از منافعِ تبر
باغبانِ سرو کُش،زغن پرست
سرسپردگانِ مکتبِ خَریسم
آب و نان به نرخِ روز خوارها
مردمانِ تا همیشه زنده کُش
مردمانِ تا ابد،کفن پرست
انتصابِ گرگ در لباس میش
رنگ کردنِ سُمِ الاغ ها
أخذِ رأی با نویدِ کاه و جو
از جماعتِ خرِ چمن پرست
زنده ایم و زندگی نمی کنیم
مثلِ آدمی که مرگِ مغزی است
مرگ بر شما که اصلِ فتنه اید
با تواَم،تو احمقِ یمن پرست
#مصطفی_علوی
@moalavi
خوکهایِ لُمپنِ لجن پرست
هیئتی به قدمتِ فسیلها
مجلسی تمام قد،عَدن پرست
انگِ اغتشاش و خار و خس زدن
غارتِ مغازه ها و خانه ها
استفاده از نفربر و سلاح
در مصافِ مردمِ وطن پرست
قار قارِ ممتدِ کلاغ ها
جیغ زوزه هایِ،مرگ بر بهار
پاسداری از منافعِ تبر
باغبانِ سرو کُش،زغن پرست
سرسپردگانِ مکتبِ خَریسم
آب و نان به نرخِ روز خوارها
مردمانِ تا همیشه زنده کُش
مردمانِ تا ابد،کفن پرست
انتصابِ گرگ در لباس میش
رنگ کردنِ سُمِ الاغ ها
أخذِ رأی با نویدِ کاه و جو
از جماعتِ خرِ چمن پرست
زنده ایم و زندگی نمی کنیم
مثلِ آدمی که مرگِ مغزی است
مرگ بر شما که اصلِ فتنه اید
با تواَم،تو احمقِ یمن پرست
#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from طنزیمات ادبی
با اینهمه غم، جهان چه لطفی دارد؟
اصلاً تو بگو، خزان چه لطفی دارد؟
امروز یکی انار آورد، ولی
#یلدا ی بدون نان چه لطفی دارد؟
#مصطفی_علوی
@tanz20 👈
اصلاً تو بگو، خزان چه لطفی دارد؟
امروز یکی انار آورد، ولی
#یلدا ی بدون نان چه لطفی دارد؟
#مصطفی_علوی
@tanz20 👈
کاش با ما تا به این حد،چرخِ گردون بد نبود
اینهمه،مافوق با افرادِ مادون بد نبود
جایِ باج و باج خواهی،روی میزِ دادگاه
ذره ای اِعمال میشد نصِّ قانون،بد نبود
پای مسئولان که می آید وسط،وقتِ قیاس
تازه می فهمیم اصلا شمرِ ملعون بد نبود
کاهنان دین را دکان کردند همچون شیخ ما
کاهنان طمّاع و خر بودند،آمون بد نبود
نوح از بس رفت مسجد،بچه اش نااهل شد
اندکی با او اگر می رفت بیرون،بد نبود
در زمانِ ماردوش آنگونه که من خوانده ام
کاملا برعکسِ این دوران،فریدون بد نبود
شعر را دادم جنابِ کدخدا،تا خواند گفت
طیّب الله آورین،احسنت ممنون،بد نبود
قصدِ من تعریف از خود نیست جانِ جفتمان
شعر هر اندازه هم بد بود،مضمون بد نبود
#مصطفی_علوی
@moalavi
اینهمه،مافوق با افرادِ مادون بد نبود
جایِ باج و باج خواهی،روی میزِ دادگاه
ذره ای اِعمال میشد نصِّ قانون،بد نبود
پای مسئولان که می آید وسط،وقتِ قیاس
تازه می فهمیم اصلا شمرِ ملعون بد نبود
کاهنان دین را دکان کردند همچون شیخ ما
کاهنان طمّاع و خر بودند،آمون بد نبود
نوح از بس رفت مسجد،بچه اش نااهل شد
اندکی با او اگر می رفت بیرون،بد نبود
در زمانِ ماردوش آنگونه که من خوانده ام
کاملا برعکسِ این دوران،فریدون بد نبود
شعر را دادم جنابِ کدخدا،تا خواند گفت
طیّب الله آورین،احسنت ممنون،بد نبود
قصدِ من تعریف از خود نیست جانِ جفتمان
شعر هر اندازه هم بد بود،مضمون بد نبود
#مصطفی_علوی
@moalavi
ای دل،به دو وعده بی جهت غَنج نرو
بی نقشه ی راه،در پی گنج نرو
هرقدر غیور هم که باشی،هشدار
با دشنه به جنگِ اف سی و پنج نرو
#مصطفی_علوی
@moalavi
بی نقشه ی راه،در پی گنج نرو
هرقدر غیور هم که باشی،هشدار
با دشنه به جنگِ اف سی و پنج نرو
#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from مصطفی علوی
آنچه در کشور ما باور آن سنگین است
راستی در سخن و وعده ی مسئولین است
کشوری را که در آنیم و به خود می بالیم
گاه مستعمره ی روسیه،گاهی چین است
هر کلاهی سرمان رفته،فدای سرشان
اصل مدّی ست که بر لامِ ولاالضّالین است
باید از وضعیت حاکمه راضی باشد
شیخ از هر نظری فکر کنی،تأمین است
کاش از جام شهادت خودشان هم بخورند
اگر آن شربت معروف،چنین شیرین است
ترسمان ریخته از آتش و افعیِ سه سر
بس که هر لحظه ی ما دوزخ یوم الدین است
او که از درد نوشتیم و ککش هم نگزید
گوسفندیست که در مرحله ی تکوین است
ماه را دیدم و در چاه فرو افتادم
آخر و عاقبت سر به هوایی این است
شاعر اینقدر نده زحمت بیهوده به خود
هر تکانی که تو دادی به سران،تلقین است
#مصطفی_علوی
@moalavi
راستی در سخن و وعده ی مسئولین است
کشوری را که در آنیم و به خود می بالیم
گاه مستعمره ی روسیه،گاهی چین است
هر کلاهی سرمان رفته،فدای سرشان
اصل مدّی ست که بر لامِ ولاالضّالین است
باید از وضعیت حاکمه راضی باشد
شیخ از هر نظری فکر کنی،تأمین است
کاش از جام شهادت خودشان هم بخورند
اگر آن شربت معروف،چنین شیرین است
ترسمان ریخته از آتش و افعیِ سه سر
بس که هر لحظه ی ما دوزخ یوم الدین است
او که از درد نوشتیم و ککش هم نگزید
گوسفندیست که در مرحله ی تکوین است
ماه را دیدم و در چاه فرو افتادم
آخر و عاقبت سر به هوایی این است
شاعر اینقدر نده زحمت بیهوده به خود
هر تکانی که تو دادی به سران،تلقین است
#مصطفی_علوی
@moalavi