tgoop.com/mm_shahidi/20170
Last Update:
آن روزها ... آن روزهای پر از خاطره که هفتههای آخر ِ من در ایران بود.
داشتم میآمدم و دل کندن از آنجا برایم چقدر مشکل بود.
انگار همه چیز ِ من در آنجا باقی میماند و من فقط مختصری از خودم را برمیداشتم و میآمدم .
دیگر کمتر به خیابان ِ نادری می رفتم. شعر "گُلِ یخ" را که با کوروش ساخته بودم، همه جا پخش میشد.
خاطره آن روزها که هرگز فراموشم نمیشود.
به لنگرود رفته بودم. روز ِ آخر، ساعت ِ آخر، وقتی میخواستم برای آخرین بار پایم را از در ِ خانهام بیرون بگذارم و سوار ماشین بشوم ، با پدر ، مادر و اقوام ِ خانه و فامیل خداحافظی کنم،
نگاهم به درخت ِ نارنج ِ حیاط ِ خانه بود که در زیر ِ سایهاش در تابستانها چه اندازه کتاب ِ شعر و رمان خوانده بودم.
به ناگهان صدای رادیوی ماشین بلند شد. رادیوی رشت داشت "گُلِ یخ" را با صدای کوروش یغمایی پخش میکرد.
بغضی گلوگیر وجودم را به آتش کشید.
چه بخونم جوونیام رفته صدام رفته دیگه
گُلِ یخ تووی دلم جوونه کرده ... .
از کافه نادری تا کافه فیروز
مهدی اخوان لنگرودی
گل یخ
کوروش یغمایی
🌹
@BaghArghavaniha
BY چتر خیس
Share with your friend now:
tgoop.com/mm_shahidi/20170