tgoop.com/mirasmaktoob/10513
Last Update:
برگی از خاطرات من با ایرج افشار
✍️ اکبر ایرانی
فسفسنامه چه شد؟!
اهل پژوهش و تألیف و تصحیح، دو دستهاند: گروهی تابع مکتب وسواس و دقتّند؛ و جمعی، طرفدار مکتب کثرت و سرعت؛ و برخی هم اهل سرعتند و مدعی دقت. گویا اصل عدم قطعیت هایزنبرگ در فیزیک هم که طبق آن سرعت و دقّت در کمیت خواص با هم جمع نمیشوند، ناظر به این مسأله است. یعنی امکان ندارد کسی کتابی را با سرعت، تألیف یا متنی را تصحیح یا ترجمه کند، ولی حاصل کارش کمغلط و بینقص باشد. معروف است که استادان بنامی چون: علامه قزوینی، مجتبی مینوی و امیرحسن یزدگردی (مصحح نفثة المصدور) سرآمدان مکتب دقّت بودند و در مقابل استادان پرکار: ایرج افشار، سعید نفیسی و دانشپژوه از جمله پیروان مکتب سرعت. تاریخ و اهل فن، داور کار و روش و آثار قلمی این بزرگان خواهد بود. آنچه مسلم است اعتدال در همۀ امور است که بزرگان ما فرمودهاند: «خیر الامور اوسطها».
اصحاب سهشنبه با استاد افشار
سهشنبهها را برای مطالعه و تحقیق در دایرةالمعارف بزرگ برگزیده بودم. وقتی کتابخانه استاد افشار به رسم امانت به دایرةالمعارف سپرده شد، رفتهرفته این مصرع را زمزمه میکردم که: « شوق دیدار تو دارد جان بر لب آمده». در بدو ورود از مرحوم قیدی سراغ میگرفتم که آیا استاد افشار تشریف آوردهاند؟ یکسر به کتابخانه اختصاصی ایشان میرفتم. بندهنوازیها و نواختهای ایشان هرگز فراموشم نمیشود. خاطرات خوبی از آن ایام با ایشان دارم. در این روز دوستان و محبان استاد گرد ایشان جمع میشدند و کسب فیض میکردند.
علامه قزوینی و ادوارد براون
گاه سخن بر سر دقتهای بزرگان میرفت. ایشان یاد میکردند از علامه قزوینی که حتی اگر بسم الله الرحمن الرحیم را در نسخهای ضبط میکرد، از روی قرآن نگاه میکرد. دقت و تتبع و ژرفنگری او در منابع به قدری بود که موجب حیرت اقرانش میشد. نقل است روزی براون به قزوینی گفت: قرار نیست همهٔ کارها را من و تو بکنیم، باید به دیگران هم مجال تحقیق و بررسی داد. منظور براون این بود که دقت و تتبع بیش از حد، آدم را از کارهای دیگر وا میدارد. چه بخشی از انجام کارها بر عهدهٔ دیگر پژوهشگران است. لذا خود استاد افشار بر همین عقیده، برنامههای علمیش را مدیریت میکرد. آنقدر کار و برنامه و طرح و غیره در دستور کار داشت که انجام عمدهٔ آنها را وظیفهٔ خود میدانست.
ماجرای فسفسنامه
چاپ عکسی(نسخهبرگردان) چند اثر از جمله الابنیه و علینامه و شرح تعرف و تاریخ هرات و... و نوشتن مقدمه نسخهشناسی را به ایشان پیشنهاد کردم. الابنیه و تاریخ هرات را پذیرفت. قرار شد کارهای جنبی هم برای شناخت این آثار انجام دهیم. از جمله مقالاتی که تاکنون دربارهٔ الابنیه شده را هم جمع، ترجمه و همزمان با چاپ عکسی، منتشر کنیم. الابنیه چاپ شد، رونمایی شد و چند سالی هم از آن گذشت ولی مقالات مربوط به آن را طرف قرارداد بهرغم قولهای مکرّر اما نرساند. روزی با استاد افشار سخن بر سر این گروه افراد و این دست امور رفت، طبعاً بالمناسبه ذکر خیر کسانی شد که نه اهل مکتب دقتند و نه مذهب سرعت. بلکه بر مشرب تسویف گام مینهند و به اصطلاح کار را مدام امروز و فردا میکنند که طبعاً این یا از سر وسواس است یا بر ره فسفاس. به قول جامی:
خار در دیدهٔ فرصت مشکن
کار امروز به فردا مفکن
سخن که بدینجا رسید، استاد افشار یادی از دوست دیرین خود مصطفی مقربی کرد که دوسه دهه روی موضوعی کار میکرد که زمانی قرار بود به عنوان پایاننامه دکتری از آن دفاع کند که آخر هم نکرد. موضوع کار او اصوات مرکب و دوآوایی بود، مثل هرهر، کرکر، نق نق، تق تق ... ، استاد افشار گفت زندهیاد مقربی خیلی وسواس به خرج میداد و میخواست کاری کامل و شامل انجام دهد و روزی به طنز به او گفتم: آقای مقرّبی! بالاخره این فسفسنامه را کی تمام میکنی؟! اول مرحوم مقربی از این حرف استاد ناراحت میشوند ولی استاد با زیرکی میگویند منظورم این است که فسفس هم یکی از همان اصوات است!
ظاهراً آقای مقربی با ناشری قرارداد نداشته، شاید دوست داشته علاوه بر امر موظفی رساله، برای دل خود کاری کارستان کند. اما فرض کنید با ناشری قرارداد داشته، حال بنشینید پای درد دل ناشر. البته منظور، خودمان نیستیم، چون ناشران، غالباً اهل کسب و سود و دخل و خرج و حساب و کتاب و خرید اقلام نشر از کاغذ گرفته تا گالینگور و هزینه های چاپ و صحافی و توزیع و حقالتألیف و انبار و غیره هستند و اگر کاری دیر به دستشان برسد، به کلی در تمام این موارد ضرر میکند، بخصوص اگر نمونهٔ نهایی اثر را هم به پدیدآورنده داده باشد.
BY مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
Share with your friend now:
tgoop.com/mirasmaktoob/10513