tgoop.com/master_chef_irani/75870
Last Update:
#زندگی_واقعی_نغمه❣
قسمت ۱۷۹و۱۸۰
@Master_chef_irani
بازم مثل همیشه تو ذهنم این سوال پیش میومد که یعنی نازنین متوجه ایننگاه ها نمیشه؟
یعنی نازنین ناراحت نمیشه از این چیزا؟
ولی بازم جوابی برای سوال های خودم نداشتم.
برعکس مهرداد دقیقا میعاد بود که همه ی نگاه و توجهش به من بود و یکبار ندیدم این بشر به یکی دیگه نگاه کنه و بازم من از رفتارش غرق لذت میشدم و بهش افتخار می کردم.
همین کاراش بود که هر چی میگذشت عشق و علاقه من رو به خودش چند برابر می کرد.
میعاد به معنای واقعی مرد و تکیه گاه بود،
با این کاراش به آدم حس این و میداد که بهترینه.
و منبیشتر از قبل عاشقش میشدم.
اما خب اون موقع نمیدونستم بعضی وقتا یه چیزایی پیش میاد که همه چی و عوض میکنه.
حتی یک درصد به چیزایی که پیش اومد فکر نمی کردم.
اما خب ناخواسته خیلی اتفاق ها افتاد و زندگی همه عوض شد.
@Master_chef_irani
#زندگی_واقعی_نغمه❣
من همیشه از رفتار و شخصیت خودم مطمئن بودم،
اما خب انگاری اطمینان زیادی گاهی جا ها باعث خراب شدن خیلی چیزا میشد.
بعد از عقد مهرداد و نازنین،
خونواده ها با هم قرار گذاشتن که بریم شمال ویلای میعاد اینا.
من و میعاد خیلی مایل نبودیم و من دوست نداشتم بین کلاس زبانم وقفه بیوفته،
ولی بابای میعاد اینقدر اصرار کرد که دیگه دلمون نیومد نریم و چند روز بعد مراسم،
عازم شمال شدیم.
۴ تا ماشین راه افتادیم سمت شمال،
میعاد میگفت لازم نیست ما،
ماشین ببریم ولی خب به این فکر میکنم اگه ما بخوایم ۱٪ زودتر برگردیم با ماشین خودمون بریم بهتره.
اینجوری شد که من و میعاد با یک ماشین و مهرداد و نازنین هم با ماشین خودشون و مامان و بابا و نریمان هم با ماشینه بابا و مامان و بابا و خواهر میعاد هم با یک ماشین راهی سفر شدیم.
بین راه چند باری وایسادیم و باهم دیگه مشغول صحبت و تعریف شدیم.
@Master_chef_irani
BY آشپزی باسرآشپزایرانی
Share with your friend now:
tgoop.com/master_chef_irani/75870