tgoop.com/master_chef_irani/75603
Last Update:
#زندگی_واقعی_نغمه❣
@Master_chef_irani
قسمت ۱۶۵و۱۶۶
یه مقدار دیوونه بازی در آوردیم و بعدش حاضر شدیم و رفتیم سمت خونه میعاد اینا،
به میعاد گفتم یه شیرینی ای چیزی بخریم و بریم،
میعاد هم میگفت شیرینی برای چی؟
این همه سوغاتی آوردیم براشون،
منممیگفتمآخه زشته،
یه شیرینی ای،شکلاتی چیزی بگیر داریم میریم.
اونم خیلی جدی توضیح میداد که دست خالی نمیریم که چه کاریه اخه؟
منم اذیتش می کردم و میگفتم تو اینقدر خسیس بودی و من نمیدونستم؟؟
آخه چرا برای یه شیرینی اینجوری میکنی؟
اونم مسخره بازی در میآورد و میگفت تو چرا اینقدر خنگی دختر؟
الان باید خوشحال باشی که برای خونوادم دارم خساست میکنم،
برای تو اینجوری نیستمکه.
بعد نگام می کرد و میگفت تو آخه چرا اینقدر آدم خوبی هستی؟
اصلا عروس بازی بلدی در بیاری؟
بعد خودش می گفت نه والا.
@Master_chef_irani
#زندگی_واقعی_نغمه❣
اصلا عروس بازی بلدی در بیاری؟
بعد خودش می گفت نه والا.
بعد صداش و مثل این پیرزنا می کرد و از عروس بودن و شوهرداری برام توضیح میداد،
میگفت حالا الان خیلی وقت نیست،
کلاس خصوصی برات میزارم.
با مسخره بازی های میعاد رسیدیم جلوی در خونشون،
یه دونه زدم به بازوش و گفتم با سیاست کار خودت رو پیش بردیا،
آخرش هم شیرینی نخریدی،
از روی تاسف برام سری تکون داد و گفت یاسین و اینارو شنیدی دیگه؟
بی ادبی بهش گفتم و اونم یه بوس برام فرستاد و بعدش از ماشین پیاده شدیم و میعاد چمدون ها رو از پشت برداشت و اومد دستم و گرفت و گفت همش پیش خودم میشینیا،
خیلی ازم دور نشی،
بعد چشمکی بهم زد و گفت میدونی که طاقت دوریت و ندارم حتی برای لحظه ای.
ماشین بابا جلوی در پارک بود،
@Master_chef_irani
BY آشپزی باسرآشپزایرانی
Share with your friend now:
tgoop.com/master_chef_irani/75603