MARZOCKACADEMY Telegram 21355
بگذارید ازچاه تاریخ بیرون آییم

قربان عباسی

ایران امروز بیش از آنکه در چنگال مشکلات کنونی گرفتار باشد، در بند گذشته‌ای است که هر روز مانند زنجیری تازه صیقل می‌یابد. جامعه ما بر سر تاریخ خود، نه گفت‌وگو می‌کند و نه از آن می‌آموزد، بلکه فقط می‌جنگد. هر حادثه تاریخی به میدان تازه‌ای برای کینه‌توزی و کشمکش بدل می‌شود.


نمونه آشکار آن رخداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. بیش از هفتاد سال گذشته اما همچنان جامعه ایران در دو اردوگاه متخاصم گیر افتاده است: گروهی فریاد می‌زنند «کودتا» بود و لکه ننگی از خیانت آمریکا و انگلیس؛ گروهی دیگر مدام می‌کوشند آن را «قیام ملی» بنامند. اما چه حاصل؟ آیا کشمکش بر سر نام‌گذاری توانسته نهادهای سیاسی ما را اصلاح کند یا فرهنگ سیاسی ما را بالغ سازد؟ خیر! آنچه باقی مانده، زخمی است که نسل به نسل منتقل می‌شود و نه تنها شفابخش نیست، بلکه هویت سیاسی ما را درگیر انجماد کرده است.


یا انقلاب ۱۳۵۷: بخشی از جامعه هنوز بر این باور است که این انقلاب «محصول توطئه غرب» بود؛ بخشی دیگر آن را «قیام مقدس مردم علیه استبداد». سال‌ها گذشته اما ما هنوز درگیر این پرسشیم که «چه کسی پشت پرده بود؟» و در نتیجه، از پرداختن به پرسش مهم‌تر ــ «چرا ساختارهای ما چنین شکننده و آسیب‌پذیر بودند؟» ــ می‌گریزیم. این دقیقاً همان گرفتاری در چاه تاریخ است: ما بر سر سایه‌ها می‌جنگیم و از دیدن حقیقت عریان فرار می‌کنیم.


ما گرفتار بیماری‌ای مزمن هستیم: بت‌سازی از گذشته و پرستش روایت‌های یک‌جانبه. در چنین فضایی، هر رویدادی ــ مشروطه، ملی‌شدن نفت، جنگ ایران و عراق، اصلاحات، حتی جنبش‌های اجتماعی اخیر ــ به دو اردوگاه متخاصم تقسیم می‌شود: یا خیانت است یا حماسه؛ یا توطئه است یا تجلی اراده ملت. این دوگانه‌های مصنوعی، نه تنها هیچ درک تازه‌ای به ما نمی‌دهد، بلکه جامعه را به قطب‌هایی کور بدل می‌سازد که جز نفرت‌پراکنی کاری نمی‌کنند.


رادیکال‌ترین نقد این است: اینکه ما هنوز مشغول جنگیدن بر سر گذشته‌ایم، یعنی هیچ آینده‌ای نساخته‌ایم. ملت‌هایی که توانسته‌اند از تاریخ عبور کنند، گذشته را همچون پرونده‌ای بسته در قفسه نگه داشته‌اند و انرژی خود را صرف بازسازی آینده کرده‌اند. اما ما پرونده‌ها را هر روز باز می‌کنیم، دوباره به جان هم می‌افتیم، و در پایان، همچنان گرفتار همان کاغذهای زرد شده می‌مانیم.


حقیقت تلخ این است که هیچ ملت بالغی سرنوشت امروز خود را به دعوای دیروز گره نمی‌زند. اگر انقلاب ۵۷ محصول توطئه بود، چرا جامعه ما چنین آسیب‌پذیر بود؟ اگر ۲۸ مرداد کودتا بود، چرا نهادهای سیاسی ما آنقدر سست بودند که با چند کامیون و چند کیسه دلار فرو ریختند؟ ما از این پرسش‌های بنیادین فرار کرده‌ایم، چون نقد خویش را دشوارتر از محکوم‌کردن «دیگران» می‌دانیم.

بیایید رک باشیم: ۲۸ مرداد نه اسطوره‌ای مقدس است و نه صرفاً کودتایی خارجی؛ بلکه سندی از ضعف نهادهای ما و بی‌کفایتی نیروهای سیاسی‌مان بود. ما نتوانستیم قدرت را مهار کنیم، نتوانستیم متحد شویم، و دشمنان خارجی تنها از همین شکاف بهره بردند. اما چه کردیم؟ به جای نقد خویش، هفتاد سال است یکدیگر را با برچسب «خائن» یا «مصدق‌پرست» تکه‌پاره می‌کنیم.

انقلاب ۵۷ نیز همین‌گونه است. اگر توطئه غرب بود، چرا میلیون‌ها نفر به خیابان آمدند؟ اگر قیام مقدس بود، چرا بلافاصله به استبداد نوین بدل شد؟ حقیقت تلخ این است: ما مردمی بودیم که از درون ناتوان از ساختن نظامی پایدار بودیم، و بازهم ترجیح دادیم همه تقصیرها را به گردن «غرب» یا «شاه» یا «روحانیت» بیندازیم. این فرار از مسئولیت، ما را عقیم ساخت.

مشکل ما نه ۲۸ مرداد است و نه ۵۷؛ مشکل ما عادت کثیف به پرستش گذشته است. ما تاریخ را یا به موزه‌ای از قهرمانان و خائنان بدل کرده‌ایم، یا به میدان جنگی برای تسویه‌حساب سیاسی. هیچ‌گاه نیاموختیم که تاریخ، دفتر درسی است که باید آن را خواند و بسته گذاشت، نه قبری که باید هر روز دوباره نبش کرد.

تا زمانی که شجاعت اعتراف به خطاهای درونی و ضعف‌های ساختاری را پیدا نکنیم، تا وقتی تاریخ را فقط به ابزاری برای حمله به رقیب سیاسی تبدیل کنیم، آینده ایران چیزی جز تکرار فاجعه‌های گذشته نخواهد بود.

@nasaksara
https://www.tgoop.com/marzockacademy



tgoop.com/marzockacademy/21355
Create:
Last Update:

بگذارید ازچاه تاریخ بیرون آییم

قربان عباسی

ایران امروز بیش از آنکه در چنگال مشکلات کنونی گرفتار باشد، در بند گذشته‌ای است که هر روز مانند زنجیری تازه صیقل می‌یابد. جامعه ما بر سر تاریخ خود، نه گفت‌وگو می‌کند و نه از آن می‌آموزد، بلکه فقط می‌جنگد. هر حادثه تاریخی به میدان تازه‌ای برای کینه‌توزی و کشمکش بدل می‌شود.


نمونه آشکار آن رخداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. بیش از هفتاد سال گذشته اما همچنان جامعه ایران در دو اردوگاه متخاصم گیر افتاده است: گروهی فریاد می‌زنند «کودتا» بود و لکه ننگی از خیانت آمریکا و انگلیس؛ گروهی دیگر مدام می‌کوشند آن را «قیام ملی» بنامند. اما چه حاصل؟ آیا کشمکش بر سر نام‌گذاری توانسته نهادهای سیاسی ما را اصلاح کند یا فرهنگ سیاسی ما را بالغ سازد؟ خیر! آنچه باقی مانده، زخمی است که نسل به نسل منتقل می‌شود و نه تنها شفابخش نیست، بلکه هویت سیاسی ما را درگیر انجماد کرده است.


یا انقلاب ۱۳۵۷: بخشی از جامعه هنوز بر این باور است که این انقلاب «محصول توطئه غرب» بود؛ بخشی دیگر آن را «قیام مقدس مردم علیه استبداد». سال‌ها گذشته اما ما هنوز درگیر این پرسشیم که «چه کسی پشت پرده بود؟» و در نتیجه، از پرداختن به پرسش مهم‌تر ــ «چرا ساختارهای ما چنین شکننده و آسیب‌پذیر بودند؟» ــ می‌گریزیم. این دقیقاً همان گرفتاری در چاه تاریخ است: ما بر سر سایه‌ها می‌جنگیم و از دیدن حقیقت عریان فرار می‌کنیم.


ما گرفتار بیماری‌ای مزمن هستیم: بت‌سازی از گذشته و پرستش روایت‌های یک‌جانبه. در چنین فضایی، هر رویدادی ــ مشروطه، ملی‌شدن نفت، جنگ ایران و عراق، اصلاحات، حتی جنبش‌های اجتماعی اخیر ــ به دو اردوگاه متخاصم تقسیم می‌شود: یا خیانت است یا حماسه؛ یا توطئه است یا تجلی اراده ملت. این دوگانه‌های مصنوعی، نه تنها هیچ درک تازه‌ای به ما نمی‌دهد، بلکه جامعه را به قطب‌هایی کور بدل می‌سازد که جز نفرت‌پراکنی کاری نمی‌کنند.


رادیکال‌ترین نقد این است: اینکه ما هنوز مشغول جنگیدن بر سر گذشته‌ایم، یعنی هیچ آینده‌ای نساخته‌ایم. ملت‌هایی که توانسته‌اند از تاریخ عبور کنند، گذشته را همچون پرونده‌ای بسته در قفسه نگه داشته‌اند و انرژی خود را صرف بازسازی آینده کرده‌اند. اما ما پرونده‌ها را هر روز باز می‌کنیم، دوباره به جان هم می‌افتیم، و در پایان، همچنان گرفتار همان کاغذهای زرد شده می‌مانیم.


حقیقت تلخ این است که هیچ ملت بالغی سرنوشت امروز خود را به دعوای دیروز گره نمی‌زند. اگر انقلاب ۵۷ محصول توطئه بود، چرا جامعه ما چنین آسیب‌پذیر بود؟ اگر ۲۸ مرداد کودتا بود، چرا نهادهای سیاسی ما آنقدر سست بودند که با چند کامیون و چند کیسه دلار فرو ریختند؟ ما از این پرسش‌های بنیادین فرار کرده‌ایم، چون نقد خویش را دشوارتر از محکوم‌کردن «دیگران» می‌دانیم.

بیایید رک باشیم: ۲۸ مرداد نه اسطوره‌ای مقدس است و نه صرفاً کودتایی خارجی؛ بلکه سندی از ضعف نهادهای ما و بی‌کفایتی نیروهای سیاسی‌مان بود. ما نتوانستیم قدرت را مهار کنیم، نتوانستیم متحد شویم، و دشمنان خارجی تنها از همین شکاف بهره بردند. اما چه کردیم؟ به جای نقد خویش، هفتاد سال است یکدیگر را با برچسب «خائن» یا «مصدق‌پرست» تکه‌پاره می‌کنیم.

انقلاب ۵۷ نیز همین‌گونه است. اگر توطئه غرب بود، چرا میلیون‌ها نفر به خیابان آمدند؟ اگر قیام مقدس بود، چرا بلافاصله به استبداد نوین بدل شد؟ حقیقت تلخ این است: ما مردمی بودیم که از درون ناتوان از ساختن نظامی پایدار بودیم، و بازهم ترجیح دادیم همه تقصیرها را به گردن «غرب» یا «شاه» یا «روحانیت» بیندازیم. این فرار از مسئولیت، ما را عقیم ساخت.

مشکل ما نه ۲۸ مرداد است و نه ۵۷؛ مشکل ما عادت کثیف به پرستش گذشته است. ما تاریخ را یا به موزه‌ای از قهرمانان و خائنان بدل کرده‌ایم، یا به میدان جنگی برای تسویه‌حساب سیاسی. هیچ‌گاه نیاموختیم که تاریخ، دفتر درسی است که باید آن را خواند و بسته گذاشت، نه قبری که باید هر روز دوباره نبش کرد.

تا زمانی که شجاعت اعتراف به خطاهای درونی و ضعف‌های ساختاری را پیدا نکنیم، تا وقتی تاریخ را فقط به ابزاری برای حمله به رقیب سیاسی تبدیل کنیم، آینده ایران چیزی جز تکرار فاجعه‌های گذشته نخواهد بود.

@nasaksara
https://www.tgoop.com/marzockacademy

BY آکادمی فلسفه و هنر مارزوک




Share with your friend now:
tgoop.com/marzockacademy/21355

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) While some crypto traders move toward screaming as a coping mechanism, many mental health experts have argued that “scream therapy” is pseudoscience. Scientific research or no, it obviously feels good. According to media reports, the privacy watchdog was considering “blacklisting” some online platforms that have repeatedly posted doxxing information, with sources saying most messages were shared on Telegram. Click “Save” ; The SUCK Channel on Telegram, with a message saying some content has been removed by the police. Photo: Telegram screenshot.
from us


Telegram آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
FROM American