tgoop.com/marzockacademy/21277
Last Update:
ریشههای فلسفی نظریه گفتمان
تئوری گفتمان متاثر از چند جریان فلسفی مهم است که در تقابل با سنتهای نظریای هستند که به دسترسی بیواسطه به چیزها و پدیدهها آنگونه که هستند باور دارند ( از قبیل پوزیتیویسم )؛ و متاثر از مکاتبی است که برجستهترین آنها عبارتند از : ساختگرایی سوسوری، نقد پساساختگرایانه بارت، فوکو، دریدا و لاکان ( لاکلا، ریشههای فلسفی تئوری گفتمان ).
ساختارگرایی، دستاوردها و پیامدهای آن
مهمترین پیامد اصول ساختارگرایی این است که زبان فرم است نه جوهر. هر واژهای با دیگر واژگان فقط از طریق قواعد روابط همنشینی و جانشینی در ارتباط و پیوند است و این روابط از محتوای موجود و “مادی” آنها مستقل است.
به نظر لاکلائو زبانشناسی سوسوری دو ضعف بنیادین دارد :
1ـ باور سوسور به اینکه زبانشناسی گفتمان که وی آن را هر واحد زبانشناختی بزرگتر از جمله تعریف میکند امکانپذیر نیست، زیرا بعد مادی زبان که همان کاربردهای فردی یا پارول است قابل تحلیل ساختمند نیست. بدین وسیله امکان فراتر از سطح زبانشناسی به سطح عامتر نشانهشناسی ( علم نشانهها در جامعه ) نیست ( لاکلا، ریشههای فلسفی تئوری گفتمان ).
2ـ سوسور رابطه جزمگرایانهای میان دال و مدلول قائل است که بدین معناست که فقط یک مفهوم در ارتباط با یک دال قرار میگیرد.
اولین طلایه ظهور پساساختگرایی در اینجا حمله آن به کلیت است، که ساختگرایی با ایجاد نظامی خودکفا و بسته در پی خلق وتئوریزه کردن آن است .
دیوید هوارث سه نقد معطوف به برداشت ساختگرایی سوسوری از معنا را عنوان میدارد که به خوبی بیانگر این حمله تئوریک از سوی پساساختگرایی است :
1ـ اگر چه سوسور استدلال میکند و باور دارد که هویت نشانهها حاصل نظام تفاوتها در درون دستگاه زبان است. اما وی درباره هویت خود این دستگاه توضیحی نمیدهد و بنابراین حدود ساخت زبانی ناشناس باقی میماند
https://www.tgoop.com/marzockacademy
BY آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

Share with your friend now:
tgoop.com/marzockacademy/21277