tgoop.com/marzockacademy/20863
Last Update:
امروز: ما و یکصد و بیستمین سالروز تولد ژان پل سارتر: انسان چیزی نیست جُز آنچه خود میسازد!
در سال ۱۹۶۴ ژان پل سارتر جایزهی نوبل ادبیات را رد کرد و در دنیای ادبیات و سیاست شگفتی آفرید: او نمیخواست به نهادهای رسمی حاکم بر جهان مشروعیّت ببخشد: هیچ نویسندهای نباید خود را به یک نهاد بدل کند، حتی اگر نهاد موردنظر محترم باشد. برای سارتر، نویسنده باید مستقل بماند: در حاشیهی قدرت، اما همواره در موضع نقد.
در سال ۱۹۷۰ دولت فرانسه روزنامههای انقلابی و چپگرا را تعطیل کرد. در پاسخ، سارتر که چهرهای جهانی بود و دستگیریاش برای دولت تبعات بینالمللی داشت، خود به خیابان آمد و این نشریات را شخصاً به فروش رساند. پلیس پاریس به دولت پیشنهاد کرد که او را دستگیر کنند، اما ژنرال دوگل (رئیس جمهور) گفت «سارتر را نمیتوان دستگیر کرد. مگر «ولتر» را هم دستگیر میکنند»! این جملهی ماندگار، هم نشانهی جایگاه استثنایی سارتر بود و هم یادآور مسئولیت روشنفکر در برابر قدرت و اقتداری که مقاومت و موضع انتقادیاش میآفریند.
در دوران اشغال فرانسه به دست نازیها، سارتر بهرغم امکان تنعّم وعافیت، وارد جنبش مخفی مقاومت شد. او عضو شبکهی مقاومت بود، در پخش اعلامیهها و برگزاری جلسات زیرزمینی فعالیت داشت، و با وجود ضعف بینایی و معافیت از رزم هیچگاه از صحنهی خطر نگریخت. اهمیّت او در حفظ شعلهی عقلانیت و آزادی در فاشیسم بینظیر بود.
سارتر تنها در فرانسه معترض نبود. او با وقوع انقلاب کوبا به هاوانا رفت، با فیدل کاسترو و چهگوارا دیدار کرد و به دفاع از انقلاب کوبا برخاست. آن زمان تنها یک سال و اندی از انقلاب گذشته بود و آن انقلاب جوان و رزمنده و پیشرو، امیدی عظیم به ستمدیدگان و محرومان دنیا بخشیدهبود. در همین حال، او منتقد استالینیسم و کمونیسم اردوگاهی هم بود با اینکه بهشدت در مقابل شیطانسازی از کمونیسم مقاومت میکرد و علیه مطبوعات و تبلیغات اردوگاه بورژوایی میرزمید. در جریان جنگ استقلال الجزایر از فرانسه، او از استقلالطلبان الجزایری دفاع کرد با اینکه خود فرانسوی بود. او در مقالههایی آتشین بارها علیه استعمار فرانسه موضع گرفت تا جایی که راست افراطی فرانسه حتی تصمیم به قتل او گرفته بود: اگر انسان آزاد و مسئول است، باید علیه ستم، در هر کجا و به هر شکل، برخیزد.
نقطهی مرکزی فلسفهی سارتر آن بود که ما محکوم به آزادی هستیم. ما یکباره و بیهدف به این جهان پرتاب شدهایم، پس خودمان مسئول تمام اعمالمان هستیم. انسان در جهان پرتاب شده است بیهیچ ذات پیشینی، بیهیچ طبیعت انسانی که از پیش تعیین شده باشد. او موجودی است که اول وجود دارد، سپس خود را میسازد. انسان تنها از طریق کنش، از طریق انتخاب، و از طریق به دوش کشیدن بار مسئولیت خود، معنا مییابد. انسان همیشه در حال انتخاب است، حتی اگر وانمود کند که نمیخواهد انتخاب کند. در نتیجه، انسان نمیتواند مسئولیت پیامدهای انتخابهایش را به جامعه، تاریخ، خدا یا سرنوشت واگذار کند. انسان نه تنها اختیار دارد، بلکه موظف به انتخاب است، و در این انتخاب نمیتواند بهانهای برای رهایی از مسئولیت خود بیاورد: نه خدا، نه طبیعت، نه جامعه، نه تاریخ. پس مسئولیتی انقلابی بر دوش انسان گذاشته شدهاست: مسئولیتی که همزمان، هم آزادی و هم اضطراب میآورد. همین اضطراب، معنای انسانیت است. انسان نباید منزوی بماند، بلکه با کنش آزاد، تعهد به «دیگری»، و خیزش به سوی انتخاب، باید اخلاق و فرهنگ و تاریخ خود را خود بسازد: وظیفهی روشنفکر فقط آن نیست که حقیقت را بیابد و از آن پاسداری کند، بلکه او باید حقیقت را فریاد بزند، حتی اگر به زیان خودش باشد یا از گفتنش آسیب ببیند.
سارتر میآموزاند که ریشهی مقاومت در آگاهی، انتخاب، و مسئولیتپذیری است. از دید او، راههای مقاومت از مسیر مشارکت سیاسی و مدنی فعال، لزوم حضور مستقیم در اعتراضات و جنبشها و انقلابها، پشتیبانی از مبارزات آزادیبخش در سرزمین خود و هر نقطهی دیگر دنیا، استفاده از نوشتار همچون ابزار و اسلحهی مقاومت، افشاگری علیه قدرتهای حاکم و فاسد، نقد استثمار، نظام قضایی، سرمایهداری، امپریالیسم، نهادهای دولتی، انحصارطلبی تمامیتخواه، تبلیغات تحمیقکننده، ابتذال عوامانهی زندگی مصرفی و... میگذرند. پس در جهانی سرشار از بیعدالتی، بیطرفی هم یک موضع سیاسی است و اغلب، در خدمت ستمگران. روشنفکر باید «وجدان بیدار زمانه» باشد، نه ترجمان قدرت. آزادی، بدون تعهد و عمل، تهی است، و مقاومت، نه انتخابی احساسی یا عاطفی، بلکه وظیفهای عقلانی و اخلاقی است.
(خالد رسولپور)
https://www.tgoop.com/marzockacademy
BY آکادمی فلسفه و هنر مارزوک


Share with your friend now:
tgoop.com/marzockacademy/20863