#پیامبر_اکرم
#امام_صادق
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
به تمنای لبان پسر اسماعیل
زمزم از شوق، عجب چشم تری پیدا کرد
نور توحید پس از غیبت طولانی خویش
در حرم فرصت هر جلوهگری پیدا کرد
سالیانی خبر از حضرت جبریل نبود
مصطفی آمد و او بال و پری پیدا کرد
از قدوم پسر آمنه و عبدالله
امّت پاک سرشتان، پدری پیدا کرد
خاتم از راه رسید و شجر هر چه رسل
تازه بر بار نشست و ثمری پیدا کرد
ما هدایت شدۀ نور رسول اللهیم
ریزه خوار کرم زادۀ عبداللهیم
بی وجود تو بشر بی سر و سامان میشد
همه جا نور خدا مخفی و پنهان میشد
بی وجود تو کجا در همۀ امتها
نام این قوم مزین به مسلمان میشد
تا که از قوم دگر حرف میان میآید
تکیۀ بازوی تو شانۀ سلمان میشد
تو دعا کردی و ما شیعۀ مولا گشتیم
از همان روز، دلت گرم به ایران میشد
رخصتی میدهی ای سرور زیبا رویان
گویم از چه رخ تو قاتل هر جان میشد
با تبسم به لب غنچه تو گل میکرد
گیسوی حور، به یکباره پریشان میشد
علت این بود که در روی ملیحانۀ تو
قدری دندان ثنایات نمایان میشد
ذکر تسبیح تو آهنگ بیان ملک است
شکل ترکیب رخ تو نمک اندر نمک است
بی دم قدسی تو مردهای احیا نشود
پسر مریم قدّیسه، مسیحا نشود
پشت موسی به تو و حضرت مولا گرم است
ورنه بی اذن شما وارد دریا نشود
گر زلیخا رخ زیبای تو بیند در خواب
پای دلداگی یوسفی رسوا نشود
همه از رحمت تو حرف میان آوردند
از چه رو علت هر خشم تو افشا نشود
غضبت رمز «اشدّاء علی الکفّار» است
لشگر کفر حریف تو به هیجا نشود
با دعای تو علی صاحب تیغ دو سر است
بی رضایت گره از ابروی او وا نشود
جز به پیش غضب چشم تو در وقت نبرد
کمر تیغ علمدار احد، تا نشود
تو ز نور احدی، اشرف مخلوقاتی
پدر فاطمهای، تاج سر ساداتی
تو کریمی و کریمان همه از نسل تواند
سائلان بین، گذر یار بلافصل تواند
هر که ابتر به تو گفته رحمش ناپاک است
همۀ خلق خدا ریزهخور نسل تواند
آن کسانی که ندارند به دل حب علی
در عمل امت ملعون شده و رذل تواند
زدن فاطمه بر اهل یقین ثابت کرد
این اراذل پی آتش زدن اصل تواند
چون تمسّک به علی شرط شفاعت باشد
شیعیان در صف محشر همگی وصل تواند
چه کسی گفته اباالفضل ز اولاد تو نیست؟
ثلث سادات ز اولاد اباالفضل تواند
بعد محسن که دل فاطمه حساس شده
پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده
مکتب قدسی تو نور حقایق دارد
چارده مصحف تابنده و ناطق دارد
دشمن کور دل تو ز کجا میدانست
راه تابندۀ تو حضرت صادق دارد
ظاهراً خاک حریمش شده با خاک یکی
باطناً او حرمی در دل عاشق دارد
روزی بندگی ما همه دست آقاست
در عمل او صفت کامل رازق دارد
سالها میگذرد، سرخی خاک یثرب
اثر خون تن زخم شقایق دارد
گر که گوش دل ما باز شود این ایام
صحبت از توطئۀ چند منافق دارد
زود شهر نبی از مادر ما خسته شده
باورم نیست که دستان علی بسته شده
قاسم نعمتی
@marsiyeeh
#امام_صادق
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
به تمنای لبان پسر اسماعیل
زمزم از شوق، عجب چشم تری پیدا کرد
نور توحید پس از غیبت طولانی خویش
در حرم فرصت هر جلوهگری پیدا کرد
سالیانی خبر از حضرت جبریل نبود
مصطفی آمد و او بال و پری پیدا کرد
از قدوم پسر آمنه و عبدالله
امّت پاک سرشتان، پدری پیدا کرد
خاتم از راه رسید و شجر هر چه رسل
تازه بر بار نشست و ثمری پیدا کرد
ما هدایت شدۀ نور رسول اللهیم
ریزه خوار کرم زادۀ عبداللهیم
بی وجود تو بشر بی سر و سامان میشد
همه جا نور خدا مخفی و پنهان میشد
بی وجود تو کجا در همۀ امتها
نام این قوم مزین به مسلمان میشد
تا که از قوم دگر حرف میان میآید
تکیۀ بازوی تو شانۀ سلمان میشد
تو دعا کردی و ما شیعۀ مولا گشتیم
از همان روز، دلت گرم به ایران میشد
رخصتی میدهی ای سرور زیبا رویان
گویم از چه رخ تو قاتل هر جان میشد
با تبسم به لب غنچه تو گل میکرد
گیسوی حور، به یکباره پریشان میشد
علت این بود که در روی ملیحانۀ تو
قدری دندان ثنایات نمایان میشد
ذکر تسبیح تو آهنگ بیان ملک است
شکل ترکیب رخ تو نمک اندر نمک است
بی دم قدسی تو مردهای احیا نشود
پسر مریم قدّیسه، مسیحا نشود
پشت موسی به تو و حضرت مولا گرم است
ورنه بی اذن شما وارد دریا نشود
گر زلیخا رخ زیبای تو بیند در خواب
پای دلداگی یوسفی رسوا نشود
همه از رحمت تو حرف میان آوردند
از چه رو علت هر خشم تو افشا نشود
غضبت رمز «اشدّاء علی الکفّار» است
لشگر کفر حریف تو به هیجا نشود
با دعای تو علی صاحب تیغ دو سر است
بی رضایت گره از ابروی او وا نشود
جز به پیش غضب چشم تو در وقت نبرد
کمر تیغ علمدار احد، تا نشود
تو ز نور احدی، اشرف مخلوقاتی
پدر فاطمهای، تاج سر ساداتی
تو کریمی و کریمان همه از نسل تواند
سائلان بین، گذر یار بلافصل تواند
هر که ابتر به تو گفته رحمش ناپاک است
همۀ خلق خدا ریزهخور نسل تواند
آن کسانی که ندارند به دل حب علی
در عمل امت ملعون شده و رذل تواند
زدن فاطمه بر اهل یقین ثابت کرد
این اراذل پی آتش زدن اصل تواند
چون تمسّک به علی شرط شفاعت باشد
شیعیان در صف محشر همگی وصل تواند
چه کسی گفته اباالفضل ز اولاد تو نیست؟
ثلث سادات ز اولاد اباالفضل تواند
بعد محسن که دل فاطمه حساس شده
پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده
مکتب قدسی تو نور حقایق دارد
چارده مصحف تابنده و ناطق دارد
دشمن کور دل تو ز کجا میدانست
راه تابندۀ تو حضرت صادق دارد
ظاهراً خاک حریمش شده با خاک یکی
باطناً او حرمی در دل عاشق دارد
روزی بندگی ما همه دست آقاست
در عمل او صفت کامل رازق دارد
سالها میگذرد، سرخی خاک یثرب
اثر خون تن زخم شقایق دارد
گر که گوش دل ما باز شود این ایام
صحبت از توطئۀ چند منافق دارد
زود شهر نبی از مادر ما خسته شده
باورم نیست که دستان علی بسته شده
قاسم نعمتی
@marsiyeeh
#پیامبر_اکرم
#امام_صادق
هرکس گرفته غیر تو ماوای دیگر
خیری ندیده از گداییهای دیگر
من روزی ام را از تو بی منت گرفتم
منت فراوان است درهرجای دیگر
یک پای من رفته ست امشب سمت مکه
سمت نجف رفته است اما پای دیگر
تو با علی یعنی دوتن در بین یک روح
شیعه ندارد جز شما بابای دیگر
وقت ولادت نیست هنگام ظهور است
دنیا می آیی تو ز یک دنیای دیگر
حالا که رفتم تا علی و تا محمد
باید بگویم یاعلی و یا محمد
نور تو خیلی قبل از آدم معتبر بود
از تو چه در انجیل و چه تورات اثر بود
دنبال تو بودند احبار بهودی
قلب کشیشان از ظهورت باخبر بود
هرروز عبدالله را تهدید کردند
هرروز عبدالمطلب تحت نظر بود
تو آمدی ایوان کسری هم ترک خورد
آثار ربانیت هرجا جلوه گر بود
آتشکده یکباره اصلا ریخت برهم
خاموش شد هر مشعلی که شعله ور بود
شب کافی است ای مکه دیگر ماه آمد
الله اکبر که رسول الله آمد
امی شدی ام القرا شد زادگاهت
پیغمبران را زنده کرده روی ماهت
خیلی دعا کردی برایش جای نفرین
حتی همانکه خار میریزد به راهت
این امت تو تا قیامت روسفید است
از برکت صوت اذان گوی سیاهت
بوی علی را میدهی آقای مکه
وقتی شده دیگر ابوطالب پناهت
دلخوش به اصحابت نشو که در خطرها
تنها علی میماند آقا درسپاهت
لعنت بر آنکه با جسارت حرف میزد
هرکس ز کفر والدینت حرف میزد
شکوه نکن ازغربتت لشگر که داری
در غزوه هایت ضربه آخر که داری
اصلا بیاید چندتا مرحب به میدان
فرقی ندارد فاتح خیبر که داری
گیرم که اصلا عبدود رد شد ز خندق
آسوده باش آقای من حیدر که داری
به طعنه های این و آن بی اعتنا باش
بگذر ازین بدبخت ها! کوثر که داری
آنکس که خیر و برکت دنیاست زهرا
سر وجود این جهان زهراست زهراست
ای صادق ال علی در بیکرانها
یادی بکن قدری هم از ما ناتوان ها
بار سفر برداشتی از دوش مردم
ای ناشناس مهربان کاروان ها
جارو کشت اعجاز ابراهیم دارد
در دستهای توست این کون و مکانها
درک مقامت کار امثال زراره ست
کی راه دارد در حریمت این گمان ها
پرچم سیاه روضه بر دیوار داری
تو روضه خوانی بر تمام روضه خوانها
روضه بخوان از آفتاب بین گودال
از حجت اللهی که افتادست بی حال
سیدپوریا هاشمی
@marsiyeeh
#امام_صادق
هرکس گرفته غیر تو ماوای دیگر
خیری ندیده از گداییهای دیگر
من روزی ام را از تو بی منت گرفتم
منت فراوان است درهرجای دیگر
یک پای من رفته ست امشب سمت مکه
سمت نجف رفته است اما پای دیگر
تو با علی یعنی دوتن در بین یک روح
شیعه ندارد جز شما بابای دیگر
وقت ولادت نیست هنگام ظهور است
دنیا می آیی تو ز یک دنیای دیگر
حالا که رفتم تا علی و تا محمد
باید بگویم یاعلی و یا محمد
نور تو خیلی قبل از آدم معتبر بود
از تو چه در انجیل و چه تورات اثر بود
دنبال تو بودند احبار بهودی
قلب کشیشان از ظهورت باخبر بود
هرروز عبدالله را تهدید کردند
هرروز عبدالمطلب تحت نظر بود
تو آمدی ایوان کسری هم ترک خورد
آثار ربانیت هرجا جلوه گر بود
آتشکده یکباره اصلا ریخت برهم
خاموش شد هر مشعلی که شعله ور بود
شب کافی است ای مکه دیگر ماه آمد
الله اکبر که رسول الله آمد
امی شدی ام القرا شد زادگاهت
پیغمبران را زنده کرده روی ماهت
خیلی دعا کردی برایش جای نفرین
حتی همانکه خار میریزد به راهت
این امت تو تا قیامت روسفید است
از برکت صوت اذان گوی سیاهت
بوی علی را میدهی آقای مکه
وقتی شده دیگر ابوطالب پناهت
دلخوش به اصحابت نشو که در خطرها
تنها علی میماند آقا درسپاهت
لعنت بر آنکه با جسارت حرف میزد
هرکس ز کفر والدینت حرف میزد
شکوه نکن ازغربتت لشگر که داری
در غزوه هایت ضربه آخر که داری
اصلا بیاید چندتا مرحب به میدان
فرقی ندارد فاتح خیبر که داری
گیرم که اصلا عبدود رد شد ز خندق
آسوده باش آقای من حیدر که داری
به طعنه های این و آن بی اعتنا باش
بگذر ازین بدبخت ها! کوثر که داری
آنکس که خیر و برکت دنیاست زهرا
سر وجود این جهان زهراست زهراست
ای صادق ال علی در بیکرانها
یادی بکن قدری هم از ما ناتوان ها
بار سفر برداشتی از دوش مردم
ای ناشناس مهربان کاروان ها
جارو کشت اعجاز ابراهیم دارد
در دستهای توست این کون و مکانها
درک مقامت کار امثال زراره ست
کی راه دارد در حریمت این گمان ها
پرچم سیاه روضه بر دیوار داری
تو روضه خوانی بر تمام روضه خوانها
روضه بخوان از آفتاب بین گودال
از حجت اللهی که افتادست بی حال
سیدپوریا هاشمی
@marsiyeeh
❤2
#پیامبر_اکرم
#امام_صادق
خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد
ناگهان کُنگرهیِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد
خبرت هست ستونهای یَهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد
خبر این است زمین پُر شده از آب حیات
آی بر احمد و بر آلِ محمد صلوات
یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد
پرده از منظرهی باغ جنان بردارد
تاکه از گُردیِ ما یوقِ گران بردارد
از کران تا به کران بانگِ اذان بردارد
آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد
چهارده تَن همه با نامِ محمد آمد
شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد
عشق برقی زد و بر هر دلِ بی تاب آمد
جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد
فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد
"گلعُزاری زِ گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایهی آن سَروِ روان ما را بس"
حق بده دیدنِ این معجزه حیرت دارد
فقط این ابر به باریدنش عادت دارد
نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد
سایهاش نیست و در سایه قیامت دارد
انبیا را بنویسید پیمبر این است
قبلهی روز و شبِ حضرت حیدر این است
کیستی ای نفَسَت پاکتر از پاکی ها
غرقِ تسبیحِ بزرگیِ تو افلاکی ها
اَشهَدُ اَنَّ که حیرانِ تو بی باکی ها
نوری و نورِ پراکنده بر این خاکی ها
ای نَفَسهای علی ای همه هستِ زهرا
عالمی دستِ تو بوسید و تو دستِ زهرا
تو درخشیدی و انوارِ حیات آوردی
سیزده رشته قنات از عرفات آوردی
سیزده چشمهی جوشان نجات آوردی
سیزده مرتبه بانگِ صلوات آوردی
آخرین بادهات از این همه خُم میآید
با دُعایت عَلَم چهاردهم میآید
ششمین آینهات آمد و پروانه شدیم
سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم
مَردِ این راه نبودیم که مردانه شدیم
شیعهیِ جعفریِ خادم این خانه شدیم
آسمان را کلماتش سخنش پر کرده
و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده
گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد
چقدر دور و برت شهر منافق دارد
چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد
دلِ زهراییِ تو صحبت صادق دارد
تو بشیری و به شور ازلی میآیی
سرِ هر صبح به دیدارِ علی میآیی
باز پیچیده در این شهر پیامت آقا
پشتِ یک خانه تو هستی و قیامت آقا
عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا
از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات
حسن لطفی
@marsiyeeh
#امام_صادق
خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد
ناگهان کُنگرهیِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد
خبرت هست ستونهای یَهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد
خبر این است زمین پُر شده از آب حیات
آی بر احمد و بر آلِ محمد صلوات
یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد
پرده از منظرهی باغ جنان بردارد
تاکه از گُردیِ ما یوقِ گران بردارد
از کران تا به کران بانگِ اذان بردارد
آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد
چهارده تَن همه با نامِ محمد آمد
شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد
عشق برقی زد و بر هر دلِ بی تاب آمد
جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد
فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد
"گلعُزاری زِ گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایهی آن سَروِ روان ما را بس"
حق بده دیدنِ این معجزه حیرت دارد
فقط این ابر به باریدنش عادت دارد
نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد
سایهاش نیست و در سایه قیامت دارد
انبیا را بنویسید پیمبر این است
قبلهی روز و شبِ حضرت حیدر این است
کیستی ای نفَسَت پاکتر از پاکی ها
غرقِ تسبیحِ بزرگیِ تو افلاکی ها
اَشهَدُ اَنَّ که حیرانِ تو بی باکی ها
نوری و نورِ پراکنده بر این خاکی ها
ای نَفَسهای علی ای همه هستِ زهرا
عالمی دستِ تو بوسید و تو دستِ زهرا
تو درخشیدی و انوارِ حیات آوردی
سیزده رشته قنات از عرفات آوردی
سیزده چشمهی جوشان نجات آوردی
سیزده مرتبه بانگِ صلوات آوردی
آخرین بادهات از این همه خُم میآید
با دُعایت عَلَم چهاردهم میآید
ششمین آینهات آمد و پروانه شدیم
سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم
مَردِ این راه نبودیم که مردانه شدیم
شیعهیِ جعفریِ خادم این خانه شدیم
آسمان را کلماتش سخنش پر کرده
و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده
گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد
چقدر دور و برت شهر منافق دارد
چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد
دلِ زهراییِ تو صحبت صادق دارد
تو بشیری و به شور ازلی میآیی
سرِ هر صبح به دیدارِ علی میآیی
باز پیچیده در این شهر پیامت آقا
پشتِ یک خانه تو هستی و قیامت آقا
عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا
از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات
حسن لطفی
@marsiyeeh
❤1
#پیامبر_اکرم
باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد
باید تو را والای بی همتا صدا کرد
ای رحمه للعالمین ما محمد
ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد
ثبت است بر طاق فلک نام بلندت
مثل خدا باید تو را یکتا صدا کرد
ما حلقه بر گوشیم پس یعنی همیشه
مولای من باید تو را مولا صدا کرد
نام تو نقش خاتم پیغمبران بود
باید تو را یس، تو را طه صدا کرد
از بین لب هایت هزاران ماه بارید
هر بار که زهرا تو را بابا صدا کرد
بر موج غم نوح نبی، موسی به دریا
نام تو را وقت عروج عیسی صدا کرد
نام تو حلال تمام مشکلات است
راه نجات مؤمنین و مؤمنات است
از جمله ی پیغمبران سر می شوی تو
یعنی که از خلقت فراتر می شوی تو
تو خاتم پیغمبرانی یا محمد
با حاصل آن ها برابر می شوی تو
وقتی خدا زهرا به تو بخشید یعنی
سر رشته ی آیات کوثر می شوی تو
«معراج تازه ابتدای راهتان است»
بین حرا وقتی پیمبر می شوی تو
در کوچه های قلب ما با خنده هایت
پرواز تا خورشید را پر می شوی تو
آقا هنوز عطرت میان شهر جاری است
با سیب زهرایی معطر می شوی تو
جان تو و جان علی نفسی است واحد
وقتی که با حیدر برادر می شوی تو
نام علی وقتی که از نامت جدا نیست
گاهی محمد را علی گفتن خطا نیست
همتایت ای والای بی همتا علی بود
مولای مولا تو، به ما مولا علی بود
بالاتر از بالاتر از بالا تو بودی
بالاتر از بالاتر از بالا علی بود
زیباتر از زیباتر از زیبا تو بودی
زیباتر از زیباتر از زیبا علی بود
ما از لب حق گوی تو این را شنیدیم
چرخیده حق دور علی، هر جا علی بود
این نور را بعد از تو حتی کور هم دید
حق با علی حق با علی حق با علی بود
وقت جدایی در شب معراج حتی
ذکر خدا هم با رسولش یا علی بود
در چین پیشانیت غم پیدا نمی شد
در لشکر تو یا محمد، تا علی بود
شکر خدا نام علی ذکر لب ماست
عشق علی و فاطمه نان شب ماست
عشق تو در جان علی، در جان زهراست
عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست
ای سر لولا بین لبخند تو مستور
مستور لبخند تو در رضوان زهراست
نور خدا جاریست در پیشانی تو
روی تو بدر کامل تابان زهراست
یک قطره از آب وضویت را گرفتیم
دیدیم آری، کوثر قرآن زهراست
خیلی گرفتارم ولی این بار را هم
آقا قبولم کن، بگو مهمان زهراست
وقتی شما مهمان زهرایید یعنی
امید عالم سفره احسان زهراست
قبر شهید بی پلاک خفته در رمل
پائین پای تربت پنهان زهراست
باید که بر بالای هر منبر بگوئیم
تو یادمان دادی به او مادر بگوئیم
وحید محمدی
@marsiyeeh
باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد
باید تو را والای بی همتا صدا کرد
ای رحمه للعالمین ما محمد
ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد
ثبت است بر طاق فلک نام بلندت
مثل خدا باید تو را یکتا صدا کرد
ما حلقه بر گوشیم پس یعنی همیشه
مولای من باید تو را مولا صدا کرد
نام تو نقش خاتم پیغمبران بود
باید تو را یس، تو را طه صدا کرد
از بین لب هایت هزاران ماه بارید
هر بار که زهرا تو را بابا صدا کرد
بر موج غم نوح نبی، موسی به دریا
نام تو را وقت عروج عیسی صدا کرد
نام تو حلال تمام مشکلات است
راه نجات مؤمنین و مؤمنات است
از جمله ی پیغمبران سر می شوی تو
یعنی که از خلقت فراتر می شوی تو
تو خاتم پیغمبرانی یا محمد
با حاصل آن ها برابر می شوی تو
وقتی خدا زهرا به تو بخشید یعنی
سر رشته ی آیات کوثر می شوی تو
«معراج تازه ابتدای راهتان است»
بین حرا وقتی پیمبر می شوی تو
در کوچه های قلب ما با خنده هایت
پرواز تا خورشید را پر می شوی تو
آقا هنوز عطرت میان شهر جاری است
با سیب زهرایی معطر می شوی تو
جان تو و جان علی نفسی است واحد
وقتی که با حیدر برادر می شوی تو
نام علی وقتی که از نامت جدا نیست
گاهی محمد را علی گفتن خطا نیست
همتایت ای والای بی همتا علی بود
مولای مولا تو، به ما مولا علی بود
بالاتر از بالاتر از بالا تو بودی
بالاتر از بالاتر از بالا علی بود
زیباتر از زیباتر از زیبا تو بودی
زیباتر از زیباتر از زیبا علی بود
ما از لب حق گوی تو این را شنیدیم
چرخیده حق دور علی، هر جا علی بود
این نور را بعد از تو حتی کور هم دید
حق با علی حق با علی حق با علی بود
وقت جدایی در شب معراج حتی
ذکر خدا هم با رسولش یا علی بود
در چین پیشانیت غم پیدا نمی شد
در لشکر تو یا محمد، تا علی بود
شکر خدا نام علی ذکر لب ماست
عشق علی و فاطمه نان شب ماست
عشق تو در جان علی، در جان زهراست
عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست
ای سر لولا بین لبخند تو مستور
مستور لبخند تو در رضوان زهراست
نور خدا جاریست در پیشانی تو
روی تو بدر کامل تابان زهراست
یک قطره از آب وضویت را گرفتیم
دیدیم آری، کوثر قرآن زهراست
خیلی گرفتارم ولی این بار را هم
آقا قبولم کن، بگو مهمان زهراست
وقتی شما مهمان زهرایید یعنی
امید عالم سفره احسان زهراست
قبر شهید بی پلاک خفته در رمل
پائین پای تربت پنهان زهراست
باید که بر بالای هر منبر بگوئیم
تو یادمان دادی به او مادر بگوئیم
وحید محمدی
@marsiyeeh
❤4
#پیامبر_اکرم
باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد
باید تو را والای بی همتا صدا کرد
ای رحمه للعالمین ما محمد
ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد
ثبت است بر طاق فلک نام بلندت
مثل خدا باید تو را یکتا صدا کرد
ما حلقه بر گوشیم پس یعنی همیشه
مولای من باید تو را مولا صدا کرد
نام تو نقش خاتم پیغمبران بود
باید تو را یس، تو را طه صدا کرد
از بین لب هایت هزاران ماه بارید
هر بار که زهرا تو را بابا صدا کرد
بر موج غم نوح نبی، موسی به دریا
نام تو را وقت عروج عیسی صدا کرد
نام تو حلال تمام مشکلات است
راه نجات مؤمنین و مؤمنات است
از جمله ی پیغمبران سر می شوی تو
یعنی که از خلقت فراتر می شوی تو
تو خاتم پیغمبرانی یا محمد
با حاصل آن ها برابر می شوی تو
وقتی خدا زهرا به تو بخشید یعنی
سر رشته ی آیات کوثر می شوی تو
«معراج تازه ابتدای راهتان است»
بین حرا وقتی پیمبر می شوی تو
در کوچه های قلب ما با خنده هایت
پرواز تا خورشید را پر می شوی تو
آقا هنوز عطرت میان شهر جاری است
با سیب زهرایی معطر می شوی تو
جان تو و جان علی نفسی است واحد
وقتی که با حیدر برادر می شوی تو
نام علی وقتی که از نامت جدا نیست
گاهی محمد را علی گفتن خطا نیست
همتایت ای والای بی همتا علی بود
مولای مولا تو، به ما مولا علی بود
بالاتر از بالاتر از بالا تو بودی
بالاتر از بالاتر از بالا علی بود
زیباتر از زیباتر از زیبا تو بودی
زیباتر از زیباتر از زیبا علی بود
ما از لب حق گوی تو این را شنیدیم
چرخیده حق دور علی، هر جا علی بود
این نور را بعد از تو حتی کور هم دید
حق با علی حق با علی حق با علی بود
وقت جدایی در شب معراج حتی
ذکر خدا هم با رسولش یا علی بود
در چین پیشانیت غم پیدا نمی شد
در لشکر تو یا محمد، تا علی بود
شکر خدا نام علی ذکر لب ماست
عشق علی و فاطمه نان شب ماست
عشق تو در جان علی، در جان زهراست
عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست
ای سر لولا بین لبخند تو مستور
مستور لبخند تو در رضوان زهراست
نور خدا جاریست در پیشانی تو
روی تو بدر کامل تابان زهراست
یک قطره از آب وضویت را گرفتیم
دیدیم آری، کوثر قرآن زهراست
خیلی گرفتارم ولی این بار را هم
آقا قبولم کن، بگو مهمان زهراست
وقتی شما مهمان زهرایید یعنی
امید عالم سفره احسان زهراست
قبر شهید بی پلاک خفته در رمل
پائین پای تربت پنهان زهراست
باید که بر بالای هر منبر بگوئیم
تو یادمان دادی به او مادر بگوئیم
وحید محمدی
@marsiyeeh
باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد
باید تو را والای بی همتا صدا کرد
ای رحمه للعالمین ما محمد
ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد
ثبت است بر طاق فلک نام بلندت
مثل خدا باید تو را یکتا صدا کرد
ما حلقه بر گوشیم پس یعنی همیشه
مولای من باید تو را مولا صدا کرد
نام تو نقش خاتم پیغمبران بود
باید تو را یس، تو را طه صدا کرد
از بین لب هایت هزاران ماه بارید
هر بار که زهرا تو را بابا صدا کرد
بر موج غم نوح نبی، موسی به دریا
نام تو را وقت عروج عیسی صدا کرد
نام تو حلال تمام مشکلات است
راه نجات مؤمنین و مؤمنات است
از جمله ی پیغمبران سر می شوی تو
یعنی که از خلقت فراتر می شوی تو
تو خاتم پیغمبرانی یا محمد
با حاصل آن ها برابر می شوی تو
وقتی خدا زهرا به تو بخشید یعنی
سر رشته ی آیات کوثر می شوی تو
«معراج تازه ابتدای راهتان است»
بین حرا وقتی پیمبر می شوی تو
در کوچه های قلب ما با خنده هایت
پرواز تا خورشید را پر می شوی تو
آقا هنوز عطرت میان شهر جاری است
با سیب زهرایی معطر می شوی تو
جان تو و جان علی نفسی است واحد
وقتی که با حیدر برادر می شوی تو
نام علی وقتی که از نامت جدا نیست
گاهی محمد را علی گفتن خطا نیست
همتایت ای والای بی همتا علی بود
مولای مولا تو، به ما مولا علی بود
بالاتر از بالاتر از بالا تو بودی
بالاتر از بالاتر از بالا علی بود
زیباتر از زیباتر از زیبا تو بودی
زیباتر از زیباتر از زیبا علی بود
ما از لب حق گوی تو این را شنیدیم
چرخیده حق دور علی، هر جا علی بود
این نور را بعد از تو حتی کور هم دید
حق با علی حق با علی حق با علی بود
وقت جدایی در شب معراج حتی
ذکر خدا هم با رسولش یا علی بود
در چین پیشانیت غم پیدا نمی شد
در لشکر تو یا محمد، تا علی بود
شکر خدا نام علی ذکر لب ماست
عشق علی و فاطمه نان شب ماست
عشق تو در جان علی، در جان زهراست
عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست
ای سر لولا بین لبخند تو مستور
مستور لبخند تو در رضوان زهراست
نور خدا جاریست در پیشانی تو
روی تو بدر کامل تابان زهراست
یک قطره از آب وضویت را گرفتیم
دیدیم آری، کوثر قرآن زهراست
خیلی گرفتارم ولی این بار را هم
آقا قبولم کن، بگو مهمان زهراست
وقتی شما مهمان زهرایید یعنی
امید عالم سفره احسان زهراست
قبر شهید بی پلاک خفته در رمل
پائین پای تربت پنهان زهراست
باید که بر بالای هر منبر بگوئیم
تو یادمان دادی به او مادر بگوئیم
وحید محمدی
@marsiyeeh
#پیامبر_اکرم
عاقبت زلف تو را باد بههم میریزد
دل از این لطف خداداد بههم میریزد
حرف شیرین شده، فرهاد بههم میریزد
اینکه میآیی و رخساره بر افروختهای
نکند باز دل غمزدهای سوختهای
گیس آشفته کن ای یار، نوازش با من
تو فقط قبلهی من باش، نیایش با من
رحمتالواسعهبودن ز تو، خواهش با من
من همان طفل یتیمم که تو بابای منی
ماهی کوچک تو هستم و دریای منی
خالق اینبار چهها ساخته با صورت تو
چاردهمرتبه دل باخته با صورت تو
پرده از خویش بر انداخته با صورت تو
آمده مست و غزلخوان و صراحی در دست
جلوهای کرد که از آن کمر کفر شکست
گفت ای بندهی من، مست نشو، مهر بورز
به خم میکده پابست نشو، مهر بورز
کمتر از ذرّه نهای، پست نشو، مهر بورز
"تا به خلوتگه خورشید" همین نزدیکی است
"اولین قبلهی توحید" همین نزدیکی است
چیست این، مستی بر آمده از تاک منست
نور من، طلعت تابندهی افلاک منست
بندهام، شاه همه، خواجهی لولاک منست
او همان است که من مست شدم از جامش
میشود احمد و محمود و محمد نامش
آنکه با آمدنش قامت شیطان تا شد
باز در کاخ ستم زلزلهای بر پا شد
زیر باران حجر، ابرهه ناپیدا شد
حضرت ختم رسل، احمدناالمختار است
رحمتُ الله و اشدّاءَ علی الکفّار است
او که بر دوش خودش مهر نبوت دارد
روی پیشانی خود نور رسالت دارد
روز محشر سند اذن شفاعت دارد
زَهَقَ الباطِل و جاءالحَق و توحید صفات
عالمآرا شده با صوم و صلات و صلوات
من کیام، تازهمسلمان لب این آقا
سائل دلشدهی روز و شب این آقا
بندهی خلق نکو و ادب این آقا
آنکه شاهان به کف پاش جبین میسایند
فقرا در نظرش محترم و آقایند
کاش میشد که به روی چمنش جان بدهیم
روی پاهای اویس قرنش جان بدهیم
یک شب از شوق حسین و حسنش جان بدهیم
آنکه شقّ القمرش سورهی قرآن منست
بارها گفته علی، ماه نجف، جان منست
او به دختر چقدر عزّ و شرف بخشیده
به زن و خلقتش انگار هدف بخشیده
به دل سوختهی شیعه شعف بخشیده
پیکر فاطمه را پای به سر میبوسید
دست زهرای خودش را چقدر میبوسید
گفت ای قوم، علی بعد پیمبر مولاست
حرمت عترت من، حرمت قرآن خداست
من رسولم، بخدا اجر رسالت زهراست
... وای وقتی که شود یاس پیمبر نیلی
کوچهای تنگ و دلی سنگ و صدای سیلی
امتت بعد تو آقا، به جگر آتش زد
دل زهرای شما را چقدر آتش زد
سرّ مستودع او را پس در آتش زد
یار و اغیار گواهند علی مظلوم است
در و دیوار گواهند علی مظلوم است
امیر عظیمی
@marsiyeeh
عاقبت زلف تو را باد بههم میریزد
دل از این لطف خداداد بههم میریزد
حرف شیرین شده، فرهاد بههم میریزد
اینکه میآیی و رخساره بر افروختهای
نکند باز دل غمزدهای سوختهای
گیس آشفته کن ای یار، نوازش با من
تو فقط قبلهی من باش، نیایش با من
رحمتالواسعهبودن ز تو، خواهش با من
من همان طفل یتیمم که تو بابای منی
ماهی کوچک تو هستم و دریای منی
خالق اینبار چهها ساخته با صورت تو
چاردهمرتبه دل باخته با صورت تو
پرده از خویش بر انداخته با صورت تو
آمده مست و غزلخوان و صراحی در دست
جلوهای کرد که از آن کمر کفر شکست
گفت ای بندهی من، مست نشو، مهر بورز
به خم میکده پابست نشو، مهر بورز
کمتر از ذرّه نهای، پست نشو، مهر بورز
"تا به خلوتگه خورشید" همین نزدیکی است
"اولین قبلهی توحید" همین نزدیکی است
چیست این، مستی بر آمده از تاک منست
نور من، طلعت تابندهی افلاک منست
بندهام، شاه همه، خواجهی لولاک منست
او همان است که من مست شدم از جامش
میشود احمد و محمود و محمد نامش
آنکه با آمدنش قامت شیطان تا شد
باز در کاخ ستم زلزلهای بر پا شد
زیر باران حجر، ابرهه ناپیدا شد
حضرت ختم رسل، احمدناالمختار است
رحمتُ الله و اشدّاءَ علی الکفّار است
او که بر دوش خودش مهر نبوت دارد
روی پیشانی خود نور رسالت دارد
روز محشر سند اذن شفاعت دارد
زَهَقَ الباطِل و جاءالحَق و توحید صفات
عالمآرا شده با صوم و صلات و صلوات
من کیام، تازهمسلمان لب این آقا
سائل دلشدهی روز و شب این آقا
بندهی خلق نکو و ادب این آقا
آنکه شاهان به کف پاش جبین میسایند
فقرا در نظرش محترم و آقایند
کاش میشد که به روی چمنش جان بدهیم
روی پاهای اویس قرنش جان بدهیم
یک شب از شوق حسین و حسنش جان بدهیم
آنکه شقّ القمرش سورهی قرآن منست
بارها گفته علی، ماه نجف، جان منست
او به دختر چقدر عزّ و شرف بخشیده
به زن و خلقتش انگار هدف بخشیده
به دل سوختهی شیعه شعف بخشیده
پیکر فاطمه را پای به سر میبوسید
دست زهرای خودش را چقدر میبوسید
گفت ای قوم، علی بعد پیمبر مولاست
حرمت عترت من، حرمت قرآن خداست
من رسولم، بخدا اجر رسالت زهراست
... وای وقتی که شود یاس پیمبر نیلی
کوچهای تنگ و دلی سنگ و صدای سیلی
امتت بعد تو آقا، به جگر آتش زد
دل زهرای شما را چقدر آتش زد
سرّ مستودع او را پس در آتش زد
یار و اغیار گواهند علی مظلوم است
در و دیوار گواهند علی مظلوم است
امیر عظیمی
@marsiyeeh
#پیامبر_اکرم
وحی آمده اثبات کند سروریات را
هر آیه ببوسد لبِ پیغمبریات را
هرکس که تو را دید به لبخند تو دل داد
اعجاز لقب داده خدا دلبریات را
محتاج توأم، سائل درماندهی راهم
بر من بگشا دستِ گداپروریات را
ای خاتمِ بیخاتمهی راه نبوت
ای کاش ببخشی به من انگشتریات را
خورشید تویی، پس همه دور تو بگردند
با دست تهی رد نکنی مشتریات را
هستیِ تو پاک است، هر اندازه بگردیم
نسلِ پدری و نسبِ مادریات را
مجتبی حاذق
@marsiyeeh
وحی آمده اثبات کند سروریات را
هر آیه ببوسد لبِ پیغمبریات را
هرکس که تو را دید به لبخند تو دل داد
اعجاز لقب داده خدا دلبریات را
محتاج توأم، سائل درماندهی راهم
بر من بگشا دستِ گداپروریات را
ای خاتمِ بیخاتمهی راه نبوت
ای کاش ببخشی به من انگشتریات را
خورشید تویی، پس همه دور تو بگردند
با دست تهی رد نکنی مشتریات را
هستیِ تو پاک است، هر اندازه بگردیم
نسلِ پدری و نسبِ مادریات را
مجتبی حاذق
@marsiyeeh
❤1
#امام_صادق
من همان باده نوش جام توام
بلبل مست روی بام توام
بی نگاهت غزل نمی خوانم
شاعر فیض مستدام توام
ششمین آینه سلام آقا
آرزومند یک سلام توام
به پر زخمی ام نگاه کنید
آه؛ محتاج التیام توام
باز همسفره باش با سائل
دوستدار همین مرام توام
مست قال الامام صادق من
من مسلمان شده به نام توام
روی قبرم سپرده ام آقا
بنویسند من غلام توام
من غلام محبت یارم
به خم گیسویت گرفتارم
می نویسم فقط حقایق را
ماجرای عروج عاشق را
با تو فهمیده ام مفهوم و
معنی آیه های ناطق را
می شود دید در نگاه شما
عکس زیبای وجه خالق را
معنی یا بصیر در بَصَرت
با بصیرت کنی هر عاشق را
با بیانات روشن و نابت
تو شکستی صف منافق را
ما به عالم نمی دهیم هرگز
تار موی امام صادق را
السلام ای رئیس مذهب ما
ای دمادم ترانه ی لب ما
دلمان را تو حیدری کردی
مست انوار کوثری کردی
در لباس امامت ای آقا
به خدا که پیمبری کردی
با احادیث و گفته های خودت
تو عجب فتح خیبری کردی
زنده کردی تو علم را تا حشر
بسکه شاگرد پروری کردی
ما کجا؟! مهر مادرت زهرا
دل ما را تو مادری کردی
مهرتان را به سینه دارم من
آرزوی مدینه دارم من
کاش ما را دعا کنی آقا
خرج این روضه ها کنی آقا
چشم های مرا به پای حسین
نذر خیرالنّسا کنی آقا
بانی روضه های عاشورا
کاش روضه به پا کنی آقا
کاش ما را شبی به خرج خودت
راهیِ کربلا کنی آقا
یاد جدّ غریب خویش کنی
یاد آن سرجدا کنی آقا
روضه ی زینبیه می خواهیم
روزیِ فاطمیه می خواهیم
محمدجواد پرچمی
@marsiyeeh
من همان باده نوش جام توام
بلبل مست روی بام توام
بی نگاهت غزل نمی خوانم
شاعر فیض مستدام توام
ششمین آینه سلام آقا
آرزومند یک سلام توام
به پر زخمی ام نگاه کنید
آه؛ محتاج التیام توام
باز همسفره باش با سائل
دوستدار همین مرام توام
مست قال الامام صادق من
من مسلمان شده به نام توام
روی قبرم سپرده ام آقا
بنویسند من غلام توام
من غلام محبت یارم
به خم گیسویت گرفتارم
می نویسم فقط حقایق را
ماجرای عروج عاشق را
با تو فهمیده ام مفهوم و
معنی آیه های ناطق را
می شود دید در نگاه شما
عکس زیبای وجه خالق را
معنی یا بصیر در بَصَرت
با بصیرت کنی هر عاشق را
با بیانات روشن و نابت
تو شکستی صف منافق را
ما به عالم نمی دهیم هرگز
تار موی امام صادق را
السلام ای رئیس مذهب ما
ای دمادم ترانه ی لب ما
دلمان را تو حیدری کردی
مست انوار کوثری کردی
در لباس امامت ای آقا
به خدا که پیمبری کردی
با احادیث و گفته های خودت
تو عجب فتح خیبری کردی
زنده کردی تو علم را تا حشر
بسکه شاگرد پروری کردی
ما کجا؟! مهر مادرت زهرا
دل ما را تو مادری کردی
مهرتان را به سینه دارم من
آرزوی مدینه دارم من
کاش ما را دعا کنی آقا
خرج این روضه ها کنی آقا
چشم های مرا به پای حسین
نذر خیرالنّسا کنی آقا
بانی روضه های عاشورا
کاش روضه به پا کنی آقا
کاش ما را شبی به خرج خودت
راهیِ کربلا کنی آقا
یاد جدّ غریب خویش کنی
یاد آن سرجدا کنی آقا
روضه ی زینبیه می خواهیم
روزیِ فاطمیه می خواهیم
محمدجواد پرچمی
@marsiyeeh
❤2
#امام_صادق
پیربزرگ طایفه بود و کریم بود
در اعتلای نهضت جدش سهیم بود
مسندنشین کرسی تدریس علم ها
شایسته صفات حکیم و علیم بود
نوح و خلیل جمله مریدان مکتبش
استاد درس حکمت و پند کلیم بود
برمردمان تب زده ی شهرشرجی اش
عطر مبارک نفسش چون نسیم بود
زحمت کشید وباغ تشیع شکوفه داد
مسئول باغبانی باغی عظیم بود
قلبش شبیه شیشه ی تنگ بلور بود
عمری به فکر نان شب هر یتیم بود
از ابتدای کودکی اش تا دم وفات
نزدیکی محله ی زهرا مقیم بود
منت نهاد و آمد و ما پیروش شدیم
امروز اگر نبود شرایط وخیم بود!!!
تازه سروده ام غزل مدحتش ولی
یادش میان قافیه ها از قدیم بود
وحید قاسمی
@marsiyeeh
پیربزرگ طایفه بود و کریم بود
در اعتلای نهضت جدش سهیم بود
مسندنشین کرسی تدریس علم ها
شایسته صفات حکیم و علیم بود
نوح و خلیل جمله مریدان مکتبش
استاد درس حکمت و پند کلیم بود
برمردمان تب زده ی شهرشرجی اش
عطر مبارک نفسش چون نسیم بود
زحمت کشید وباغ تشیع شکوفه داد
مسئول باغبانی باغی عظیم بود
قلبش شبیه شیشه ی تنگ بلور بود
عمری به فکر نان شب هر یتیم بود
از ابتدای کودکی اش تا دم وفات
نزدیکی محله ی زهرا مقیم بود
منت نهاد و آمد و ما پیروش شدیم
امروز اگر نبود شرایط وخیم بود!!!
تازه سروده ام غزل مدحتش ولی
یادش میان قافیه ها از قدیم بود
وحید قاسمی
@marsiyeeh
#پیامبر_اکرم
همه جا ظلمت و تاریکی بود دل انسان سیه و تیره و دود هیچکس یاد خداوند نبود همه در بندگی بت به سجود
اهل مکه همه سرگرم به دنیا بودند
بی خبر زعالم بالا بودند
سر به تعظیم هُبل بندهء عُزّی بودند
همه در قید تن و دور ز فردا بودند
کعبه گردیده بُد از قالب الله به دور
همه دنیا طلب و در کف دنیا به سرور
بردگان نوکر ارباب به شلّاق و به زور
رسم این بود که دختر بشود زنده به گور
چیره بر سینه سیاهی و همه تشنهء نور
ناگهان در شبی از خاطره ها نور رسید
میِ پاک ازلی بر دل غمدیده چکید
شد جهان غرق امید
روح بر سینه دمید
تیرگی تا که صدای قدم نور شنید
از سر صحنه پرید لب عالم خندید
پشت هر ظلم خمید اشک شوق از وسط مردم دیده غلطید
نور بر خلق جهان داد نوید
گشته آغاز دگر صبح سپید
چه ظهوری چه حضوری چه طلوعی که رهِ چاره به هر ظلمت بست
رشته های غم و اندوه گسست در جهان معجزه هایی پیوست
پادشاهان جهان لال در آنروز چه پست
آب دریاچه ء ساوه به دل خاک نشست
سرد و خاموش شد آتشکدهء فارس خدا شاهد هست
طاق کسری و همه کنگره هایش بشکست
چه قیامی چه پیامی چه کلامی وعده ء حق شد و وقت زهق الباطل شد
آرزوهای همه حاصل شد
کشتی گمشدگان وارد در ساحل شد
حلقه ء بزم اوالعزم دگر کامل شد
هاتفی گفت که ای عالمیان
پیرو جوان خُرد و کلان
دیده بگشود به عالم دُرِ سرمد آمد
مهر امجد آمد فیض ممتد آمد
ماه مفرد آمد عشق بی حد آمد
دم به دم بر دل و جان عشق مشدّد آمد
روح مجرّد آمد
آنکه از جانب حق گشت مؤيد آمد
احمد و حامد و محمود
محمّد آمد
آمد آن شاه که آخر نبیّ ممتحن است
ماه هر انجمن است
خصم هر اهرمن است
دل هر دلشده را راهزن است
گل نه خلّآق هزاران گل و باغ و چمن است
وسط باغ جنان قبله ء هر نسترن است
روح تازه به تن است
شه شیرین سخن است
جاری از کنج لبش آب بقا از دهن است
پدر فاطمه و جدّ حسین و حسن است
او که فخر همهء عالم و هر مرد و زن است
فخرش این است که یارش یل طوفان فکن است
دوش او جای قدوم علیّ بت شکن است
بخدا احمد مختار ندارد به جهان یار پس از خالق دادار
بجز حیدر کرار
همان سیّد ابرار همان سرور و سردار
همان ساقی و سالار
همان واقف اسرار
همان دلبر و دلدار
همانکس که زحق صاحب دریای فضائل شده بسیار
همانکس که بهشت است ولایش
و بغضش سند نار
همان مرکز انوار
بُود آئینه ء روی خداوند به رخسار
به حق حجت حق است و زهر چیز خبردار
به تیغ دو سرش در همه جا قاتل کفّار
سخنش درّ گهر بار
نگهش خالق گلزار
همان رهگذر کوچه و بازار
که یوسف ز فراقش شده بیمار
همانکس که خدا داده به او ماه شب تار
پناه دل هر زار
امید هر گرفتار کلید قفل هر کار
ابالفضل علمدار
به ابالفضل به آن کعبه نشین عرفات
به حسین تشنه لب آب فرات
عشق پیغمبر و کشتی نجات
به حسن آن علوی زادهء نیکو حسنات
مظهر صلح و ثبات
به رخ فاطمه آن روح حیات
بحر خیر و برکات
به علی مظهر پاکی دل و صوم و صلواة
ماه تابان به سر شیعه به هنگام ممات
و به پیغمبر اکرم
شه الله سکنات
مه زیبا وجنات
ز دل و جان و وجود همه عالم
صلوات
مجتبی صمدی شهاب
@marsiyeeh
همه جا ظلمت و تاریکی بود دل انسان سیه و تیره و دود هیچکس یاد خداوند نبود همه در بندگی بت به سجود
اهل مکه همه سرگرم به دنیا بودند
بی خبر زعالم بالا بودند
سر به تعظیم هُبل بندهء عُزّی بودند
همه در قید تن و دور ز فردا بودند
کعبه گردیده بُد از قالب الله به دور
همه دنیا طلب و در کف دنیا به سرور
بردگان نوکر ارباب به شلّاق و به زور
رسم این بود که دختر بشود زنده به گور
چیره بر سینه سیاهی و همه تشنهء نور
ناگهان در شبی از خاطره ها نور رسید
میِ پاک ازلی بر دل غمدیده چکید
شد جهان غرق امید
روح بر سینه دمید
تیرگی تا که صدای قدم نور شنید
از سر صحنه پرید لب عالم خندید
پشت هر ظلم خمید اشک شوق از وسط مردم دیده غلطید
نور بر خلق جهان داد نوید
گشته آغاز دگر صبح سپید
چه ظهوری چه حضوری چه طلوعی که رهِ چاره به هر ظلمت بست
رشته های غم و اندوه گسست در جهان معجزه هایی پیوست
پادشاهان جهان لال در آنروز چه پست
آب دریاچه ء ساوه به دل خاک نشست
سرد و خاموش شد آتشکدهء فارس خدا شاهد هست
طاق کسری و همه کنگره هایش بشکست
چه قیامی چه پیامی چه کلامی وعده ء حق شد و وقت زهق الباطل شد
آرزوهای همه حاصل شد
کشتی گمشدگان وارد در ساحل شد
حلقه ء بزم اوالعزم دگر کامل شد
هاتفی گفت که ای عالمیان
پیرو جوان خُرد و کلان
دیده بگشود به عالم دُرِ سرمد آمد
مهر امجد آمد فیض ممتد آمد
ماه مفرد آمد عشق بی حد آمد
دم به دم بر دل و جان عشق مشدّد آمد
روح مجرّد آمد
آنکه از جانب حق گشت مؤيد آمد
احمد و حامد و محمود
محمّد آمد
آمد آن شاه که آخر نبیّ ممتحن است
ماه هر انجمن است
خصم هر اهرمن است
دل هر دلشده را راهزن است
گل نه خلّآق هزاران گل و باغ و چمن است
وسط باغ جنان قبله ء هر نسترن است
روح تازه به تن است
شه شیرین سخن است
جاری از کنج لبش آب بقا از دهن است
پدر فاطمه و جدّ حسین و حسن است
او که فخر همهء عالم و هر مرد و زن است
فخرش این است که یارش یل طوفان فکن است
دوش او جای قدوم علیّ بت شکن است
بخدا احمد مختار ندارد به جهان یار پس از خالق دادار
بجز حیدر کرار
همان سیّد ابرار همان سرور و سردار
همان ساقی و سالار
همان واقف اسرار
همان دلبر و دلدار
همانکس که زحق صاحب دریای فضائل شده بسیار
همانکس که بهشت است ولایش
و بغضش سند نار
همان مرکز انوار
بُود آئینه ء روی خداوند به رخسار
به حق حجت حق است و زهر چیز خبردار
به تیغ دو سرش در همه جا قاتل کفّار
سخنش درّ گهر بار
نگهش خالق گلزار
همان رهگذر کوچه و بازار
که یوسف ز فراقش شده بیمار
همانکس که خدا داده به او ماه شب تار
پناه دل هر زار
امید هر گرفتار کلید قفل هر کار
ابالفضل علمدار
به ابالفضل به آن کعبه نشین عرفات
به حسین تشنه لب آب فرات
عشق پیغمبر و کشتی نجات
به حسن آن علوی زادهء نیکو حسنات
مظهر صلح و ثبات
به رخ فاطمه آن روح حیات
بحر خیر و برکات
به علی مظهر پاکی دل و صوم و صلواة
ماه تابان به سر شیعه به هنگام ممات
و به پیغمبر اکرم
شه الله سکنات
مه زیبا وجنات
ز دل و جان و وجود همه عالم
صلوات
مجتبی صمدی شهاب
@marsiyeeh
#امام_صادق
ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه
ای علوم همه با کوه کمالت پر کاه
دو جهان زنده ی چشم تو به یک نیم نگاه
تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه
شهریاران سر کوی تو گدای سر راه
شیخ والای ائمّه ولی امر الّه
صدق تابنده چراغی بود از مکتب تو
علم تا علم شود بوسه زند بر لب تو
عرشیان دسته ای از خاک نشینان تواند
فرشیان از همه سو دست به دامان تواند
علم ها گوهری از لعل دُر افشان تواند
حلم ها ذکر خوشی بر لب خندان تواند
بحرها تشنه ی یک قطره ی باران تواند
سرو قدّان جهان سر به گریبان تواند
علم از روز ازل سائل دیرینه ی تو است
آنچه در سینه خلق است در آیینه ی تو است
لاله ای نیست که از دامن بستان تو نیست
طایری نیست که در باغ ثنا خوان تو نیست
آیه ای نیست که محتاج به برهان تو نیست
گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست
ذرّه ای نیست که از مهر درخشان تو نیست
پدر شیمی جز جابر حیّان تو نیست
علم تو مشعل و خلق و دو جهان انجمنی
آیة الکرسی از کرسی درست سخنی
سرّ سروّ علن از تو است امام صادق
فیض هر انجمنی از تو است امام صادق
حسن خلق حسن از تو است امام صادق
سبزی این چمن از تو است امام صادق
سیر چرخ کهن از تو است امام صادق
همگان را سخن از تو است امام صادق
تا که این چار ام و هفت اب و نه طاق است
مؤمن طاق تو در عالم هستی طاق است
دهر دانشگه و استاد سخن دانش تو
کلّ قرآن سخن داور و برهانش تو
حق به دور تو کند گردش و میزانش تو
مؤمن پاک بود پایه ی ایمانش تو
درد جان نیز طبیبش تو درمانش تو
علم نور است ولی مشعل تابانش تو
تا زمان است و به هر مرحله می تازد علم
از تو می گوید و دائم بتو می نازد علم
پشرو تر بسی از دور زمان مکتب تو است
ثمر خون حسین ابن علی بر لب تو است
راه حق مذهب تو مذهب تو مذهب تو است
آسمان شیفته ی زمزمه های شب تو است
نفس سوختگان شعله ی تاب و تب تو است
نور قرآن ز درخشنده گی کوکب تو است
اهل توحید که این قدر مجلّل دارند
هر چه دارند ز توحید مفضّل دارند
باغبانی و بود ملک جهان گلزارت
گرم تا دامنه ی حشر بود بازارت
گوهر وحی فرو ریخته از گفتارت
بوسه ی علم بود بر لب گوهر بارت
دیدن روی خداوند بود دیدارت
ای طبیبانِ همه خلقِ جهان بیمارت
ای خوش آن یار که تو یار و طبیبش باشی
خوشتر آن درد که تنها تو طبیبش باشی
ای که خوانده است خداوند به قرآن نورت
نوری و سینه خوبان دو عالم طورت
ملک جان خانه ی دلها همگان معمورت
انس و جنّ و ملک و حور و پری مأمورت
چه جفاها که رسید از ستم منصورت
کرد از خانه و از شهر پیمبر دورت
بود آگاه عدو از محن جانکاهت
برد با فرق برهنه سوی قربانگاهت
کثرت سنّ تو و این همه آزار ای وای
آفتاب حق و بیداد شب تار ای وای
برق شمشیر و رخ حجّت دادار ای وای
دوست در سلسه ی دشمن غدّار ای وای
خانه ی حجّت حقّ و شرر نار ای وای
صدمۀ خار ستم بر گل بی خار ای وای
پاسخ آنهمه خوبی شرر آذر بود
بیت آتش زده ارثیّه ای از مادر بود
آخر از زهر جفا رفت وجودت در تاب
جگر خونجگر پاره ی زهرا شد آب
ریخت از دیده ی یاران به عزای تو گلاب
جگر موسی جعفر شد از این داغ کباب
بعد از آن غریب و مظلومیت و رنج و عذاب
بوتراب دگری باز نهان شد به تراب
در عزای تو جهان صحنه ی محشر گردید
تازه در ماتم تو داغ پیمبر گردید
ای سلام همه بر تربت بی زوّارت
غم بسیار محبّان ز غم بسیارت
به چه تقصیر عدو این همه داد آزارت
وامصیبت که چه کردند به قلب زارت
برد سر بر فلک از خانه شرار نارت
ریخت اعجاز خلیل از لب گوهر بارت
شد خموش آتش و بهر تو دل عالم سوخت
بیشتر از همه زین غم جگر «میثم» سوخت
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه
ای علوم همه با کوه کمالت پر کاه
دو جهان زنده ی چشم تو به یک نیم نگاه
تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه
شهریاران سر کوی تو گدای سر راه
شیخ والای ائمّه ولی امر الّه
صدق تابنده چراغی بود از مکتب تو
علم تا علم شود بوسه زند بر لب تو
عرشیان دسته ای از خاک نشینان تواند
فرشیان از همه سو دست به دامان تواند
علم ها گوهری از لعل دُر افشان تواند
حلم ها ذکر خوشی بر لب خندان تواند
بحرها تشنه ی یک قطره ی باران تواند
سرو قدّان جهان سر به گریبان تواند
علم از روز ازل سائل دیرینه ی تو است
آنچه در سینه خلق است در آیینه ی تو است
لاله ای نیست که از دامن بستان تو نیست
طایری نیست که در باغ ثنا خوان تو نیست
آیه ای نیست که محتاج به برهان تو نیست
گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست
ذرّه ای نیست که از مهر درخشان تو نیست
پدر شیمی جز جابر حیّان تو نیست
علم تو مشعل و خلق و دو جهان انجمنی
آیة الکرسی از کرسی درست سخنی
سرّ سروّ علن از تو است امام صادق
فیض هر انجمنی از تو است امام صادق
حسن خلق حسن از تو است امام صادق
سبزی این چمن از تو است امام صادق
سیر چرخ کهن از تو است امام صادق
همگان را سخن از تو است امام صادق
تا که این چار ام و هفت اب و نه طاق است
مؤمن طاق تو در عالم هستی طاق است
دهر دانشگه و استاد سخن دانش تو
کلّ قرآن سخن داور و برهانش تو
حق به دور تو کند گردش و میزانش تو
مؤمن پاک بود پایه ی ایمانش تو
درد جان نیز طبیبش تو درمانش تو
علم نور است ولی مشعل تابانش تو
تا زمان است و به هر مرحله می تازد علم
از تو می گوید و دائم بتو می نازد علم
پشرو تر بسی از دور زمان مکتب تو است
ثمر خون حسین ابن علی بر لب تو است
راه حق مذهب تو مذهب تو مذهب تو است
آسمان شیفته ی زمزمه های شب تو است
نفس سوختگان شعله ی تاب و تب تو است
نور قرآن ز درخشنده گی کوکب تو است
اهل توحید که این قدر مجلّل دارند
هر چه دارند ز توحید مفضّل دارند
باغبانی و بود ملک جهان گلزارت
گرم تا دامنه ی حشر بود بازارت
گوهر وحی فرو ریخته از گفتارت
بوسه ی علم بود بر لب گوهر بارت
دیدن روی خداوند بود دیدارت
ای طبیبانِ همه خلقِ جهان بیمارت
ای خوش آن یار که تو یار و طبیبش باشی
خوشتر آن درد که تنها تو طبیبش باشی
ای که خوانده است خداوند به قرآن نورت
نوری و سینه خوبان دو عالم طورت
ملک جان خانه ی دلها همگان معمورت
انس و جنّ و ملک و حور و پری مأمورت
چه جفاها که رسید از ستم منصورت
کرد از خانه و از شهر پیمبر دورت
بود آگاه عدو از محن جانکاهت
برد با فرق برهنه سوی قربانگاهت
کثرت سنّ تو و این همه آزار ای وای
آفتاب حق و بیداد شب تار ای وای
برق شمشیر و رخ حجّت دادار ای وای
دوست در سلسه ی دشمن غدّار ای وای
خانه ی حجّت حقّ و شرر نار ای وای
صدمۀ خار ستم بر گل بی خار ای وای
پاسخ آنهمه خوبی شرر آذر بود
بیت آتش زده ارثیّه ای از مادر بود
آخر از زهر جفا رفت وجودت در تاب
جگر خونجگر پاره ی زهرا شد آب
ریخت از دیده ی یاران به عزای تو گلاب
جگر موسی جعفر شد از این داغ کباب
بعد از آن غریب و مظلومیت و رنج و عذاب
بوتراب دگری باز نهان شد به تراب
در عزای تو جهان صحنه ی محشر گردید
تازه در ماتم تو داغ پیمبر گردید
ای سلام همه بر تربت بی زوّارت
غم بسیار محبّان ز غم بسیارت
به چه تقصیر عدو این همه داد آزارت
وامصیبت که چه کردند به قلب زارت
برد سر بر فلک از خانه شرار نارت
ریخت اعجاز خلیل از لب گوهر بارت
شد خموش آتش و بهر تو دل عالم سوخت
بیشتر از همه زین غم جگر «میثم» سوخت
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
👍1
#امام_صادق
واژه واژه به وجد آمده ام
باز هم شورشیست در دل من
در زمین راه بسته بود اما
تا مدینه گرفت پر, دل من
خانه بر دوشی و پریشانی
طالع آسمان عشاق است
دل به دریای عاشقی زده ایم
ساحل تو امان عشاق است
در جهانی که جنس دل سنگ است
قلب عاشق نبود می مردیم
به سحرگاه عارف تو قسم
قال صادق نبود میمردیم
هرچه داریم از کرامت توست
همه از لطف بی نهایت توست
حوزه ی علمیه عنایت توست
قلب شیعه پر از روایت توست
محو در ذات کبریایی تو
جابر آمد شود فدایی تو
سلمی و کمیت و ابن عفان
همه گرم غزل سرایی تو
جان قران تویی و با تو نماز
آیه آیه به رقص می آمد
مکث میکردی و زمین و زمان
با نگاهت به مکث می آمد
روز میلادت آمده اما
اشک در چشم آسمان جاریست
کاش میمردم و نمیدیدم
زایری در کنار قبرت نیست
غربتت مثل مادرت زهراست
چیزی از عشق کم نداری تو
باورم نیست در جوار نبی...
هستی اما حرم نداری تو
من ضریح بقیع را هر شب
غرق گریه بخواب میبینم
حرم تو چقدر زیبا بود
آه. هر شب سراب میبینم...
حسین محسنات
@marsiyeeh
واژه واژه به وجد آمده ام
باز هم شورشیست در دل من
در زمین راه بسته بود اما
تا مدینه گرفت پر, دل من
خانه بر دوشی و پریشانی
طالع آسمان عشاق است
دل به دریای عاشقی زده ایم
ساحل تو امان عشاق است
در جهانی که جنس دل سنگ است
قلب عاشق نبود می مردیم
به سحرگاه عارف تو قسم
قال صادق نبود میمردیم
هرچه داریم از کرامت توست
همه از لطف بی نهایت توست
حوزه ی علمیه عنایت توست
قلب شیعه پر از روایت توست
محو در ذات کبریایی تو
جابر آمد شود فدایی تو
سلمی و کمیت و ابن عفان
همه گرم غزل سرایی تو
جان قران تویی و با تو نماز
آیه آیه به رقص می آمد
مکث میکردی و زمین و زمان
با نگاهت به مکث می آمد
روز میلادت آمده اما
اشک در چشم آسمان جاریست
کاش میمردم و نمیدیدم
زایری در کنار قبرت نیست
غربتت مثل مادرت زهراست
چیزی از عشق کم نداری تو
باورم نیست در جوار نبی...
هستی اما حرم نداری تو
من ضریح بقیع را هر شب
غرق گریه بخواب میبینم
حرم تو چقدر زیبا بود
آه. هر شب سراب میبینم...
حسین محسنات
@marsiyeeh
#امام_صادق
نگاه کن جَلواتِ کتاب ناطق را
به کوه طور ببین سجده ی شقایق را
امام پنجم شیعه پدر شد و حالا
گرفته در بغل خویش امام صادق را
ز گوشه ی لبش، از خنده اش عسل ریزد
به جای نقل، خدا بر سرش زُهَل ریزد
مدینه بود و شبی مثل ماه، نورانی
شبی که گشت زمان غرقِ نور افشانی
شبی که حضرت باقر لبش شکوفا شد
نداشت مثل همان شب مدینه دورانی
خبر رسید ملایک به شور آمده اند
ز عرش روی زمین سمت نور آمده اند
مدینه شاهد مولود بی نظیر شده
عروس حضرت زهرا به او اسیر شده
به کف گرفته علوم تمام عالم را
مرید جاذبه هایش ابابصیر شده
کرامت و حسناتش شبیه حیدر شد
بلاغتِ نفسش هم، زُراره پرور شد
تولدش خبر از نورگستری دارد
شرافت قدمش ذره پروری دارد
ملائکه همه در عرش یک صدا گفتند
عروس حضرت زهرا چه گوهری دارد
چه گوهری، که ربوده است قلب عاشق را
به صولتش زده حق مُهر و مومِ حاذق را
کرشمه های نگاهش بهشت می سازد
برای دلشده ها، سرنوشت می سازد
خودش حرم که ندارد، ولی دل ما را
شبیه صحن و سرا خشت خشت می سازد
شمیم عطر تنش بوی یاس را دارد
تمام زندگیش بوی ربنا دارد
به یمن مقدم صادق، خزان تمام شد و
رسیده موسم شادی و، غم حرام شد و
رسیده اند همه بهر تهنیت از عرش
مسیر خانه اش امروز ازدحام شد و
همینکه بوسه ز پایش فرشته می چیند
ترانه روی لب جبرئیل می شیند
رسید و جامعه را شیعه کرد و انسان کرد
مطیعِ امر خدا را شبیه ِ سلمان کرد
لطافت از نفحاتش چکید و، عالم را
به خلصت نبوی یک شبِ مسلمان کرد
رسید و داد خدا دست او شفاعت را
نوشته اند به خاک رهش هدایت را
نوشته اند به وصفش شفاعتش حتمی است
گدا که داشته باشد کرامتش حتمی است
به ما که شیعه ی اثنی عشر شدیم، حتماً
به حشر و محشر کبری عنایتش حتمی است
مسیر خانه اش از آسمان گذر دارد
بدیهی است که از عرش هم خبر دارد
رضا باقریان
@marsiyeeh
نگاه کن جَلواتِ کتاب ناطق را
به کوه طور ببین سجده ی شقایق را
امام پنجم شیعه پدر شد و حالا
گرفته در بغل خویش امام صادق را
ز گوشه ی لبش، از خنده اش عسل ریزد
به جای نقل، خدا بر سرش زُهَل ریزد
مدینه بود و شبی مثل ماه، نورانی
شبی که گشت زمان غرقِ نور افشانی
شبی که حضرت باقر لبش شکوفا شد
نداشت مثل همان شب مدینه دورانی
خبر رسید ملایک به شور آمده اند
ز عرش روی زمین سمت نور آمده اند
مدینه شاهد مولود بی نظیر شده
عروس حضرت زهرا به او اسیر شده
به کف گرفته علوم تمام عالم را
مرید جاذبه هایش ابابصیر شده
کرامت و حسناتش شبیه حیدر شد
بلاغتِ نفسش هم، زُراره پرور شد
تولدش خبر از نورگستری دارد
شرافت قدمش ذره پروری دارد
ملائکه همه در عرش یک صدا گفتند
عروس حضرت زهرا چه گوهری دارد
چه گوهری، که ربوده است قلب عاشق را
به صولتش زده حق مُهر و مومِ حاذق را
کرشمه های نگاهش بهشت می سازد
برای دلشده ها، سرنوشت می سازد
خودش حرم که ندارد، ولی دل ما را
شبیه صحن و سرا خشت خشت می سازد
شمیم عطر تنش بوی یاس را دارد
تمام زندگیش بوی ربنا دارد
به یمن مقدم صادق، خزان تمام شد و
رسیده موسم شادی و، غم حرام شد و
رسیده اند همه بهر تهنیت از عرش
مسیر خانه اش امروز ازدحام شد و
همینکه بوسه ز پایش فرشته می چیند
ترانه روی لب جبرئیل می شیند
رسید و جامعه را شیعه کرد و انسان کرد
مطیعِ امر خدا را شبیه ِ سلمان کرد
لطافت از نفحاتش چکید و، عالم را
به خلصت نبوی یک شبِ مسلمان کرد
رسید و داد خدا دست او شفاعت را
نوشته اند به خاک رهش هدایت را
نوشته اند به وصفش شفاعتش حتمی است
گدا که داشته باشد کرامتش حتمی است
به ما که شیعه ی اثنی عشر شدیم، حتماً
به حشر و محشر کبری عنایتش حتمی است
مسیر خانه اش از آسمان گذر دارد
بدیهی است که از عرش هم خبر دارد
رضا باقریان
@marsiyeeh
❤1
#امام_صادق
ای روح صداقت از دم تو
ای گوهر علم از یم تو
زیبنده ی تو است نام صادق
الحق که تویی امام صادق
بر هر سخنت ارادت علم
در هر نفست ولادت علم
میلاد تو ای ولی سرمد
شد روز ولادت محمد
در هفدهم ربیع الاول
شد نور تو بر زمین محول
از صبح ازل امام علمی
تا شام ابد تمام علمی
دانش زدم تو راست قامت
استاد علوم تا قیامت
قرآن به دم تو خو گرفته
ایمان ز تو آبرو گرفته
با نطق تو زنده تا قیامت
توحید و نبوت و امامت
ای در دهنت زبان قرآن
قرآن همه جان تو جان قرآن
روید چو به بوستان شقایق
از لعل لبت در حقایق
وصف تو هماره بر لب ماست
راه و روش تو مکتب ماست
با تو همه جا مدینه ی ماست
این گفت تو نقش سینه ی ماست
هرکه شمرد سبک صلاتش
فردا نبود ره نجاتش
دور است ز خط طاعت ما
بر او نرسد شفاعت ما
تو مخزن علم کبریایی
تو وارث ختم الا نبیایی
حق را نفس تو نوشخند است
قرآن به دمت نیازمند است
قرآن که در کلام سفته
با نطق تو حرف خویش گفته
هر آیه که جبرئیل آرد
بی نطق شما زبان ندارد
او راه و شما چراغ راهید
ناگفته و گفته را گواهید
تو بر تن پاک علم جانی
استاد مفضل و ابانی
دانشگه نور حق پیامت
صدها چو زراره و هشامت
دارند جهانیان بصیرت
از مؤمن طاق و بو بصیرت
ای زندگیم هدایت تو
دین و دل من ولایت تو
مهر تو همه عقیده ی من
مشی تو مرام و ایده ی من
روزی که گل مرا سرشتند
بر لوح دلم خطی نوشتند
این خط نوشته را بخوانید
من جعفریم همه بدانید
دلباخته ای ز اهل بیتم
خاک ره عبدی و کمیتم
فریاد دوازده امامم
نور است به هر دلی کلامم
باشد که به خاک پای میثم
میثم بشود فدای میثم
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
ای روح صداقت از دم تو
ای گوهر علم از یم تو
زیبنده ی تو است نام صادق
الحق که تویی امام صادق
بر هر سخنت ارادت علم
در هر نفست ولادت علم
میلاد تو ای ولی سرمد
شد روز ولادت محمد
در هفدهم ربیع الاول
شد نور تو بر زمین محول
از صبح ازل امام علمی
تا شام ابد تمام علمی
دانش زدم تو راست قامت
استاد علوم تا قیامت
قرآن به دم تو خو گرفته
ایمان ز تو آبرو گرفته
با نطق تو زنده تا قیامت
توحید و نبوت و امامت
ای در دهنت زبان قرآن
قرآن همه جان تو جان قرآن
روید چو به بوستان شقایق
از لعل لبت در حقایق
وصف تو هماره بر لب ماست
راه و روش تو مکتب ماست
با تو همه جا مدینه ی ماست
این گفت تو نقش سینه ی ماست
هرکه شمرد سبک صلاتش
فردا نبود ره نجاتش
دور است ز خط طاعت ما
بر او نرسد شفاعت ما
تو مخزن علم کبریایی
تو وارث ختم الا نبیایی
حق را نفس تو نوشخند است
قرآن به دمت نیازمند است
قرآن که در کلام سفته
با نطق تو حرف خویش گفته
هر آیه که جبرئیل آرد
بی نطق شما زبان ندارد
او راه و شما چراغ راهید
ناگفته و گفته را گواهید
تو بر تن پاک علم جانی
استاد مفضل و ابانی
دانشگه نور حق پیامت
صدها چو زراره و هشامت
دارند جهانیان بصیرت
از مؤمن طاق و بو بصیرت
ای زندگیم هدایت تو
دین و دل من ولایت تو
مهر تو همه عقیده ی من
مشی تو مرام و ایده ی من
روزی که گل مرا سرشتند
بر لوح دلم خطی نوشتند
این خط نوشته را بخوانید
من جعفریم همه بدانید
دلباخته ای ز اهل بیتم
خاک ره عبدی و کمیتم
فریاد دوازده امامم
نور است به هر دلی کلامم
باشد که به خاک پای میثم
میثم بشود فدای میثم
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
❤1
#امام_صادق
منبرت کرسی فقه همه عالم شد
فاصله تا به خدا با سخنانت کم شد
خوار جهل از تو و فیض تو گل مریم شد
هر که پامنبری ات شد به خدا ادم شد
هر که علامه ی دهر است غلامت بوده
پیرو مکتب علمی هشامت بوده
زلف صد پنجره را رو به خدا واکردی
با غلامان خودت کار مسیحا کردی
درس تاریخ شد و حل معما کردی
شیعه را ناب ترین مکتب دنیا کردی
پرچم شیعه بلند است به احکام شما
علم عالم شده تسلیم به اسلام شما
یک ورق درس تو توحید مفضل می شد
عشق در مسأله ی جابرتان حل می شد
ذره پای تو به خورشید مبدل می شد
بی حدیث تو کلام همه مهمل می شد
با تو قران خدا کاغذ خاموش نشد
راه سر منزل مقصود فراموش نشد
تازه شد حرف خداوند به قال الصادق ع
علما شرح نوشتند به قال الصادق ع
حنفی ها همه گفتند به قال الصادق ع
راست گویی شده پیوند به قال الصادق ع
تا ابد مرجع توضیح مسائل هایی
قبله ی جامع علمی همه دل هایی
نور در مسجد چشمان تو معنا گردید
نار بر یار تو بردأ و سلاما گردید
هر که از چشم تو افتاد یهودا گردید
خانه ات مدسه ی حضرت زهرا س گردید
به موازات علی راه نشان می دادی
راه را با ولی الله نشان می دادی
حسن کردی
@marsiyeeh
منبرت کرسی فقه همه عالم شد
فاصله تا به خدا با سخنانت کم شد
خوار جهل از تو و فیض تو گل مریم شد
هر که پامنبری ات شد به خدا ادم شد
هر که علامه ی دهر است غلامت بوده
پیرو مکتب علمی هشامت بوده
زلف صد پنجره را رو به خدا واکردی
با غلامان خودت کار مسیحا کردی
درس تاریخ شد و حل معما کردی
شیعه را ناب ترین مکتب دنیا کردی
پرچم شیعه بلند است به احکام شما
علم عالم شده تسلیم به اسلام شما
یک ورق درس تو توحید مفضل می شد
عشق در مسأله ی جابرتان حل می شد
ذره پای تو به خورشید مبدل می شد
بی حدیث تو کلام همه مهمل می شد
با تو قران خدا کاغذ خاموش نشد
راه سر منزل مقصود فراموش نشد
تازه شد حرف خداوند به قال الصادق ع
علما شرح نوشتند به قال الصادق ع
حنفی ها همه گفتند به قال الصادق ع
راست گویی شده پیوند به قال الصادق ع
تا ابد مرجع توضیح مسائل هایی
قبله ی جامع علمی همه دل هایی
نور در مسجد چشمان تو معنا گردید
نار بر یار تو بردأ و سلاما گردید
هر که از چشم تو افتاد یهودا گردید
خانه ات مدسه ی حضرت زهرا س گردید
به موازات علی راه نشان می دادی
راه را با ولی الله نشان می دادی
حسن کردی
@marsiyeeh
#امام_صادق
امروز گشودند ز رحمت در دیگر
گردید عیان حُسنِ خدا منظـر دیگر
از جوفِ حرم گشت برون حیدر دیگر
یا آمده میلاد پیامآور دیگر؟
این عید جهان گستر شیعه است ببینید
میـلاد ششم رهبر شیعه است ببینید
انوار خدا تافته بر بام مدینه
پیراهن نور است بر اندام مدینه
دل میبرد از اهل ولا نام مدینه
پیچیده به گوش همه پیغام مدینه
کامروز دمیده است به تن روح امامت
تبــریک کــه آمـد به جهان نوح امامت
این آینۀ روی خداوند جلیل است
این گمشدگان رابه خط نور،دلیل است
این بر علی و فاطمه پاکیزه سلیل است
این راهبر آدم و موسی و خلیل است
ایـن تا ابد استاد اساتید جهان است
با آنکه عیان است، نهان است، نهان است
دانش ببرَدسجده به خاک قدم او
تکمیل شده فیض مسیحا زدم او
دریای کرم بوده نمی از کرم او
پیوسته بوَد علم به ظل علم او
بر بام سپهرِ شرفِ اوست ستاره
تا عمر جهان جابر حیان و زُراره
انفاس مسیحاست مسیحای نسیمش
موسی"ارنی"گو شده در طور حریمش
دل مخزن اسرار خداوند حکیمش
تا حشر رسد بر همگان فیض عظیمش
دیوار تجلیِ الهی است رواقش
طاق است میان همگان مؤمن طاقش
بیمنطق او علم بریده است زبانش
روییده گل "علّم الانسان" ز بیانش
دائم گهر علم بوَد ریگ روانش
علم است و ابوحمزه و حمران و ابانش
تا حشر امیران سخن بندۀ اویند
تنها نه همین است بنده او زنده اویند
این است که قرآن شده روشن ز کلامش
این است که برتر ز مقام است مقامش
این است که دانش شده مرهون قیامش
این است که دادهاست خداوند سلامش
سر تا قدم آیینۀ خیرالبشر است این
دردانه شش بحر و یمِ ششگهر است این
ای ملک خداوند گلستان بقیعت
دلها همه زوّار بیابان بقیعت
ارواح رسل، ساکن ایوان بقیعت
جنت همه یک گوشه ز دامان بقیعت
هر زائر دلداده که بشناخت شما را
از پنجرههای حرمت دید خدا را
مهر تو ، چو روح آمده در پیکر جبریل
فرش ره زوار حریمت ، پر جبریل
هر شب حرم خلوت تو مشعر جبریل
از روز ازل سایۀ تو بر سر جبریل
اوصاف تو را غیر خداوند نداند
میثم چه سراید؟ چه بگوید؟ چه بخواند؟
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
امروز گشودند ز رحمت در دیگر
گردید عیان حُسنِ خدا منظـر دیگر
از جوفِ حرم گشت برون حیدر دیگر
یا آمده میلاد پیامآور دیگر؟
این عید جهان گستر شیعه است ببینید
میـلاد ششم رهبر شیعه است ببینید
انوار خدا تافته بر بام مدینه
پیراهن نور است بر اندام مدینه
دل میبرد از اهل ولا نام مدینه
پیچیده به گوش همه پیغام مدینه
کامروز دمیده است به تن روح امامت
تبــریک کــه آمـد به جهان نوح امامت
این آینۀ روی خداوند جلیل است
این گمشدگان رابه خط نور،دلیل است
این بر علی و فاطمه پاکیزه سلیل است
این راهبر آدم و موسی و خلیل است
ایـن تا ابد استاد اساتید جهان است
با آنکه عیان است، نهان است، نهان است
دانش ببرَدسجده به خاک قدم او
تکمیل شده فیض مسیحا زدم او
دریای کرم بوده نمی از کرم او
پیوسته بوَد علم به ظل علم او
بر بام سپهرِ شرفِ اوست ستاره
تا عمر جهان جابر حیان و زُراره
انفاس مسیحاست مسیحای نسیمش
موسی"ارنی"گو شده در طور حریمش
دل مخزن اسرار خداوند حکیمش
تا حشر رسد بر همگان فیض عظیمش
دیوار تجلیِ الهی است رواقش
طاق است میان همگان مؤمن طاقش
بیمنطق او علم بریده است زبانش
روییده گل "علّم الانسان" ز بیانش
دائم گهر علم بوَد ریگ روانش
علم است و ابوحمزه و حمران و ابانش
تا حشر امیران سخن بندۀ اویند
تنها نه همین است بنده او زنده اویند
این است که قرآن شده روشن ز کلامش
این است که برتر ز مقام است مقامش
این است که دانش شده مرهون قیامش
این است که دادهاست خداوند سلامش
سر تا قدم آیینۀ خیرالبشر است این
دردانه شش بحر و یمِ ششگهر است این
ای ملک خداوند گلستان بقیعت
دلها همه زوّار بیابان بقیعت
ارواح رسل، ساکن ایوان بقیعت
جنت همه یک گوشه ز دامان بقیعت
هر زائر دلداده که بشناخت شما را
از پنجرههای حرمت دید خدا را
مهر تو ، چو روح آمده در پیکر جبریل
فرش ره زوار حریمت ، پر جبریل
هر شب حرم خلوت تو مشعر جبریل
از روز ازل سایۀ تو بر سر جبریل
اوصاف تو را غیر خداوند نداند
میثم چه سراید؟ چه بگوید؟ چه بخواند؟
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
❤2
#پیامبر_اکرم
ای که وجودِ همه عالم تویی
ذکرِ سجود همه آدم تویی
منشاءِ خیرِ همه ی کائنات
علتِ هستیِ دو عالم تویی
تاجِ نبوَّت به سرت تا ابد
پیمبرِ اعظم و اکرم تویی
ای کرمت هر دو جهان آشکار
چون همه فرعند و مقدٌم تویی
از تو بوَد جانِ جهان بر قرار
نورِ رُسل را همه خاتم تویی
قبله ی عالم لبِ شیرینِ توست
باغِ نبوٌت گلِ خرٌم تویی
رتبه ی تو فخرِ همه انبیاء
بر همگان ارجح و اعظم تویی
ای که تویی خاتم ِ پیغمبران
سلسله ی نسلِ مکرٌم تویی
در شبِ معراج ملاقاتِ حق
عالمِ غیبش همه محرم تویی
بی تو جهان راهِ سعادت نبُرد
در دو جهان مهرِ مُجسٌم تویی
جانِ جهان از تو بوَد بر قرار
ای که به ما مونس و همدم تویی
چشمه ی زمزم عرقِ روی توست
جوششِ این چشمه ی زمزم تویی
سیٌد و سالارِ همه انبیاء
رحمتِ حق نورِ دمادم تویی
ای که تویی آینه ی بی مثال
ماهیت نورِ مسلٌم تویی
گوشه ی چشمی نظری کن به ما
روزِ جزا دستِ نیازم تویی!
هستی محرابی
@marsiyeeh
ای که وجودِ همه عالم تویی
ذکرِ سجود همه آدم تویی
منشاءِ خیرِ همه ی کائنات
علتِ هستیِ دو عالم تویی
تاجِ نبوَّت به سرت تا ابد
پیمبرِ اعظم و اکرم تویی
ای کرمت هر دو جهان آشکار
چون همه فرعند و مقدٌم تویی
از تو بوَد جانِ جهان بر قرار
نورِ رُسل را همه خاتم تویی
قبله ی عالم لبِ شیرینِ توست
باغِ نبوٌت گلِ خرٌم تویی
رتبه ی تو فخرِ همه انبیاء
بر همگان ارجح و اعظم تویی
ای که تویی خاتم ِ پیغمبران
سلسله ی نسلِ مکرٌم تویی
در شبِ معراج ملاقاتِ حق
عالمِ غیبش همه محرم تویی
بی تو جهان راهِ سعادت نبُرد
در دو جهان مهرِ مُجسٌم تویی
جانِ جهان از تو بوَد بر قرار
ای که به ما مونس و همدم تویی
چشمه ی زمزم عرقِ روی توست
جوششِ این چشمه ی زمزم تویی
سیٌد و سالارِ همه انبیاء
رحمتِ حق نورِ دمادم تویی
ای که تویی آینه ی بی مثال
ماهیت نورِ مسلٌم تویی
گوشه ی چشمی نظری کن به ما
روزِ جزا دستِ نیازم تویی!
هستی محرابی
@marsiyeeh
❤2👍1
#پیامبر_اکرم
هوای شهر نسیم پیمبری دارد
چقدر عطر گلاب معطری دارد
چه عاشقانه ملائک به هم خبر دادند
که این پسر قدم عشق پروری دارد
امیدوار به فردای بهتری شده ایم
زمانه در سر خود فکر بهتری دارد
نشسته اند به راهش همه پیمبرها
نوشته اند که او قصد دلبری دارد
خدا هم عاشق او شد شبیه حسی که
پدر همیشه به فرزند آخری دارد
خدا سند زده قلب مرا به نام رسول
به نام عشق ، به نام خدا ، به نام رسول
بزرگواری و عالیجناب یعنی تو
و اوج خلقت انسان ناب یعنی تو
نگین خلقت عالم که حضرت زهراست
بر این عقیقِ بهشتی رکاب یعنی تو
خدا نخواست خودش را نشانمان بدهد
وگرنه نور خدا بین قاب یعنی تو
خدا رسانده تورا تا به داد ما برسی
دمِ خدا ، نفس مستجاب یعنی تو
همینکه دور و برت سایه نیست پس قطعا
تو نور باطنی و آفتاب یعنی تو
تو نور باطنی و سایه هم نمیخواهی
پیمبری، قسم و آیه هم نمیخواهی
اویس وار نشستم به شوق آمدنت
میان سینه قَرَن را نموده ام وطنت
برای دست گرفتن ز امتت کافیست
نخی ز تار عبایت ، نخی ز پیرهنت
بیا برای همه دلبرانه حرف بزن
که شهد عشق چکیده ست از دل سخنت
تو آیه آیه عسل را به کام ما دادی
به غیر عشق نمیریزد از لب و دهنت
شبیه شیشه ی عطری که زیر باران است
گلاب ناب چکیده ست از بهار تنت
میان عرش عجب رفت و آمدی داری
چقدر عطر گلاب محمدی داری
نگاه مهر تو انسان نمود انسان را
چه عاشقانه مسلمان نمود سلمان را
اسیر ظلمت شب بوده ایم تا اینکه
میان چشم تو دیدیم نور قرآن را
چقدر رحمت محض است ربناهایت
میان دست تو دیدیم راه باران را
نگیر از همه ی عاشقان خود دل را
بخواه از همه ی عاشقان خود جان را
میان اشک و تحیّر چگونه شکر کنیم
طلوع نور تو این نعمت فراوان را
جهانِ قبل رسول خدا امیر نداشت
نگاه سبز کسی اینهمه اسیر نداشت
به عرش میروی از جبرئیل بالاتر
به آسمان بروی تا شوی شکوفاتر
کلاه از سر هر چه ملائکه افتاد
و چشم ها همه در لحظه ی تماشا تر
هر آنکه رنگ محبت گرفت دریا شد
هر آنکه رنگ محمد (ص) گرفت دریاتر
زمان آن شده دست از ترنج بردارند
برای آنکه ندیدند از تو زیباتر
بیا برای همه جان تازه ای بفرست
نشان بده که تویی از همه مسیحا تر
تو آمدی برسانی به تشنه آب حیات
نثار مقدم خیرت چهارده صلوات
احمد ایرانی نسب
@marsiyeeh
هوای شهر نسیم پیمبری دارد
چقدر عطر گلاب معطری دارد
چه عاشقانه ملائک به هم خبر دادند
که این پسر قدم عشق پروری دارد
امیدوار به فردای بهتری شده ایم
زمانه در سر خود فکر بهتری دارد
نشسته اند به راهش همه پیمبرها
نوشته اند که او قصد دلبری دارد
خدا هم عاشق او شد شبیه حسی که
پدر همیشه به فرزند آخری دارد
خدا سند زده قلب مرا به نام رسول
به نام عشق ، به نام خدا ، به نام رسول
بزرگواری و عالیجناب یعنی تو
و اوج خلقت انسان ناب یعنی تو
نگین خلقت عالم که حضرت زهراست
بر این عقیقِ بهشتی رکاب یعنی تو
خدا نخواست خودش را نشانمان بدهد
وگرنه نور خدا بین قاب یعنی تو
خدا رسانده تورا تا به داد ما برسی
دمِ خدا ، نفس مستجاب یعنی تو
همینکه دور و برت سایه نیست پس قطعا
تو نور باطنی و آفتاب یعنی تو
تو نور باطنی و سایه هم نمیخواهی
پیمبری، قسم و آیه هم نمیخواهی
اویس وار نشستم به شوق آمدنت
میان سینه قَرَن را نموده ام وطنت
برای دست گرفتن ز امتت کافیست
نخی ز تار عبایت ، نخی ز پیرهنت
بیا برای همه دلبرانه حرف بزن
که شهد عشق چکیده ست از دل سخنت
تو آیه آیه عسل را به کام ما دادی
به غیر عشق نمیریزد از لب و دهنت
شبیه شیشه ی عطری که زیر باران است
گلاب ناب چکیده ست از بهار تنت
میان عرش عجب رفت و آمدی داری
چقدر عطر گلاب محمدی داری
نگاه مهر تو انسان نمود انسان را
چه عاشقانه مسلمان نمود سلمان را
اسیر ظلمت شب بوده ایم تا اینکه
میان چشم تو دیدیم نور قرآن را
چقدر رحمت محض است ربناهایت
میان دست تو دیدیم راه باران را
نگیر از همه ی عاشقان خود دل را
بخواه از همه ی عاشقان خود جان را
میان اشک و تحیّر چگونه شکر کنیم
طلوع نور تو این نعمت فراوان را
جهانِ قبل رسول خدا امیر نداشت
نگاه سبز کسی اینهمه اسیر نداشت
به عرش میروی از جبرئیل بالاتر
به آسمان بروی تا شوی شکوفاتر
کلاه از سر هر چه ملائکه افتاد
و چشم ها همه در لحظه ی تماشا تر
هر آنکه رنگ محبت گرفت دریا شد
هر آنکه رنگ محمد (ص) گرفت دریاتر
زمان آن شده دست از ترنج بردارند
برای آنکه ندیدند از تو زیباتر
بیا برای همه جان تازه ای بفرست
نشان بده که تویی از همه مسیحا تر
تو آمدی برسانی به تشنه آب حیات
نثار مقدم خیرت چهارده صلوات
احمد ایرانی نسب
@marsiyeeh
❤3
#امام_صادق
پیشوای شیعیان مولا امامِ صادق(ع) است
میوه ی جانِ پیمبر(ص) نورِ پاکِ خالق است
آفتابِ رحمت و قرآنِ حَی و ناطق است
ششمین نورِ هدایت از تبارِ عاشق است
هفدهِ ماهِ ربیعُ الاول آمد ماهِ عشق
تا برای شیعیان روشن نماید راهِ عشق
صادقِ(ع) آلِ عبا از گلشنِ پیغمبر است
او رئیسِ مذهبِ ما شیعیانِ حیدر است
تارِ موی او زمین و آسمان را لنگر است
چشمهایش چشمه چشمه معرفت از کوثر است
عالمِ هستی همه در حلقه ی تسلیمِ او
خضر و داوود و سلیمان آمده تعظیمِ او
بَه چه زیبنده قدم بود و چه فرخنده سحر
شد فروزان از وجودش شمس و ناهید و قمر
می دهد روح الامین از عرشِ اعلا این خبر
میوه ی باغِ علی(ع) و فاطمه (س) آمد ثمر
شب شبِ عشق و شبِ وجد و شبِ شور و شعَف
آمده تندیسِ رحمت صاحبِ مَجد و شرف
صادق آن گنجینه ی نور و علومش بی شمار
او سفیرِ راستینِ حضرتِ پروردگار
با شکوهِ مذهبش بخشیده بر ما اعتبار
مکتبِ او پایدار و شیعه ی او رستگار
مژده مژده که امام نور و رحمت آمده
از دمِ جان پرورِ او خیر و برکت آمده
بال گسترده ملائک گشته فرش راهِ او
خیره مانده چشم خورشید از جمال ماهِ او
یوسف و عیسی و موسی هر قدم همراهِ او
روضه ی رضوانِ جدش شد نیایشگاهِ او
آمده در محضرش ارض و سما سر بر سلام
نیمه ی ماه است و لیکن آمده ماهِ تمام
سینه اش دانشگهِ فِقه و اصول معرفت
شیعه دارد از وجود مکتبِ او منزلت
مقدمش بر عاشقان فرخندگی و میمنت
عقل ها سرگشته اند از این مقام و منقبت
عطرِ جانبخشِ نگاهش طعمِ قرآن می دهد
هر دمش بر روح و جانِ عاشقان جان می دهد
ای چراغِ دانِشَت رخشنده تر از آفتاب
وارثِ علمِ نبیین معنیِ امّ الکتاب
ای زلالِ پاکیِ اندیشه ات اسلامِ ناب
دادخواهِ شیعیان در عرصه ی روزِ حساب
با طلوعِ تو چه زیبا عِطر اَفشان شد زمین
روزِ میلادِ تو با میلادِ جدت شد قرین!
هستی محرابی
@marsiyeeh
پیشوای شیعیان مولا امامِ صادق(ع) است
میوه ی جانِ پیمبر(ص) نورِ پاکِ خالق است
آفتابِ رحمت و قرآنِ حَی و ناطق است
ششمین نورِ هدایت از تبارِ عاشق است
هفدهِ ماهِ ربیعُ الاول آمد ماهِ عشق
تا برای شیعیان روشن نماید راهِ عشق
صادقِ(ع) آلِ عبا از گلشنِ پیغمبر است
او رئیسِ مذهبِ ما شیعیانِ حیدر است
تارِ موی او زمین و آسمان را لنگر است
چشمهایش چشمه چشمه معرفت از کوثر است
عالمِ هستی همه در حلقه ی تسلیمِ او
خضر و داوود و سلیمان آمده تعظیمِ او
بَه چه زیبنده قدم بود و چه فرخنده سحر
شد فروزان از وجودش شمس و ناهید و قمر
می دهد روح الامین از عرشِ اعلا این خبر
میوه ی باغِ علی(ع) و فاطمه (س) آمد ثمر
شب شبِ عشق و شبِ وجد و شبِ شور و شعَف
آمده تندیسِ رحمت صاحبِ مَجد و شرف
صادق آن گنجینه ی نور و علومش بی شمار
او سفیرِ راستینِ حضرتِ پروردگار
با شکوهِ مذهبش بخشیده بر ما اعتبار
مکتبِ او پایدار و شیعه ی او رستگار
مژده مژده که امام نور و رحمت آمده
از دمِ جان پرورِ او خیر و برکت آمده
بال گسترده ملائک گشته فرش راهِ او
خیره مانده چشم خورشید از جمال ماهِ او
یوسف و عیسی و موسی هر قدم همراهِ او
روضه ی رضوانِ جدش شد نیایشگاهِ او
آمده در محضرش ارض و سما سر بر سلام
نیمه ی ماه است و لیکن آمده ماهِ تمام
سینه اش دانشگهِ فِقه و اصول معرفت
شیعه دارد از وجود مکتبِ او منزلت
مقدمش بر عاشقان فرخندگی و میمنت
عقل ها سرگشته اند از این مقام و منقبت
عطرِ جانبخشِ نگاهش طعمِ قرآن می دهد
هر دمش بر روح و جانِ عاشقان جان می دهد
ای چراغِ دانِشَت رخشنده تر از آفتاب
وارثِ علمِ نبیین معنیِ امّ الکتاب
ای زلالِ پاکیِ اندیشه ات اسلامِ ناب
دادخواهِ شیعیان در عرصه ی روزِ حساب
با طلوعِ تو چه زیبا عِطر اَفشان شد زمین
روزِ میلادِ تو با میلادِ جدت شد قرین!
هستی محرابی
@marsiyeeh
❤4👍1
#پیامبر_اکرم
عاقبت قرعهی نامت به لبِ ما افتاد
شده سیراب، کویری که به دریا افتاد
گلِ لبخند، به باغِ لبمان کاشته شد
خبرِ آمدنت روی زبانها افتاد
وقتی از چهرهی تو پردهگشایی کردند
رونق از سکهی هر چهرهی زیبا افتاد
نفسش زندگی آموخت به مردن؛ وقتی
به شفاخانهی تو راه مسیحا افتاد
از تو و معجزههایت چه بگویم؛ وقتی
شاخهی باغچهات از یَدِ بیضا افتاد
چون زمین جای کمی بود، برای قدمت
ردّ پایت به سر عالم بالا افتاد
آنقدَر اوج گرفتی به شبِ معراجت
بال جبریل، به دنبال تو از پا افتاد
و در آن راه، که میرفت، به اَوْ اَدْنیها
باز هم چشم تو بر چهرهی مولا افتاد
چشم تو آینهی قدّیِ خوبیها شد
هر زمانی که نگاه تو به زهرا افتاد
سبز شد عشق، به لمیزرعِ تاریکِ دلم
تا نگاهم به گُلِ گنبد خضری افتاد
رضا قاسمی
@marsiyeeh
عاقبت قرعهی نامت به لبِ ما افتاد
شده سیراب، کویری که به دریا افتاد
گلِ لبخند، به باغِ لبمان کاشته شد
خبرِ آمدنت روی زبانها افتاد
وقتی از چهرهی تو پردهگشایی کردند
رونق از سکهی هر چهرهی زیبا افتاد
نفسش زندگی آموخت به مردن؛ وقتی
به شفاخانهی تو راه مسیحا افتاد
از تو و معجزههایت چه بگویم؛ وقتی
شاخهی باغچهات از یَدِ بیضا افتاد
چون زمین جای کمی بود، برای قدمت
ردّ پایت به سر عالم بالا افتاد
آنقدَر اوج گرفتی به شبِ معراجت
بال جبریل، به دنبال تو از پا افتاد
و در آن راه، که میرفت، به اَوْ اَدْنیها
باز هم چشم تو بر چهرهی مولا افتاد
چشم تو آینهی قدّیِ خوبیها شد
هر زمانی که نگاه تو به زهرا افتاد
سبز شد عشق، به لمیزرعِ تاریکِ دلم
تا نگاهم به گُلِ گنبد خضری افتاد
رضا قاسمی
@marsiyeeh
❤2