Telegram Web
#پیامبر_اکرم

قصه آمدنش نور نمايان مي كرد
و به يكباره شعف در دل إنسان مي كرد

يثرِب و بيت احد سينه سپر مي كردند
هر كه بت داشت إز أين خانه به در مي كردند

خفقان بود و تاريكي شب ماه نداشت
هر كه مي خواست مسلمان بشود رَآه نداشت

نفس ظلم به يكباره گرفت،بند آمد
بر لب حضرت حق بود كه لبخند آمد

نوري إز جانب حق بود كه جانان مي خواست
بهر روشنگريش مكتب و قرآن مي خواست

يك نَفَر بود كه مي خواست رخي جلوه كند
بشريت و همه ملك خدا زنده كند

آمنه بود كه فرياد رسي مي آورد
ختم پيغامبران را نفسي مي آورد

باز آن روز نفس در نفس عيسي شد
زنده با آمدنش نوح و هم موسي شد

نه فقط آمنه با خود پسري مي آورد
بهر يك ملت و امت پدري مي اورد

رحمت واسعة اَي بود ز انوار خدا
نام أو بود محمدهمه دم يار خدا

ملك و حضرت جِبْرِيل همه پابندش
نام حيدر ز همان روز ازل سربندش

أصلا أو آمده تا فاطمه اَي هم باشد
بين ظلمت و علي فاصله اَي هم باشد

أصلا أو آمده تا نور ولايت تابد
و ز يك خانه همه نسل امامت آيد

آمده تا كه اگر شد به جزاء وأهمه اَي
آوردهمره خود حيدر و هم فاطمه اَي

آمده تا عدد سيزده إز مقدم أو
جان بگيرد و شود در همه دم همدم او

عدد سيزده و حضرت حيدر عشق است
شيعه شير خدا فاتح خَيْبَر عشق است

مستم از باده و از خم نجف تا محشر
بي خود از خود شؤم از ذكر علي يا حيدر

شهر علم است نبي و در آن كرار است
مصطفي شاه و علي در صف او سردار است

همه عمر نبي وصف علي را مي كرد
دم به دم وصف شهنشاه ولي را مي كرد

بارها گفت علي هست ولي بعد از من
نيست رهبر به جز از او كسي بعد از من

از چه روبه صفتان دشمن مولا گشتند
دشمن عترت پيغمبر و زهرا گشتند

قاسم قاسمي بيدهندي(سلمان)

@marsiyeeh
5
#پیامبر_اکرم
#ثواب_صلوات

صبحِ روزِ الست تا... عرصات
شده حک روی آسمان و کرات
نور قبرش زیاد می گردد
هر که گوید زیادتر "صلوات"

بهترین ذکر در همه اوقات
منشأ خیر و خوبی و برکات
دید پیغمبرِ خدا در عرش...
هست کار ملائکه "صلوات"

در میانِ تمامیِ کلمات
خوشترین ذکر در زمان حیات
می شود بر طرف بلا از او
بفرستد اگر کسی "صلوات"

محمد حسن بیات لو

@marsiyeeh
11
#امام_حسن_عسکری

پَرِ شکسته به بالا نمی رسد هرگز
تلاش می کند اما نمی رسد هرگز

کبوتری که هوایی نشد در این وادی
به آسمان تمنا نمی رسد هرگز

اگر اجازه نیاید که تا ابد معشوق
به سوی خانه لیلا نمی رسد هرگز

چنان مقام به عشاق می دهد الله
به فکر مردم دنیا نمی رسد هرگز

مقام و سلطنت و پادشاهی عالم
به پای رعیتی ما نمی رسد هرگز

و بی ولای تو و خانواده ات آقا
کسی به عالم معنا نمی رسد هرگز

بدون گوشه ی چشم تو شیعه در محشر
به خاک بوسی زهرا نمی رسد هرگز

مسیح آل محمد ، مسیح زهرایی
به گرد پای تو عیسی نمی رسد هرگز

پَرَم به شوق هوای تو وا شده آقا
کبوتر تو به سویت رها شده آقا

زمان مستی ما انتها ندارد که
مریض عشق تو بودن دوا ندارد که

بهشتِ من تویی آقا، بهشت را چه کنم
بهشت بی گُلِ رویت صفا ندارد که

نمی دهم به بهشت خدا حریم تو را
بهشت قد حریم تو جا ندارد که

فدای بنده نوازی و مهربانی تو
سرای لطف تو شاه و گدا ندارد که

کجاست حاتم طایی ببیند اینجا را
کسی شبیه تو دست عطا ندارد که

سرای توست پذیرای آرزومندان
کسی به قدر تو حاجت روا ندارد که

میان این همه القاب نیک هیچ اسمی
صفای کنیه ابن الرضا ندارد که

تویی که آینه حی ذوالمَنَنت خوانم
عزیز قلب رضایی تو را حسن خوانم

جواد پرچمی

@marsiyeeh
1👍1
#امام_حسن_عسکری

از عرش دارد می‌رسد فصل بهارم
كم كم پر از خورشيد خواهد شد ديارم

از عرش دارد می‌رسد پيكی خدايی
از عرش دارد می‌رسد دار و ندارم

يک عمر در دست خودم در حبس بودم
امشب نگاهش می‌شود راه فرارم

اميد بستم بر كرامت‌های چشمش
بلكه كمی رونق بگيرد كار و بارم

من هرچه را دارم به دست دوست دادم
شكر خدا كه بعد از اين بی‌اختيارم

از آسمان نور هدی آمد ، مبارک
عيسای آل مصطفی آمد مبارک

ما اهل بارانيم و اهل روضه‌هائيم
عمری است محتاج گداهای شمائيم

آواره‌های كوچه‌ی حُسن بهاريم
كاسه به دست سفره‌های هل‌اتائيم

از روز اول خادم اين خانه هستيم
تا شام آخر هم مقيم اين حرائيم

ما نسل در نسل عاشق اين خانواده
ديوانه ‌وار از عالم و آدم جدائيم

وقتی كراماتِ نگاهت شامل ماست
يعنی كه در هفت آسمان مشكل ‌گشائيم

از اولش هم قلب ما دست شما بود
توفيق ما و سلب ما دست شما بود

شكر خدا كه عاشقی درمان ندارد
اين قصه‌ی شاه و گدا پايان ندارد

شكر خدا كه عاشق اين خانواده
شرمندگی دارد ولی عصيان ندارد

فرع تولی و تبری اصل دين است
ايمانِ بی اين خانواده جان ندارد

چشمی كه ابری شد از اين دريای جوشان
در روز محشر لحظه‌ی گريان ندارد

دست كسی بر دامن فهم شما نيست
اين نردبان‌ها پله‌ی آسان ندارد

ای خلقت آدم طفيلی وجودت
هفت آسمان محتاج بارش‌های جودت

امشب بيا رحمی به حال اين گدا كن
بی ‌آبرويی را مقيم اين حرا كن

ابری بياور بر سر چشم خسيسم
با دست باران درد دل‌ها را دوا كن

يک قطره از نور كراماتت بپاش و
اين دفعه ما را حُر دشت روضه‌ها كن

دلبستگی ‌های مرا از من بگير و
بر چشم‌های خود اسير و مبتلا كن

يک صبح با جادوی چشمت اين گدا را
از جمله‌ی همسايه‌های سامرا كن

گرچه به ظاهر از خداوندی جدائيد
آئينه در آئينه تكرار خدائيد

محمد بختیاری

@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری

دوباره پای غزل سویتان دوان شده است
حروف واژه عشقم ترانه خوان شده است

ردیف و قافیه هایم فقط به ذوق شماست
که اینچنین همه همرنگ آسمان شده است

زبان رو به سوی قبله مانده طبعم
به جان رسیده و انگار پرتوان شده است

فضای آبی شعرم نثار مقدمتان
بهار هم به قدوم شما جوان شده است

نَمی ز بارش حُسن شما و آل شما
کتاب شعر و غزلهای شاعران شده است

فضای شعر، پر از لطف بی کرانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

چه منتی به سر خلقت خدا داری
اگر به چشم زمین پای خویش بگذاری

سحاب رحمتی و پای آسمان خدا
کنار می کشد آن ساعتی که می باری

فرشتگان همه مبهوت جلوه رویت
چه دلربایی... عجب دلبری... چه دلداری...

تو آخرین گل یاسی که نقش هایت را
به کوچه باغ قدیمی شهر می کاری

پس از تو صبح مدینه دگر نخواهد دید
طلوع نسل خدا را زمان بیداری

لبان حضرت هادی پر از ترانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست

اگرچه عمر تو ایام کمتری دارد
ولی به عمر دو صد نوح برتری دارد

بهشت کوی تو! نه... نه... غباری از کویت
کجا به وعده جنت برابری دارد؟

کدام دلبری آن هم به نقد جان دادن
شبیه و مثل تو آنقدر مشتری دارد

دل مریض من آقا اگرچه ناخوش بود
ولی به لطف تو اوضاع بهتری دارد

گدای ریزه خور سفره تو سلطان است
چرا که بر سر خود تاج سروری دارد

نگاه ماست که دنبال آب و دانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست

خوشا به حال کسی که هواییت باشد
گدای روز وشب سامراییت باشد

شنید هرکه حدیث تو از پس پرده
همیشه مست کلام خداییت باشد

عبادت تو میان درندگان یعنی
جهان به سلطه فرمانرواییت باشد

کسی که در وطنش خانه رضا دارد
هلاک کنیه ابن الرضاییت باشد

خوشا به آنکه به یاد ضریح شش گوشت
مسافر حرم کربلاییت باشد

بیا مرا بطلب ، دل پر از بهانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست

شما که جود و کرم عادت و مرام شماست
گدا همیشه پر از شرم احترام شماست

شما که صاحب شیرین ترین اسمائید
همیشه روی لب ما طنین نام شماست

شما که هیچ زمان حج نرفته اید اما
هم آب زمزم و هم کعبه تشنه کام شماست

شماکه حجت حقید در برابر ما
به گفته خودتان فاطمه امام شماست

تو را به فاطمه آقا خودت دعایی کن
که استجابت، اجزایی از کلام شماست

دعا برای فرج نزد آستانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست

محمد بیابانی

@marsiyeeh
1
#امام_حسن_عسکری

ای حضرت معشوق ای ليلاترينم
من از همه پروانه ها شیدا ترینم

سنگ ملامت خورده عشق تو هستم
يعنی ميان عاشقان رسوا ترينم

تو آيه های مصحف پيغمبرانی
بهر تلاوت كردنت شيواترينم

ای كيسه بر دوش سحرهای محله
مرد كريم سامرا ؛ آقاترينم

ما ريزه خوار دولت عشق توهستيم
ای حضرت معشوق ای لیلاترینم

اندازه ی ما چشم تو ديوانه دارد
مجنون ميان خانه ی ما خانه دارد

تو آشنای کوچه های آسمانی
بالاتر از فهم اهالی جهانی

فهمیدن شأن و مقام تو محال است
تو سرّ الاسرار نهان اندر نهانی

رد قدم های همیشه جاری ات را
تا مرزهای بی نهایت می رسانی

وقتی که می آیی کنار جانمازت
دنبال خود خیلی ملک را می کشانی

تو ابتدا و انتها اصلاً نداری
مثل خدائی و همیشه جاودانی

ای روشنی مطلق شب های تارم
پروردگار بی مثال هر چه دارم

من از مساكين قديم سامرايم
از آن سوی دنيا چه آوردی برايم

اين روزها كه مرقدت گنبد ندارد
من یا کریم خاکی صحن شمایم

آقایی تو فرصت مسکینی ام داد
پس خوش به حال دست هایم که گدایم

دلداده ام بر آن نگاهت تا ببینم
این چشم هایت میکشاند تا کجایم

خیراتیِ دور سر سجاده ی توست
خاکستر بال و پر پروانه هایم

صبح ازل ما را گدایت آفریدند
مثل دخیل سامرایت آفریدند

ای بی نظیری که پر از آیات رازی
مثل خداوندی و از ما بی نیازی

هر صبح از بام بلند آسمان ها
با چشم های روشنت خورشید سازی

صد دل اسیر گردش نیمه نگاهت
باید به این چشمان شهلایت بنازی

جبریل را دیدیم با خیل ملائک
در آن بهشت صحن تان میکرد بازی

تو از همین قطعه زمین سامرا هم
فرمانروای سرزمین های حجازی

مرد بهشتی زمین ای بی مثالم
ای آب جاری کویر خشکسالم

نذر تو كردم اين پر خاكستری را
اين دست های خالی پشت دری را

ديشب دعا كرديم تا اين كه خداوند
هرگز نگيرد از تو ذره پروری را

شرح كمالات تو را يک روز خوانديم
ديديم در تو سيره ی پيغمبری را

صد بار دنيا امتحان كرد و نداديم
يک ذره از مهر امام عسکری را

ما خاكسار صبح و شام اهل بيتيم
فردای محشر هم غلام اهل بيتيم

امشب اگر دست شما بالا بيايد
اميد آن داريم كه آقا بيايد

دستی ببر بالا كه در اين فصل سرما
در خانه های ما كمی گرما بيايد

دستی ببر بالا كه در اين خشكسالی
آقای ما با هيبت سقا بيايد

دستی ببر بالا كه در يک جمعه سبز
آن انتقام ظهر عاشورا بيايد

اين روزها با ذوالفقار مرد كوفه
بهر تقاص چادر زهرا بيايد

امشب دلم سمت افقهای ظهوراست
چشم انتظار ظهر فردای ظهور است

علی اکبر لطیفیان

@marsiyeeh
1
#امام_حسن_عسکری

در شب میلاد تو دارایی ام
گشته اینکه مثل تو زهرایی ام

از گدایی های پیش اهل بیت
افتخارم اینکه سامرّایی ام

در گداییِ من و اسم شماست
علتی دارد اگر آقایی ام

در حرم دیدم شده خیلی شلوغ
پیش تنهایی تو تنهایی ام

قسمتم کن بازهم کاری کنم
دارد از کف می رود کارایی ام

بسکه گرم از لحظه ی وصل توام
سرد خواهد شد کنارت چایی ام

قسمت عالم دو تا شش گوشه شد
من در این تکرار، پایینْ پایی ام

با تمام خویش سویت آمدم
چون فروش عید استثنایی ام

سیرتی درشأن درگاهت نشد
چون گرفتم صورت از دارایی ام

مهدی رحیمی

@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری

دل بيا و بزن تو فريادی
كن تو از شورِ لحظه‌ها يادی

پرده را نازِ پنجه‌هايت كن
خوش بخوان نغمه‌ای ز دلشادی

با فرشته به آسمان پر زن
تا بفهمی كه دل به حق دادی

با تفكّر كمی تو نجوا كن
تا كه عازم شوی بر اين وادی

تا ببينی چه كرده نورِ حق
با رخِ حجتش به افرادی

جمله عاشق صفت قلندوار
ذكرِ لبها بود چه ميلادی

دستشان جام و قلبشان گويد
جان فدای حسن گلِ هادی

ساقيا فصل ساغری آمد
شيعيان وقت سروری آمد

آدمی بر خودت تفخّر كن
عاشقان شاهِ دلبری آمد

يک حسن از تبارِ ثارالله
نور چشمِ پيمبری آمد

هر دو شهلا به شب زند طعنه
ماه زيبای حيدری آمد

خنده دارد حُدَيْثِه بر رويش
چون گلِ ياسِ كوثری آمد

بر سر كوچه‌ی دلم دل را
ديدم امشب قلندری آمد

گفتم او را چرا تو سرمستي
گفت ميلادِ عسگری آمد

او كه جانِ همه جهان باشد
هر نگاهش چو آسمان باشد

عالِمِ عالَمِ نهان باشد
نورِ چشمانِ عاشقان باشد

گلرخش كرده ديده‌ها مجنون
هر چه پير از رخش جوان باشد

هر دو دستش گرفته بابايش
اشک شوق از بَصَر روان باشد

خالِ زيبای هاشمی مَنظَر
بر گلِ گونه‌اش نشان باشد

حيدر آرَد ملک ز سویِ حق
هديه‌اش شمس و كهكشان باشد

از شكوه و مقام او اين بس
پورِ او صاحب الزمان باشد

حسن فطرس

@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری

میل سفر در سر چرا دارم دوباره ؟!!
شوق زیارتنامه را دارم دوباره
صحنی پر از خلوت شده فکر و خیالم
انگار میل سامرا دارم دوباره

این اشک های روی گونه نازنینند
وقتی سر خان کریمان می نشینند یک قطره بردم ، باز دریا پس گرفتم
در مکتب شیعه ، حسن ها این چنینند

اینکه فقیری را به ماها هدیه دادی
می ریزد اشک شوقمان غیر ارادی
قنداقه ی نورتو را خیل فرشته
آورده اند از عرش بر دستان هادی

وا کن به روی رعیتت حالا دری را
باب زلال گریه های مادری را
بین توسل ها سه شنبه لطف کردی
همواره ایّها الزّکی العسکری را

حاجاتمان را دست پاک تو سپردیم
ما دست خالی از حریم تو نبردیم
یک خواهش اما مانده بین سامرایت
ای کاش فرزندت بیاید تا نمردیم

آقا بمیرم من برایت!باز دشمن؟
این غربت صحن تو بد تا کرد با من
وقتی صدای تیر و شلیک است آنجا
بعدش صدای بال کفتر هاست حتماً 

مجتبی کرمی

@marsiyeeh
1
#امام_حسن_عسکری

سری که سجده کرده بر پای دل
به قصد قربت و تولای دل
با نگه حضرت زهرای دل
آمده تا عالم بالای دل
دیده قد و قامت رعنای دل
بنده شده، بنده ی آقای دل

گرفته از جنّ و ملک برتری
از برکات حسن عسگری

صورت زیباش، چنان ماهتاب
روز ازل جلوه نمود از نقاب
به باد داد آبروی آفتاب
به زلف خود داد کمی پیچ و تاب
ربود از ملائک احساس خواب
به خواب دلبران خود شد عذاب

روز ازل شد بخدا محشری۷
از برکات حسن عسگری

از برکاتش دل ما روشن است
از کرمش هر دو سرا روشن است
شمس و قمر، ارض و سما روشن است
خانه ی کعبه ی خدا روشن است
چراغ محراب و دعا روشن است
او حسن دوّم دین من است

گشته خدا به دین من مشتری
از برکات حسن عسگری

کیست حسن؟ اسم شب عاشقان
ذکر شریف لب پیغمبران
ابن رضای سوم شیعیان
سیزدهم یوسف زهرا نشان
عشق دل حضرت صاحب زمان
ستاره ی یازده آسمان

شیعه تو ره به آسمان  می بری
از برکات حسن عسگری

ای حَسَنِ حُسنِ جمال نبی
کمال دین حق، کمال نبی
به آسمان ها پر و بال نبی
لعل لبت آب زلال نبی
وصال حضرتت وصال نبی
مثال هیبتت مثال نبی

شعر شده مدیحه ی دیگری
از برکات حسن عسگری

چه خوش بُود به این سرا سر زدن
کبوتر حرم شدن پر زدن
بر در او آمدن و در زدن
درب خدای ذرّه پرور زدن
باز نشد درب، مکرّر زدن
از عشق او به سیم آخر زدن

حیدری ام، حیدری ام، حیدری
از برکات حسن عسگری

ای حرمت کعبه ی اهل ولا
کعبه کجا مدفن پاکت کجا
وا أَسَفا دشمن زخم آشنا
هتک نموده است حریم تو را
حال که ناامن شده سامرا
شد حرم مطهّرت قلب ما

به کعبه می کند دلم سروری
از برکات حسن عسگری

امیر عظیمی

@marsiyeeh
1
#امام_حسن_عسکری

خبری آمده که نوبت محشر شده باز
خبری آمده که دوره غم سر شده باز
خبر از معجزه سوره کوثر شده باز
خبری آمده که فاطمه مادر شده باز

روزی اهل زمین رحمت بسیار شده
هادی فاطمه امروز پسردار شده

ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام
ای امام بن امام بن امام بن امام
ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام
دوستی با تو حرام است به اولاد حرام

عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد
به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد

تو همان حضرت از عقل فراتر آقا
عالم از مقدم تو گشته منور آقا
حسن دوم زهرایی و حیدر آقا
پدر منتقم آل پیمبر آقا

فارغی از همگان و همگان پابندت
منتقم پروری و مصلح کل فرزندت

سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست
سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست
سامرا قبله مقصود تمام فقراست
کعبه و میکده و خانه امّید ماست

باز هم دست تمنا سوی این در داریم
ما هوای حرم سامره در سر داریم

آسمان مثل زمین منتطر فرمانت
برده هوش از همگان معجزه چشمانت
بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت
جان ما چیست مگر تا که شود قربانت

پسر حیدری و حق به تو عزت داده
دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده

من همیشه به دعای سحرت محتاجم
سنگ گردیده بر نظرت محتاجم
شده آواره و بر بال و پرت محتاجم
بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم

آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت
آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت

ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم
تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم
ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم
اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم

اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا
اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا

یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر
یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر
یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر
یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر

اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم
اربعین همسفر زینب کبری بودیم

محمد حسین رحیمیان

@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری

سجده ی بی "خدا خدا" هرگز
بی ولای تو "ربنا" هرگز

عصمت الله اکبری آقا
از ولی خدا ، خطا؟ هرگز

هر چه دارم خودت عطا کردی
نزد غیر توام گدا؟ هرگز

من گره خورده ام به ایوانت
از تو باشم دمی جدا ؟ هرگز

پر زدن از فضای "دلتنگی"
جز به صحنین سامرا هرگز

چند وقتی شده.... که تب دارم
از تو یک کربلا طلب دارم

در کرمخانه تا تو را دیدم
بین دستانت "آتنا" دیدم

از ازل روی این دل زارم
از تو من چند رد پا دیدم

قبل اینکه به سامرا آیم
به گمانم تو را دو جا دیدم

اولین بار، پیش قبر حسن
دومین بار ، کربلا دیدم

وقت یاد از حریم پاک تو
در حرم هایشان تو را دیدم

من ندارم ، به من برس آقا
که نباشم چو خار و خس آقا

با اجازه کمی برای دلت
روضه میخوانم از هوای دلت

داغ مسمار و سینه را آقا
می‌گذاری بگو کجای دلت؟

هر شب از داغ مادرت زهرا
قتل نفسیست در سرای دلت

ختمِ به کربلا و گودال است
مثل هر دفعه ماجرای دلت

یک سوال از من و...جواب از تو...
نیزه ای رفت لابلای دلت؟

من یک از صد هزار را گفتم
گریه کم کن دلم فدای دلت

گریه کم کن که گریه ها داری
ای که از روضه ام عزاداری

سنگ کوفی نخورد بر سر تو
زیر سم ها نرفت پیکر تو

روبروی سکینه و زینب
غرق در خون نشد سراسر تو

مملو از خاک و خون و خاکستر
حنجرت را ندید مادر تو

پیش چشمت نشد خدا را شکر
اربا اربا علیِ اکبر تو

خیمه هایت نسوخت با هیزم
تازیانه نخورد دختر تو

هیچ دستی نزد کنار سرت
خیزران بر لب مطهر تو

من یک از صدهزار را گفتم
قصه ای آبدار را گفتم

من که از روضه سر در آوردم
از دل خود جگر درآوردم

بین این روضه از زبان خودم
دو سه تا چشم تر درآوردم

عفو کن جان حجت ابن الحسن
گریه ات را اگر درآوردم

آن قدر گریه کرده ام آقا
از دو چشمم پدر درآوردم

نخل دردم که با دو قطره ی اشک
مطمئنم ثمر در آوردم

هر زمانی که روضه ای خواندم
سوی گودال پر درآوردم

سوی گودال سنگ می انداخت
به تنش نیزه چنگ می انداخت....

جعفر ابوالفتحی

@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری

لشکر شادی گرفت ملک جهان را
کرد مسخّر همه کون و مکان را

برد به یک حمله دل پیر و جوان را
داد به جسم وجود روح و روان را

خیز و بپایش فدا کن سرو جان را
داری اگر کن نثار خوب‌تر از جان

وجد و سرور و شعف گشته عبادت
مهر فلک داده با خنده شهادت

آمده بر شیعیان دور سیادت
دور سیادت مگو صبح سعادت

صبح سعادت مگو روز ولادت
ولادت حجّت قادر منان

یازدهم اختر برج ولایت
ماه محمد جمال شمس هدایت

ابر کرم فلک جود بحر عنایت
قصّة فضل ورا نیست نهایت

کار نمی‌آید از شعر و حکایت
لال در اینجا بود منطق انسان

عروس زهرا حُدیث قرص قمر زاد
هشتم ماه ربیع پاک پسر زاد

بهر امام دهم نور بصر زاد
از شجر احمدی طرفه ثمر زاد

بلکه برای همه خلق پدر زاد
خلق به خاک درش در خط فرمان

او که به صلبش بود مصلح عالم
او که به خاکش بود چهرۀ آدم

او که ثنایش کنند آدم و خاتم
او که مدیحش بود ذکر دمادم

جنّت بی جلوه‌اش خانۀ ماتم
دوزخ در سایه‌اش روضۀ رضوان

اهل ولا سرخوش از ساغر اویند
خلق خدا جمله در محضر اویند

جن و ملک سر به سر عسگر اویند
پیر و جوان چون گدا بر در اویند

خیل نبیّین ثنا گستر اویند
بلکه خدا وصف او گفته به قرآن

استاد سازگار

@marsiyeeh
1
#امام_حسن_عسکری

آسمان در طلوع یک خورشید
می کند روزهای خود تمدید

این چه نوریست در افق پیدا
این چه نوریست نور عشق و امید

در سحر جلوه اش که می گوید
نور او فاطمیست بی تردید

در میان سکوت سرد حجاز
گوش دل یک صدای ناز شنید

خبری آمد از سرادق عرش
گل بریزید فاطمه خندید

پدرش دور خانه می گردد
بر لبش ان یکاد یا توحید

چشم در چشم کودکش دائم
می نماید خدای خود تمحید

تا که دستی برد به گیسویش
هر چه دلداده را کند تهدید

دیدگان حدیث روشن شد
تا که نور جمال او را دید

جبرئیل آمد و تبرک کرد
بال خود را به صورتش مالید

مثل گردونۀ زمین و زمان
با ملائک به دور او چرخید

او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان

قاسم نعمتی

@marsiyeeh
4
#حضرت_معصومه

جود و کرامت از کرمش جاودان شده
هر چه دخیل هست به سویش روان شده

جبریل هم اگر برسد در حریم او
حس میکند که وارد صحن جنان شده

او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است
در پشت آن جمال، جلالی نهان شده

از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است
دنیا چرا به "فاطمه " نا مهربان شده

خواهر حریف هجر برادر نمیشود
بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده

با احترام آمد و با احترام رفت
هر آنچه شأن اوست در اینجا همان شده

دور و برش فرشته نگهبان معجرش
پس ما فدای زینب بی پاسبان شده

گاهی میان محمل نامحرمان شهر
گاهی میان محمل بی سایبان شده

شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد
شکر خدا برادر تو خیزران نخورد

علی اکبر لطیفیان

@marsiyeeh
5
#حضرت_معصومه

من که اینگونه عزادار غم جانانم
ز غم یار شرر بار شدم حیرانم
در فراقی که پریشانم و سرگردانم
دلشکسته شده، بیمار شدم می دانم

روبرو با تن هفده گل پرپر سخت است
دیدن جسم پر از نیزه و خنجر سخت است

من و زینب به جگر آه، مکرر داریم
هر دو هفده بدن بی سر و پرپر داریم
به روی سینه خود داغ برادر داریم
و از این داغ دلی خسته و مضطر داریم

ولی از ماتم زینب دل من محزون است
آه، در روضه او دیده من پر خون است

گر چه از زهر جفا سوخت برادر جگرش
ارغوانی شد و افتاد روی بال و پرش
و اگر تار شد آن لحظه دو چشمان ترش
نه لگد بر سر او خورد، نه سنگی به سرش

به خدا دلبر من راهی گودال نشد
سینه اش زیر سم اسب لگد مال نشد

رضا باقریان

@marsiyeeh
1
#حضرت_معصومه

در مجلس عزای شما گريه می كنم
امشب فقط برای شما گريه می كنم

عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد در گوشه ی سرای شما گريه می كنم

چون اشک بين روضه به هر درد مرهم است
با نيت شفای شما گريه می كنم

با بال های بی رمق اشک ديده ام
در مشرق هوای شما گريه می كنم

خواندم چگونه پير شدی در جوانی ات
دارم ز غصه های شما گريه می كنم

عمری برای هجر پدر گريه كرده ای
امشب منم به جای شما گريه می كنم

وحید قاسمی

 @marsiyeeh
#حضرت_معصومه

یوسف چرا به گوشه ی کنعان نمی رسد
این هجر، این عذاب به پایان نمی رسد

خشکم زده، ترک ترکم، تشنه ام، چرا
بارانِ رحمتی به بیابان نمی رسد

راهی شدم ز شهر و دیاری که داشتم
چشم ترم به حضرت باران نمی رسد

آه ای برادرم سر و سامانِ من تویی
این خواهرِ تو به سر و سامان نمی رسد

هم نیست قسمتم برسم محضرت رضا
هم بر لبِ ترک زده ام جان نمی رسد

در بینِ بسترم، نفسم با تو می زند
جانانِ من، به این دلِ ویران نمی رسد؟

قسمت نبود پیش تو باشم عزیز من
کارم دگر به دارو و درمان نمی رسد

آنقدرْ ناخوشم که در این لحظه های تلخ
دستم به سمتِ زلفِ پریشان نمی رسد

گرچه برادرانِ مرا سر بریده اند
آهم به آهِ زینبِ نالان نمی رسد

زینب دلش گرفت و صدا زد، خدای من
یک تن به دادِ این لب عطشان نمی رسد؟

شکرخدا نه نیزه، نه شمشیر خورده ای
نه از کمان حرمله ها تیر خورده ای

رضا باقریان

@marsiyeeh
4
#حضرت_معصومه

حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را

دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را

مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را

گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را

هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را

به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را

گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را

در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را

شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را

پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را

ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را

علی اکبر لطیفیان

@marsiyeeh
1
#حضرت_معصومه

دوباره آمده ام تا به من بها بدهی
مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی

گره به کار من افتاده ای کلید بهشت
خدا کند که به من فرصت دعا بدهی

من از زیارت قبلی خراب تر شده ام
خداکند به من بی پناه جا بدهی

من از زبان رضا با تو درد دل دارم
مگر که پاسخ این اشفعی لنا بدهی

توآمدی و مقام رضا مشخص شد
تو خواستی که کلیدی به دست ما بدهی

دلم برای محرم چه زود تنگ شده
مگر که باز تو امضای کربلا بدهی

هزار عید فدای دو روز ماتم تو
اگر اشاره کنی٫رخصت عزا بدهی...

تمام سال برای تو روضه می گیریم
هزار مرتبه هم در عزات می میریم

مجید تال

@marsiyeeh
4😢1
2025/10/15 17:00:55
Back to Top
HTML Embed Code: