tgoop.com/maneshparsi/19481
Last Update:
چگونه میتوان ایرانی بود؟ چگونه میتوان ایرانی نبود؟
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
🔹به هر حال چه دور و چه نزدیک، برای سنجش عیار ایرانی بودن دو شاخص اصلی را میتوان در نظر گرفت: یکی شناخت، و دیگری احساس همدردی با مردم. منظور از شناخت آگاهی نسبی نسبت به فرهنگ و تاریخ کشور است. علاقه، فرع بر اُنس و شناخت ایجاد میشود. ایران با آن تاریخ دراز و فرهنگ انبوهش، اگر او را نشناسیم، تعلّق خاطر ما به او در سطحْ جریان مییابد. فرهنگ، یاد و خاطره است، تارهای نامرئیای است که ما را به سرزمین میبندد. فرهنگ را به معنای کلّی و وسیع میگیریم که عام و خاص را در بر میگیرد، هر یک به سبک خودش. اما منظور از همدردی با مردم آن است که قدری از خود به در آییم، پهناورتر بیندیشیم، سرنوشت خود را با سرنوشت دیگران پیوسته بدانیم.
🔹برای خوب زندگی کردن،آیا ایرانی بودن ضرورتی دارد؟
اگر یک ایرانی بخواهد زندگی معنیدار داشته باشد «بلی»،زیرا هیچ کس جز در درون فرهنگ خود و محیط آشنای خود نمیتواند شکفتگی وجود پیدا کند. ممکن است دانشمند،متخصّص موفّقی بشود ولی انسانِ بر محور نیست. هر انسان زمانی احساس گشایش میکند که قدری خودش باشد،یعنی بر وفق «ژنهای» فرهنگیش زندگی کند. کارکرد فرهنگی در شخص به دو نوع آگاه و ناآگاه صورت میگیرد، آگاهش آن است که ما آداب و عادات و گرایشهایی داشتهایم که خوش داریم با همانها به سر بریم،به زبان مادری حرف بزنیم،با خود رایگان باشیم.
🔹ناآگاه آن است که به مرور،طیّ قرنهای متمادی، خصلتهایی از نیاکان دوردست ما در ما تهنشین شده، آنچه را که میتوانیم آن را «جِرم روزگاران» و «ره آورد تاریخ» بخوانیم. این فرهنگ مضمَر، ولو خیلی هم فرنگیمآب شده باشیم تأثیر گذار است،آهنگ زندگی ما را تنظیم میکند و در نهایت با فرهنگ بیگانه برخورد مییابد.
🔹اکنون میرسیم به موضوع اصلی که هستهٔ مرکزی این گفتار است و آن این واقعیّت است که علاقهٔ وطنی در دوران امروز یک ضرورت شده است،نه آنکه تجمّل یا تفنّن احساسی – اخلاقی باشد، زیرا یک کشور، بیاحساس همبستگی و مسئولیّت فرد فرد مردمش، نمیتواند بر سر پا بماند. بدون کار و کوشش همهٔ افراد کارآمد، که مبتنی بر آگاهی، شناخت و وظیفهشناسی باشد، در این دنیای «وانفسا» چگونه بتوان ادامهٔ حیات ملّی داد؟
🔹افزایش جمعیّت و افزایش دامنهٔ خواستها، وظیفهمندی یک شهروند را خیلی سنگینتر از پیش کرده است. مسابقهای بیامان برای ادامهٔ حیات چه در سطح جهانی و چه در سطح ملّی درگیر است، و هر عامل واپس برنده یا غفلت میتواند در همهٔ شئون اثر بگذارد و فاجعه بار شود، بدان گونه که دیگر فرصت هر گونه ترمیم یا جبرانی از دست برود.
🔹در میان این تقابل و تنازع، هر کشوری وظیفهدار است که به قدر فهم و توانایی خود، راهی به جلو بجوید. اکنون تکلیف ملّت کهنسالی چون ایران چیست؟ جز این راهی در برابرش نیست که همهٔ منابع خود را به کمک فراخواند. فراخوانیِ درک و فهم توانایی منظور است: درک برای آنکه راه درست شناخته گردد و توانایی برای آنکه امکانها به کار گرفته شود. وقتی میگوییم منابع، منظور تنها نفت یا مس یا گاز یا میوه یا خاویار نیست که صادر شوند و بر آمار ارز بیفزایند. اینها به جای خود، ولی روزی تمام میشوند. منظور منابع معنوی نیز هست: فرهنگ پربار گذشته که پالوده شده باشد، سجایای خوبی که در قوم ایرانی هست و بیکار مانده، نیروی جوان و شور و شوقی که میتواند از دلبستگی و دلگرمی به کشور زاینده گردد، همدلی همهٔ مردم... دست کم نگیریم این جوهرهٔ زندهٔ سیّال را که از خلال قرنها حرکت کرده و به سوی ما آمده، یعنی فرهنگ ایران.
🔹دیر یا زود، برای روبهرو شدن با این گرداب، که دنیای متلاطم کنونی باشد، هیچ راهی دیده نخواهد شد جز آنکه کشور در مرکز توجّه مردمش قرار گیرد، و آنان سرنوشت او را چنان وابسته به سرنوشت خود بیابند، که بدانند جز با تأمین نفع عموم، نفع فرد تأمین نخواهد شد.
🔹وطن خواهی در دنیای امروز، تا اندازه ای حفظ نفْس است. اگر به زندگی خود و آیندهٔ فرزندانمان علاقهمندیم، باید این مفهوم را جدّی بگیریم. این حالت شانه بالا اندازی، پوزخند یا نفی، باید تغییر کند. وطن هم خاک است و هم یک کلّ تاریخی، احترام به مرتبهٔ انسانی، قدر شناسی از کسانی که در این آب و خاک زندگی کردند، و حقّ انسانیّت خود را ادا نمودند.
🔹همچنین، منظور از وطنخواهی آن نیست که ملّتی خود را از دیگران جدا بینگارد، خود را ببیند و دیگران را نبیند. بلکه برعکس، احساس تعهّد و علاقه به کشور خود، تفاهم نسبت به ملّتهای دیگر را افزایش میدهد، و با توجّه به فرهنگ انسانی و بیمرزی که ایران داراست، ما راهنمای خوبی داریم که در صف گرایشهای سالم و گشایش بخش جهانی موضع بگیریم. برای شناخت بهتر کشور خود این دو چیز را فراموش نکنیم: آزادی معقول و منطق.
BY فرهنگ و منش پارسی
Share with your friend now:
tgoop.com/maneshparsi/19481