tgoop.com/mandiret/385
Last Update:
۳۶۸- سال ۹۸ وقتی تازه میخواستم تدریس رو شروع کنم، خیلی نگران این بودم که از جهت علمی چیزی رو بلد نباشم، یا یادم رفته باشه.
چون سالها بود که از اتمام درسم گذشته بود، و برای آزمون و مصاحبه دقیقا هیچی نخونده بودم.
مرداد ماه وقتی ابلاغم رو به مدرسه گرفته بودم، مدیر گفت برای آشنایی با فضای مدرسه و دانشآموزها یکی دو روز بیا توی برگزاری امتحانات شهریور کمکمون کن و منم قبول کردم.
امتحان اولی که رفتم امتحان فیزیک بود، با سوالات خیلی آسون.
دیدم تقریبا هیشکی هیچی نمینویسه!
تعجب کردم.
بعد چند دقیقه معلمشون اومد سر جلسه و جواب یه سری سوالها رو بهشون گفت و رفت.
یکی از بچهها به من گفت آقا ما نشنیدیم، جوابش چی بود؟
منم پیش خودم گفتم که وقتی معلمشون بهشون گفته، من چرا همون رو بهش نگم؟
و شروع کردم جواب رو بهش گفتن.
هر چیزی از جواب رو که بهش میگفتم میگفت میدونم، این رو نوشتم.
گفتم خب پس چی رو ننوشتی؟
گفت معلممون آخرش گفت جواب میشه پنج ضربدر ده؛
گفتم خب آره دیگه، و اومدم برم، دیدم باز میگه نه جوابش چی میشه خب!
گفتم خب میشه پنج ضربدر ده دیگه!
باز گفت میدونم، میخوام بدونم جواب چند میشه.
که آخرش فهمیدم در واقع نمیدونه پنج ضربدر ده چند میشه!
بعد از اون روز دیگه نگرانیم بابت این بود که خدایا من حالا چطور باید از این ابتداییات شروع کنم و به برق برسم.
خلاصه این کلیپ رو که دیدم یاد اون روز افتادم.
https://www.aparat.com/v/x701b58
BY روزمردگی

Share with your friend now:
tgoop.com/mandiret/385