بیروت ، جهانی دیگر
(۲۸)
شناخت نشانه ها در بیروت!
سید عطاء الله مهاجرانی
ساعت ده شب به بیروت رسیدیم. در مسیر تصاویر شهیدان به ویژه سید حسن نصرالله و هاشم صفی الدین و حاج قاسم سلیمانی در بزرگراه ها و میدان ها دیده می شود. من شب شام نمی خورم. هادی به اندازه کافی برایم میوه تدارک دیده است. به ویژه سیب های درشت و معطر سبز و سرخ لبنانی. در لبنان منطقه ای را با عنوان اقلیم التفاح می شناسند. قلمرو سیب! باغستان های سیب در إرتفاعات هزار تا دو هزار متری بالا تر از سطح دریای مدیترانه، سامان داده شده است. در این ارتفاعات باغستان های سیب بیش از باغ های دیگر میوه مانند هلو و آلوی سیاه و انجیر دیده می شود. سیب متشخص است و به خنکا یا سرمای بیشتری نیاز دارد. با محمد زهرایی بنیانگزار نشر کارنامه و ناشر معیار! مهمان نجف دریابندری بودیم. هنوز حال و روز خانم فهیمه راستکار خوب و خوش و هوش و حواسش به جا بود. در ظرف بزرگ سفالین لاله جین که به رنگ نیلی پررنگ با رگه های زرد و ارغوانی خوشرنگ بود سیب سرخ چیده بودند. هندسه چینش سیب ها دیدنی بود. مثل ساختمان زیگورات سیب ها بر هم چیده شده بود. رنگها داستانی دیگر و ماجرایی دیگر داشت. نجف دریابندری گفت: « سیب متشخص است بایست در ظرف جدا قرارش داد. اگر سیب را کنار پرتقال و نارنگی و هلو و انگور بگذارید. به انها تنه و لگد می زند. لک می افتد و تباه می شود!» بحثمان به سیبی که پدر بزرگوارمان مان آدم در بهشت از درخت ممنوعه خورده بود، کشیده شد و اکنون سیب آدم که برجستگی اش به نشانه همان سیب که در گلوی آدم گیر کرد بر گلوی همه ما مانده است! همین تشخص سیب در لبنان است که محمود درویش در وصف بیروت سروده است: « تفاحة للبحر!»
گویی دریا با گرفتن سیب بیروت به دندان های زنده و درخشنده اش به بلوغ خرد و هنر رسیده است. نخستین سطر و کلمات قصیده بیروتِ محمود درویش که مانند پنجره ای به روی ما گشوده می شود: « سیبی برای دریا! »انگار سیبی سبز از افق قرمز ارغوانی-نیلی مدیترانه مانند آفتاب طلوع می کند. لپ تاپ اپلم با نشانه سیب گاز زده که نقره ای است و می تابد، در جلو چشمانم است. سیب سبز معطر را به سبک شیخ ناظم حقانی می بویم. می بوسم. صلوات می فرستم. زمزمه می کنم: « ز تربت شهدا بوی سیب می آید!» در ادبیات ما سیب وجهی اسطوره ای و مثبت دارد. در ادبیات اروپایی به ویژه با ریشه ی یونانی. سرشتی منفی دارد. چنان که به روایت مفسران سفر پیدایش در تورات، درخت ممنوعه درخت سیب بود. البته تورات نامی از سیب نبرده است.
استیو جابز که با نبوغ حیرت انگیزش سیب گاز زده را نام و نشانه شرکت افسانه ای اپل انتخاب کرد؛ همین تفسیر را پذیرفته است. آدم و حوا سیب را خوردند و از بهشت رانده شدند. استیو جابز همه ما را با سیب گاززده اش بر سر سفره دریای متلاطم بهشت اطلاعات هر دم نو شونده نشانده است. سیب به عنوان نشانه نفاق و توطئه و کشاکش یا کشمکش در اساطیر یونانی سابقه دارد. شاید آن اسطوره نیز با توجه به طبیعت بیروت به کار ما بیاید. اریس خدای دورویی و نفاق از اینکه او را به جشن ازدواج پلئوس و تتیس دعوت نکرده بودند. کینه اش برافروخته شده بود. تتیس پری دریایی بود. فرزند پلئوس و تتیس همان آشیل سردار معروف است و ماجرای نیزه اسطوره ای اش که زخم می زد و هم درمان می نمود. ای ز تو فریاد به فریاد رس! اریس بدون دعوت نهانی به جشن عروسی رفت . بر روی سیبی نوشته بود: « برای زیبا ترین زن دنیا!» بین افرودیته و آتنا و هرا بر سر سیب کشکمش اغاز شد. پاریس داور بود. این ماجرا سرفصل جنگ های ترواست.
(۲۸)
شناخت نشانه ها در بیروت!
سید عطاء الله مهاجرانی
ساعت ده شب به بیروت رسیدیم. در مسیر تصاویر شهیدان به ویژه سید حسن نصرالله و هاشم صفی الدین و حاج قاسم سلیمانی در بزرگراه ها و میدان ها دیده می شود. من شب شام نمی خورم. هادی به اندازه کافی برایم میوه تدارک دیده است. به ویژه سیب های درشت و معطر سبز و سرخ لبنانی. در لبنان منطقه ای را با عنوان اقلیم التفاح می شناسند. قلمرو سیب! باغستان های سیب در إرتفاعات هزار تا دو هزار متری بالا تر از سطح دریای مدیترانه، سامان داده شده است. در این ارتفاعات باغستان های سیب بیش از باغ های دیگر میوه مانند هلو و آلوی سیاه و انجیر دیده می شود. سیب متشخص است و به خنکا یا سرمای بیشتری نیاز دارد. با محمد زهرایی بنیانگزار نشر کارنامه و ناشر معیار! مهمان نجف دریابندری بودیم. هنوز حال و روز خانم فهیمه راستکار خوب و خوش و هوش و حواسش به جا بود. در ظرف بزرگ سفالین لاله جین که به رنگ نیلی پررنگ با رگه های زرد و ارغوانی خوشرنگ بود سیب سرخ چیده بودند. هندسه چینش سیب ها دیدنی بود. مثل ساختمان زیگورات سیب ها بر هم چیده شده بود. رنگها داستانی دیگر و ماجرایی دیگر داشت. نجف دریابندری گفت: « سیب متشخص است بایست در ظرف جدا قرارش داد. اگر سیب را کنار پرتقال و نارنگی و هلو و انگور بگذارید. به انها تنه و لگد می زند. لک می افتد و تباه می شود!» بحثمان به سیبی که پدر بزرگوارمان مان آدم در بهشت از درخت ممنوعه خورده بود، کشیده شد و اکنون سیب آدم که برجستگی اش به نشانه همان سیب که در گلوی آدم گیر کرد بر گلوی همه ما مانده است! همین تشخص سیب در لبنان است که محمود درویش در وصف بیروت سروده است: « تفاحة للبحر!»
گویی دریا با گرفتن سیب بیروت به دندان های زنده و درخشنده اش به بلوغ خرد و هنر رسیده است. نخستین سطر و کلمات قصیده بیروتِ محمود درویش که مانند پنجره ای به روی ما گشوده می شود: « سیبی برای دریا! »انگار سیبی سبز از افق قرمز ارغوانی-نیلی مدیترانه مانند آفتاب طلوع می کند. لپ تاپ اپلم با نشانه سیب گاز زده که نقره ای است و می تابد، در جلو چشمانم است. سیب سبز معطر را به سبک شیخ ناظم حقانی می بویم. می بوسم. صلوات می فرستم. زمزمه می کنم: « ز تربت شهدا بوی سیب می آید!» در ادبیات ما سیب وجهی اسطوره ای و مثبت دارد. در ادبیات اروپایی به ویژه با ریشه ی یونانی. سرشتی منفی دارد. چنان که به روایت مفسران سفر پیدایش در تورات، درخت ممنوعه درخت سیب بود. البته تورات نامی از سیب نبرده است.
استیو جابز که با نبوغ حیرت انگیزش سیب گاز زده را نام و نشانه شرکت افسانه ای اپل انتخاب کرد؛ همین تفسیر را پذیرفته است. آدم و حوا سیب را خوردند و از بهشت رانده شدند. استیو جابز همه ما را با سیب گاززده اش بر سر سفره دریای متلاطم بهشت اطلاعات هر دم نو شونده نشانده است. سیب به عنوان نشانه نفاق و توطئه و کشاکش یا کشمکش در اساطیر یونانی سابقه دارد. شاید آن اسطوره نیز با توجه به طبیعت بیروت به کار ما بیاید. اریس خدای دورویی و نفاق از اینکه او را به جشن ازدواج پلئوس و تتیس دعوت نکرده بودند. کینه اش برافروخته شده بود. تتیس پری دریایی بود. فرزند پلئوس و تتیس همان آشیل سردار معروف است و ماجرای نیزه اسطوره ای اش که زخم می زد و هم درمان می نمود. ای ز تو فریاد به فریاد رس! اریس بدون دعوت نهانی به جشن عروسی رفت . بر روی سیبی نوشته بود: « برای زیبا ترین زن دنیا!» بین افرودیته و آتنا و هرا بر سر سیب کشکمش اغاز شد. پاریس داور بود. این ماجرا سرفصل جنگ های ترواست.
با هادی چای می زنیم! نگاهم به مدیترانه است و برج خاکستری که جنگزدگان ساکنند. احمد در یکی از طبقاتش ساکن است. به او قول داده ام بروم با او حرف بزنم. اهل صور است. منهم امروز صور بودم. دستمایه ای برای گفتگو با او دارم. ساعت ۱۲ شب به سمت کافی شاپ تیستی می رویم. خیابان الحمرا، به ویژه در این شب ها و یا روزها کندوی زنبور اجتماع جوانان است. خیابان ژاندارک به سمت شمال از خیابان الحمراِ، جدا می شود. مثل همین خیابان های فرعی اطراف اکسفورد استریت در لندن که غرق کافی شاپ و رستورانند. در متن هیاهو و غوغای خیابان اصلی ناگاه نفس تازه می کنید. در کنجی و جای دنجی کافی شاپی پیدا می کنید که انگار از غوغای شهر به دور افتاده است. کافه تیستی چنین نبود. نیمه شب است اما غلغله است. در انتهای یکی از سالن ها درست در گوشه بشار اللقیس نشسته است. بشاراللقیس در حوزه اندیشه سیاسی دکترا گرفته است. کتابی با عنوان: «نقد الاسلامیة المعرفة» توسط دارالفارابی از او منتشر شده است. از سال ۲۰۱۰ تا به امروز چهره مطبوعاتی فعال بوده و هست. اکنون سردبیر روزنامه اینترنتی خندق است. به خاندان بزرگ و مشهور اللقیس متعلق است. حسان اللقیس ( ۲۰۱۳-۱۹۶۳) یکی از فرماندهان برجسته نظامی و اطلاعاتی حزب الله که در جنگ ۲۰۰۶ حضور موثر داشت از همین خاندان است. حسان اللقیس توسط عناصر اسرائیلی در لبنان ترور شد. بشار به کنج دیوار تکیه داده. لپ تاپش جلوش است. دارد می نویسد. سلام و احوالپرسی. می گوید پنج دقیقه ای نیاز دارد تا مطلبش را تمام کند. چای نعناع سفارش می دهیم. نگاه من به بشار اللقیس است. به نحو غیر عادی زیباست! زیباتر از آلن دلون . توی همان مایه ها! منتها آلن دلون زیبایی اش کم و بیش در جوانی و میانسالی حتی حالتی زنانه دارد. بشار اللقیس مردانه است. بحثمان از همان جایی شروع می شود که من در باره اش اندیشیده بودم. شهر تاریخ و فرهنگ دارد. موجود زنده است. حرف می زند! در پس نام ها و نشان ها می توان تاریخ شهر و زندگی مردم را شناسایی کرد. وقتی گفته می شود « ساحة الشهداء» یا « ساحة النصر» یا « ضاحیه» یا « جونیه» یا « خیابان الحمراء» یا « صبرا و شتیلا» هر یک از این نام ها و نشان ها در پس خویش ماجراهای بسیار دارند. تازه آن ماجراها هم خود حجاب می شوند و در پس هر ماجرایی بایست دلایل و علل وقوع آن را شناسایی کرد. دیده اید گاه در بررسی آثار باستانی و یا دیوارنگاره ها ( فرسک) وقتی گچ های اضافی را می تراشند؛ گاه در زیر تابلو مشهود تابلو دیگری رخ می نماید. پیداست عده ای بر آن تابلوی قدیمی گچ کشیده اند و بر روی آن نقش تازه زده اند. یادم افتاد که شبیه این ماجرا را ما در چهلستون و عالی قاپو در اصفهان داریم. قاجارها بر نقش و نگار ها و تابلو های عصر صفوی گچ کشیده بودند. آیا در زیر آن نقوش پنهان مانده هم نقش دیگری بوده است!؟
اکنون ما بایست از پیش روی برخی نام ها و نشان ها لایه برداری کنیم. تا بتوانیم به اندازه توانمان واقعیت را بشناسیم. مثلا « ضاحیه » چگونه شکل گرفت!؟ چگونه و با چه تدبیری شیعیان که در لبنان در حاشیه زندگی می کردندو به متن آمدند. کسی برای شیعیان در لبنان ارزش و اعتباری قائل نبود. کارهای درجه چندم و یا خدمت در خانه های اعیان شغل آن ها بود. در بیروت حضور موثر نداشتند. امام موسی صدر در دهه شصت و هفتاد میلادی به این صرافت افتاد که تا شیعیان در بیروت حضور نداشته باشند. تا در بیروت و شهر های جنوب آموزش نبینند. تا به شغل های معتبر راه نیابند. همچنان در حاشیه می مانند. این ایده و بعدا تلاش در راه به ثمر رساندن آن، مانند تآسیس هنرستان های صنعتی و کارآموزی که شهید مصطفی چمران نقش تعیین کننده ای در رونق آن ها داشت؛ سرفصل جدیدی در تاریخ شیعه در لبنان شد. شیعیان در لبنان از حاشیه به متن آمدند. در این تدبیر و تحقق ایده امام موسی صدر، حافظ اسد هم به امام موسی کمک کرد. اصلا به فکر شیعیان خطور نمی کرد که بتوانند در نهادهای حکومتی یا قانونگذاری و دولت و یا در مجامع دانشگاهی حضور داشته باشند. قضایای سیاسی و نظامی و امنیتی در لبنان «حجاب ساتر» شده است. از این رو کار بزرگ امام موسی صدر مغفول مانده است. شاید به عنوان نمونه دقت در سخنرانی بسیار دقیق و پرنکته امام موسی صدر در سال ۱۹۶۸ ( ۱۳۴۷) در مراسم افتتاحیه هنرستان فنی و حرفه ای جبل عامل در شهر صور به ما نشان می دهد که امام موسی صدر چه افق روشنی را می دیده است. و برای دستیابی بدان افق چگونه مشی سیاسی خردمندانه و بسیار مدبرانه ای انتخاب کرده است. یاری گرفتن از دولت لبنان، تقدیر از رؤسای جمهور قبل وبعد لبنان، تقدیر از کمک های فرانسه و تحسین لبنانی های خارج لبنان که در ساخت و تجهیز هنرستان نقش داشته اند:
اکنون ما بایست از پیش روی برخی نام ها و نشان ها لایه برداری کنیم. تا بتوانیم به اندازه توانمان واقعیت را بشناسیم. مثلا « ضاحیه » چگونه شکل گرفت!؟ چگونه و با چه تدبیری شیعیان که در لبنان در حاشیه زندگی می کردندو به متن آمدند. کسی برای شیعیان در لبنان ارزش و اعتباری قائل نبود. کارهای درجه چندم و یا خدمت در خانه های اعیان شغل آن ها بود. در بیروت حضور موثر نداشتند. امام موسی صدر در دهه شصت و هفتاد میلادی به این صرافت افتاد که تا شیعیان در بیروت حضور نداشته باشند. تا در بیروت و شهر های جنوب آموزش نبینند. تا به شغل های معتبر راه نیابند. همچنان در حاشیه می مانند. این ایده و بعدا تلاش در راه به ثمر رساندن آن، مانند تآسیس هنرستان های صنعتی و کارآموزی که شهید مصطفی چمران نقش تعیین کننده ای در رونق آن ها داشت؛ سرفصل جدیدی در تاریخ شیعه در لبنان شد. شیعیان در لبنان از حاشیه به متن آمدند. در این تدبیر و تحقق ایده امام موسی صدر، حافظ اسد هم به امام موسی کمک کرد. اصلا به فکر شیعیان خطور نمی کرد که بتوانند در نهادهای حکومتی یا قانونگذاری و دولت و یا در مجامع دانشگاهی حضور داشته باشند. قضایای سیاسی و نظامی و امنیتی در لبنان «حجاب ساتر» شده است. از این رو کار بزرگ امام موسی صدر مغفول مانده است. شاید به عنوان نمونه دقت در سخنرانی بسیار دقیق و پرنکته امام موسی صدر در سال ۱۹۶۸ ( ۱۳۴۷) در مراسم افتتاحیه هنرستان فنی و حرفه ای جبل عامل در شهر صور به ما نشان می دهد که امام موسی صدر چه افق روشنی را می دیده است. و برای دستیابی بدان افق چگونه مشی سیاسی خردمندانه و بسیار مدبرانه ای انتخاب کرده است. یاری گرفتن از دولت لبنان، تقدیر از رؤسای جمهور قبل وبعد لبنان، تقدیر از کمک های فرانسه و تحسین لبنانی های خارج لبنان که در ساخت و تجهیز هنرستان نقش داشته اند:
«امروز به مناسبت میلاد حضرت زهرا (س) گرد هم آمده ایم. آن هم در چنین مؤسسه ای که حاصل همکاری و همیاری ملت بزرگوار ما و لبنانیان مقیم داخل و خارج کشور با دولت است... با تلاش اینان بود که این بنای عظیم برافراشته شد تا حاصلی فرا تر از بیان در بر داشته باشد: فرصت علم آموزی برای دانشجویان و امکان آموزش برای کارگران و بهبود وضع معیشت خانواده ها... امروز در کنار شما گرد آمده ایم تا نتیجۀ کوششی مشترک را به تماشا بنشینیم که اکنون به نهالی تبدیل شده که به تازگی روییدن آغاز کرده است. این مسئله نشان دهندۀ آن است که هرگاه شما بخواهید، میتوانید کارهای بزرگ را به انجام برسانید. و إنشاءالله با همکاری و تلاشهای مخلصانه و معجزه وار به گلستانی خرّم تبدیل خواهد شد.
این نهال نوپا را در این خاک گرانقدر و در کنار این سرزمین مقدس جای دادیم تا این تلاش ناچیز و نمادین را گواه این حقیقت قرار دهیم که همواره آماده ایم هرگاه لازم باشد، همۀ امکانات و حتی جان خود و فرزندانمان را در راه هدف خویش تقدیم کنیم.
در برابر این سخاوت و دهشِ بیمانند نمیتوانم سخنی بر زبان آورم، جز اینکه از شما عزیزان تجلیل و قدردانی کنم و با اصرار از شما بخواهم که اکنون و در آینده بر روند برنامهریزی و اداره و حسابرسی این مؤسسه نظارت داشته باشید.
إنشاءالله مدرسه فعالیت خود را از سال تحصیلی ۱۹۶۹ - ۱۹۷۰ آغاز خواهد کرد و، پیش از آن، کادر اداری و امکانات آموزشی و ماشینآلات پیشرفتۀ مدرسه نیز همچون بنای باعظمت آن و بسان همت بلند شما عزیزان، به سطح مطلوب خواهد رسید.
در اینجا لازم میدانم یادآور شوم که دولت فرانسه قول مساعد داده است تا در رساندن مدرسه به سطح مطلوب یاریگر ما باشد. همچنین، ادبِ وفاداری حکم میکند که از تلاشها و حمایتهای ریاست محترم جمهور جناب آقای شارل حلو و نیز اقدامات و تلاشهای کمنظیر و مخلصانۀ رئیسجمهور سابق، جناب آقای فؤاد شهاب، قدردانی کنم.» ( هیآت رئیسه جنبش امل، سیره و سرگذشت امام موسی صدر، ترجمه مهدی سرحدی، چاپ دوم، ج ۱، ص ۱۵۱ - ۱۵
*
روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
Https://www.tgoop.com/maktuob
این نهال نوپا را در این خاک گرانقدر و در کنار این سرزمین مقدس جای دادیم تا این تلاش ناچیز و نمادین را گواه این حقیقت قرار دهیم که همواره آماده ایم هرگاه لازم باشد، همۀ امکانات و حتی جان خود و فرزندانمان را در راه هدف خویش تقدیم کنیم.
در برابر این سخاوت و دهشِ بیمانند نمیتوانم سخنی بر زبان آورم، جز اینکه از شما عزیزان تجلیل و قدردانی کنم و با اصرار از شما بخواهم که اکنون و در آینده بر روند برنامهریزی و اداره و حسابرسی این مؤسسه نظارت داشته باشید.
إنشاءالله مدرسه فعالیت خود را از سال تحصیلی ۱۹۶۹ - ۱۹۷۰ آغاز خواهد کرد و، پیش از آن، کادر اداری و امکانات آموزشی و ماشینآلات پیشرفتۀ مدرسه نیز همچون بنای باعظمت آن و بسان همت بلند شما عزیزان، به سطح مطلوب خواهد رسید.
در اینجا لازم میدانم یادآور شوم که دولت فرانسه قول مساعد داده است تا در رساندن مدرسه به سطح مطلوب یاریگر ما باشد. همچنین، ادبِ وفاداری حکم میکند که از تلاشها و حمایتهای ریاست محترم جمهور جناب آقای شارل حلو و نیز اقدامات و تلاشهای کمنظیر و مخلصانۀ رئیسجمهور سابق، جناب آقای فؤاد شهاب، قدردانی کنم.» ( هیآت رئیسه جنبش امل، سیره و سرگذشت امام موسی صدر، ترجمه مهدی سرحدی، چاپ دوم، ج ۱، ص ۱۵۱ - ۱۵
*
روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
Https://www.tgoop.com/maktuob
👏9👍1
حاج آخوند به غرفه اطلاعات در نمایشگاه کتاب می آید!
غرفه اطلاعات در انتهای راهروی ۳۰ غرفه ۴۶
Https://www.tgoop.com/maktuob
https://www.instagram.com/p/DJoJVfMK8wS/?igsh=bG56MmtlejdraW11
غرفه اطلاعات در انتهای راهروی ۳۰ غرفه ۴۶
Https://www.tgoop.com/maktuob
https://www.instagram.com/p/DJoJVfMK8wS/?igsh=bG56MmtlejdraW11
❤5
کتاب های زیر از جمیله کدیور و سیدعطاالله مهاجراني در روزهای باقیمانده از نمایشگاه کتاب در غرفه روزنامه اطلاعات عرضه می شود.
جمیله کدیور:
تحول گفتمان سياسي شيعه در ايران
روياهاي زنانه در دنياي مردانه
کالبدشکافی قدرت داعش
نهیب حادثه، واکاوی نا آرامی های ۱۴۰۱
رویارویی انقلاب اسلامی ایران و آمریکا
***
سیدعطاالله مهاجرانی:
نکته های قرآنی ، سوره کهف
جرعه ای از جام عاشورا
تشنه صلح
شیخ بی خانقاه
حاج آخوند
نقد تحريف مدرن امام خميني
قصه شيرين
حماسه فردوسی
موسم هجرت به شمال (ترجمه)
شعشعه مناجات شعبانيه
برف
Https://www.tgoop.com/maktuob
جمیله کدیور:
تحول گفتمان سياسي شيعه در ايران
روياهاي زنانه در دنياي مردانه
کالبدشکافی قدرت داعش
نهیب حادثه، واکاوی نا آرامی های ۱۴۰۱
رویارویی انقلاب اسلامی ایران و آمریکا
***
سیدعطاالله مهاجرانی:
نکته های قرآنی ، سوره کهف
جرعه ای از جام عاشورا
تشنه صلح
شیخ بی خانقاه
حاج آخوند
نقد تحريف مدرن امام خميني
قصه شيرين
حماسه فردوسی
موسم هجرت به شمال (ترجمه)
شعشعه مناجات شعبانيه
برف
Https://www.tgoop.com/maktuob
Telegram
مكتوب
کانال تلگرام جمیله کدیور و سید عطاالله مهاجرانی
❤5👍4
کتاب تحول گفتمان سياسي شيعه ر در ایران را از نمایشگاه کتاب تهران،غرفه اطلاعات، انتهای راهروی ۳۰ غرفه ۴۶ تهیه کنید.
https://www.instagram.com/reel/DJqgcbjIHki/?igsh=MTB6M3Jrejg2dDJ0bg==
https://www.instagram.com/reel/DJqgcbjIHki/?igsh=MTB6M3Jrejg2dDJ0bg==
👍4
نمایشگاه کتاب
غرفه انتشارات اطلاعات
انتهای راهروی شماره ۳۰
غرفه شماره ۴۶
https://x.com/MohajeraniSayed/status/1922964666835144784?t=wH8yXunKO0JqRTLvMKFFSg&s=35
غرفه انتشارات اطلاعات
انتهای راهروی شماره ۳۰
غرفه شماره ۴۶
https://x.com/MohajeraniSayed/status/1922964666835144784?t=wH8yXunKO0JqRTLvMKFFSg&s=35
❤2
