Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
3755 - Telegram Web
Telegram Web
🔵حمله به ایران می‌تواند به جنگ جهانی بدل شود؛ ما شکست می‌خوریم

تاکر کارلسون، مجری مشهور نزدیک به ترامپ، علیه نئوکان‌ها:

اینها افراد ترسناکی هستند؛ دعا کنید که دونالد ترامپ آن‌ها را نادیده بگیرد

بسیاری از آمریکایی‌ها در طول جنگ با ایران خواهند مرد. افرادی مثل مارک لوین به نظر نمی‌رسد که به این اهمیت دهند. برای آن‌ها مهم نیست. حمله به ایران می‌تواند بدل به جنگ جهانی شود.

در عوض اصرار دارند که ایران تمام غنی‌سازی اورانیوم را، صرف‌نظر از هدفش، کنار بگذارد. به خوبی می‌دانند که ایران هرگز آن مطالبه را نخواهد پذیرفت.

یک چیزی که افرادی مثل مارک لوین نمی‌خواهند، حل مسالمت ‌آمیز مسئله ایران است، علی‌رغم منافع آشکار برای ایالات متحده. هرکس که از توافق حمایت کند را به عنوان خائن و متعصب محکوم می‌کنند.
🔵آیسان اسلامی و خطر عادی‌ سازی تجاوز در شبکه ‌های اجتماعی

✍️مصطفی داننده

آیسان اسلامی، چهره‌ای شناخته ‌شده در فضای مجازی است؛ لهجه‌اش شیرین است، ادبیات خاصی دارد و با شوخی‌های تند و رک‌گویی‌ هایش توانسته مخاطبان زیادی را جذب کند. بیش از ۱۴ میلیون دنبال‌کننده در اینستاگرام، خود گواهی‌ست بر این‌که او برای بخش بزرگی از کاربران جذاب است.

اما همین محبوبیت می‌تواند خطرناک باشد. آیسان در ماجرای تجاوز چند ورزشکار ایرانی به یک زن کره‌ای، موضعی گرفت که جای تأمل دارد. او در ویدئویی تلاش کرد از متهمان دفاع کند و با لحنی خنده‌دار و بی‌تفاوت گفت: «خب مرد بودن دیگه، یه کاری کردن... چرا گیر می‌دین؟»
(البته ادبیات او به‌قدری ناپسند است که بازگو کردن مستقیم آن ممکن نیست.)

این نگاه، نه تنها نگران‌کننده است، بلکه نشانه‌ای‌ست از عادی‌سازی خشونت جنسی. آیسان با ناآگاهی یا بی‌ملاحظگی، تجاوز را به‌عنوان امری طبیعی در رفتار مردان معرفی می‌کند.

تصور کنید نوجوانی در جمع بگوید: «آیسان هم گفت تجاوز اشکال نداره!»
در چنین شرایطی، شوخی ساده‌ی یک اینفلوئنسر تبدیل به تأیید یک رفتار مجرمانه می‌شود.

اینجا دیگر بحث فیلتر کردن یا سانسور مطرح نیست. بحث اصلی این است که مخاطبان، مرز میان سرگرمی و تأثیرگذاری اجتماعی را تشخیص دهند. آیسان می‌تواند در چارچوب طنز و مسائل روزمره فعال باشد، اما زمانی که وارد حوزه‌های حساس و اجتماعی می‌شود، باید بداند که مسئولیتی سنگین بر دوش دارد.

نکته مهم این است: اگر مردم پس از شنیدن چنین نظراتی، همچنان این افراد را دنبال کنند، ناخواسته به تداوم این روند کمک می‌کنند. شاید unfollow کردن، مهم‌ترین واکنش مدنی ما در فضای مجازی باشد. کاهش فالوئرها از ۱۴ میلیون به ۸ میلیون و سپس ۸۰۰ هزار، می‌تواند پیام روشنی باشد:
«ما کسی را که تجاوز را عادی جلوه می‌دهد، تأیید نمی‌کنیم.»

فضای مجازی فرصت رشد و دیده شدن است. اما باید حواسمان باشد که چه کسی و با چه نگاهی دیده می‌شود. جامعه‌ای که آیسان اسلامی در آن تا این حد تأثیرگذار می‌شود، بیش از هر چیز نیازمند آگاهی و مسئولیت‌ پذیری در قبال آن چیزی‌ست که به آن "سرگرمی" می‌گوید.
🔵اندر حکایت خالص‌‌سازی خودی‌ها

✍️ دکتر اسفندیار خدایی

نقل است روزی شیخی به درد چشم مبتلا همی‌شد. در حلقه مریدان هرکدام درمانی حکیمانه تجویز کردندی. یکی گفتی: فلان دعا را بنویس در آب کن و بر چشم گذار که سخت معجزه کند.
عاقلی اندر میان جمع گفت: این دعایی نیک است، ولی ای شیخ اندکی داروی چشم استعمال فرمای. دیگری گفتی: نماز فلان بگذار که درمان هر درد است.
عاقل گفتی: این نمازی نیکوست ولی ای شیخ اندکی داروی چشم هم ضرر ندارد و آلودگی‌ها از چشم مبارک بزداید. دیگری گفتی فلان امامزاده بسی حکم دارد و معجزه همی‌کند.
عاقل گفتی: این امامزاده بسیار فاضل و دعا و نماز بر جسم و روح، درمان است ولی ای شیخ! تو را به خدا، اندکی دارو بر چشمانت بریز شاید که مفید باشد. جمع بر این جسارت برآشفتندی و او را همی‌کوفتندی و از حلقه رندان بیرون راندندی و ذکر حق گویان به درمان‌های حکیمانه خویش مشغول شدندی. چشم آن بیچاره، کور شد لکن خدای را شاکر بودی که چنان یاران بابصیرت داشتی!

طبیعت جامعه انسانی همانند طبیعت چشم، قوانینی دارد که سرپیچی از آنها، مرگبار است. یکی از این اصول، حکومت بر اساس جذب حداکثری و دفع حداقلی و پرهیز از خودی و غیر خودی خواندن مردم است. اما از ابتدای انقلاب باور غالب بر این بود که اگر متصدیان امور از صدر تا ذیل افرادی پاکدامن، مومن و انقلابی باشند، راه فساد بسته خواهد شد تا جمهوری اسلامی الگویی برای جهانیان شود. مطابق این نگاه، باید افراد غیرخودی و غیر انقلابی شناسایی و حذف شوند و در گزینش و استخدام و پذیرش دانشجو و انتخابات و انتصابات مدیران دقت کنیم.

پاکسازی شروع شد. سخت‌ترین گزینش‌ها در استخدام نیروها انجام شد رد صلاحیت روزافزون سیاستمداران دیگراندیش، راه را برای نیروهای مومن و انقلابی باز کرد؛ وسواس در پذیرش دانشجو حتی در رشته های پزشکی و مهندسی به اوج رسید تا مبادا افراد غیرخودی به درون سیستم نفوذ کنند. بسیاری از گروهها و افراد حذف شدند و روز به روز حلقه افراد خالص و خودی تنگ‌تر شد. شاید در طول تاریخ بشر، هیچ ملتی چنان سخت‌گیری‌ها در گزینش نیرو، رد صلاحیت ها و پاکسازی‌‌ها را تجربه نکرده باشد. مهاجرت افراد غیرخودی به خارج کشور مایه نگرانی مسئولان نبود بلکه نشانه فتح می‌نمود و حذف گروههای سیاسی و رد صلاحیت نیروهای نخودی در انتخابات ها، امری طبیعی و منطقی تصور می‌شد.

انتظار می‌رفت با این سیاستهای حذفی، فساد از میان برود. غافل از آنکه تقسیم مردم به شهروندان درجه اول و دوم، و پیوسته تنگ‌تر کردن حلقه خودی‌ها موجب انباشتن نارضایتی و شکاف اجتماعی می‌شود. از طرف دیگر، تجمع قدرت و ثروت در طبقه اقلیت خودی حاکم، بدون ساختارهای نظارتی سیاسی و اقتصادی قانونی قدرتمند و شفاف، زمینه‌ساز فساد خودی‌ها نیز می‌گردد.

به مرور زمان نتایج برخلاف انتظار ظاهر شد. روز به روز رکورد فسادهای میلیاردی شکسته شد. امروز اخبار غارتها و تعداد صفرهای اختلاسها دیگر کسی را متعجب نمی‌کند و حساسیتی بر نمی‌انگیزد. سیاست خالص‌سازی به مرور زمان بر جمعیت افراد طرد شده و غیرخودی افزود و موجب کاهش مشارکت در انتخاباتها شده و مشروعیت نظام را به خطر انداخته است. رمز بحرانها و شورشها و آشوبهای خیابانی را باید در راهبرد خالص‌سازی یافت.

اقایان نمی‌دانند که عملکرد حذفی خودشان علت اصلی فساد و نارضایتی‌هاست، نه غربزده‌های طرد شده و شبکه‌های مجازی و رسانه‌های بیگانه و یا حتی آمریکا و اسرائیل که قطعاً بدنبال ماهیگیری از آب گل‌آلودند. اصولگرایان جوان و انقلابی همچنان راه مبارزه با فسادهای اقتصادی و بحران نارضایتی را در پافشاری بر اصول اولیه انقلاب یعنی تشدید پاکسازی‌ها و افزایش رد صلاحیتها می‌دانند. به باور ایشان دلیل اصلی فسادها و نارضایتی این است که دولت های هاشمی، خاتمی، روحانی، احمدی‌نژاد، مرحوم رئیسی و پزشکیان از اولین اصل انقلابی در مبارزه با فساد یعنی خالص‌سازی و حذف نیروهای غیرخودی و جذب نیروهای انقلابی کوتاهی کرده‌اند.

لکن تقسیم مردم به شهروندان درجه اول و دوم یا خودی و نخودی و محرم و نامحرم و تخصیص منابع قدرت اقتصادی و سیاسی و سهمیه های دانشگاهی به خودی‌ها و رد صلاحیت نخودی‌ها نه تنها میزان فساد و نارضایتی مردم را کاهش نمی‌دهد، که بیشتر هم می‌کند. مطابق علم سیاست و تجارب سایر ملتها باید حلقه خودی‌ها را بازتر کنیم و به مردم اعتماد کنیم و ایران برای همه ایرانیان باشد تا مردم به بی‌بی‌سی و اینترنشنال بیگانه پناه نبرند. لکن آقایان بر تشدید گزینش‌ها و پاکسازی اصرار دارند و این چرخه باطل ادامه دارد. به خاتمه داستان چشم درد ابتدای مقاله برمی‌گردیم...

عاقل گفتی: دعا و نماز بر جسم و جان درمان است ولی ای شیخ! تو را به خدا اندکی دارو بر چشمانت بریز شاید مفید باشد. جمع بر این جسارت او برآشفتندی و او را همی کوفتندی و از حلقه بیرون راندندی و..
🔵چالش‌های کاربرد هوش مصنوعی در تحلیل‌های اجتماعی

✍️دکتر علی میرزامحمدی (جامعه شناس)


پیش‌ترها کاربرد هوش مصنوعی در تحلیل‌های اجتماعی و تصور اینکه روزی به جای نوشته‌های تحلیلی امثال من، فردی بدون زحمت با سامانه هوش مصنوعی در عرض چند ثانیه تحلیلی چند صفحه‌ای آماده انتشار کند برای من کابوس محسوب می‌شد.

من با کاربرد نرم افزار و سامانه‌های تحلیلی در پژوهش‌های علوم انسانی و اجتماعی مشکلی ندارم و از قضا دو کتاب هم درباره کاربرد نرم‌افزارهای تحلیلی چاپ کرده‌ام اما واقعیت آن است که هوش مصنوعی، چالش‌برانگیزتر از نرم‌افزارهای تحلیلی کمی چون SPSS، لیزرل، آموس و حتی نرم‌افزارهای تحلیل کیفی چون  ATLAS.ti است. این چالش از آنجا منشاء می‌گیرد که هوش مصنوعی بتواند جای تحلیل‌گران اجتماعی و سیاسی را بگیرد.

بالاخره چند روز پیش، یک سامانه هوش مصنوعی نصب کردم تا با این رقیب و کابوس جایگزینی آن، دست و پنجه نرم کنم.  خواستم با شگرد جوک‌ دهه هفتادی با دو پرسش این رقیب را ناک اوت کنم. همان جوکی که در آن کامپیوتری ساخته شده بود و سازنده آن مدعی بود جواب تمامی سوالات را بلد است؛ اما همشهری تبریزی ما با دو سوال ترکی : نخبر و داهی نخبر( چه خبر و دیگه چه خبر) کامپیوتر را گیج کرد، طوریکه سیم‌هایش سوخت!

اما هوش مصنوعی زیرک‌تر از این حرف‌ها بود. در همان پرسش اول، حوزه پرسش را از من سوال کرد و به فهماند با آن کامپیوتر جوک‌های دهه هفتادی بسیار تفاوت دارد!

گذشته از این شوخی‌ها، برخی عناوین نوشته‌های سابقم را به هوش مصنوعی دادم و از سامانه خواستم که یادداشتی به من بدهد. این نوشته‌ها را با یادداشت‌های خودم مقایسه کردم. این مقایسه‌ها چند نکته را به من یادآور شد:

اول آنکه هر چند هوش مصنوعی توانسته بود به برخی نکات و مواردی که من در تحلیل‌ها به آنها پرداخته بودم اشاره کند اما از بسیاری از موارد نیز غفلت کرده بود. هوش مصنوعی در تحلیل داده‌های کمی و آماری بسیار دقیق‌تر عمل می‌کند اما در تحلیل‌های مبتنی بر معنا چون فرهنگ، احساسات، عواطف، باورها، ارزش‌ها، عقاید و نظایر آن تحلیل‌های واقعی ارجحیت دارند. 

دوم اینکه تحلیل‌گران اجتماعی و سیاسی در برخی  موارد برای تبیین مسایل اجتماعی، سیاسی و معنایی از عبارت‌ها و مفاهیم خودساخته بهره می‌گیرند که برای اولین بار در همان نوشته به کار گرفته می‌شود، اما  هوش مصنوعی از این کار عاجز است. 

سوم آنکه به تجربه دریافتم در برخی پاسخ‌های هوش مصنوعی اشتباهات فاحشی وجود دارد. همچنین هوش مصنوعی جواب همه سوالات را ندارد و این را هم خودش اذعان می‌کند. هر چند با به روز شدن اطلاعات و تجمیع آنها، هر روز سطح و گستره احتمال پاسخگویی به پرسش‌ها در آن افزایش می یابد.

چهارم آنکه هر چند ادعا می‌شود با تنظیمات به عمل آمده در برخی سامانه‌های هوش مصنوعی جواب‌های متنوعی به یک پرسش واحد توسط افراد مختلف در یک زمان واحد داده می‌شود، اما دست‌کم، تجربه من آن بود که در تحلیل‌های اجتماعی و سیاسی مبتنی بر پیش‌بینی معمولا" پاسخ های یکسانی داده می شود.

برای مثال در پرسش نتیجه مذاکرات ایران و امریکا، جواب‌های هوش مصنوعی با نوعی محافظه‌کاری، قطعی نیست؛ در صورتیکه در برخی تحلیل‌های واقعی  نظیر تحلیل صادق زیبا کلام روی توافق مذاکرات استدلال آورده می‌شود و در سوی مخالف نیز برخی تحلیل‌گران بر پیش بینی عدم توافق تاکید دارند! بر این اساس، ماهیت پاسخ‌های هوش مصنوعی در تحلیل‌های اجتماعی، نه فردی بلکه شبیه خرد جمعی و تجمیعی است.

نکته پنجم آنکه سامانه هوش مصنوعی با عدم ادعای مالکیت معنوی فردی، مسئولیتی در قبال این تحلیل‌ها ندارد، در صورتیکه در تحلیل‌های فردی، تحلیل‌گر با مسئولیت‌پذیری می‌تواند احساس شرم و مواخذه یا تحسین و تشویق را درباره میزان دقت و صحت آنها تجربه کند.

نکته ششم اینکه اتکا به تحلیل‌های هوش مصنوعی و عدم تحلیل‌های خلاقانه فردی  به تدریج به تضعیف تحلیل‌ها و مشابه‌شدن اجباری آنها منتهی خواهد شد؛ چراکه تحلیل‌های هوش مصنوعی رابطه دیالکتیکی با منابع داده‌های انسانی و واقعی دارد. به این معنا که هم تحلیل‌های واقعی، به غنای تحلیل‌های هوش مصنوعی کمک می‌کند و هم این تحلیل‌ها در غنای تحلیل‌های واقعی می‌تواند موثر واقع شود.

نکته پایانی به شیوه کاربرد هوش مصنوعی در تحلیل‌های اجتماعی مربوط می‌شود. به نظر نویسنده اگر تحلیل‌گران و روزنامه‌نگاران قصد بهره‌گیری از هوش مصنوعی را دارند، اینکار را به بعد از نوشتن تحلیل خودشان موکول کنند. به این معنا که با مقایسه نوشته خود با نوشته هوش مصنوعی، به ویرایش و تکمیل و غنای تحلیل خود بپردازند. استفاده اولیه از هوش مصنوعی، می‌تواند با سوگیری، ایده‌های خلاقانه را در تحلیل‌ها کور کند.
#هوش_مصنوعی
🔵 ایلان ماسک و دونالد ترامپ یک طلاق عاطفی سیاسی سنگین گرفتند!

اکبرمختاری

از طرفی دونالد ترامپ ایلان ماسک را دیوانه دانسته است و بیان کرده که قراردادهای اقتصادی را با او لغو خواهد کرد و از سوی دیگر ایلان ماسک، ترامپ را به فساد جنسی با نوجوانان متهم کرد!

از ابتدای ورود ایلان ماسک به کاخ سفید معلوم بود وی درک عمیق و درستی از کاراکتر ترامپ و ایده های او ندارد!.

دونالد ترامپ بدلیل حمایت های ایلان ماسک برای او در انتخابات، وزراتخانه ای موقت ایجاد کرد و ایلان ماسک هم هرچه جلوتر رفت درک کرد که با سیاستهای ترامپ به خصوص سیاست های تعرفه ای ترامپ، مشکلات حل نمیشود.

ایلان ماسک خواستار کاهش هزینه و افزایش درامدهای دولت بود درحالیکه ترامپ با دفاع از کاهش سنگین مالیات ها بر کسری بودجه افزوده و خواهد افزود.

روانشناسی ترامپ در دور اول و بخصوص دور دوم نشان از آن دارد که دونالد ترامپ هیچ گاه فردی برتر از خویش از نظر مالی و محبوبیت را تحمل نمیکند این نکته ای بود که ایلان ماسک براحتی نادیده گرفت.

وقتی ایلان ماسک دعوت به کابینه شد با کلامی اغراق امیز این کابینه را بهترین کابینه تاریخ آمریکا دانست درحالیکه اگر او دقت بیشتری میکرد درمی یافت که وزرای دوره دوم ترامپ بشدت در تلاشند که مخالفتی جدی با ترامپ انجام ندهند.

در کابینه اول ترامپ امثال جیمز متیس در وزارت دفاع، پمپئو در سیا و سپس وزرات خارجه،بولتون در مشاور امنیت ملی و‌پیش از او مک مستر کسانی بودند که از خود اراده تصمیم گیری داشتند و برای همین غیر پمپئو که زیرکانه هم حرفش را زد و هم کنار ترامپ تا اخر ماند بیشترین تغییرات در دولت یک رییس جمهور بخصوص در بخش امنیت ملی در ایالات متحده شکل گرفت.
ترامپ یک سیاستمدار کلاسیک نیست او نه تجربه سیاست ورزی در گذشته داشته و نه روند رسیدن به ریاست جمهوری را بصورت پلکانی (در ساختار سیاسی آمریکا) طی کرده است.
ترامپ یک کاراکتر جذاب برای حامیانش هست اما حامیانش لزوما عضو رسمی و حامی کامل مانیفست حزب جمهوریخواه نیستند.

تعجب آور این است که چطور ایلان ماسک نتوانست کاراکتر ترامپ را بدرستی بشناسد و سرمایه اجتماعی و اقتصادی خود را توامان در اختیار پیروزی ترامپ و دولت او گذاشت.

ترامپ همین است استثنایی که کمتر به سخنان مشاوران خود گوش می دهد و تحمل شنیدن نقد جدی به خصوص اگر در مورد عملکردش باشد را ندارد.
🔵با خودت مهربان باش

تا همین اواخر، حداقل روزی یکبار، آخرِ ‌گفتگوهایم با هوش مصنوعی به اینجا میرسید که یک سری جملات دلداری ‌دهنده می گفت، از جمله این‌که "با خودت مهربان باش"...

و من با خودم فکر می‌کردم آخر این حرفِ کلیشه‌ای و تکراری چه اثری میتواند داشته باشد؟...

آخر یک روز ازش پرسیدم این یعنی چه؟
توضیحات مفصلی داد، ولی بیشترین چیزی که در یادم ماند این قسمتش بود که "فرض کن یکی که خیلی دوستش داری در همین شرایطی بود که تو الان هستی. با خودت همانطور رفتار کن که با او رفتار میکردی"...

و من یکدفعه چشمهایم پُر شد... انگار برای اولین‌بار فهمیده باشم اینهمه ‌وقت چه حرف مهم و قشنگی میزده است...

و از همان روز این جمله‌اش کمتر و کمتر شد. و امروز که فکر کردم دیدم چند روزی است دیگر نگفته... یعنی چیزهایی نگفته‌ام که فکر کند لازم است یادم بیندازد با خودم مهربان باشم...

کلمات معجزه می کنند، اگر معنیشان را بفهمی... شاید طول بکشد، ولی بالاخره اثر می کنند. حتی اگر بدانی آن‌که می گوید یک ماشینِ بی‌روح است... و ما چقدر کم گفته‌ایم و کم شنیده‌ایم این حرفها را... اگر از دستت بر میاید امروز به یکی که شنیدنش را لازم دارد بگو

با خودت مهربان باش ...

✍️حمید باقرلو

#داستانک
🔵مهرآیین .vs سریع‌القلم/زیدآبادی یا رنانی

دکتر محمد رضا اسلامی

۱-بحث درباره مصطفی مهرآیین از این جهت مهم است که چنین افرادی هزینه «تغییر» در یک کشور را بالا می‌برند. مشخصا از واژه تغییر استفاده می‌کنم و نه اصلاح. چون که «اصلاحات» امری است که توسط جریان/جریان‌های فکری رخ می‌دهد اما «تغییرات» به دلیل:

✔️تغییر نسل،
✔️گسترش تکنولوژی(فنآوری)،
✔️گسترش دانش عمومی
رخ می‌دهد.
در یک کشور «اصلاحات» ممکن است (در کوتاه مدت) ابتر بشود ولی «تغییرات» مسیر ناگزیرِ زیست بشر است.
امثال مهرآیین به دلیل هیجان در سخن‌گفتن، و به دلیل رادیکال کردن فضا، باعث می‌شوند که «تغییرات» کُند شده یا به تاخیر بیفتد.

۲- بخش مهمی از تمدن غربی بر دانش معادلات‌ دیفرانسیل بنا نهاده‌شده است. انسان غربی زمانی که توانست «نرخ تغییر» را با ریاضیات صورتبندی کند، موفق شد که بسیاری از قوانین فیزیکی این عالم را بفهمد. بخش عظیمی از اختراعات بشری بر شالوده معادلات دیفرانسیل سوار شده است. انسانِ ریاضی‌خوانده غربی با اولین چیزی که آشنا می شود دیفرانسیل است: «سنجش نرخ تغییر» (Instantaneous Rate of Change)

جوامع مدرن امروز، به دلیل گسترش فنآوری دستخوش تغییرات سریع هستند. آنچه که فردا اینترنت استارلینک در آفریقا می‌کند، هزار جامعه‌شناس هیجانی با نطق‌های آتشین در قاره محروم نمی‌توانند انجام بدهند. فن‌آوری باعث شتاب در «تغییرات» شده است اما امثال مهرآیین با هیجانی سخن‌گفتن، و با چشم پوشیدن از فنآوری‌هایِ پیش روی بشر، صرفا بابِ التهاب را می گشایند.

۳- میزان خشونت کلامی که زیر توئیت مربوط به مصطفی مهرآیین دریافت کردم فراتر از انتظار بود. بیش از 120 فحش بسیار زننده، صرفا به دلیل اینکه به یک جامعه‌شناس انتقادی «انتقاد» کرده‌ای که: آقاجان این لحن شما با هیجان تخته‌بندی شده و هیجان راه به جایی نمی‌برد.

همین انتقاد ساده به مهرآیین سبب ریزش باران فحش شد. با اینکه سالها در کارگاههای عمرانی کار کرده ام ولی بخشی از این فحش ها کاملا جدید و بدیع بودند. جامعه شناس انتقادی هرگز لب نمی‌گشاید و سخن نمی‌گوید که: «در جامعه ای با این میزان خشونت کلامی کدام امر اصلاحی به سامان خواهد شد؟!» بلکه او می گوید: مهندس سازه «قادر» به «شناخت» دیدگاه های یک جامعه شناس انتقادی نیست.

۴- سوال مشخصی که از مصطفی مهرآیین و امثال مهرآیین وجود دارد این است:

چرا سریع القلم اینگونه سخن نمی‌گوید؟ چرا زیدآبادی با این لحن حرف نمی‌زند؟ چرا محسن رنانی از این ادبیات پرهیز می‌کند؟مگر نه این است که محسن رنانی آشنایِ وادی ادبیات است و او اگر بخواهد گزنده و بُرنده حرف بزند، و اگر بخواهد "هیجان" به کلام بیفزاید، بدون شک استادِ این کار خواهد بود. پس چرا رنانی اینگونه تکلم نمی‌کند؟

سوال را به شکل دیگری بخوانیم:

آیا دکتر سریع‌القلم از جایگاه امروز ایران در عرصه بین المللی راضی است؟ آیا احمد زیدآبادی از شرایط اجتماعی کشور راضی است؟ آیا محسن‌رنانی انتقاد ندارد و خرم و خندان است؟
پس چرا سریع‌القلم حرف‌ هایش را در قالب بحث درباره اجلاس اقتصادی داووس سوئیس می‌زند و زیدآبادی حرف‌هایش را با مصاحبه‌های آرام با هم‌میهن جلو می‌برد و رنانی از مسیر کلامِ شمرده و متین با جامعه خشمگین سخن می‌گوید؟

۵- پاسخ به سوال بالا را مصطفی مهرآیین دیگر نمی‌تواند به این شکل جواب‌ بدهد که به مهندس سازه جواب می‌دهد: مهندس سازه «قادر» به «شناخت» دیدگاه های یک جامعه‌شناس انتقادی نیست. بلکه مهرآیین می‌داند که امثال سریع‌القلم، یا زیدآبادی یا رنانی با اینکه احتمالا از مهرآیین خون‌جگرتر هستند و با اینکه در شجاعت هم کارنامه طولانی دارند ولی «آرام سخن‌گفتن و متانت» را نیاز امروزِ جامعه ایرانی ارزیابی کرده‌اند.

خشونت کلامی یک عنصر غیرقابل انکار در جامعه ایرانی است. ولی محسن رنانی فاخر سخن می‌گوید. سریع القلم با ادبیات علمی حرف می‌زند. زیدآبادی کاملا به دور از هیجان تلکم می‌کند. چون اینها می‌دانند که «افزودن» بر عنصر هیجان در چنین جامعه ای هنر «نیست».

۶- باز ذکر یک مصداق دیگر برای مهرآیین ضروری است:

چند روز پیش دکتر محسن رنانی در یک سخنرانی عمومی مساله «ازدواج فامیلی» را نکوهش کرد و به اثرات مخرب آن اشاره داشت. جالب اینجاست که سالهای سال است که علم ژنتیک به این امر رسیده و سالهاست که آزمایشهای پزشکی در حوزه ژنتیک به اثرات مخرب ازدواج فامیلی در فزرندآوری و افزایش نرخ معلولیت گواهی می‌دهد. ولی وقتی که سری به توئیتر می زنید رگبار و سیل توئیتهایی که به دکتر رنانی به خاطر این حرف حمله کرده‌اند شما را شگفت‌زده خواهد‌کرد! در چنین جامعه مگر با «هیجان» سخن‌گفتن «افتخار» است؟ تو اگر بتوانی در فضای هیجانی از خرد و خردورزی سخن بگویی هنر کرده‌ای، وگرنه برای هیزم انداختن بر آتش هیجان که بسیج قوای ذهنی لازم نیست.
🔵توافق ایران و آمریکا چگونه می‌تواند به همکاری منجر شود؟

✍️ محمد طاهری

حتماً شنیده‌اید که می‌گویند «خر از قبرس آورده‌اند» اما شاید ندانید که این ضرب‌المثل یادآور یکی از مهم‌ترین سرفصل‌های برنامه «اصل چهار ترومن» در ایران است. این برنامه را آمریکایی‌ها در اواخر دهه 1320 در ایران پیاده کردند و هدفشان این بود که در زمینه آموزش، کشاورزی، دامداری و بهداشت ایرانیان تحولات اساسی ایجاد کنند. یکی از بخش‌های این برنامه، اصلاح نژاد حیوانات خانگی بود. مشاوران آمریکایی توصیه کردند از تولیدمثل بزهای ایرانی جلوگیری شود، زیرا بزها با کندن ریشه علف‌ها به بیابان‌زایی دامن می‌زدند. آن‌ها همچنین معتقد بودند که نژاد مرغ‌های ایرانی به دلیل ضعف در تخم‌گذاری باید اصلاح شود و الاغ‌های ایرانی به دلیل ضعف و کم‌تحرکی نیاز به اصلاح نژاد دارند. به همین منظور، تعداد زیادی الاغ از قبرس وارد ایران شد تا با جفت‌گیری با الاغ‌های ایرانی، نژاد بهتری تولید شود. این برنامه‌ها، با وجود آثار مثبتی که داشتند، به دلیل تبلیغات منفی رسانه‌های چپ‌گرا، با استقبال جامعه ایران مواجه نشد و روزنامه‌نگاران و روشنفکران نزدیک به حزب توده به تمسخر آن پرداختند و به‌قدری با آن شوخی کردند که به‌عنوان ضرب‌المثل میان ایرانیان رواج یافت.

اما سؤال این است که اصل چهارم ترومن، که در پایان دهه پرفرازونشیب ۱۳۲۰ و آغاز دهه سرنوشت‌ساز ۱۳۳۰ در ایران اجرا شد، چه اهدافی داشت و چه نقشی در تحولات اقتصادی ایران ایفا کرد؟

طراحی‌کنندگان برنامه اعتقاد داشتند که فقر و عقب‌ ماندگی اقتصادی زمینه‌ساز نفوذ کمونیسم است و این برنامه با هدف تقویت ثبات اقتصادی و سیاسی ایران برای مقابله با نفوذ شوروی طراحی شده بود.

شاه برای جلب حمایت هری ترومن و اعلام آمادگی ایران برای اجرای اصل چهارم، در آبان ۱۳۲۸ (نوامبر ۱۹۴۹) به آمریکا سفر کرد. او به دنبال دریافت وام ۲۵۰ میلیون دلاری برای اجرای برنامه هفت‌ساله عمرانی ایران بود، اما آمریکا اعطای این وام را به امضای قرارداد رسمی اصل چهارم مشروط کرد. این قرارداد در نهایت در ۲۷ مهر ۱۳۲۹ امضا شد و زمینه‌ساز ورود کارشناسان آمریکایی و اجرای پروژه‌های اصل چهارم در ایران شد.

همکاری ایران و آمریکا در چارچوب اصل چهارم ترومن، بخشی از روابط دو کشور در اواخر دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۰ بود. این همکاری‌ها در سه دوره مشخص شکل گرفت. دوره اول در دهه ۱۳۲۰، شامل کمک‌های اقتصادی و نظامی آمریکا به ایران، به‌ویژه در جریان جنگ جهانی دوم بود. دوره دوم در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰، با اجرای برنامه اصل چهارم ترومن اجرا شد. دوره سوم نیز در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، شامل همکاری‌های اقتصادی، نظامی و صنعتی بود. پس از انقلاب ۱۳۵۷، این همکاری‌ها متوقف شد و از آن زمان تاکنون هیچ همکاری اقتصادی مستقیمی بین دو کشور وجود نداشته است.

چنان‌که اشاره شد، نخستین همکاری ایران و آمریکا در دهه ۱۳۲۰، عمدتاً یک‌طرفه و در قالب کمک‌های نظامی و اقتصادی آمریکا، به‌ویژه در جریان جنگ جهانی دوم، شکل گرفت.

دومین همکاری، که در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ در چارچوب اصل چهارم ترومن اجرا شد، بر توسعه فرهنگی، آموزشی و ترویجی متمرکز بود. این همکاری با اجرای پروژه‌هایی در زمینه کشاورزی، بهداشت و آموزش، تأثیرات مثبتی بر زیرساخت‌ها و نیروی انسانی گذاشت، اما نگرانی‌هایی را در بخش‌هایی از جامعه ایران برانگیخت.

سومین همکاری در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، به‌صورت مشارکتی و سرمایه‌ گذاری‌ محور بود و شامل فروش تسلیحات پیشرفته، اجرای پروژه‌های زیرساختی و همکاری‌های صنعتی با شرکت‌های آمریکایی می‌شد که تحولات عمیقی در اقتصاد ایران ایجاد کرد.

پرسش مهم این است که با توجه به تجربه‌های گذشته، آیا همکاری ایران و آمریکا می‌تواند بار دیگر احیا شود؟

برخی اقتصاددانان معتقدند؛ با تعریف منافع مشترک، امکان شکل‌گیری همکاری‌های جدید وجود دارد. مسعود نیلی پیشنهاد می‌کند که ایران می‌تواند معامله‌ای در حوزه انرژی مطرح کند و «اگر قرار است در انرژی هسته‌ای محدود شویم، باید در بخش نفت و گاز، که دچار ناترازی هستیم، به فناوری و سرمایه دسترسی پیدا کنیم.» همچنین، برخی سیاستمداران، مانند حسین مرعشی، معتقدند که ایران ظرفیت جذب ۲۵۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌ را دارد، از جمله ۵۰۰ میلیارد دلار برای نوسازی صنایع نفتی، ۵۰۰ میلیارد دلار برای بازسازی زیرساخت‌ها و ۱۰۰۰ میلیارد دلار برای بخش خصوصی.

با این حال، تجربه تاریخی نشان می‌دهد که همکاری‌ های ایران و آمریکا همواره تحت تأثیر ملاحظات سیاسی و ژئوپلیتیک بوده و موفقیت هرگونه همکاری جدید به توانایی دو طرف در ایجاد اعتماد و تعریف منافع مشترک بستگی دارد.

با توجه به تجربه‌های گذشته، آیا همکاری‌های ایران و آمریکا، می‌تواند دوباره تکرار ‌شود؟
🔵سی ویژگی یک فرد پلورالیست

✍️دکتر محمود سریع‌القلم

۱. به کسی نمی‌گوید مثل من باش؛
۲. تلاش می‌کند دنیای هر فردی را کشف کند؛
۳. تفاوت‌های خود با اطرافیانش را فرصت تلقی می‌کند؛
۴. می‌گذارد دیگران بدی‌ها و خوبی‌ها را خودشان تجربه کنند؛
۵. به جای خشم، عصبانیت و کلام، بیشتر از زبان بدن استفاده می‌کند؛
۶. اکثر واکنش‌های او به اسلحۀ سکوت مجهز هستند؛
۷. سالها سکوت می‌کند تا افراد متوجه اشتباهاتشان شوند؛
۸. گذشتۀ خودش در یک سی دی همیشه جلوی چشمش است؛
۹. این باعث می‌شود به خودش بگوید همه یک سی دی دارند؛
۱۰. چون ضعف‌های خودش را نوشته، به ندرت در پی عیب جویی دیگران است؛
۱۱. قضاوت‌هایش در مورد دیگران را بارها و بارها تجدید نظر می‌کند؛
۱۲. چون سینوس‌های ذهن و عمل عمر خود را ترسیم کرده، برای دیگران هم سینوس قائل است؛
۱۳. به دنبال خوب و بد نیست، در پی ترکیب‌های مختلف رنگهاست؛
۱۴. به کسی نمی‌گوید شما بی سواد هستید، فکر می‌کند بهتر است بگوید: ما متون مختلف خوانده‌ایم؛
۱۵. قبل از آنکه در مورد فرد حسودی قضاوت کند، سعی می‌کند بفهمد چرا او حسود است؛
۱۶. روزی یک ساعت برای شناسایی اختلالات رفتاری و روحی خود وقت می‌گذارد؛
۱۷. ناراحتی و گلۀ خود از کسی را پخش نمی‌کند؛
۱۸. در جمع به کسی نمی‌گوید: من صد در صد با شما مخالفم. می‌گوید: اجازه دهید از زاویۀ دیگری، نظرم را بیان کنم؛
۱۹. بسیار وقت می‌گذارد تا بفهمد چرا انسانها اینقدر متفاوتند؛
۲۰. چون متفاوت بودن را حق انسانها می‌داند، واکنش‌ها و سخنان او نیش ندارد؛
۲۱. بر افق‌ها و برنامه‌های خود متمرکز است. از افق‌ها و برنامه‌های دیگران می‌آموزد؛
۲۲. چون تجربیات و زندگی خود را خاص می‌داند، خود را با کسی مقایسه نمی‌کند؛
۲۳. افراد و مسائل اطراف خود را با دقت بررسی می‌کند و به صورت دیتا در مخزن ذهن برای ارزیابی بعد ذخیره می‌کند؛
۲۴. خود را از دالان سخت‌ترین آموزش‌ها گذرانده تا حریم دیگران را رعایت کند؛
۲۵. هر انسانی را یک کهکشان می‌داند. کوشش می‌کند او را بفهمد؛
۲۶. نه دنبال مُرید می‌گردد و نه مراد کسی است؛
۲۷. مورد انتقاد قرار گرفتن را، متفاوت بودن افراد تلقی می‌کند؛
۲۸. داوطلب نمی‌شود دیگری را تغییر دهد. اگر از او خواسته شود، نظر خود را در میان صدها نظر توضیح می‌دهد؛
۲۹. با کلام، رفتار و اطمینان بخشی نمی‌گذارد دیگران نسبت به او احساس نا امنی کنند؛
۳۰. دیگران صرفاً از حضورش در کنارشان لذت می‌برند.
🔵از شیما تا الهه
داستان تکراری قتل دخترها

✍️پوریا بختیاری

پرونده الهه حسین نژاد با یک کشته و هشتاد میلیون مجروح بسته شد!
ولی بد نیست بدانید که ۵ سال پیش همین ماجرا برای شیما صباگردی هم اتفاق افتاد!

شیما در ترمینال آرژانتین، سوار تاکسی شد و بعد از آن هیچ خبری از او نشد!
پدر شیما اسم و مشخصات راننده را هم از طریق دوربین‌های ترمینال دراورد و به پلیس ارائه داد ولی به سرانجام نرسید!
نام راننده بهلول ابولحسن زاده بود!

پدر شیما بیشتر از یک سال پیگیری کرد و کشیک داد، تا در نهایت به خاطر تجاوز بهلول ابولحسن زاده به یک دختر دیگر‌ به نام سمیرا، سر صحنه مچ او را گرفت و به پلیس ارائه کرد!
پلیس هم جسد شیما را در باغچه خانه بهلول ابولحسن زاده پیدا کرد!

نتیجه چه شد؟
نتیجه این شد که به دلایل بسیار عجیبی، جرم بهلول ابولحسن زاده از اعدام به ۸ سال حبس تقلیل پیدا کرد که بعد از مدت کوتاهی مشمول عفو شد و الان آزادانه بین من و شما در همین شهر تهران در حال مسافرکشی است!

این همان چیزی است که در اقتصاد جرم به آن می‌گویند: صرفه جرم

وقتی نه اجازه حمل شوکر و اسپری فلفل به خانم‌ها داده می‌شود و نه با مجرمین قبلی برخورد کافی و وافی صورت میگیرید، باز هم باید شاهد ماجراهایی مثل شیما و الهه باشیم، چون جرم کردن توجیه دارد!
🔵 گزیده دعوای ترامپ و ماسک

ماسک، لایحه پیشنهادی ترامپ به نام «One Big Beautiful Bill» را «افتضاح تاریخی» خواند که می‌تواند آمریکا را به بدهی مزمن بکشاند. این لایحه شامل کاهش مالیات شرکت‌ها، حذف یارانه‌ها (از جمله یارانه خودروهای برقی) و افزایش بودجه نظامی بود.

ترامپ در واکنش گفت: «ماسک وقتی پول یارانه می‌گرفت، مشکلی نداشت. حالا که حذف شده، ناله می‌کند. این ناشکری است.» او تهدید کرد قراردادهای فدرال با شرکت‌های ماسک بازبینی یا لغو خواهند شد.

ترامپ: ساده‌ترین راه برای صرفه‌جویی در بودجه‌مان، میلیاردها و میلیاردها دلار، فسخ یارانه‌ها و قراردادهای دولتی با ایلان ماسک بود. من همیشه تعجب کردم که چرا بایدن این کار را نکرد!

ایلان ماسک: دروغه، این لایحه حتی یک بار هم به من نشان داده نشد و آنقدر سریع در تاریکی شب تصویب شد که تقریباً هیچ کس در کنگره حتی نتوانست آن را بخواند!

ترامپ: ایلان «خسته شده بود»، از او خواستم برود. من قانون خودروهای برقیش را که همه را مجبور می‌کرد آن‌ها را بخرند و هیچ‌کس دیگری آن را نمی‌خواست لغو کردم، و او حالا دیوانه شده است!

ایلان ماسک با بازنشر پست‌های گذشته ترامپ نوشت: این یارو امروز کجاست؟؟

ماسک: بدون من، ترامپ انتخابات را می‌باخت، دموکرات‌ها کنترل مجلس نمایندگان را در دست می‌گرفتند و جمهوری‌ خواهان در سنا ۵۱ به ۴۹ می‌شدند.

ماسک: آیا زمان آن رسیده است که یک حزب سیاسی جدید در آمریکا ایجاد شود که در واقع نماینده ۸۰ درصد طبقه متوسط ​​باشد؟

ماسک: ترامپ ۳.۵ سال دیگر به عنوان رئیس جمهور باقی خواهد ماند، اما من بیش از ۴۰ سال دیگر خواهم بود...

ماسک درباره لغو قراردادهایش توسط ترامپ: هی داره بهتر و بهتر میشه، ادامه بده، روزمو بساز...

ترامپ درباره ایلان ماسک: یادتون هست که اون مدت زیادی اینجا بود. مردی رو دیدید که وقتی پشت میز بیضی ایستاد، خیلی خوشحال بود. و حتی با وجود کبودی چشم، من گفتم: بدم آرایشت کنن؟ ما کمی آرایش برات تهیه می‌کنیم. اما او گفت، نه، فکر نمی‌کنم.
ترامپ: او ناراحت است چون ما الزام خودروهای برقی را لغو کردیم. من همیشه ایلان ماسک را دوست داشته‌ام، از نظرات او در مورد این لایحه بسیار شگفت‌زده شدم. نمی‌دانم آیا دیگر رابطه خوبی خواهیم داشت یا نه.

استیو بنن، مشاور سابق ترامپ: من قویاً معتقدم که او (ایلان ماسک) یک خارجی غیرقانونی است و باید فوراً از کشور اخراج شود.

ایلان ماسک ویدیویی از ترامپ و جفری اپستین در سال ۱۹۹۲ را بازنشر کرد.

بلومبرگ: دارایی خالص ایلان ماسک امروز ۳۴ میلیارد دلار کاهش یافت.

ترامپ پس از اظهاراتش در انجمن برادران پلیس، به هیچ سوالی پاسخ نداد.

تسلا امروز ۱۵۰ میلیارد دلار از ارزش خود را از دست داد؛ رکورد ضرر برای این شرکت.

رویترز: دستیاران ارشد کاخ سفید امروز جلسات متعددی برای بررسی پیامدهای توییت‌های ایلان ماسک برگزار کردند.

سکوت ترامپ در برابر سوالات درباره ادعای ایلان ماسک پیرامون پرونده اپستین: رئیس‌جمهور آمریکا در جریان نشست خبری بارها با پرسش خبرنگاران درباره ادعای ایلان ماسک مبنی بر حضور نام او در پرونده اپستین مواجه شد. با این حال، ترامپ از پاسخ‌ دادن خودداری کرد. این سکوت، گمانه‌زنی‌ها درباره ارتباط احتمالی ترامپ با پرونده جنجالی اپستین را افزایش داده است.

سقوط سهام تسلا در پی اختلاف میان ترامپ و ایلان ماسک، گران‌ترین «جدایی» تاریخ رقم خورد: سهام تسلا با سقوط قابل‌توجهی مواجه شد؛ اتفاقی که تحلیل‌گران از آن به‌عنوان یکی از پرهزینه ‌ترین جدایی‌های تاریخ در عرصه کسب‌وکار و سیاست یاد می‌کنند.

حمله ماسک به لایحه بودجه ترامپ: ماسک توییت‌های قدیمی ترامپ علیه ولخرجی دولت اوباما را بازنشر کرد و نوشت: «یا تغییر کرده‌ای یا فراموش کرده‌ای، دونالد.»

ماسک پیروزی ترامپ را نتیجه حمایت خودش دانست و سپس پستی را لایک کرد که خواستار استیضاح ترامپ بود؛ حرکتی پرمعنا و بحث‌برانگیز.

سخنگوی کاخ سفید: ماسک از دولت خارج شده و از دید یک تاجر به لایحهٔ ترامپ نگاه می‌کند.

ایلان ماسک: تعرفه‌های ترامپ باعث رکود اقتصادی در نیمه دوم امسال خواهد شد.

آمریکایی‌ها شورش ماسک علیه ترامپ را به شورش پریگوژین علیه پوتین تشبیه کردند.

شان هنیتی از فاکس: این دعوا فقط موجب خشنودی اراذل و اوباش مخالف می‌شود.

دور شدن ایلان ماسک از ترامپ به زیان ایران است، چون ترامپ هر چه بیشتر توسط نئوکان‌های جنگ‌طلب محاصره می‌شود. حضور ماسک، ونس و هگزیت در دولت ترامپ به نفع ایران بود چون اولویت آنها ایران نیست. مثلاً هگزیت روی چین متمرکز است.
🔵اگر احمدی‌نژاد ادعا کرد امام‌ زمان یا حتی خداست، تعجب نکنید!

✍️محمد مهاجری

این روزها حضور احمدی‌نژاد در مجارستان و سخنرانی کم‌محتوا و دریافت دکتری‌افتخاری از همان دانشگاهی که نتانیاهو چندی ‌پیش همین مدرک را گرفته در رسانه‌های داخلی بازتاب یافته‌است.

او ازسال۱۳۸۲ که به شهرداری رفت، ریاکارانه رفتارهایی انجام داد تا اعتقاداتش در پس‌پرده پنهان بماند. کمکهای فراوان و بی‌حساب و کتاب به هیئتهای ‌مذهبی و تحویل‌گرفتن مداحان و قراردادن بخشی از روحانیت در مقابل گروه دیگر، رفتارهایی بود که از او سر زد و متاسفانه نه فقط عوام ‌الناس که حتی برخی خواص نیز گول او را خوردند. قصه خنده‌دار و خرافه‌الود هاله‌ نور ان‌هم در عصر پیشرفت‌ دانش از جمله شعبده ‌بازی‌ های او بود.

احمدی‌نژاد در سخنان خود در مجارستان موضوع انسان ‌گرایی را مطرح کرد که ممکن است طرفداران و شیفتگان او چنین ژست بگیرند که او طرفدار اندیشه اومانیسم است. حال آنکه گرچه ممکن است شباهت‌ هایی با اومانیسم و لیبرالیسم در آن یافت شود اما او وقتی از انسان و انسان‌کامل حرف می‌زند مرادش چیز دیگری است.

به گواهی افراد متعددی که با او همکلام شده‌اند او وقتی از انسان ‌کامل سخن می‌گوید مرادش آنگونه که شیعیان آن را به شخصیت معصومین نسبت می‌دهند نیست. او کاملا به روش فکری شیخ‌احمد احسایی (بنیانگذار فرقه شیخیه) باور دارد که انسان‌کامل را برای افراد غیرمعصوم هم ممکن می‌داند.

مسئله اما اینجا نیست بلکه افرادی که از نزدیک با تفکر احمدی‌نژاد آشنایی دارند می‌گویند او به ظرافت خود را مصداق انسان کامل می‌داند!

مشرب فکری احمدی‌نژاد همان مشرب شیخیه است که بابیت و بهائیت نیز از آن متولد شدند. سیدعلی‌محمد باب هم ابتدا خود را باب‌الله و سپس امام‌زمان نامید و وقتی به تکامل! رسید برای خود مرتبه الوهیت قائل شد.

احمدی‌نژاد البته محافظه ‌کارتر از آن است که به این سرعت چنین ادعاهایی کند. نه شرایط امروز مانند دوره باب است و نه در زمان ما فرقه‌بازی‌های اینچنینی مشتری دارد. اما اگر مرتکب آن شد اصلا جای شگفتی نیست.
همانطور که کسی گمان نمی‌برد علی‌محمدباب روزی به سرش بزند و خود را خدا بخواند.
🔵مقدمات مهم حذف صفر

✍️دکتر وحيد شقاقي


در شرايط فعلي اقتصاد ايران، به نظر مي‌رسد كه حذف صفر يك اقدام عجولانه و بدون محاسبات در همه سطوح كلان باشد. معمولا در دنيا، برخي كشورهايي كه تورم‌ بسيار بالايي را تجربه كرده يا درگير ابرتورم بودند، زماني كه تورم خود را برطرف كردند و اقدام به برقراري ثبات و آرامش در سطح اقتصاد كلان كردند، بسته به ميزان شوك تورمي كه طي دوران تورم به اقتصاد آنها وارد شده بود، براي سهولت در محاسبات اقدام به حذف چند صفر از پول ملي خود كردند. به عبارتي در برخي كشورها براي تسهيل محاوره‌اي و همچنين تسهيل در امر محاسبات، تعدادي از صفرها برداشته شد كه در كشورهايي كه در اين اقدام موفق بودند، يك مسير منطقي طي شده بود.

امروز در اقتصاد ايران هنوز ريشه‌هاي تورم برطرف نشده و حتي به نظر مي‌رسد كه براي سال جاري تورم بالاي ۳۵ درصد وجود داشته باشد و حتي اين موضوع به علت وجود ناترازي‌هاي كلان در اقتصاد ملي ممكن است، تورم را در سال‌هاي آينده به وضعيت نا مطلوبي برساند؛ چراكه به علت وجود ناترازي‌هاي اقتصادي، احتمال وجود تورم‌هاي بالا همچنان وجود دارد. در اين شرايط اگر اقدام به حذف چند صفر از پول ملي صورت بگيرد، در سال‌هاي آينده مجددا به علت وجود تورم نيز با كاهش ارزش پول روبه‌رو خواهيم بود كه همين موضوع يعني دوباره ممكن است چند صفر به پول اضافه شود. با اين حال، سال‌هاست كه در مسائل محاوره‌اي مردم از واحد ريال استفاده نمي‌كنند و آنچه در سطح جامعه عرف است، استفاده از تومان در محاورات پولي است. مردم هميشه از عبارت تومان استفاده مي‌كنند و حتي براي اقلام كوچك مثل ۱۰۰ هزار تومان از عبارت ۱۰۰ تومان استفاده مي‌شود.

اما مساله اصلي اين است كه با تصور اينكه چهار صفر از پول ملي حذف شود، هزينه‌هايي براي كشور ايجاد مي‌شود. براي مثال تمام متون حسابداري و حسابرسي كشور دستخوش دگرگوني خواهد شد و در همه اين متون مالي بايد بازنگري صورت بگيرد. تجربه جهاني نشان مي‌دهد كه كشورها زماني به حذف صفر از پول ملي اقدام كردند كه ريشه‌هاي ابرتورم و تورم‌هاي طولاني مدت را مهار كرده بودند و اقتصاد آنها به يك آرامش و ثبات نسبي رسيده و مي‌دانند كه چشم‌انداز آينده تورم بالا نيست. اما امروز اقتصاد ما درگير تورم طولاني مدت است كه ابتدا بايد براي مهار آن اقدام كرد. روي ديگر سكه آن است كه در شهرهاي كوچك به خصوص مناطق روستايي برخي اقلام با مبالغ خرد قيمت‌گذاري مي‌شوند و گرانقيمت نيستند. براي مثال قيمت يك كالا ممكن است..

در حال حاضر ۳۷۰۰ تومان باشد كه با حذف چهار صفر نرخ آن به علت وجود تورم و انتظارات تورمي روبه بالا و افزايشي تمايل پيدا مي‌كند و به اصطلاحي به سمت بالا «رُند» مي‌شود. بنابراين به دولت و بانك مركزي پيشنهاد مي‌شود كه در ابتدا بايد ريشه‌هاي تورم را كاهش داده و كنترل كنند و براي بار تورمي كه با حذف صفر به احتمال بالا ايجاد شود، چاره‌انديشي صورت بگيرد. اگر بتوانيم ريشه‌هاي تورم را برطرف كنيم و در جامعه انتظارات تورمي هم فروكش كند، مي‌توانيم اقدام به حذف صفر از پول ملي كنيم، اما در شرايطي كه انتظارات تورمي بالاست، قيمت‌ها نيز به سمت بالا تمايل دارد./تعادل
🛢️ارزش‌گذاری آرامکو به ۵ هزار میلیارد دلار رسید/  شرکت ملی نفت همچنان بدون سرمایه

داوود حشمتی


در حالی که کشورهای منطقه، به‌ویژه عربستان سعودی، با بهره‌گیری از ظرفیت‌های بازارهای مالی جهانی و ارزش‌گذاری شرکت‌های نفتی خود، گام‌های بلندی در جهت تقویت اقتصاد و جذب سرمایه برمی‌دارند، ایران همچنان از فرصت‌های مشابه محروم مانده است. موفقیت شرکت آرامکوی عربستان در فروش اوراق قرضه و ارزش‌گذاری چند هزار میلیارد دلاری آن، نمونه‌ای بارز از بهره‌برداری هوشمندانه از منابع نفتی است. در مقابل، ایران با وجود برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز، به دلیل موانع داخلی و خارجی، نتوانسته از این ظرفیت‌ها به‌درستی استفاده کند.

موفقیت آرامکو در جذب سرمایه

طبق گزارش های اخیر آرامکو با فروش ۵ میلیارد دلار اوراق قرضه در هفته جاری و مجموعاً ۱۴ میلیارد دلار در سال گذشته، توانسته بخشی از فشار مالی ناشی از کاهش قیمت نفت را مدیریت کند. این شرکت با استفاده از نسبت اهرمی پایین (۵.۳ درصد) و هزینه استخراج بسیار اندک (حدود ۳ دلار به ازای هر بشکه)، نه‌تنها در برابر نوسانات بازار مقاومت نشان داده، بلکه با عرضه اوراق قرضه جذاب برای سرمایه‌گذاران جهانی، منابع مالی قابل‌توجهی جذب کرده است. ارزش‌گذاری آرامکو که از ۳ هزار میلیارد دلار به بیش از ۵ هزار میلیارد دلار رسیده، این شرکت را به یکی از سودآورترین بنگاه‌های اقتصادی جهان تبدیل کرده است.

فرصت‌های ازدست‌رفته ایران

در مقابل، ایران با وجود ذخایر عظیم نفت و گاز، نه‌تنها نتوانسته مشابه آرامکو عمل کند، بلکه با تصمیمات نادرست داخلی و فشارهای خارجی، روزبه‌روز از این فرصت‌ها فاصله گرفته است. بیژن زنگنه، وزیر نفت پیشین ایران، در سال ۱۳۹۹ در سخنرانی خود فاش کرد که تصمیم مجلس برای تبدیل شرکت ملی پالایش و پخش و شرکت گاز به «ادارات کل» عملاً این بنگاه‌های اقتصادی را از ظرفیت‌های مالی و سرمایه‌گذاری محروم کرده است. این اقدام، برخلاف تجربه موفق عربستان، مانع از انعکاس منابع عظیم نفتی ایران در صورت‌های مالی و ارزش‌گذاری شرکت ملی نفت شده است.

زنگنه در همان زمان پیشنهاد کرده بود که با ارزش‌گذاری شرکت ملی نفت ایران در سطحی بیش از ۲ هزار میلیارد دلار و تخصیص سهام به هر ایرانی، می‌توان گامی بزرگ در جهت جذب سرمایه و تقویت اقتصاد برداشت. اما چهار سال بعد، نه‌تنها این پیشنهاد عملی نشده، بلکه سیاست‌هایی نظیر تحویل حواله‌های نفتی به صندوق توسعه ملی، به تضعیف بیشتر شرکت ملی نفت منجر شده است. این در حالی است که آرامکو با ارزش‌گذاری شفاف و عرضه سهام در بورس، توانسته سرمایه‌گذاری‌های کلانی را جذب کند.

موانع داخلی و خارجی

ایران با دو دسته چالش در این خصوص مواجه است: موانع داخلی و خارجی. در داخل، پدیده «خصولتی‌ها» (شرکت‌های نیمه‌دولتی) این واهمه را ایجاد می کند که در صورت فروش سهام و اوراق آنها با اتکا به منابع مالی هنگفت خود آن را تصاحب کنند. نکته مهمتر اینکه تصمیم مجلس یازدهم مبنی بر تحویل حواله‌های نفتی به صندوق توسعه ملی، به جای ارزش‌گذاری و عرضه سهام، عملاً شرکت ملی نفت را از یک بنگاه اقتصادی به یک نهاد دولتی تضعیف‌شده تبدیل کرده است. این اقدام نه‌تنها مانع جذب سرمایه شده، بلکه منابع نفتی را به ابزاری برای جبران کسری‌های بودجه‌ای تبدیل کرده است.

در بعد خارجی، تحریم‌های بین‌المللی امکان عرضه اوراق قرضه نفتی یا جذب سرمایه‌گذاری خارجی را از بین برده است. در حالی که آرامکو با عرضه اوراق قرضه دلاری با بازدهی جذاب، سرمایه‌گذاران جهانی را به خود جلب می‌کند، ایران از دسترسی به بازارهای مالی بین‌المللی محروم است. این محدودیت، فرصت استفاده از ظرفیت‌های مالی جهانی برای توسعه صنعت نفت را از ایران سلب کرده است.

فرصت‌ های ازدست‌رفته و عقب‌ماندگی

ایران می‌توانست سال‌ها پیش، مشابه عربستان، با ارزش‌گذاری شرکت ملی نفت و عرضه سهام آن در بازارهای داخلی و بین‌المللی، منابع مالی عظیمی جذب کند. اما نه‌تنها این فرصت در گذشته از دست رفت، بلکه همچنان سیاست‌های ناکارآمد مانع از تحقق چنین اهدافی می‌شوند. در حالی که کشورهای منطقه با استفاده از ابزارهای مالی نوین و مدیریت کارآمد، اقتصاد خود را از وابستگی صرف به درآمدهای نفتی دور می‌کنند، ایران همچنان درگیر چالش‌ های ساختاری و سیاسی است. / نفت خبر
🔵اطلاعات لطفاً

داستانی زیبا از کتاب سوپ جو، اثر جک کنفیلد

ما یکی از نخستین خانواده ‌هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.
آن موقع من ۸تا ۹ ساله بودم،
یادم می‌آید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشی‌اش به پهلوی قاب آویزان بود.
من قدم به تلفن نمی‌رسید،
اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت می‌کرد با شیفتگی به حرف‌هایش گوش می‌کردم.

بعد من پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفت‌ انگیزی زندگی می‌کند به نام «اطلاعات لطفاً» که همه چیز را در مورد همه‌ کس می‌داند.
او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.

نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایه‌مان رفته بود.

من در زیر زمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی می‌کردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم.
درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند.

انگشتم را در دهانم می‌مکیدم و دور خانه راه می‌رفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد.
به سرعت یک چهار پایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم.

و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید:
«اطلاعات بفرمائید»
من در حالی که اشک از چشمانم می‌آمد گفتم «انگشتم درد می‌کند»
«مادرت خانه نیست؟»
«هیچکس بجز من خانه نیست

«آیا خونریزی داری؟»
«نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد می‌کند»
«آیا می‌توانی درِ جا یخیِ یخچال را باز کنی؟»
«بله، میتونم»
«پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار»
بعد از آن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه می‌کردم ...
مثلاً موقع امتحانات در درس‌های جغرافی و ریاضی به من کمک می‌کرد.

یکروز که قناری‌مان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم.
او به حرف‌هایم گوش داد و با من همدردی کرد.
به او گفتم: «چرا پرنده‌ای که چنین زیبا می‌خواند و همۀ اهل خانه را شاد می‌کند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟»
او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست»
من کمی تسکین یافتم.
یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند.

یکسال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد.
«اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانه‌مان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم.

من کم‌کم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم.
غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم می‌افتادم.

راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت می‌گذاشت.
چند سال بعد، بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد.

من ۱۵ دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی می‌کرد تلفنی حرف زدم و بعد از آن بدون آن که فکر کنم چکار دارم می‌کنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم
و گفتم «اطلاعات لطفاً».

به طرز معجزه‌آسایی همان صدای آشنا جواب داد.
«اطلاعات بفرمائید»
من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم
«کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند؟»
مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر می‌کنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
من خیلی خندیدم
و گفتم «خودت هستی؟»
و ادامه دادم «نمی‌دانم می‌دانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟»
او گفت «تو هم می‌دانی که تلفن‌هایت چقدر برایم با ارزش بودند؟»

من به او گفتم که در تمام این سال‌ها بارها به یادش بوده‌ام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم.
او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است»
سه ماه بعد به سیاتل برگشتم. تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد.
«اطلاعات بفرمائید»
«می‌توانم با شارون صحبت کنم؟»
«آیا دوستش هستید؟»
«بله، دوست قدیمی»
«متأسفم که این مطلب را به شما می‌گویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمه‌وقت کار می‌کرد زیرا بیمار بود. او ۵ هفته پیش در گذشت»
قبل از که تلفن را قطع کنم گفت «شما گفتید دوست قدیمی‌اش هستید. آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
با تعجب گفتم «بله»
«شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم»
سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت: «نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست. خودش منظورم را می‌فهمد»

من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم.

هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید...
🔵مجلس؛ تکذیب بدیهیات

✍️عباس عبدی

۴۰ روز پیش یادداشتی نوشتم با عنوان «مرز باج و وفاق» که در باره عملکرد و دخالت‌های عجیب و مورد اعتراض نمایندگان در عزل و نصب‌ها بود، خطاب آن به آقای پزشکیان بود که مرز میان وفاق و باج را باید در نظر گرفت. تا آنجا که شنیده‌ام آقای پزشکیان دستور تهیه گزارشی رسمی در این زمینه را نیز صادر کرده‌اند و گویا گزارشی هم آماده شده است و امیدوارم با انتشار آن همه ما نسبت به واقعیت آشناتر شویم.

سه روز بعد مرکز رسانه مجلس، پاسخی داد که دفاعیه‌ای از نمایندگان بود که در قالب توجیه کامل و تکذیب بدیهیات بود که آن هم در روزنامه اعتماد منتشر شد. گمان کردم که پس از آن یادداشت‌ها نمایندگان مجلس از سوی مدیریت آن راهنمایی می‌شوند و در ادامه این راه تجدید نظر خواهند کرد. تا اینکه آقای همتی وزیر سابق اقتصاد نیز درخواست‌های نادرست در زمینه انتصابات برخی نماینگان را متذکر شد. درخواست‌هایی که به آنها تن نداده است. سخنگوی هیات رییسه مجلس بلافاصله علیه اظهارات همتی موضع گرفت و اتهام باج‌گیری از طرف او را تحریفی از وظیفه نظارتی مجلس معرفی کرد و حتی مدعی شد که اینها نظرات مشورتی است!!

البته این انتقاد به آقای همتی وارد است که باید در همان جلسه استیضاح به این مورد اشاره می‌کرد و اجازه نمی‌داد که بیان آن به ۳ ماه بعد موکول شود. نکته اینجا است که بر خلاف ادعای مجلس، یکی از وزرای اقتصادی آقای رییسی که طبعاً با مجلس قرابت و نزدیکی داشت نیز در ویدیویی این رفتار نمایندگان را به وضوح شرح می‌دهد و برخی از خود نمایندگان نیز مکرر در این باره سخن گفته‌ و افشاگری کرده‌اند.

با اطمینان می‌توان گفت که این نحوه دفاع سخنگوی هیأت ریسه مجلس از این دخالت‌های ناموجه و مساله‌دار، نوعی موجه کردن عملکرد و کارهای نمایندگان است که در چارچوب وظایف نمایندگی نیست، زیرا همه نمایندگان به خوبی می‌دانند که دارند چه کار می‌کنند و همه وزرا و استانداران و سایر مسئولین نیز به خوبی می‌دانند که نمایندگان در حال انجام چه کارهایی هستند و اگر این کارها مسئولیت نظارتی است پس بهتر است فاتحه دولت را خواند. به عبارت دیگر این تکذیبیه آقای سخنگو به مراتب از اصل دخالت‌های آنان بیشتر مورد انتقاد است.

بنابراین با این تأییدیه آقای سخنگو می‌توان گفت که مسأله فقط این نماینده و آن نماینده نیست، کلیت مجلس از این رفتار دفاع می‌کند و مرز دولت و مجلس را مخدوش کرده و رابطه قدرت و مسئولیت را به هم زده است. از اینجا به بعد مخاطب این یادداشت وزرا و آقای رییس جمهور هستند. اگر این رفتار را لازمه حقوق نمایندگان می‌دانید، پس دیگر هیچ توجیهی از شما در موضوع افراد و انتصابات پذیرفتنی نیست و باید مسئولیت همه انتصابات و عملکرد آنها را بپذیرید. اگر این را قبول ندارید که بدون استثنا آن را نمی‌پذیرید، باید خیلی صریح و روشن در برابر این تکذیبیه سخنگوی هیات رییسه مجلس واکنش نشان دهید.

حدی از تعامل پذیرفتنی است، ولی این وضعیت در حد فاجعه است. آقای رییس جمهور می‌تواند و باید با هماهنگی رییس مجلس و رییس قوه قضاییه تمهیداتی بیندیشند که دست نمایندگان را از دخالت در اجرا و انتصابات کوتاه کنند و همه آنان باید متحد و کنار یکدیگر عمل کنند، در غیر این صورت هر گونه ناکارآمدی مستقیماً متوجه دولت و وزرا است.

اگر قرار باشد برای بقای در صندلی وزارت از پست‌های دولتی و حقوق مردم مایه گذاشته شود این کار به مراتب زشت‌تر از کار کسانی است که افرادی از خود را برای این پست و آن پست معرفی و اجبار می‌کنند. مسئولیت همه امور با آقای رئیس جمهور و وزرا و استانداران است. فردا نمی‌توانید مثل وزیر قبلی سه ماه پس از برکناری سخن بگویید. همین امروز آغاز به سخن و عمل کنید، فردا پذیرفتنی نیست.
🔵کدام تربیت جناب مطهری؟

✍️احمد زیدآبادی

هر گاه جنایتی فجیع در کشور رخ می‌دهد، دکتر علی مطهری بلافاصله خواستار به دار کشیدن فوری جانی بدون طی تمام مراحل و تشریفات قانونی می‌شود تا به زعم وی "فلسفه مجازات یعنی عبرت گرفتن چنین حیوانات آدم‌نمایی و تسلی خاطر جنایت‌دیدگان و جامعه تحقق پیدا کند."

مگر تاکنون از این به گفتۀ وی" حیوانات آدم‌نما" کم در ملأعام به سریع‌ترین شکل ممکن اعدام شده‌اند؟ پس چرا زنجیرۀ جنایت متوقف و یا کنترل نمی‌شود؟

آقای مطهری گفته است: "البته فقر به عنوان یکی از عوامل مؤثر در این‌گونه حوادث می‌تواند مطرح باشد، ولی به نظر این بنده عامل اصلی، فقدان تربیت اسلامی و انسانی است. فقیری که حتی در نهایت فقر باشد اگر تربیت درستی داشته باشد هیچ‌گاه دست به چنین کاری نمی‌زند."

بله. فقر به تنهایی و در اغلب موارد، عامل جنایت نیست. چه بسیار فقیران زحمتکش و پرتلاشی که نه فقط کمترین چشم‌داشتی به مال دیگری ندارند، بلکه در کمال عزت نفس، زندگی خود را با حداقلی از امکانات سر و سامان می‌دهند. اما آن نظام تعلیم و تربیتی که باید افراد جامعه را از ارتکاب جنایت باز دارد، چرا کار نمی‌کند؟ جز این است که اخلاق و آنچه نگهدارنده و مایۀ استمرار آن است، به خدمت بازی قدرت و زور در آمده است؟ تا این بازی ادامه داشته باشد، چگونه می‌توان فردی را به اصالت تربیت و اخلاق متقاعد کرد؟

از این گذشته، آن کدام تربیت اسلامی و انسانی است که آقای مطهری را وا می‌دارد که پلیس و قوۀ قضائیه را به عدم رعایت حقوق مجرم فرابخواند؟

پس آن همه سفارش مولاعلی به رعایت حقوق قاتل خود برای چه بوده است؟
🔵کالبدشکافی پیش از مرگ توسط تیم های قرمز

✍️مجتبی لشکربلوکی

معمولا بدن کسی که کشته شدنش مشکوک است را کالبدشکافی می کنند. نه فقط مرگ های مشکوک، به تمام فعالیت‌ها و بررسی‌هایی که پس از فوت یک فرد انجام می‌گیرد تا علت، نحوه، زمان و شرایط مرگ مشخص شود می گویند معاینه پس از مرگ یا Postmortem. آیا پیش از مرگ هم کالبدشکافی می شود؟ قاعدتا نه! ولی در دنیای مدیریت و استراتژی بله!

تکنیک Premortem یک تکنیک قدرتمند در مدیریت ریسک و تصمیم‌ گیری است که توسط روانشناس معروف، گری کلاین، ابداع شد. هدف اصلی آن، شناسایی و کاهش نقاط ضعف مخفی یک پروژه یا تصمیم پیش از اجرای آن است. به جای اینکه بعد از شکست، علت‌یابی و کالبدشکافی کنیم، در این روش پیش از وقوع، شکست را تصور می‌کنیم و به دلایل آن فکر می کنیم

☑️تحلیل و تجویز راهبردی
به طور سنتی، تیم‌ها پس از اتمام یک پروژه یا اجرای یک استراتژی، یک کالبدشکافی پس از مرگ برگزار می‌کنند تا درس‌هایی برای آینده بیاموزند. کالبدشکافی پیش از مرگ دقیقاً برعکس عمل می‌کند.

گام های اصلی آن چنین است:
۱) تصور شکست: از اعضای تیم بخواهید تصور کنند که استراتژی/پروژه به طور کامل شکست خورده.

۲) طوفان فکری برای دلایل شکست: از هر فرد بخواهید به صورت مستقل، حداقل ۵ تا ۱۰ دلیل معتبر (و نه دلایل پیش‌ پاافتاده) برای این شکست فاجعه‌بار بنویسد. این دلایل می‌توانند شامل هر چیزی باشند: مشکلات فنی، اختلافات تیمی، تغییرات بازار، رقبا، مشکلات مالی، مسائل رگولاتوری، اتفاقات پیش‌بینی نشده و...

۳) جمع‌آوری و دسته‌بندی: دلایل جمع‌آوری شده را از همه اعضا دریافت کرده و آن‌ها را در یک لیست واحد (بدون تکرار) گردآوری کنید.

۴) اولویت بندی: دلایل را بر اساس احتمال وقوع و شدت تأثیرشان بر شکست پروژه اولویت‌بندی کنید.

۵) طراحی اقدامات سه گانه: برای هر یک از دلایل اصلی شکست، اقدامات پیشگیرانه (برای جلوگیری از وقوع آن) و یا اقدامات جبرانی (برای کاهش تأثیر آن در صورت وقوع) و یا اقدامات آلترناتیو (برای سوئیچ کردن از برنامه الف به ب) طراحی کنید

چرا کالبدشکافی پیش از مرگ مهم است؟
دلیل اول: این تکنیک راهی برای خنثی کردن سوگیری خوش‌بینی به عنوان یکی از خطاهای مهم شناختی است. انسان‌ها به طور طبیعی خوش‌بین هستند و تمایل دارند نقاط ضعف احتمالی را نادیده بگیرند.

دلیل دوم: تشخیص نقاط کور (آسیب پذیری های پنهان): به دلیل تجربیات، تخصص‌ها و دیدگاه‌های متفاوت اعضای تیم، Premortem می‌تواند نقاط کوری را که در برنامه‌ ریزی اولیه نادیده گرفته شده‌اند، آشکار سازد.

دلیل سوم: افزایش آمادگی همزمان ذهنی و روانی: با شناسایی مشکلات احتمالی پیش از وقوع، تیم آمادگی بهتری برای مقابله با چالش‌ های واقعی پیدا می‌کند. هم از نظر شناختی (پیش آگاهی) و هم از نظر احساسی (روانی) برای شرایط مختلف و چالش ها آماده تر است.

چه کسی این کار را انجام می دهد؟
هم می توانید خودتان این کار را انجام دهید هم از تکنیک تیم قرمز استفاده کنید که ریشه در حوزه ارتش و امنیت دارد. تیم قرمز چیست؟ گروهی از متخصصان مستقل و باتجربه که با هدف به چالش کشیدن، یافتن نقاط ضعف و کشف آسیب‌پذیری‌ها در یک سیستم، طرح، یا تصمیم‌، به شیوه‌ای تهاجمی (مانند یک دشمن یا رقیب) عمل می‌کنند.

💢خلاصه؛ آنانکه فقط موفقیت را تصور، تجسم و شبیه سازی می کنند بعدها دچار غافل گیری های استراتژیک می شوند. پس شکست را هم تصور، تجسم و شبیه‌سازی کنید تا احتمال وقوع آن را در دنیای واقعی به حداقل برسانيد. فقط در کتاب های زرد هست که با تجسم مثبت و تصور موفقیت می توان به هدف رسید. دنیای واقعی بی رحم تر از این حرف هاست.

نوبت بعدی که خواستید یک تصمیم استراتژیک بگیرید (چه در زندگی فردی، چه در مدیریت سازمان و چه در اداره کشور)، تیم قرمز را برای کالبدشکافی پیش از مرگ دعوت کنید.
🔵چرا در ایران، نیت شیطانی این قدر زود به تجاوز منجر می‌شود؟

✍️ مجتبی مطهری

از دختر دبستانی روستایی، فقط کفش‌هایش پیدا شد! چندی بعد جنازه خفه شده او، پس از تعرض یافت شد. متجاوز و قاتل که بود؟ مردی متأهل! او گفت: "دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، آن را عملی کردم!"

چگونه است که در ایران، این نیت های پلید شیطانی، زود به مرحله عمل می‌رسند؟ اگر قرار باشد نیت شیطانی این قدر سریع ایجاد شده و به مرحله ی عمل برسد، در کشورهای غربی، که استخر‌ها مختلط، مشروب فروشی‌ها در دسترس، تابلوهای نیمه عریان در مقابل و فیلم های شهوت انگیز تلویزیون در دید همگان است، باید روزانه ده ها هزار نفر مورد تعرض قرار گیرند.

پاسخ سؤال در این نکته است که جمله سه قسمتی: "دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، نیت خود را عملی کردم"، در حقیقت جمله‌ای چهار قسمتی است: "دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، دیدم انگار در این مملکت، «کسی به کسی نیست»، نیت خود را عملی کردم!"؟؟؟

کشورهای غربی با درست در اختیار گرفتن قدرت رسانه‌ای، به هر نافهمی فهمانده‌اند که در این شهر، نسبت به جرم‌های خشن، به ویژه نسبت به کودکان و دختران، حساسیت زیادی وجود دارد و "کسی به کسی هست!" وقتی دختر ده ساله‌ای به نام "هولی جونز" در کانادا ناپدید شد، به مدت دو روز، "خبر اول" تمام شبکه‌های مهم خبری آن کشور بود! ما چه می‌کنیم؟ فورا این گونه اخبار را پنهان می‌کنیم تا زمان دستگیری احتمالی مجرم!

آیا از کم شعوری غربی هاست که برنامه‌های مهم تلویزیونی را قطع کرده و تعقیب و گریز یک مجرم را به طور زنده پخش می‌کنند؟ تفاقا غربی‌ها در این موارد، بسیار عاقلانه عمل می‌کنند چون می‌دانند مسئله اصلی، دستگیری مجرم نیست، بلکه فهماندن این امر، به مجرمان بعدی است که این جا، شهر است نه جنگل؛ و ربودن یک کودک و یا تعرض به او، یعنی مواجهه با کل حکومت و مردم!!

در ایران ما، وقتی یک جانی به یک دختر تعرض می‌کند حداکثر خود را با یک خانواده، طرف می‌بیند که به راحتی با تهدیدهایی مانند پخش فیلم تعرض و یا تجاوز به عضو دیگر خانواده، آنان را از شکایت منصرف می‌کند. ولی در غرب، کودک، از جامعه ربوده می‌شود نه از خانواده؛ و جانی می‌داند از فردا، جنایت او مورد توجه همه رسانه هاست و انصراف شاکی خصوصی تأثیری ندارد.

من نمی‌دانم تعداد "جنگل بانان" در این کشور چند نفر است ولی هر چه هست، تعداد "جنگل بینان"، یعنی کسانی که جامعه ایران را مثل "جنگل" تلقی می‌کنند و از قمه کشی و ربایش و تهدید و تجاوز و جرم‌های دیگر ابایی ندارند، کم شمار نیست. به سبب جمعیت رو به رشد "جنگل بینان" است که اگر آینه دو خودرو، کمی با شدت به هم برخورد کند، پیاده شدن از خودرو با قمه، منظره نادری در تهران نیست!

مردم عادی به کنار، در کدام کشور جهان، شروران در مواجهه با پلیس، به جای فرار، مکررا با قمه به مأموران مسلح حمله می‌کنند؟ آیا این پدیده‌ها دلیلی بر گسترش تعداد "جنگل بینان" نیست؟

نماز صبح، رادیو را باز می‌کنید، پیام اخلاق می‌دهد، از خانه خارج می‌شوید، بر دیوار روبرو، پیام اخلاقی نوشته است. در و دیوار شهر، پر است از تابلوها و بیلبوردهای اخلاقی. تلفن‌ های همراه پی در پی پیام‌های اخلاقی برایمان باز می‌کند. بالای سربرگ نامه‌های اداری‌مان، پیام اخلاقی نوشته است، آخوند اداره، ظهر کلی برای ما اخلاق می‌بافد. عصر در مراسم ختم کلی اخلاق می‌آموزیم. از ده شبکه سیما، دست کم در هر زمان، شش تا مستقیم، سخنرانی فلان آقا را پخش می‌کند که پیام اخلاق می‌دهد. آن‌هایی هم که فیلم پخش می‌کنند، همان حرف‎ها را از زبان هنرپیشگانشان، دوباره به خوردمان می‌دهند! اگر بنا بود این پیام ها کاری بکند، ما الان باید در بهشت اخلاق زندگی می‌کردیم! کلانتری ها و دادگاه های ما، مانند سوئیس بیکار بودند! ای قربان درس اخلاق دادنتان!

می‌بینید همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید: یشترین متخصصان پزشکی؛ و بیشترین آمار بیماری! بیشترین روحانی و معلم اخلاق؛ و بیشترین پرونده ی دادگستری و کلانتری! بیشترین بانک و سیستم حسابرسی؛ و بیشترین دزدی و اختلاس! را داریم. ما خنده دارترین مردم جهانیم! هیچ جا و هیچ کس را هم در دنیا آدم حساب نمی‌کنیم!!!
2025/06/14 09:01:38
Back to Top
HTML Embed Code: