Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
3715 - Telegram Web
Telegram Web
🔵حقوق قضات؛ حلقه‌ای فراموش‌شده در زنجیره عدالت

✍️عباس عبدی

یکی از وکلای جوان و متعهد به حرفه حقوق، فیلم کوتاهی را برای من فرستاد که یک قاضی محترم و شاید مستاصل در حال توضیح حقوق و دستمزد قضات کشور است و این که قضات برای رسیدگی به هر پرونده بطور متوسط حدود سیصد هزار تومان می‌گیرند. در حالی که حتی برخی از این پرونده‌ها حاوی چند هزار برگ هستند که وکلا برای خواندن آنها از موکلین خود ده میلیون تومان و بیش‌تر می‌گیرند. در حالی که قضات باید خیلی دقیق بخوانند و مهم‌تر این که حکم هم صادر کنند، که بار مسئولیت اخلاقی و روانی سنگینی هم دارد.

متاسفانه جامعه ایران اعم از حکومت یا افکار عمومی ملتزم به الزامات انتطارات خود از قاضی نیستند، بطور مشخص توجه کافی به حقوق پرداختی به قضات ندارند. با توجه به نقش منحصر بفرد امر قضا در ایجاد عدالت اشاره کوتاهی به مسأله حقوق اندک قضات می‌کنم بویژه که می‌دانم برخی از پرداخت‌ها در شرکت‌های دولتی بسیار بالاست و افراد منصوب در این شرکت‌ها هم بیش از آن که بر اساس صلاحیت حرفه‌ای منصوب شده و در خدمت اهداف شرکت باشند در خدمت پارتی توصیه کننده مثل نمایندگان مجلس هستند.

درست است که هيچ شرایطی مجوز حقوقی و اخلاقی برای ارتکاب فساد را فراهم نمی‌کند ولی چند نکته را فراموش نکنیم. فساد چهره‌های فراوان دارد و با شکل‌های گوناگونی خود را عرضه می‌کند که بسیار وسوسه انگیز است. از ابتدا در قالب رشوه وارد نمی‌شود این در مراحل آخر است. بعلاوه هنگامی که حقوق کم باشد تعداد افرادی که برای ورود به چرخه فساد وسوسه می‌شوند افزایش می‌یابند. همچنین با افزایشی شدن این روند، کم‌کم فساد نیز به امری پذیرفته شده تبدیل و قبح آن زایل می‌شود.

از سوی دیگر قضات حتی نمی‌توانند همچون صاحبان سایر مشاغل به کارهای دیگر بپردازند که تا حدی کسری درآمد خود را جبران کنند. در نتیجه با وجود محدودیت ‌های مالی دولت و حکومت، قضات و در نتیجه نهاد عدالت بیش از پیش ضربه خورده و ضعیف می‌شوند.

در هر نظام حقوقی که سودای عدالت دارد، قضات، نه‌فقط باید نماد قانون باشند، بلکه پناهگاه مردم در برابر بی‌عدالتی و تخلف هستند. در ایران، این ستون کلیدی ساختار حاکمیت قانون، از نگاه برنامه‌ریزان اقتصادی و مسئولان نهادهای بودجه‌ریز مغفول مانده است و در شرايط تورمی ۴۰ درصدی افزایش حقوق ۲۰ درصدی نتایج فاجعه‌باری را برای تحقق عدالت ایجاد می‌کند.

مسأله حقوق و دستمزد قضات، تنها یک دغدغه صنفی نیست؛ بلکه نشانه‌ای از وضعیت سلامت نهادی دستگاه قضاست، که با زندگی روزمره مردم و رضایت از آن، امنیت حقوقی سرمایه‌ گذاران و کارآیی نظام عدالت گره خورده است.

بررسی‌های موجود نشان می‌دهد که میانگین حقوق سالانه قضات ما، در مقایسه با متوسط درآمد سالانه جامعه ایران حدود ۱.۵ برابر است. این در حالی‌ست که در بسیاری از کشورهای دیگر این نسبت بسیار بالاتر است؛ در ایالات متحده تا ۴٫۸ برابر، در برزیل تا ۸ برابر، و حتی در کشورهایی با درآمد سرانه پایین‌تر مانند هند، گاه تا ۱۵ برابر گزارش شده است؛ ولی در ایران قضات با درآمدی کمتر از اغلب مدیران میانی در بخش‌های دولتی و حتی خصوصی، مسئولیت‌هایی سنگین‌تر را بر دوش دارند.

البته، باید توجه داشت که بالا بودن نسبت حقوق قضات لزوماً به معنای کاهش فساد نیست. در کشورهای اسکاندیناوی مانند دانمارک و سوئد، با وجود چندان بالا نبودن نسبت حقوق قضات به متوسط درامد مردم (۲ تا ۲٫۵ برابر که نسبت به ایران خیلی بیشتر است)، سطح فساد قضایی نزدیک به صفر است. اما تفاوت در اینجاست که این کشورها درامد بالایی دارند و نیز دارای ساختارهای رفاهی و اقتصادی بسیار منسجم‌اند، نابرابری درآمدی اندکی دارند و خدمات عمومی گسترده‌ای به همه شهروندان ارائه می‌شود و‌مهمتر این که شفافیت و نظارت عمومی هم بالاست. در چنین ساختاری، حتی دریافت حقوقی متوسط هم می‌تواند احساس عدالت و رضایت شغلی ایجاد کند.

در ایران، ساختار معیشتی متفاوت است. نابرابری درآمد، تورم مزمن، کاهش قدرت خرید و ضعف خدمات رفاهی، باعث شده است که قاضی با همان حقوق اندک، در برابر فشارهای اقتصادی و اجتماعی آسیب‌پذیرتر باشد. طبیعی است که در چنین شرایطی، انگیزه‌ها برای ترک شغل، مهاجرت به بخش‌های دیگر یا حتی پذیرش مداخلات غیرقانونی افزایش می‌یابد؛ و این، خطری است که نه‌فقط برای یک فرد یا یک پرونده، بلکه برای کل نظام عدالت تهدیدآمیز است.

زمان آن رسیده که مسئله حقوق قضات نه به‌عنوان یک موضوع اداری یا حسابداری، بلکه به‌عنوان یک دغدغه راهبردی در سیاست‌گذاری عمومی دیده شود. حفظ شأن قاضی، حفظ اعتبار قضاوت و عدالت است. تا زمانی که استقلال و کرامت اقتصادی قضات تأمین نشود، استقلال قضایی تنها واژه‌ای زیبا در متون قانونی باقی خواهد ماند.
🔵خرمشهر

خرمشهر،
تارک ایران، عروس ایران،
هم بر خاک زندگی داری و هم بر آب، خاکت چون غبارِ نشسته بر ضریح است، و آبت چون اشکِ روشن.
کارون کاکُلِ خود را بر ساقِ تو می‌ساید و بر ناخن‌هایِ تو بوسه می‌زند، ناخنِ حنا بسته، چون عناب.
و نسیمی که بر تو می‌وزد نه از شرق است و نه از غرب، از بامِ عاشقان است که انگشتِ خود را بریده‌اند و نمک بر آن پاشیده تا خوابشان نبرد.

خرمشهر،
دیده‌بانِ دریچهٔ بلندِ صبح، پریِ دریایی، سیه‌چشمی که سر از پنجره بیرون آورده‌ای و دورِ دور را می‌نگری،
خرمنِ ناز پوشیده در چادرِ نیاز، چشم‌هایِ خود را مخوابان.

در تو چه می‌بینیم؟ از تو چه می‌شنویم، چه می‌بوییم؟ از سینهٔ پر رازِ تو، صبر و وقارِ تو، بیگناهیِ خاموش چون مریمِ تو.


ایران از پای نمی‌اُفتد، می‌تپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد؛ مانندِ دُلفین جَست می‌زند و پیدا می‌شود و نهان می‌شود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.

هزاران هزار صدا در خرابه‌هایِ تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابه‌هایِ دیگر نیز پیچیده‌ است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان می‌آیند و می‌روند، غولان می‌آیند و می‌روند، دوالپایان پاورچین پاورچین می‌گذرند، و آن روندهٔ بزرگ که ایران نام دارد، می‌ماند.

خُرمشهر،
دیده‌بانِ برجِ بلند، چشم از راه بر مَدار، همه باز می‌گردند؛ مرغ‌ها که از بانگِ خمپاره‌ها رفتند باز می‌گردند؛ مارها می‌روند و کبوترها می‌آیند. مغیلان‌ها می‌خشکند و لاله‌ها می‌رویند، و باز نخل‌ها چترهایِ خود را خواهند جُنباند.
و ایران این لوکِ* پیرِ همیشه جوان، چون یال‌هایِ خود را تکان می‌دهد، بادیه می‌لرزد، رمل‌ها و صحراهایِ غَفر می‌لرزند، سراب‌ها می‌لرزند، نوشندگانِ نفت که کبابِ سوسمار «مزه‌یِ» آنهاست، می‌لرزند.
لوکِ پیر دوکوهانه می‌غُرُنبد. و اقلیم از کوهانی به کوهان دیگر می‌افتد.
غباری برخاسته‌ است و سواری در راه است.

۵ خردادِ ۱۳۶۱
استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن


برگرفته از فصلنامهٔ هستی، تابستانِ ۱۳۷۲ خورشیدی، ص ۱۸۴–۱۸۳
*لوک: شترِ نرِ نیرومند که پیشروندهٔ کاروانِ شترهاست.
🔵جعفر پناهی و موفقیت در جشنوارهٔ کن

✍️احمد زیدآبادی

فیلم جعفر پناهی جایزۀ بهترین فیلم جشنوارۀ کن را به خود اختصاص داده است. قاعدتاً این موفقیت باید همهٔ ایرانیان را خوشحال و سیل پیام‌های تبریک را به سوی او روانه کند، اما ظاهراً اینطور نیست همانگونه که در موارد مشابه قبل اینطور نبوده است!

علتش چیست؟
علل فراوانی دارد اما عمده ‌ترینش سایهٔ سنگین سیاست و منازعات ناشی از آن بر سر تمام شئون زندگی ما ایرانی‌ها از جمله هنر است.

در هر قشری از جامعه، افرادی به هر دلیلی علایق سیاسی دارند و شماری از آنها تا پای ورود به منازعهٔ سیاسی نیز پیش می‌روند. منازعهٔ سیاسی بنا به سرشت خود، دوستی‌ها و دشمنی ‌هایی برمی‌انگیزد و این نیز بر داوری در بارهٔ اثر حرفه‌ای افراد سایه می‌اندازد.

آقای پناهی از جمله هنرمندانی است که چه به انتخاب خود و چه به اجبار روزگار وارد منازعات سیاسی شده است و به همین دلیل اگر فیلم برگزیدهٔ او در جشنوارهٔ کن حتی "یک شاهکار هنری بی‌مانند" باشد، عده‌ای انگیزهٔ جایزه به آن را سیاسی قلمداد خواهند کرد و اگر به فرض فیلم در شمار فیلم‌های عادی و معمولی باشد، عده‌ای دیگر آن را یک شاهکار واقعی و سزاوار دریافت جوایز نخست در عموم جشنواره‌ها معرفی خواهند کرد.

به هر حال این هم بخشی از واقعیت زندگی در این گوشه از جغرافیا و چه بسا در بسیاری دیگر از نقاط جهان است و راهی جز کنار آمدن با آن نیست.

من به نوبهٔ خود به آقای پناهی تبریک می‌گویم‌، با این حال او نباید فراموش کند که این نوع جوایز امکانات و محدودیت‌های خود را دارند و بخصوص وقتی پای سیاست و مبارزهٔ سیاسی هم در میان باشد، در بین بخشی از جامعه توقعات غیرعادی برمی‌انگیزد به طوری که با طرح روزانهٔ آنها برندهٔ جایزه گاه از شدت فشارها از رفتار طبیعی و متعادل و معمولی خود خارج می‌شود.

بنابراین توصیهٔ دوستانه‌ام به آقای پناهی این است که جایزه را در جای طبیعی خود ببیند. جایزه هرچه که باشد، در توانایی‌های واقعی یک انسان در هر حوزه‌ای تغییر محیرالعقولی ایجاد نمی‌کند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔵واقعیت عریان منطقه!

✍️صابر گل عنبری

در پی تحمیل قحطی و گرسنگی کشنده به دو میلیون نفر در باریکه غزه از جمله صدها هزار کودک و نوزاد و جان دادن تعدادی از آن‌ها وضعیت انسانی این منطقه از فاجعه فراتر رفته و نه تنها هر وجدان بیداری را شرمسار می‌کند، بلکه پرده از یک واقعیت در سطح منطقه بر می‌دارد و چهره‌ای بدون روتوش از خاورمیانه به نمایش می‌گذارد.

این که کشورهای منطقه با این همه دبدبه و کبکبه عاجز از فرستادن یک قرص نان بیات برای نجات جان کودکان هستند و همه چشم به دهان ترامپ دوخته‌اند به این امید که حرفی بزند و فشاری آورد که غذایی به غزه برسد، همین خود راوی این واقعیت تلخ در منطقه است که حتی در انسانی‌ترین و ابتدایی‌ترین مساله کوچک‌ترین همکاری مشترک میان کشورهای منطقه به ویژه مصر، ترکیه، ایران، عربستان و.... شکل نمی‌گیرد! چون آمریکا و اسرائیل اجازه نمی‌دهند يا دستکم بر خلاف خواست و اراده آن‌هاست.

پس تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل درباره امکان همکاری در حوزه‌های کلان و سختی چون امنیت منطقه‌ای و....

در حالی که اساسا خواسته غزه این نیست که ارتش‌ها مداخله کنند و با اسرائیل بجنگند، یا موشک بفرستند! هرگز! چنین جنگی هم نه به صلاح منطقه است نه هیچ کشوری.

در حال حاضر هم عمق فاجعه تا بدانجا رسیده است که مطالبه مردم غزه دیگر این نیست که بمباران‌ها متوقف شوند، بلکه به گفته مادری به ستوه آمده از این همه جنایت لسان حالشان این است که بمباران کنید و بکشید؛ اما با گرسنگی دادن، کودکانمان را در برابر دیدگانمان زجرکش نکنید.

این واقعیت عریان منطقه ما به دور از هر گونه شعار و وهم‌‎فروشی است.
🔵بیش از ۹۰% شرکتهای داخلی از ابتدای سال با یک رکود مرگبار مواجه شده اند

✍️حامد پاک طینت

بلاتکلیفی سیاسی و کاهش وحشتناک قدرت خرید مردم دو عامل مهم شرایط امروز است

در این میان فروش اعتباری و چک تبدیل به دوای درد کوتاه مدت شده است

آمار چکهای برگشتی اما دیدنی است!

در فروردین امسال رقم چک‌ های برگشتی ۸۷/۵ هزار میلیارد تومان بوده که رشد ۹۶% نسبت به فروردین ۱۴۰۳ داشته است.
اگر با اسفند حساب کنیم به ۲۵۸ همت میرسد که رشد ۱۱۰% نسبت به سال قبل داشته است!

اکثر حضراتی که با زیان انباشته آنچنانی، ظاهرا عادی اند با پول شماست که عادی اند نه پول خودشان!

آنهایی از این معرکه جان سالم بدر میبرند که تغییر ساختار مالی و مدیریت انبار را در اولویت و سناریوهای بحرانی را در مدیریت ریسک خود پیشبینی کنند

دوستان گرامی که مشغول چک دادن و چک گرفتن هستند مطلع باشند با این روند ۲۰ تا ۳۵% شرکتهای متوسط و کوچک تا پایان تابستان از فعالیت اقتصادی خواهند ایستاد/
🔵 قذافی بخاطر فقدان مشروعیت سقوط کرد، نه فقدان بمب

لیبی غنی‌سازی را واگذار کرد و سقوط کرد؟ این یک افسانه است

حمید آصفی

یکی از رایج‌ترین کلیشه‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی، به‌ویژه در میان مدافعان انرژی هسته‌ای یا حتی حامیان ساخت بمب، این جمله است: «اگر مثل لیبی باشیم، مثل لیبی سقوط می‌کنیم.»

پشت این ادعا، یک تصویر کاریکاتوری نشسته: معمر قذافی برنامه هسته‌ای‌اش را کنار گذاشت، به غرب اعتماد کرد، و سرانجام در خون خودش غلتید. نتیجه‌ای که القا می‌شود؟ کشور نباید از برنامه هسته‌ای، چه نظامی و چه صلح‌آمیز، عقب‌نشینی کند.

اما این استدلال، نه تنها ساده‌ انگارانه و تحریف‌شده است، بلکه عمداً چشم بر واقعیت تاریخی بسته: سقوط قذافی هیچ ربطی به اورانیوم و سانتریفیوژ نداشت؛ آن‌چه باعث نابودی رژیم او شد، سرکوب خونین داخلی، تغییرات در توازن قدرت منطقه‌ای و در نهایت مداخله ناتو بود.

واقعیت این است که لیبی، نه برنامه‌ی هسته‌ای پیشرفته‌ای داشت و نه حتی به آستانه‌ی غنی‌سازی رسیده بود. آنچه قذافی در سال ۲۰۰۳ واگذار کرد، بیشتر مجموعه‌ای از تجهیزات ناکارآمد، اسناد ناقص و رویای نیمه‌کاره‌ای بود که هرگز به مرحله تهدید واقعی نرسید.

هیچ تأسیسات غنی‌سازی‌ای در کار نبود، و چیزی که تحویل داده شد بیشتر شبیه یک ویترین شکست‌خورده بود تا یک برنامه تسلیحاتی مخفی.

در مقابل، قذافی امتیازاتی اقتصادی، دیپلماتیک و حتی امنیتی دریافت کرد: تحریم‌ها برداشته شد، سرمایه ‌گذاری غربی سرازیر شد و در صحنه بین‌المللی، لیبی از کشوری منفور به شریک مورد علاقه‌ی آمریکا و اروپا در شمال آفریقا بدل شد.

به مدت هشت سال، قذافی نه تنها تهدید نشد، بلکه با فرش قرمز در پایتخت‌های اروپایی استقبال شد. حتی در همکاری‌های اطلاعاتی با غرب نقش فعالی داشت.

پس چرا سقوط کرد؟ چون در سال ۲۰۱۱، با آغاز اعتراضات مردمی، قذافی به جای گفت‌وگو و اصلاح، به خشونت عریان روی آورد. او شهروندان خودش را با تانک و هواپیما هدف قرار داد، و همین‌جا بود که مداخله نظامی ناتو، با استناد به دکترین «مسئولیت برای حمایت»، مشروعیت پیدا کرد.

اگر قذافی به جای تداوم استبداد، به صدای مردم گوش می‌داد، نه تنها سقوط نمی‌کرد، بلکه شاید هنوز هم بر سر قدرت باقی بود.

تکرار افسانه‌ی «لیبی، سلاح را داد و نابود شد» تنها به‌کار توجیه انسداد سیاسی در داخل می‌آید. حکومت ایران با استفاده از این تصویر جعلی، می‌کوشد هر گونه گفتمان صلح، توافق و تعامل با جهان را به معنای خیانت به امنیت ملی جلوه دهد. اما تجربه لیبی نه درسی درباره قدرت نظامی، بلکه هشداری درباره قدرت‌زدگی کور، سرکوب داخلی و ناتوانی در اصلاح است.

آنچه قذافی را نابود کرد، نه فقدان بمب، بلکه فقدان مشروعیت بود. نه واگذاری اورانیوم، بلکه ناتوانی در واگذاری قدرت. نه اعتماد به غرب، بلکه بی‌اعتمادی به مردم خودش.

لیبی سقوط کرد چون قذافی دیگر نمی‌خواست بشنود، نمی‌توانست عقب‌نشینی کند و در نهایت، جز سرکوب، هیچ افقی برای حکومت نمی‌دید.
🔵آقای قالیباف! خوشحالید رئیس چنین مجلسی هستید؟

✍️محمد مهاجری

قبول دارم آنقدر قحط‌الرجال است که باید آقای قالیباف رئیس‌مجلس شود اما آیا او واقعا برای نشستن روی آن صندلی که گنده‌تر از صندلی ۲۸۹ نماینده دیگر است افتخار می‌کند؟ یا آقای قالیباف صرفا به لذت ریاست می‌بالد؟

کاش آقای قالیباف همین الان پیاده بیاید توی میدان‌بهارستان و خیابانهای اطراف و در حالی که با انگشت ساختمان مجلس را که به اهرام ثلاثه می‌ماند به رهگذران و مغازه‌داران نشان بدهد و از آنها بپرسد: می‌دانید آنجا چه خبر است و آدمهایی که آنجا نشسته‌اند چه می‌کنند؟ چقدر حقوق می‌گیرند؟ چه نفعی برای مملکت دارند؟

بعدش هم بپرسد بین نمره یک تا بیست چه نمره‌ای به این مجلس و نمایندگانش می‌دهید؟

و چه خوب که آقای قالیباف به صحن علنی برگردد و هرچه را شنیده از تریبون اعلام کند. حتی اگر شنید در این نظرخواهی با ده نمره ارفاق، باز هم نمره مردم به مجلس صفر است!

منکر حضور نمایندگان ارزشمند در مجلس نیستم اما قطعا با حرفهایی که آقای قالیباف از مردم در باره ترکیب و عملکرد مجلس خواهد شنید دچار افسردگی خواهد شد.
۶ خرداد۱۴۰۴
🔵گازوئیلی با طعم باقلوا !

✍️حامد پاک طینت

از آنجائیکه متدلوژی دونرخی و چندنرخی کردن یک کالا در ایران موجب افتخارآفرینی در اقتصاد کشور و سربلندی برای مدیران دلسوز و فهمیده و از سویی سیلی محکمی بر دهان دشمنان اقتصادی ما بوده همان موفقیتی که در زمینه دلار، آرد، محصولات کالای بورسی، بنزین و ... کسب کردیم دو روز پیش قرار شد در گازوئیل هم کسب کنیم. اینبار با عیار بالاتر سه نرخی!

یک نرخ سهمیه ای یارانه ای برای حمل و نقل رسمی و با بارنامه، یک نرخ نیمه یارانه ای با ۴۰% بالاتر از قیمت پایه برای مصارف مازاد و البته پلکانی و یک نرخ آزاد به قیمت نزدیک جهانی برای مصارف غیر، به امید آنکه به حول و قوه الهی سفره قاچاق سوخت برچیده شود، یارانه ها هدفمند شوند و بر بودجه دولت عزیزمان فشار کمتری وارد آید

هنوز البته تا این لحظه احدی نگفته مملکتی که وزیر نیرو اش انتخاب روشن بودن یخچال یا پنکه را آپشن خاص اعلام میکند چگونه می خواهد بدون GPS رفت و آمد سیستم حمل و نقل و از روی آن نرخ واگذاری گازوئیل به کامیون داران را تشخیص دهد. و هیچ فردی هم در بین این حضرات به ذهنش نیامده که برای چنین تصمیم حساسی بهتر است ابتدا بطور آزمایشی در یکی دو استان اجرای آزمایشی داشته باشیم تا نواقص خود را نشان دهد و سپس صحنه اقتصاد کشور را به آتش بکشیم

بدیهی است که مخاطبان مستقیم این تصمیم که بدون مشورت قبلی صنفی تحت تاثیر جدی قرار گرفته اند در بلاتکلیفی و هرج و مرج بوجود آمده واکنشهایی نشان می دهند که غیر از خسارت برای مردم و مملکت دستاوردی ندارد و مثل همیشه نسخه این سومدیریت واکنش هایی از نوع خاموش کردن یک آتش ! اساسا سبک مملکت داری اینگونه است که گروهی آتش به پا می کنند و گروهی باید آتش را خاموش کنند، به حاصل جمع صفر!

اما ریشه مشکل کجاست؟

روزانه بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون لیتر گازوئیل از ایران قاچاق میشود، چیزی در حدود ۵ میلیارد دلار در سال!

از سویی یارانه گازوئیل سالانه ۱۰۰ هزار میلیارد تومان و یارانه گازوئیل نیروگاهی ۲۰ هزار میلیارد تومان در سال برای دولت آب می خورد. بنابراین قاچاق گازوئیل از ایران حداقل ۱۰ برابر بابت هر لیتر سود دارد و از شما چه پنهان تقریبا سیستم حمل و نقل پاکستان از همین طریق اداره می شود. خسارت سالانه قاچاق سوخت تقریبا ۸ میلیارد دلار در سال است. این عدد به اندازه یک چهارم فروش نفت مملکت است! دقت کنید فروش نه سود!!

اما مشکل کجا مضاعف میشود؟

یک سوم ناوگان حمل و نقل سنگین ایران بدلیل تحریم ها فرسوده است و مصرف سوخت آنها ۳۰% بیشتر از حالت عادی است، جاده ها بدلیل فشار اقتصادی دولت کیفیت لازم را ندارد و لذا موجب استهلاک ماشین ها بیش از حد عادی شده است، حق بیمه ها با تورم موجود در مملکت هم بار دیگری شده و همه اینها دست بدست هم داده تا چنین افتضاحی به بار آید. یک ساختار بیمارگونه پشت تمام اتفاقاتی است که هر روز در این کشور شاهد هستیم.

اگر دولت تصور می کند با خاموش کردن این آتش مشکل حل می شود در اشتباه است. ساختار بیمار گونه حمل و نقل سنگین حداکثر ۴ سال دیگر تاب آوری دارد و در طی این چهار سال بیش از نیمی از ناوگان ایران از دور فعالیت بطور کامل خارج میشود. با اعتصاب یا بی اعتصاب!

در خصوص اختلالی که در سیستم حمل و نقل کالایی و تورم ایجاد شده و اتفاقاتی که برای محصولات فاسدشدنی خواهد افتاد و البته بحرانهای اجتماعی پدید آمده نیازی به هیچ تحلیل و تفسیری نیست.

اما همه داستان، تلخ نیست، این تصمیم قسمتهای شیرینی هم دارد که حیف است به آن نپردازیم!

اختلاف چشمگیر تفاوت بین سه نرخ تعیین شده برای گازوئیل، انگیزه لازم و کافی برای یک بازار سیاه جذاب، خلق می کند. دلالان وارد عرصه شیرین نه دو نرخی بلکه سه نرخی می شوند، مسیرها دستکاری میشود، بارنامه ها خرید و فروش میشوند، فقط یک نمونه اخیر خبر از صدور بارنامه های جعلی به ارزش ۵۵ میلیون دلار میدهد، سندها جعل میشوند، همکاری مدیران گرانمایه دولتی و نیمه دولتی با قاچاقچیان رونق می گیرد. این بازار سیاه حداقل ۲ میلیارد دلار در سال می ارزد!

۲ میلیارد دلار شیرین !
به شیرینی باقلوا !
🔵چرا شیخ کار دست خودش و دولت داد؟

✍️احمد زیدآبادی

چرا شیخ غلامرضا قاسمیان آن ویدئوی مشهور را ضبط و از مبدأ عربستان منتشر کرد؟ آیا گمان می‌کرد که این نوع حرف‌ها آن هم در کشوری مانند عربستان که اتباع خود را به دلیل اظهارنظرهای سیاسی بسیار ملایمتر از این به حبس‌های طولانی محکوم می‌کند، امری بدون هرگونه هزینه و خطر است و امکان برخورد با او وجود ندارد؟

یا اینکه با فضای سیاسی و امنیتی عربستان آشنا بود ولی"احساس وظیفۀ شرعی" انگیزۀ ضبط و انتشار آن ویدئو شد هر چند که به دستگیری‌اش منجر شود؟ یا اینکه زمان و مکان را مناسب یافت تا با زمینه‌ سازی برای دستگیری‌اش، بحران یا حداقل تنشی در روابط تهران و ریاض به وجود آورد به امید آنکه مذاکرات بین ایران و آمریکا که مخالف سرسخت آن بود، مختل شود؟

اینها پرسش‌ هایی است که خود او جوابش را می‌داند.
به هر حال او اکنون دستگیر شده است و جمهوری اسلامی هم بنا به نسبتی که با این نوع افراد و نیروها برقرار کرده است، نمی‌تواند در مورد سرنوشت او بی‌تفاوت باشد وگرنه با فشار فزایندۀ همفکران شیخ در داخل کشور روبرو می‌شود.

موضوع مهمتر اما واکنش سعودی‌ هاست. آیا سعودی‌ ها بعد از مدتی کوتاه او را آزاد می‌کنند؟ یا اینکه پرونده‌ای سنگین با ردیفی از اتهامات بخصوص اهانت به اماکن مقدس مکه و مدینه را برایش تدارک می‌بینند؟

سرنوشت شخصی شیخ به عنوان یک شهروند ایرانی البته موضوعی مهم است و قاعدتاً باید از تمام خدمات و حمایت‌ های کنسولی برخوردار شود، اما حمایت سیاسی جمهوری‌اسلامی از او می‌تواند هزینه‌های سنگین سیاسی به دنبال داشته باشد، زیرا اولاً ادعاهای آقای قاسمیان علیه عربستان از سوی دستگاه‌ های رسمی حکومت قابل دفاع نیست و حتی دفاع از حقوق شخصی او نیز احتمالاً چنان سعودی ها را برآشفته خواهد کرد که آن دستگاه‌ها به ناچار وادار به اعلام برائت صریح و رسمی از سخنان وی خواهند شد؛ امری که به نوبۀ خود صدای اعتراضِ طیف سیاسی همفکر شیخ در داخل را بلند می‌کند.

ثانیاً دولت ایران اظهارنظر شیخ را در قالب "آزادی بیان" هم نمی‌تواند توجیه کند چرا که در قوانین داخلی جمهوری اسلامی نیز این نوع ادعاها علیه حکومت حتی از سوی شهروندان خودش نیز جرم‌انگاری شده و مجازات سنگین به دنبال دارد.

خلاصه، شیخ غلامرضا قاسمیان با اقدام عمدی یا سهوی خود، مشکلی پدید آورده که اگر اراده‌ای از طرف سعودی‌ها برای حل آن وجود نداشته باشد، می‌تواند عواقب وخیمی به بار آورد.

در هر صورت، آدم‌هایی با نوع گرایش مذهبی-سیاسی آقای قاسمیان برای خود و جامعه هزینۀ بی‌دلیل می‌تراشند و معمولاً آن را با عنوان "تکلیف شرعی" توجیه می‌کنند.
حاکمیت به دنبال قطع یارانه 17 میلیون ایرانی

در حالی که اقتصاد ایران با چالش‌های بودجه‌ای و فشار‌های ناشی از تورم روبروست، سیاست‌گذاران رفاه اجتماعی در پی بازتوزیع هدفمند یارانه‌ها هستند. حالا دولت با اعلام رسمی و صریح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، گام جدی‌تری در این مسیر برداشته است: «وزیر کار: یارانه ۱۷ میلیون نفر حذف می‌شود». موضوعی که بازتاب گسترده‌ای در افکار عمومی، رسانه‌ها و حتی مجلس به همراه داشته است.

مطابق قانون بودجه سال ۱۴۰۴، دولت مکلف به حذف یارانه نقدی دهک‌های هشتم، نهم و دهم شده است. منابع حاصل از این حذف قرار بود به تأمین مالی طرح کالابرگ الکترونیکی و حمایت از دهک‌های پایین اختصاص یابد، اما طبق گزارش‌ها، اجرای این حکم تا امروز با کندی و تعلل روبه‌رو بوده است. احمد میدری، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، روز گذشته در مصاحبه‌ای اعلام کرد:

«یارانه ۱۷ میلیون نفر حذف می‌شود؛ این افراد اغلب مالک خانه هستند و درآمد ماهانه بیش از ۳۰ میلیون تومان دارند. دولت دیگر توان پرداخت یارانه به دهک‌های بالا را ندارد.»

چه کسانی مشمول حذف یارانه خواهند شد؟
در بررسی‌های انجام شده توسط وزارت تعاون، ملاک‌هایی برای شناسایی پردرآمد‌ها مشخص شده است:

• مالکیت چند ملک یا دارایی با ارزش بالا

• درآمد ماهانه بالای ۳۰ میلیون تومان

• تراکنش‌های بانکی غیرمعمول

• سفر‌های خارجی مکرر

• اقامت دائم در خارج از کشور

• مالکیت خودرو‌های لوکس

افراد واجد این ویژگی‌ها، در فهرست حذف یارانه قرار گرفته‌اند. با وجود اینکه دولت در ابتدا قصد داشت یارانه ۲۴ میلیون نفر را قطع کند، اکنون این رقم به ۱۷ میلیون نفر کاهش یافته است.

اعتراض به قطع یارانه
میدری تصریح کرد: «افرادی که اعتراض قطع یارانه دارند، می‌توانند اظهارنامه ارائه دهند، اما اگر بررسی‌ها نشان دهد اطلاعات اعلامی نادرست بوده، از سایر حمایت‌های دولتی نیز محروم خواهند شد.» این سخن، نشان از رویکرد جدی و بدون مماشات دولت دارد.

تصمیم به حذف یارانه سه دهک بالای درآمدی، گرچه ممکن است با واکنش‌هایی از سوی بخشی از جامعه همراه شود، اما در شرایط حساس اقتصادی کنونی، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر به شمار می‌رود. همان‌طور که در تیتر خبر آمده، وزیر کار: یارانه ۱۷ میلیون نفر حذف می‌شود؛ جمله‌ای که نشان از عزم جدی دولت برای بازتوزیع عادلانه منابع دارد.

اجرای صحیح و دقیق این سیاست، به شرط رعایت عدالت و شفافیت، می‌تواند گامی مهم در جهت اصلاح نظام رفاهی، تقویت حمایت از دهک‌های پایین‌تر و مقابله با کسری بودجه باشد. حال باید دید آیا دولت می‌تواند این مسیر پرچالش را با همراهی افکار عمومی و دقت در اجرا، به سرانجامی مثبت برساند.
🔵نامه‌ای از یک شهروند ایرانی خطاب به رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا

فضل الله صلواتی

« به نام خداوند بخشنده مهربان »
جناب آقای دونالد ترامپ

رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا
با سلام
آیا تاکنون اندیشیده‌اید که اگر گلوله‌ای که در تاریخ ۱۴ ژوئیه ۲۰۲۳ به سوی شما شلیک شد، تنها اندکی به چپ منحرف می‌شد، امروز در کجا بودید!؟ چه کسی هم اینک رئیس‌ جمهور آمریکا بود و با چه تصمیماتی مسیر سیاست جهانی را رقم می‌زد؟ چه فرمانها و چه تهدیدهایی داشت؟ آیا این واقعه را نمی‌توان نشانه‌ای از مشیت الهی و فرصتی مجدد برای تأمل در سیاست آینده دانست؟

آیا این زندگی دوباره، فرصتی نیست تا به جایگاه خود در قبال صلح جهانی، کاهش خشونت و کاستن از فشار بی‌امان بر ملت‌های مظلوم بیندیشید؟ آیا نمی‌توان انتظار داشت که شما، به عنوان چهره‌ای تأثیرگذار، از: بمباران، کشتن زنان و کودکان، محاصره غذایی و دارویی مردم بی‌پناه غزه جلوگیری کنید؟

رخداد ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نتیجه ۷۶ سال آوارگی، ظلم و خشونت علیه ملتی ستمدیده بود. آیا می‌توان خشونتی که امروز علیه مردم بی‌دفاع غزه روا می‌شود را به عنوان «پاسخ مشروع» توجیه کرد؟

آیا رضایت خداوند در آن است که خانه‌های مردم غزه بر سرشان ویران شود و تا این لحظه بیش از ۵۳ هزار انسان جان ببازند؟
آیا وجدان جامعه جهانی، ملت آمریکا و دنیای مسیحیت، با چنین کشتار جمعی و نسل‌کشی آرام خواهد گرفت؟
آیا در نگاه شما و بسیاری از سیاست‌ مداران آمریکایی، مردم فلسطین که سرزمینشان اشغال شده، حقی برای زندگی ندارند؟ آیا خدای حضرت عیسی مسیح (ع)، پیام‌آور عشق و صلح، راضی به آن است که فلسطینیان، لبنانی‌ها و یمنی‌ها تنها به‌دلیل دفاع از سرزمین و ناموس خود با سلاح‌های آمریکایی کشته شوند؟

در همان ساعاتی که شما با رهبران کشورهای مسلمان چون عربستان، قطر و امارات مشغول مذاکره برای جذب سرمایه آنها بودید و لبخند بر لب داشتید، اسرائیل با پشتیبانی تسلیحاتی آمریکا، زنان، کودکان، بیماران، غیرنظامیان، پزشکان، پرستاران، خبرنگاران، کارکنان صلیب سرخ، بیمارستان‌ها، پناهگاه‌ها و حتی خرابه های! غزه را بی‌وقفه بمباران می‌کرد و هزاران مسلمان بی‌گناه را به خاک و خون می‌کشید و دویست و پنجاه زن و کودک را کشت و چه بسیاری را ناقص العضو کرد، به بهانه آنکه احتمال وجود یک فرد مسلح را می داده است.

افراد مسلح حماس که از وطن، از شرف و خانواده شان دفاع می کنند توسط آمریکا تروریست و واجب القتل به حساب می آیند و آتش بس را که تمام دنیا درخواست آن را دارند و نسبت به فاجعه انسانی در آن منطقه هشدار می دهند، آمریکا جدی نمی گیرد «وتو» می کند! آیا این دوگانگی رفتاری و بی‌تفاوتی در برابر فاجعه‌ای انسانی، به چهره‌ آمریکا در تاریخ آسیبی جدی وارد نمی‌کند؟

جناب آقای ترامپ، خدای عیسی مسیح (ع) که به شما فرصت دوباره‌ای برای زیستن عطا کرده، از شما می‌خواهد که به جای همراهی با جنگ ‌افروزان، منادی صلح باشید. از شما انتظار می‌رود که با صدای بلند، از حق زندگی مردم فلسطین دفاع کنید، محاصره‌ ظالمانه را محکوم کرده و تلاش برای ارسال غذا، آب، دارو و امدادرسانی را حمایت نمایید.

پیشنهاد شما مبنی بر کوچاندن مردم غزه به کشورهای دیگر همچون مصر یا اردن، عملاً تأیید ظلم تاریخی و تداوم اشغال سرزمین فلسطین است. هیچ آئین، دین، یا وجدان بیداری نمی‌پذیرد که ملتی را از خانه‌ و خاک خود آواره و سپس تروریست بنامند و زنان و کودکانشان را قتل‌عام کنند.
آیا فراموش کرده‌اید که گروهی که امروز از خود دفاع می‌کند، همان نسلی است که از زمان تولد زیر آوار، تحقیر، گرسنگی، تبعیض و محاصره به سر برده است؟ کودکانی که پدر و مادرشان را از دست داده‌اند، یا بدنی ناقص دارند، در آینده در مورد آمریکا و اسرائیل چگونه قضاوت خواهند کرد؟

امروز شما فرصت دارید که نقشی مؤثر در برقراری صلح جهانی ایفا کنید، تحریم‌های تحمیلی علیه ملت بزرگ ایران را بردارید و بدانید که ایران سرزمینی با فرهنگی کهن، مردمانی فرهیخته و شایسته می باشد و تا آخرین فرد برای استقلال خود پایداری می کند.
از خداوند می‌طلبم که در این آزمون الهی، که فرصتی دوباره در اختیار شما نهاده، سربلند بیرون آیید و به جایگاه حقیقی انسانی خود بازگردید.

«و به زودی ستمکاران خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه بازمی‌گردند.»
(قرآن، سوره شعراء، آیه ۲۲۷)
بنی آدم اعضایِ یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنتِ دیگران بی‌غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
(سعدی شاعر بزرگ ایرانی)

فضل الله صلواتی
فعال سیاسی، پژوهشگر، استاد دانشگاه
ایران – اصفهان
اردیبهشت ۱۴۰۴ / مه ۲۰۲۵
🔵‍ ‍ نقش یک پیام انسان دوستانه در کنار دیپلماسی هوشمندانه در تاثیر بر سیاست جهانی


مروری بر پیام دکتر فضل‌ الله صلواتی به رئیس‌جمهور آمریکا و بازتاب آن

دکتر احمد غضنفرپور

در اردیبهشت ‌ماه ۱۴۰۴، جناب آقای دکتر فضل‌الله صلواتی نامه‌ای خطاب به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، به سه زبان انگلیسی، عربی و فارسی نگاشت؛ نامه‌ای که با انتشار گسترده، در کنار سیاست‌های خردمندانه وزارت امور خارجه، به نظر می‌رسد تأثیری ملموس بر فضای سیاسی ایالات متحده بر جای گذاشت، چنان‌که نشانه‌های آن در سخنان اخیر رئیس‌جمهور آمریکا آشکار شد. اینجانب با دقت متن این پیام را مطالعه کرده و آن را سرشار از نکاتی عمیق و تأثیرگذار در حوزه‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، دین و سیاست یافتم؛ نکاتی که مستقیماً جامعه آمریکا، به‌ویژه طیف مذهبی وابسته به آیین کاتولیک و شخص دونالد ترامپ را خطاب قرار داده بود.

در این بیانیه آمده است:
«شما که پیرو مذهب حضرت مسیح (ع) هستید، در عمل نیز باید روش محبت و صلح آن حضرت را دنبال کنید. آن پیامبر بزرگ هیچ‌گاه طرفدار جنگ، خونریزی و بی‌عدالتی نبود. اکنون که با مشیت الهی از خطر سوءقصد نجات یافته و در جایگاه ریاست‌جمهوری قرار گرفته‌اید، پروردگار فرصتی دیگر به شما عطا فرموده است. همان‌گونه که مدعی صلح هستید، منطقه و جهان را از آتش جنگ‌افروزی حاکمان ظالمی که مردم بی‌گناه را نابود می‌کنند و هر روز بر نسل‌کشی، بی‌غذایی، بی‌آبی و کمبود دارو می‌افزایند، نجات دهید.»
دکتر صلواتی با درایتی ژرف، رئیس‌جمهور ایالات متحده را متوجه مسئولیتی خطیر در عرصه‌های سیاسی، اعتقادی و صلح جهانی ساخت. این نامه که از سوی شخصیتی فرهیخته و برخوردار از پیشینه‌ای درخشان در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و علمی صادر شده بود، بازتابی گسترده و درخور توجه یافت.

تنها مدت کوتاهی پس از انتشار این پیام، شاهد تغییری غیرمنتظره در لحن دونالد ترامپ بودیم. وی در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴ برای نخستین‌بار به‌صراحت اعلام کرد: «من از بمباران و کشتار بیزارم و مذاکرات ایران و آمریکا را در مسیر مثبتی می‌بینم.»

بلافاصله پس از این اظهار نظر، به گزارش رسانه‌ها، نماینده‌ای به اسرائیل اعزام شد تا این کشور بدون هماهنگی با ایالات متحده از هرگونه اقدام تحریک‌آمیز خودداری کند.

از این رخداد به‌روشنی می‌توان نتیجه گرفت که سیاست‌ورزی هوشمندانه با در نظر گرفتن منافع ملی، و همچنین مکاتبات و بیانیه‌ هایی که با نیت خالص، واقع‌بینی و شناخت عمیق از مسائل انسانی و جهانی بیان می‌شوند، می‌توانند تأثیری ماندگار و گسترده در عرصه بین‌الملل بر جای گذارند. همان‌گونه که چشمه‌ای زلال می‌تواند زمین‌های خشکیده را سیراب کند، پیام روشنگرانه‌ی استاد صلواتی نیز همچون آبی پاک، طراوت و بینشی تازه به فضای خشک و سخت سیاست‌های جهانی بخشید.

با احترام
دکتر احمد غضنفرپور
🔵خدای منتقم یا خدای رحمان؟

✍🏻سهند ایرانمهر

انتشار و فراگیر شدن ویدیویی از «بازسازی جهنم در فومن» از جمله موضوعات مورد بحث در فضای مجازی است.

تجربه دینی، همچون تجربه‌ انسانی، وجوه متکثری دارد؛ گاه در صورت خوف جلوه می‌کند، و گاه در صورت رجاء. آن‌که به خدا می‌نگرد، نه همواره دوست می‌بیند، و نه پیوسته داور. از این‌رو، ادیان تاریخی نیز در تکوین خویش، دو دستگاه الهیات موازی ساخته‌اند: یکی الهیات خوف و عقوبت، که خدا را در مقام حاکم و منتقم می‌نشاند؛ و دیگری الهیات لطف و محبت، که خدا را چونان پدر یا دوست درمی‌آورد. اما پرسش درخور تأمل آن است که چرا در برخی قرائت‌های دینی، و به‌ویژه در ادوار خاصی از تاریخ، وجه منتقم و قهار خدا بر وجه رحمان و ودود او غلبه می‌یابد؟ و چرا بر جهنم و عقاب بیشتر تأکید می‌شود تا بهشت و رحمت؟

پاسخ را باید نه در ذات دین، بلکه در بستر اجتماعی و کارکرد تاریخی آن جُست. جامعه‌شناسی دین، از دورکیم تا ماکس وبر، دین را در نسبت با نیازهای نظم اجتماعی فهم کرده است. دورکیم، دین را انعکاسِ ساختار جامعه می‌دانست: خدا تصویری قدسی از کلِ جماعت است. در جوامع گسیخته، پرتضاد یا در حال گذار، دین به ابزاری برای بازسازی اقتدار و بازتولید هنجارها بدل می‌شود. در این شرایط، خدا چونان داور اعظم، نگاهبان نظم و حافظ مرزها تصویر می‌شود. وجه قهار و جبار خدا، دقیقاً آن‌جا پررنگ می‌شود که جامعه در وضعیتی از بی‌هنجاری (anomie) قرار دارد و نیازمند نظمی قدسی برای بازسازی اقتدار است.

در نظریه ماکس وبر نیز دین‌های نجات‌بخش، از جمله اسلام و مسیحیت، واجد دو گرایش‌اند: «اخلاق جهان‌گریز» و «اخلاق جهان‌پذیر». آن‌گاه که دین در خدمت تنظیم مناسبات قدرت یا مشروع‌سازی نظم سیاسی درمی‌آید، اخلاق جهان‌پذیر آن غلبه می‌یابد؛ یعنی دینی که مجازات و پاداش را به‌عنوان ابزارهایی برای کنش اخلاقی به خدمت می‌گیرد، و بدین‌وسیله، جامعه را اداره می‌کند. در این قرائت، تأکید بر جهنم و کیفر، نه از سر وجود وجهی خشن در خداوند‌، بلکه از نیاز به سلطه‌ نمادین نشأت می‌گیرد. چنان‌که فوکو می‌گفت: «قدرت، پیش از آن‌که تن را ادب کند، روح را مهار می‌کند.»

از سوی دیگر، در شرایطی که دین در شکل پناهگاه روانی فردی ظاهر می‌شود و نه نهاد اجتماعیِ نظم‌ساز، چهره‌ای دیگر از خدا پدیدار می‌گردد. عرفان، محصول این صورت‌بندی دوم است. در دوره‌هایی چون حمله‌ی مغولان، که نظم زمینی فرو می‌ریزد و نهادهای قدرت دینی نیز دچار اختلال می‌شوند، فردِ مؤمن دیگر به دنبال دینِ قانون‌گذار و مجازات‌گر نمی‌گردد، بلکه به سوی دینی شخصی، تأملی، و تسکین‌بخش می‌شتابد. عرفان در این معنا، نه ابزار حکومت است و نه دستگاه قضاوت، بل پناهگاه اضطراب وجودی انسان است. برجستگی وجه رحمانی خدا در این حوزه، نه ناشی از اخلاق‌گرایی، بلکه زاده‌ی نیاز به معنا، رهایی، و بازسازی فردیت است. به تعبیر مارسل گوشه، عرفان محصول «فردیت رهاشده از هیبت نهادها»ست.

از این رو، غلبه‌ وجه جباریت در برخی قرائت‌های دینی، نه به‌خاطر خصلت متافیزیکی خدا، بلکه به‌خاطر کارکرد سیاسی و اجتماعی الهیات در زمینه‌ خاص تاریخی است.
🔵ترامپ: ممکن است از نتیجه مذاکرات با ایران شگفت زده شوید

امکان توافق در چند هفته آینده وجود دارد


رئیس‌جمهور آمریکا گفت که به نخست‌وزیر اسرائیل درباره «حمله به ایران» هشدار داده است و همچنین افزود که ایران و آمریکا به توافق نزدیک هستند.

به گزارش اکوایران، رئیس‌جمهور آمریکا گفت که به نخست‌وزیر اسرائیل درباره «حمله به ایران» هشدار داده است و همچنین افزود که ایران و آمریکا به توافق نزدیک هستند.

به نوشته ایسنا، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا شامگاه چهارشنبه به تماس تلفنی اخیرش با «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی اشاره کرد و گفت: «من به نتانیاهو درباره حمله به ایران هشدار دادم.»
طبق گزارش خبرگزاری ریانووستی، رئیس‌جمهور آمریکا افزود: «من به نتانیاهو گفتم که ما یک توافق و راه‌حل نزدیک هستیم و ایران خواستار یک توافق است.»

رییس‌جمهوری ایالات متحده گفت مذاکرات ایالات متحده با جمهوری اسلامی «واقعا خوب» پیش می‌رود و ممکن است به «نتیجه‌ای معقول» منتهی شود. ترامپ همچنین گفت که ایران هنوز باید با مراحل نهایی یک سند موافقت کند.

او افزود: «فقط دو نتیجه ممکن است؛ یک نتیجه هوشمندانه و یک نتیجه خشونت‌آمیز و فکر نمی‌کنم کسی بخواهد نتیجه دوم را ببیند».

ترامپ همچنین گفت که جمهوری اسلامی هنوز باید با مراحل نهایی یک سند موافقت کند اما تاکید کرد: «ممکن است از آنچه اتفاق می‌افتد حسابی شگفت‌زده شوید. این برای آن‌ها خیلی خوب خواهد بود و آن‌ها می‌توانند در آینده کشوری عالی داشته باشند.»
رئیس جمهور آمریکا در ادامه گفت: «امکان دستیابی به توافق با ایران در چند هفته آینده وجود دارد.»
 
🔵در سال 2050 جهان چگونه خواهد بود؟

دکتر محمود سریع القلم

کودکی که هفت سال سن دارد اهمیت یادگیری شنا، آموختن زبان‌های خارجی، عادت کردن به مطالعه و پذیرفتن آداب مدنی را نمی‌داند. پدر و مادر هستند که با فکر، برنامه‌ریزی، هزینه کردن، آموزش و آینده نگری، فرزند خود را برای سن ۲۰ و ۳۰ سالگی آماده می‌کنند.

کشوری موفق است که حکمرانان آن به لحاظ وسعت اندیشه و برنامه‌ریزی، ۵۰ سال ازجامعه جلوتر باشند

در سال 2050 جهان چگونه خواهد بود؟
احتمالاً در آن موقع، ثروت امارات ۱۵ میلیون نفری از ۲ تریلیون دلار فراتر خواهد رفت و گستردگی و تکثر Hedging (پوشش ریسک)آن، ده‌ها بلکه صدها برابر خواهد شد.

همین طوردر آن موقع، عربستان با جمعیت ۵۰ میلیون نفری از تولید ناخالص داخلی ۳ تریلیون دلاری بهره مند خواهد بود.

با این ثروت و تنوع عربستان، امارات و قطر یا Leverage (قدرت نفوذ) آنها در فن‌آوری، انرژی و قدرت مالی، بسیاری از کشورهای کوچک و بزرگ منطقه از جمله مصرِ قابلِ تصورِ ۱۶۰ میلیون نفری درآن موقع و یا پاکستانی که جمعیتِ آن به ۳۷۰ میلیون نفر در سال 2050 خواهد رسید، تحت نفوذ ساختاری ریاض، ابوظبی و دوحه خواهند بود.
🔵آقای نایب‌رئیس مجلس! به جای شما ما خجالت می‌کشیم

✍️محمد مهاجری

فرزند آقای علی نیکزاد نایب‌رئیس‌مجلس، طبق گزارشهایی که تا کنون تکذیب نشده ۳_۴روز قبل در میدان ونک تهران پس از تخلف رانندگی با یک افسرپلیس تصادف و او را مجروح می کند.

یک روز بعد از این ماجرا آقای علی نیکزاد در جلسه علنی مجلس نامزد می شود و با رای پایین (111 رای) نایب رئیس می شود.مبارک باشد!

از روزحادثه تا کنون با اینکه که رسانه‌های متعدد به موضوع پرداخته اند، نه از دیوار صدایی در آمده نه از نایب رئیس مجلس. خب طبیعی است که انتظار نداشته باشیم او معذرت خواهی و ابراز تاسفک ند و بطور علنی از افسر پلیس عذربخواهد اما حتی دریغ از یک توضیح دوسطری. بدتر اینکه مدیریت مجلس هم در این زمینه مصلحتا لال شده است.

تعجب آور است که فرماندهی محترم پلیس کشور نیز مهر سکوت برلب زده . واقعا ملاحظه چه کسی را می کنند و چرا اعتبار نیروی انتظامی مملکت را خرج یک آقازاده می کنند؟ به کدام توجیه سرمایه اجتماعی پلیس که همان اعتماد عمومی است باید زیر پای یک نماینده مجلس و فرزندش له شود؟

در جمهوری اسلامی اگر تساهل و تسامحی هست باید در حق شهروندان عادی اعمال شود نه مسئولان و آقازاده های شان.

حالا که نایب رئیس مجلس بابت این اتفاق عذرخواهی نمی کند، پس مردم ایران و بخصوص شهروندان غیور اردبیلی باید بابت انتخاب او به عنوان نماینده و نایب رئیس مجلس، خجالت بکشند. خجالت از اینکه کسی نایب رئیس مجلس است که در تراز ملت نیست.

از طرفی حالا نوبت آن 111 نماینده ای است که برای کرسی نایب رئیسی به او رای داده‌اند و باید رای خود را پس بگیرند. بعدش هم اگر شجاعتی وجود داشته باشد خود آقای نیکزاد باید از نمایندگی کناره بگیرد.

این روشن است که گناه فرزند را نباید به حساب پدر نوشت اما این در مورد مردم عادی صادق است. دو فرزند معاون اول سابق قوه قضاییه تخلف کردند، پدرشان هم استعفا داد. حالا هم شایسته است نایب رئیس مجلس برای مجروح شدن یک پلیس توسط فرزندش و نداشتن هیچ واکنشی در برابر آن، پست حکومتی را ترک کند.

۸خرداد۱۴۰۴
🔵پارادوکس‌های خنده‌دار ایرانی

غلامرضا مصدق

ساختار رفتاري یک فرد، سازمان و يا حكمراني يك كشور را مي توان از راه هاي مختلف مطالعه كرد، يكي از اين راه ها، کنکاش در تناقضات رفتاري و گرفتن نتایج متناقض از اهداف تعیین شده ناشي از رفتارهای کیس مورد مطالعه است. رفتارهاي متناقض در نظام حكمراني ما آنقدر زياد است، كه تقريباًى تبديل به عادت شده است. بی تردید بخش زيادي از مشكلات مبتلابه فعلي ايران ناشي از همين رفتارها و اقدامات تناقض آميز است. در زير، بنا بر مشت نمونه خروار، به تعدادي از این تناقضات بدون هيچ توضيح اضافه اي مي پردازیم.

در حالیکه شبکه های اجتماعی پرطرفدار در ایران فیلتر هستند، اما تقریبا همه مسئولان کشور آشکارا و بدون کمترین شرمندگی در آنها حضور دارند و تناقض بدتر اینکه با علم به بی فایده بودن مطلق فیلترینگ، اما همچنان رفع آن یکی از خطوط قرمز محسوب می شود.

ایران دارنده چهارمین ذخائر نفت و‌ دومین ذخائر گاز جهان است، اما در سالهای گذشته در زمستان کمبود گاز و در تابستان کمبود برق داشته و از سال گذشته همزمان با کمبود هر دو مواجه شده است.

اگر مرحوم مهسا اميني با همان لباسي كه براي بدحجابي دستگير شد، در راهپيمايي شركت ميكرد يا براي راي دادن مي رفت، نه تنها كسي با او كار نداشت، تكريم هم مي شد.

وقتی در دولت قبل، تصمیم به احیای برجام گرفته شد، یکی از سرسخترین مخالفان خوني برجام، مامور احیای آن شد.

نامگذاري خيابانها و ميادين به نام قاتل و مقتول، مثل ستارخان و شيخ فضل الله از عجیب ترین تناقضات عالم بشریت است.

قیام مردم در همه کشورهای عربی علیه دیکتاتورهای مادام العمر عرب، مثل مبارک، بن علی، علی صالح، قذافی و غیره بیداری اسلامی نامگذاری شد، اما وقتی همان قیام با همان ماهيت به بشار اسد رسید، شد توطئه استکبار جهانی.

ايران تنها كشور دنياست كه تعداد فرودگاه هاي آن از هواپيماهاي مسافربری در حال پروازش بيشتر است.

زنان مجازند ترکِ موتور سوارِ مرد حتي نامحرم سوار شوند، اما مجاز نیستند به تنهایی موتور سیکلت برانند.

در روزهائی که به مناسبت عزادراي تعطیل رسمی است، راه بندهای شدیدی در جاده های تفریحی شمال ایجاد می شود.

می خواستیم با برنامه هسته ای گام بزرگی در تامین انرژی برق برداریم، اما این برنامه نه تنها منجر به تولید بیشتر برق نشد، بماند که تبعات آن، ما را دچار کمبود شدید برق هم کرد.

تشكيلات عريض و طويلي با بودجه سالانه ده ها ميليارد توماني، به نام مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي داريم، اما به سني هاي ايران اجازه احداث يك مسجد در تهران را نمي دهيم.

موقعیت جغرافیائی ایران بر سر چهار راه جهانی قرار دارد، اما در عصر اوج گیری تجارت جهانی، یک کریدور بین المللی تجارت از ایرانِ بزرگ عبور نمی کند.

مدعی هستیم که ایران یکی از کشورهای پیشرو در تولید علم و فن آوری است، اما عمداً یکی از کُندترین شبکه های اینترنت جهان را ایجاد کردیم.

در حالیکه برای افزایش جمعیت سالانه ده ها هزار میلیارد تومن تقریبا بیهوده خرج می کنیم، اما نسبت به موج مهاجرت جوانان بیخیال هستیم.

صندوق توسعه ملی را بر مبناي بخشي از درآمد نفت را درست می کنیم، که انحصاراً منابع آن به بخش خصوصی تخصیص داده شود، اما سه چهارم آن، بدون بازگشت به صندوق، نصیب بخش دولتي مي شود.

درحالیکه که چند اصل محدود از قانون اساسی را در عمل حتی فربه تر از چارچوب اصلی آنها کرده ایم، بسیاری از اصول دیگر آن را کاملاً متروکه کردیم.

براي بررسي علت سقوط هليكوپتر ربيس جمهور تيم تخصصي و فني تشكيل ميدهند، بعد يك مقام عاليرتبه نظامي - سياسي اعلام مي كند، شهادت ٨ نفر در اين حادثه و همزمان پيدا شدن يك طوفان سهمگين در مشهد را فقط عرفاي بزرگ ميتوانند توضيح دهند( ورود عرفاي دَرِپیتی به این معما ممنوع است)، به عبارتی نطفه حادثه با رمز و رازی عمق در کائنات بسته شده، تشخیص کم و کیف آن هم صرفاً در حوزه استحفاظی عُرفاست، نه متخصصین هوانوردی.

مشابه تناقضات بالا مي توان ده ها مورد ديگر را ذكر كرد. كثرت، انباشت و عدم رفع اینها، نهايتاً کار را به جاهاي بسيار خطرناكي خواهد رساند. از ما گفتن بود.
🔵پنج روایت بامزه از مذاکرات

صادق زیباکلام

1⃣ روایت اول تعلق به صداوسیمای جمهوری اسلامی دارد. خلاصه‌اش این است که بحمدالله همه چیز خوب پیش می‌رود. تیم ایرانی بر روی موضع حق غنی‌سازی، استوار و قرص و محکم ایستاده‌ و آمریکایی‌ها هم نم‌نم دارند مواضع منطقی و قانونی ایران را می‌پذیرند. کلاً مواضع ایران حسب روایت ۲۰:۳۰ ، هم همواره منطقی بوده و هم قانونی. بر عکس مخالفین جمهوری اسلامی که سیاست‌هایشان هم غیرمنطقی است، هم غیرقانونی و هم زورگویانه. موفقیت دیگر ایران این بوده که آقای عراقچی توانسته‌اند بالاخره به آقای ترامپ بقبولانند که "زغال خوب و رفیق بد" را ایرانی‌ها در طول تاریخ کهن‌سال و پر افتخارشان آسان بدست نیاورده‌اند.سربسته به ترامپ گفته اند که یک مقدار مراقب دوستی‌تان با آقای نتانیاهو باشید.

2⃣ روایت دوم تعلق به ایران اینترنشنال و کارشناسان محترم آن دارد. خلاصه‌اش این است که مذاکرات به هیچ کجا نرسیده؛ ایران پرچم سفید دستش گرفته؛ اما ترامپ می‌گوید رنگ چلوار پرچم بایستی سفیدتر بشود.

3⃣ روایت سوم تعلق به سیف الاسلام و روزنامه توپخانه دارد که ظاهراً آقای عراقچی آن‌چنان محکم کوبیده در دهان ترامپ قمارباز که دستش نیاز به پانسمان پیدا کرده و به‌اتفاق وزیر خارجه عمان به درمانگاه رفته‌اند. اعضاء تیم آمریکا هم از ترس سکوت اختیار کرده‌اند.

4⃣ روایت چهارم تعلق به نوادگان دایی جان ناپلئون دارد که معتقدند توافق صورت‌گرفته و همه این داستان‌های مذاکرات و این برنامه‌ها فیلمه.

5⃣ روایت پنجم تعلق به مذاکره‌کنندگان اصلی دارد که چیز زیادی نگفته‌اند بعلاوه همانطور که در ابتدا هم گفتم، هرگونه اظهارنظر درباره مذاکرات قدغن است که البته رعایت قانون وظیفه امثال من است و سیف الاسلام و همفکرانشان از هفت‌ دولت آزادند و آتش‌ به‌ اختیار.
🔵از گناباد تا توافق هسته‌ای!

✍️احمد زیدآبادی

بعد از برنامه‌ریزی‌ها و تدارکات لازم برای برگزاری مراسم نکوداشت دکتر هادی خانیکی در شهر گناباد، اینک برگزارکنندگان از لغو مراسم خبر می‌دهند!

دلیل لغو مراسم، ظاهراً تجمع حدود صد نفر به عنوان "حزب‌اللهی" در مخالفت با نکوداشت دکتر خانیکی بوده است!

گناباد شهری باستانی در جنوب خراسان مرکزی با قنات‌های مشهور است.

قنات قصبه به عنوان پرآب‌ترین قنات ایران، یادگار دوران هخامنشی با کاریزی به عمق حدود هزار متر است. ناصر خسرو در سفرنامۀ معروف خود داستانی در مورد عمق عجیب قنات گناباد نقل کرده است. طبق شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی، جنگ ۱۲ رخ در دشت بین گناباد و زیبد اتفاق افتاده است.
چو پیران سپاه از کنابد براند
به روز اندرون روشنایی نماند ...
ز زیبد همی تا کنابد سپاه
در و دشت از ایشان کبود و سیاه

گناباد مردمانی مسالمت‌جو و آرام و مهربان دارد. در چند ماهی که من در این شهر تبعید و در واقع مهمان مردم آنجا بودم، جز بردباری و رواداری و احترام و خوشرویی از مردم منطقه ندیدم.

دکتر خانیکی برخاسته از روستای خانیک در جلگۀ ییلاقی شرق گناباد در دامنۀ براکوه است. به همین مناسبت جمعی از فرهیختگان گناباد به پاس کارنامۀ علمی و سیاسی آقای خانیکی در صدد برگزاری مراسمی برای نکوداشت او برآمده بودند که حالا لغو شده است.

گویا یکی از دلایل مخالفت جمع صد نفرۀ معترض به نکوداشت آقای خانیکی، ارتباط او با سازمان مجاهدین خلق در دهۀ ۵۰ خورشیدی بوده است! اگر ارتباط با سازمان در دهه‌‌های ۴۰ و ۵۰ بخواهد "اتهام" تلقی شود در آن صورت، عموم روحانیون مبارز اعم از چپ و راست که بعد از انقلاب به قدرت رسیدند و همچنان بسیاری از آنها مناصب را در دست دارند، در موضع متهم می‌نشینند زیرا هیچ روحانی مبارزی در زمان پهلوی یافت نمی‌شود که در دوره‌ای، از سازمان مجاهدین آن برهه حمایت نکرده و یا کمکی در اختیارشان نگذاشته باشد!

مشکل اما این نوع بهانه‌تراشی‌ های مضحک نیست. مشکل این است که صد نفر آدم معترض می‌توانند مانع برگزاری مراسمی شوند که حتی قرار بوده شماری از وزیران کابینه در آن سخنرانی کنند!

پرسش این است که این آدم‌ها به کجا وصلند؟
این میزان از قدرت را از کجا به دست آورده‌اند؟ چرا نیروی انتظامی در مقابل آنان تسلیم است و به صرفِ اعتراض آنها، از "تأمین امنیت مراسم" اظهار ناتوانی می‌کند؟

از ابتدای حیات جمهوری ‌اسلامی تا کنون همیشه یک عدۀ قلیل "برابرتر" از عموم شهروندان ایران بوده‌اند! تحت عنوان "حزب‌اللهی" هر گاه میل‌شان کشیده است خودشان تجمع برگزار کرده‌اند و در عین حال مانع برگزاری هر مراسم مجوزداری از سوی دیگران شده‌اند و یا آن را با اعمال خشونت به هم زده‌اند!
ظاهراً هر دولتی در مقابل این عدۀ قلیل عاجز و دست و پا بسته است.

درست به همین دلیل به این نتیجه رسیده‌ام که امکان توافق با آمریکا بر سر مسئلۀ هسته‌ای حتی در صورت متوازن بودن آن منتفی است زیرا همین عدۀ قلیل مخالف آنند و برغم ظاهر اوضاع همچنان از قدرت به هم زدن آن برخوردارند!
2025/06/25 17:52:14
Back to Top
HTML Embed Code: