Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ٢٥٥ - دوست‌ داشتنی‌ترین چهره، چهره توست

اسمش سُمامه بود. بارها تلاش کرده بود پیامبرمان ﷺ را به قتل برساند. روزی او را در نزدیکی‌های مدینه یافتند. دستگیرش کردند و به مسجد النبی بردند. سُمامه غرقِ ترس بود، دوست نداشت بمیرد.
پیامبر زیبایمان ﷺ که از دستگيریِ سُمامه باخبر شد، نزد او آمد. از او پرسید:
"با تو چه کار کنیم سُمامه؟!"
سُمامه گفت:
"اگر مرا بکشید قاتلی خون‌ریز را از میان برداشته‌اید. اگر هم عفو کنید از نیکی و نیکویی شما تشکر خواهم کرد."
پیامبر عزیزمان ﷺ بی‌آنکه چیزی بگوید، به اتاقش رفت. به خانواده‌اش گفت: "در خانه هر چه خوراکی داریم برای سُمامه ببرید." سپس، فرمود به او شیر بدهید. فوراً فرمایشات پیامبرمان ﷺ را اجرا کردند. سُمامه از این اکرام بسیار شگفت زده شد. اگر او به جای پیامبر ﷺ بود؛ حتماً کسی را که قصد جانش را کرده است بلافاصله می‌کشت؛ اما پیامبر عزیزمان ﷺ به او محبت کرده و با نیکی رفتار می‌کرد. به همین ترتیب، سه روز گذشت. پس از سه روز، پیامبرمان ﷺ به یارانش فرمود: "او را آزاد کنید."
یارانِ پیامبر ﷺ سُمامه را آزاد کردند. سُمامه حیرت کرده بود، حتی تشکر هم نکرد و از آنجا رفت. سه روزِ تمام به بهترین شکل از او پذیرایی شده بود. پیامبر عزیزمان ﷺ هر بامداد حال و احوالش را می‌پرسید. به علاوه، در رفتارش ذره‌ای کینه و نفرت احساس نمی‌شد. سُمامه حالا خیلی پشیمان بود که روزی قصد داشت انسانی مثلِ او را بکشد.
با این حس و حال به نخلستان رفت. آنجا غسل کرد. سپس، دوباره راه مسجد را در پیش گرفت. زیبای زیبایان، پیامبرمان ﷺ، آنجا بود. سُمامه که تا آن روز راه‌های متعددی را برای کشتن پیامبرمان ﷺ امتحان کرده بود، آن لحظه حاضر بود جانش را فدای او کند.
به پیامبر عزیزمان ﷺ نزدیک شد. با شیفتگی به چهره‌اش نگاه کرد و گفت:
"ایمان آوردم که تو پیامبری، من هم پیرو دین تو خواهم شد."
پیامبر عزیزمان ﷺ از این امر بسیار خشنود شد. کلمه شهادتین را به او یاد داد. سُمامه، هیجان زده گفت: "اکنون برای من، چهره تو، دوست‌ داشتنی‌ترین چهره، دین تو، دوست داشتنی‌ترین دین، و شهر محل سکونت تو، زیباترین شهرهاست."
پیامبر محبوبمان ﷺ سخنان زیبایی به او گفت. برایش دعا و آرزوهای نیک کرد. سپس او را به مملکتش فرستاد. سُمامه انگار حیاتی دوباره یافته بود. به اندازه یک کودک، شادمان و لبریز از زندگی بود. از آن روز به بعد، همیشه این سخن بر زبانش بود:
"این دین، زیباترین دین است، و حضرت محمد ﷺ، بزرگترین پیامبر خداست."

🌸
#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
«الْحَمْدُ لله عَلَى نعمة الإِسْلام
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دو چشم و یک انگشتی که با حنجره اش جهان را علیه سیستم بی اخلاق جهانی و لابی صهیونیستی به حرکت در اورد و برای همیشه کذب و نفاق را در هم کوبید، مردی که حق و باطل را مثل روز و شب از هم جداکرد...
حنجره ی یحیا سنوار و محمد ضیف و مروان عیسی

صدایی از قلب احمد یاسین و رنتیسی و نزار ریان و عماد عق و یحیا عیاش

ندایی برای فتح قدس ، تا ابد در تاریخ این امت مثل قلب خواهد تپید...
12
هر روز خود را با❁﷽❁شروع کنیم.

🌹 ڕۆژباش هاوڕێیانی خۆشەویست

🗓 ئەمڕۆ  هه ینی

🌾۱۴ی خەرمانان  ٢٧٢٥ی کوردی
🌾۱۴ی  شەهریور ١٤٠٤ کۆچی هەتاوی
🌾۰۵ی  ستامبری  ٢٠٢٥ی زایینی
🌾۱۳ی ره بیعه ئه وه ل  ۱۴۴۷ مانگی


  "بەهیوای رۆژانێکی خۆش بۆ هەموولایەک"
پرورگارا
بین ما را اصلاح
دلهاى ما را متفق
ما را به آرامش هدایت
از تاریکى ها به سوى روشنى رهائى
از زشتى هاى آشکار و نهان دور 
خدایا گوشها و چشمها و دلها و زنها و فرزندان ما را مبارک
و توبه ما را بپذیر زیرا تو توبه پذیر و مهربانی.
             آمين یا ارحم الراحمین
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃
4
#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ٢٥٦ - کودکی که با دعای پیامبرمان ﷺ رشد یافت

کودکی به نام خطاب در مدینه زندگی می‌کرد. او قدی کوتاه داشت، و خیلی ضعیف بود. خطاب نسبت به هم سن و سال‌هایش خیلی ریز نقش بود. نه بزرگ می‌شد و نه چهره چندان زیبایی داشت.  روزی خطاب نزد پیامبرمان ﷺ رفت. او را بسیار دوست داشت. در کنار او خودش را بسیار خوشحال حس می‌کرد.
پیامبر عزیزمان ﷺ با مهربانی به خطاب نگاه کرد. سرِ خطاب را نوازش فرمود و دعا کرد که او هم مثل دیگر هم نسلانش، بزرگ شود، قد بکشد و زیبا شود. مگر می‌شد که الله دعای پیامبر عزیزمان ﷺ را رد کند؟!
پس از نوازش و دعای پیامبرمان ﷺ، خطاب هر روز تغییر می‌کرد. طولی نکشید که قد کشید، رشد کرد و زیبا شد.
با دعای پیامبر عزیزمان ﷺ، خطاب در میان کودکان اطرافش، تبدیل شد بـه بلند بالاترین، زیباترین و قوی ترینشان. او حالا خیلی خوشحال بود. دیگر نزد دوستانش احساس بدی نداشت. خطاب این نعمت با ارزش را مدیونِ پیامبر عزیزش ﷺ بود. برای همین، او را از جانش دوست‌تر
داشت.
🌸
#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
«الْحَمْدُ لله عَلَى نعمة الإِسْلام
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
4
#روانشناسی_کودکانگی
✔️در بازی بچه‌ها برد و باخت نباید مسئله باشد. در آخر، همه به صورت یکسان جایزه می‌گیرند. باید به کودک آموخت تلاش تو مهم بوده چون فرق بزرگی بین انسان موفق و انسان برنده است. به جای رقابت که اضطراب را به کودک می‌آموزد، همکاری را به او بیاموزید. کودکی که پذیرفته شده باشد مطمئنا در آینده کمتر درگیر رقابت‌های بیهوده می‌شود، علایق خود را بهتر کشف می‌کند، دنیای کودک، دنیای خود او می‌شود نه دنیایی پر از اضطراب مسابقه با بقیه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❤️پروردگارا، ما را زنان و فرزندانی مرحمت فرما که مایه چشم روشنی ما باشند، و ما را (سر خیل پاکان و) پیشوای اهل تقوا قرار ده.
ـ                   آمین یاربً العالمین
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃
https://www.tgoop.com/kodak_moslm
2
دوستان خبر مرگ جرج بوش تکذیب شد
از شما عذرخواهی میکنیم😔
💔1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قدوه | قسمت 12 | فرمانبرداری شرط محبت است

بیان داستانهایی از زندگی پیامبر اکرم ﷺ و به تصویر کشیدن مکان وقوع این داستانها جهت الگو برداری بهتر از بهترین پیامبر تاریخ، محمد مصطفی ﷺ

کیفیت: 1080

#قدوه
#برنامه
https://www.tgoop.com/kodak_moslm
#نکته_های_تربیتی

   فرزند پروری مسابقه نیست .
   فرزند پروری رقابت با دیگران نیست .
   فرزند پروری مطابق مد روز عمل کردن نیست .
   فرزند پروری ، عروسک سخنگو برای مجالس تربیت کردن نیست .

   مراقب باشید ،
👈عاقلانه ، آگاهانه و با شناخت فرزندتان ،
برای او برنامه ریزی #تربیتی داشته باشید .


https://www.tgoop.com/kodak_moslm
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📢 مجموعه مفاهیم اسماء الحسنی
🔰 قسمت ششم
👈 العظیم

✔️  فارسی

برای پیدا کردن سایر کارتونهای این مجموعه روی عبارت #مفاهیم_اسماء_الحسنی کلیک کنید
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
☑️ نشر دهید صدقه جاریه است  🌹
💭https://www.tgoop.com/kodak_moslm
🌸 گرم‌ترین خانه، خانه‌ای ست که در آن
"مردِ خانه" محترم شمرده شود
و "زنِ خانه" محبوب باشد،
فقط همین ...

کودکان نظاره گر این روابط هستند
زندگی را بر خودتان و آنان تلخ نکنید

#تربیت_فرزند

💕🍃 🍃💕
╭┈──── ••⇣⇣🌹🌿
╰┈https://www.tgoop.com/kodak_moslm
هر روز خود را با❁﷽❁شروع کنیم.

🌹 ڕۆژباش هاوڕێیانی خۆشەویست

🗓 ئەمڕۆ  شه ممه

🌾۱۵ی خەرمانان  ٢٧٢٥ی کوردی
🌾۱۵ی  شەهریور ١٤٠٤ کۆچی هەتاوی
🌾۰۶ی  ستامبری  ٢٠٢٥ی زایینی
🌾۱۴ی ره بیعه ئه وه ل  ۱۴۴۷ مانگی


  "بەهیوای رۆژانێکی خۆش بۆ هەموولایەک"
پرورگارا
بین ما را اصلاح
دلهاى ما را متفق
ما را به آرامش هدایت
از تاریکى ها به سوى روشنى رهائى
از زشتى هاى آشکار و نهان دور 
خدایا گوشها و چشمها و دلها و زنها و فرزندان ما را مبارک
و توبه ما را بپذیر زیرا تو توبه پذیر و مهربانی.
             آمين یا ارحم الراحمین
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃
#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ٢٥٧ - گاوهایی که به بند محبت بسته شدند

کودکان مدینه، بازی و اسباب بازی‌هایشان را رها کرده، جیغ‌زنان می‌دویدند. زیرا دو گاو خشمگین، افسار پاره کرده و به خیابان زده بودند. هر کس را که سر راهشان قرار می‌گرفت، بر زمین زده و زخمی می‌کردند.
صاحبِ گاوهای خشمگین، دنبال آن‌ها بود.  می‌ترسید به مردم آسیب برسانند. مدتی طولانی دنبالشان دوید. سرانجام، موفق شد آن‌ها را در باغی به دام اندازد. درِ باغ را محکم بست. سپس نزد پیامبرمان ﷺ رفت.
پیامبر عزیزمان ﷺ با مؤمنان مشغول صحبت بود. صاحبِ گاوها با حالتی پریشان به پیامبرمان ﷺ گفت:
"ای پیامبر خدا! تقاضایی از شما دارم. دو گاوِ من امروز حسابی خشمگین شده‌اند. از صبح دنبالشان هستم. سرانجام توانستم؛ آن‌ها را در باغی حبس کنم. برای آرام شدنشان دعا می‌فرمایید؟"
پیامبرمان ﷺ که از حال مرد فهمیده بود چه اندازه از دست گاوهایش درمانده شده است، به اطرافیانش گفت:
"بلند شوید، همه با هم آنجا می‌رویم."
سپس همه با هم به باغ محل نگهداریِ دو گاو رفتند. پیامبرمان ﷺ به صاحب گاوها فرمود: "درِ باغ را باز کنید."
آن مرد، در باز کردن درِ باغ دودل بود. می‌ترسید که گاوها به پیامبرمان ﷺ حمله کنند و به او آسیبی برسانند. پیامبر ﷺ یک بار دیگر فرمود: "در را باز کنید."
یکی از گاوها، با حالتی که انگار منتظر کسی باشد کنار در ایستاده بود. به محض دیدن پیامبرمان ﷺ زانو زد. گردنش را خم کرد. پیدا بود که پیامبر رحمة للعالمین را شناخته بود. پیامبرمان ﷺ گردن گاو خشمگین را با مهربانی نوازش کرد و فرمود:
"ریسمانی بیاورید."
صاحب گاوها ریسمانی آورد. پیامبر عزیزمان ﷺ با مهربانی ریسمان را به گردن گاو انداخت. گاو خشمگین با نگاه‌های نرم به پیامبرمان ﷺ نگاه می‌کرد. سپس پیامبرمان ﷺ به سمت دیگر باغ رفت که گاو دیگر آنجا بود. آن یکی هم آرام شده بود، بدون حرکت، منتظر ایستاده بود.
پیامبرمان ﷺ به آن نزدیک شد و فرمود: "ریسمانی دیگر بیاورید که در گردنش اندازیم."
ریسمان را آوردند. پیامبرمان ﷺ با دستان مبارکش ریسمان را در گردن گاو انداخت و به صاحب گاوها فرمود:
"دیگر این گاوها به کسی آسیبی نخواهند زد."
صاحب گاوها متعجب بود. چشم‌هایش باور نمی‌کرد. گاوهای عصبی، خشمگین و مهاجمش حالا گاوهایی رام و آرام شده بودند. انگار پیامبر عزیزمان ﷺ آن‌ها را به ریسمان محبت بسته بود.
ترسِ کودکان مدینه فرو نشست. با آرامش و شادی به بازی‌هایشان برگشتند. آن‌ها خیلی خوب می‌دانستند که همۀ مخلوقات، پیامبر عزیزمان ﷺ را می‌شناسند و ایشان را دوست دارند.


🌸
#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
«الْحَمْدُ لله عَلَى نعمة الإِسْلام
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
5
#روانشناسی_کودکانگی
✔️به حرف‌های کودک گوش دهید؛ هر چند بی‌هدف، پراکنده و طولانی باشد.

کودک باید اجازه داشته باشد احساساتش را در شرایط مختلف بیان کند و در تصمیم‌گیری‌ها، اظهار نظر کند تا در آینده در موقعیت‌های اجتماعی توانمند ظاهر شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❤️پروردگارا، ما را زنان و فرزندانی مرحمت فرما که مایه چشم روشنی ما باشند، و ما را (سر خیل پاکان و) پیشوای اهل تقوا قرار ده.
ـ                   آمین یاربً العالمین
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃
https://www.tgoop.com/kodak_moslm
1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📢 مجموعه مفاهیم اسماء الحسنی
🔰 قسمت هفتم
👈 العلیم

✔️  فارسی

برای پیدا کردن سایر کارتونهای این مجموعه روی عبارت #مفاهیم_اسماء_الحسنی کلیک کنید
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
☑️ نشر دهید صدقه جاریه است  🌹
💭 https://www.tgoop.com/kodak_moslm
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قدوه | قسمت 13 | نماز شب، پناهگاه مومنان

بیان داستانهایی از زندگی پیامبر اکرم ﷺ و به تصویر کشیدن مکان وقوع این داستانها جهت الگو برداری بهتر از بهترین پیامبر تاریخ، محمد مصطفی ﷺ

کیفیت: 1080

#قدوه
#برنامه

https://www.tgoop.com/kodak_moslm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📢 آموزش قرآن با زکریا
🔰 قسمت ۲۲
👈 سورة التین

برای پیدا کردن سایر آموزش ها این مجموعه روی عبارت #آموزش_قرآن_زكریا کلیک کنید


💭
https://www.tgoop.com/kodak_moslm
❤️صدازدن کودکان با نام زیبا

👈👈هنگامی که والدین گرامی فرزندانشان را با القاب و صفات و نامهای زیبا صدا می‌زنند و همیشه و مستمر این عمل را تکرار می‌کنند، و در تنهایی و جمع و انظار عمومی و حتی هنگام ارتکاب اشتباه آن را تکرار می‌کنند، عمیقأ و حقیقتا به فرزندانشان ثابت می‌کنند که آنها خواهان رسیدنشان به این صفات والا و القاب زیبا است.

سخن زیبا و جملات شیرین و القاب انرژی بخش و تکرار آنها از راهکارهای نتیجه بهش در جهت دادن به ناخودآگاه فرزندان و شکل بخشیدن شخصیت مثبت آنان است.

https://www.tgoop.com/kodak_moslm
Forwarded from سید مجید حسینی
هر روز خود را با❁﷽❁شروع کنیم.

🌹 ڕۆژباش هاوڕێیانی خۆشەویست

🗓 ئەمڕۆ  دوشه ممه

🌾۱۶ی خەرمانان  ٢٧٢٥ی کوردی
🌾۱۶ی  شەهریور ١٤٠٤ کۆچی هەتاوی
🌾۰۷ی  ستامبری  ٢٠٢٥ی زایینی
🌾۱۵ی ره بیعه ئه وه ل  ۱۴۴۷ مانگی


  "بەهیوای رۆژانێکی خۆش بۆ هەموولایەک"
پرورگارا
بین ما را اصلاح
دلهاى ما را متفق
ما را به آرامش هدایت
از تاریکى ها به سوى روشنى رهائى
از زشتى هاى آشکار و نهان دور 
خدایا گوشها و چشمها و دلها و زنها و فرزندان ما را مبارک
و توبه ما را بپذیر زیرا تو توبه پذیر و مهربانی.
             آمين یا ارحم الراحمین
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃
Forwarded from سید مجید حسینی
#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ٢٥٨ - حسرتِ بی‌پایانِ فراقِ کعبه

هشت سال از هجرت به مدینه گذشته بود. مسلمانان امکان رفتن به مکه را نداشتند؛ زیرا مشرکان اجازه ورود به مکه را به آن‌ها نمی‌دادند. مسلمانان خیلی دلتنگ شهر زادگاهشان و کعبه بودند.
پیامبر عزیزمان ﷺ خیلی خوب از حسرت قلبي آن‌ها خبر داشت؛ اما برای رفتن به مکه، منتظر اعلام مناسب‌ترین زمان از سوى خدا بود. روزی رؤیایی دید؛ همراه یارانش کعبه را زیارت می.کردند. رؤیایش را برای اصحاب بازگو کرد. همه را خوشحالی در برگرفته بود؛ زیرا می‌دانستند رؤیای پیامبرمان ﷺ قطعاً تحقق خواهد یافت.
رؤیای پیامبرمان ﷺ نشانه آن بود که پروردگار اجازه رفتن به مکه را صادر فرموده است. پیامبرمان ﷺ به یارانش فرمود برای رفتن به مکه خود را حاضر کنند. همچنین تأکید کرد که سلاح هم با خود نداشته باشند. اصحاب با خشنودی آماده شدند، و شترانشان را تزیین کردند. پیامبر عزیزمان ﷺ و همسرش، أم‌سلمه را هم با خود می‌برد. پیش از حرکت، حضرت عمر (رض) ایشان را صدا زد:
"ای پیامبر خدا! آن‌ها جنگ علیه ما را آغاز کردند. حال آنکه ما بدون اسلحه آنجا می‌رویم. ممکن است بلایی سرمان بیاید. نمی‌شود سلاح هایمان را بیاوریم؟"
پیامبر عزیزمان ﷺ فرمود:
"نخیر، من به زیارت کعبه خواهم رفت، نمی‌خواهم مسلح باشم."
جمعیت کثیری به سمت مکه به راه افتادند. پس از پیمودن مسافتی طولانی، به نزدیکی‌های مکه رسیدند. همه یک صدا چنین تکبیر می‌گفتند:
"لبیک اللهم لبیک"
خیلی زود، خبر به مشرکان رسید. گفتند "محمد با جمعیت زیادی به مکه می‌آید." خبر دهان به دهان می‌گشت. آن‌ها که دلشان آکنده از کینه بود، و در آتش خشم خود می‌سوختند، گفتند: "اجازه نمی‌دهیم محمد وارد مکه شود! هرگز کعبه را نخواهد دید!"
خبرچین‌ها این سخنان زشت و بی‌مایه‌ی مشرکان را به پیامبرمان ﷺ رساندند. پیامبر عزیزمان ﷺ خیلی غمگین شد؛ زیرا نیت او نه جنگ؛ بلکه صلح بود. او خواهان تنش نبود؛ بلکه، آرامش می‌خواست.
صحابه هم که دلشان لبریز از حسرتِ فراق و شوقِ دیدار کعبه بود، با شنیدن خبر ممانعت مشرکان از ورود مسلمانان، دلشان آتش گرفت و غمگین شدند. ناچار، جایی نزدیک مکه توقف کرده و منتظر ماندند. کعبه از دور همچون مرواریدی سیاه نمایان بود. برای دوباره دیدن و طوافِ آن، چه‌ها که نمی‌کردند! اما حالا جز صبر و دعا و انتظار چاره دیگری نداشتند.

🌸
#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
«الْحَمْدُ لله عَلَى نعمة الإِسْلام
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
#روانشناسی_کودکانگی
✔️مادری که همه کارها را برای فرزندش انجام می‌دهد، به فرزندش آموزش می‌دهد که حقیر، ناتوان، وابسته، ناکارآمد و غیرمفید است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❤️پروردگارا، ما را زنان و فرزندانی مرحمت فرما که مایه چشم روشنی ما باشند، و ما را (سر خیل پاکان و) پیشوای اهل تقوا قرار ده.
ـ                   آمین یاربً العالمین
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃
https://www.tgoop.com/kodak_moslm
2025/09/07 08:22:15
Back to Top
HTML Embed Code: