tgoop.com/kodak_moslm/9140
Last Update:
#۳۶۵_روز_با_پیامبر
روز ۲۶۹ - شيرِ راهنما
پیامبر عزیزمان ﷺ یکی از اصحابش، به نام سفینه را به یمن فرستاده بود. سفینه پیامبر ﷺ را بسیار دوست داشت. به محض دریافت فرمان به راه افتاد. راه، طولانی و پرخطر بود. سفینه تپههای شنی را پشت سر گذاشته و پیش میرفت. درحالیکه تک و تنها در بیابان پیش میرفت، ناگهان شیری سر راهش قرار گرفت. سفینه خیلی ترسیده بود و شیر هم حسابی بزرگ و گرسنه بود. با اشتها به سفینه نگاه میکرد. میتوانست او را در چشم بر هم زدنی، یک لقمه کند.
سفینه نه راه فرار داشت و نه توان ایستادن. همان دم به پیامبر عزیزمان ﷺ فکر کرد؛ اگر شکارِ این حیوان وحشی شود، نخواهد توانست امر پیامبرمان ﷺ را به انجام برساند. به چشمهای شیر زُل زد و گفت:
"من از طرف حضرت محمد رسولالله ﷺ مأمور به انجام کار مهمی هستم. لطفاً به من آسیبی مرسان!"
شیر غرش کنان به او نگاه میکرد. انگار حرفهایش را فهمیده بود. راهش را کشید و رفت. سفینه نفسِ عمیقی کشید، و به سرعت به راهش ادامه داد. سرانجام، به یَمَن رسید. مأموریتش را به درستی انجام داده و راه بازگشت را پیش گرفت؛ اما در بیابان راهش را گم کرد. تنها و خسته در بیابانی گرم و سوزان گمشده بود. نمیدانست کدام سو برود. راه مدینه را پیدا نمیکرد. پریشان و درمانده بود. همان لحظه دوباره شیری پیدا شد. شیر به حضرت سفینه خیره شد. بعد، جلو افتاد، انگار میخواست راه را به او نشان دهد.
شیر جلو بود و سفینه پشت سرش مسیری طولانی را رفتند. مدتی بعد، سفینه راه مدینه را پیدا کرد. خیلی خوشحال شد. او به سمت مدینه حرکت کرد و شیر هم سویی دیگر رفت. شاید این همان شیری بود که هنگام رفتن به یمن با سفینه روبرو شده بود. آن شیر هم مثل دیگر مخلوقات پیامبر عزیزمان ﷺ را شناخته و به حرمت او سفینه را کمک کرده بود.
#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
✅«الْحَمْدُ لله عَلَى نعمة الإِسْلام
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🌸
✨🍃🍂🌸🍃🍂🌸
BY آموزش کودکان مسلمان
Share with your friend now:
tgoop.com/kodak_moslm/9140