KODAK_MOSLM Telegram 9101
Forwarded from سید مجید حسینی
#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ٢٦٥ - تولدی دوباره برای دختر فرمانده دشمن

اُم‌حبيبه دختر فرمانده دشمن، ابوسفیان، بود. او بسیار باهوش و زیرک بود. برخلاف پدرش، پیامبرمان ﷺ را بسیار دوست می‌داشت. ویژگی‌های فوق‌العاده اسلام را دیده و مسلمان شده بود.
پدرش و دیگر مشرکان او را بسیار آزار می‌دادند و برای برگشتنش از دین اسلام،  هر کاری می‌کردند؛ اما او خود را آماده سختی‌ها کرده و از دینش بر نمی‌گشت. سرانجام، با دیگر خواهر و برادران دینی‌اش به حبشه هجرت کرد. سال‌ها با حسرتِ دیدنِ دوبارهٔ وطن، اقوام و از همه مهم‌تر پیامبر عزیزشان ﷺ آنجا زندگی می‌کرد.
با مرگِ شوهرش، تک و تنها مانده بود. به کسی نیاز داشت که پرو بالش باشد. در این اواخر، همیشه رویایی می‌دید. در رؤیایش پیوسته به او می‌گفتند:
"مادر مؤمنان اُم‌حبيبه! مادر مؤمنان اُم‌حبيبه!"
معنای این رؤیا برایش روشن نبود. اُم‌حبیبه به آینده چشم داشت. به شهر و دیارش، روزگارِ کودکی‌اش و پیامبر ﷺ زیبایش فکر می‌کرد. این حسرت و دوری درونش را آتش می‌زد.
آیا ممکن است الله بنده‌ای را که در راه دینش سختی می‌کشد، تک و تنها رها کند؟! خداوند به پیامبر عزیزش ﷺ خبر فرستاد. با اُم‌حبیبه ازدواج کند. پیامبرمان ﷺ این خبر را توسط شخصی به اُم‌حبیبه رساند.
اُم‌حبيبه، خبر را باور نمی‌کرد. از دور دست‌ها، از مدینه، پیشنهاد ازدواج دریافت کرده بود. به علاوه، این پیشنهاد، به فرمانِ خدا به پیامبرمان ﷺ ابلاغ شده بود. غرقِ خشنودی، هيجان و شگفتی بود.
اُم حبیبه، دخترِ فرمانده دشمن بود. پدرش، ابوسفیان، سبب مرگِ صدها مسلمان شده بود و برای کُشتن پیامبر عزیزمان ﷺ از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کرد!
اما پیامبر عزیزمان ﷺ کینه کسی را به دل نمی‌گرفت، و گناه کسی را بارِ دیگری نمی‌کرد. پیامبر رحمت و محبت ﷺ مرد خیلی عادلی بود. همیشه آغوشش برای مؤمنان باز بود. اُم‌حبیبه حالا یک بار دیگر به بزرگیِ او ایمان می‌آورد.
پیامبر عزیزمان ﷺ از نجاشی، پادشاه حبشه، خواست تا او و دیگر مسلمانان را به مدینه باز فرستد.
پادشاه، مقدمات را فراهم کرد. او هم از صمیم قلب می‌خواست اُم‌حبیبه و دیگر مسلمانان هرچه زودتر نزد پیامبر عزیزشان ﷺ بروند. ایشان را سوارِ کشتی کرد و به مدینه فرستاد.
قلب اُم‌حبیبه از هیجان تند تند می‌زد. دوباره نزد پیامبر ﷺ و یارانش بر می‌گشت. حالا دیگر معنای رؤیایش را دریافته بود. همسران پیامبرمان ﷺ، مادران مؤمنان به حساب می‌آمدند. اُم‌حبیبه هم یکی از مادران مسلمانان بود. این مژده برای اُم‌حبیبه، گویی تولدی دوباره بود...
💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞
   💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞
#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
«الْحَمْدُ لله عَلَى نعمة الإِسْلام
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
2



tgoop.com/kodak_moslm/9101
Create:
Last Update:

#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ٢٦٥ - تولدی دوباره برای دختر فرمانده دشمن

اُم‌حبيبه دختر فرمانده دشمن، ابوسفیان، بود. او بسیار باهوش و زیرک بود. برخلاف پدرش، پیامبرمان ﷺ را بسیار دوست می‌داشت. ویژگی‌های فوق‌العاده اسلام را دیده و مسلمان شده بود.
پدرش و دیگر مشرکان او را بسیار آزار می‌دادند و برای برگشتنش از دین اسلام،  هر کاری می‌کردند؛ اما او خود را آماده سختی‌ها کرده و از دینش بر نمی‌گشت. سرانجام، با دیگر خواهر و برادران دینی‌اش به حبشه هجرت کرد. سال‌ها با حسرتِ دیدنِ دوبارهٔ وطن، اقوام و از همه مهم‌تر پیامبر عزیزشان ﷺ آنجا زندگی می‌کرد.
با مرگِ شوهرش، تک و تنها مانده بود. به کسی نیاز داشت که پرو بالش باشد. در این اواخر، همیشه رویایی می‌دید. در رؤیایش پیوسته به او می‌گفتند:
"مادر مؤمنان اُم‌حبيبه! مادر مؤمنان اُم‌حبيبه!"
معنای این رؤیا برایش روشن نبود. اُم‌حبیبه به آینده چشم داشت. به شهر و دیارش، روزگارِ کودکی‌اش و پیامبر ﷺ زیبایش فکر می‌کرد. این حسرت و دوری درونش را آتش می‌زد.
آیا ممکن است الله بنده‌ای را که در راه دینش سختی می‌کشد، تک و تنها رها کند؟! خداوند به پیامبر عزیزش ﷺ خبر فرستاد. با اُم‌حبیبه ازدواج کند. پیامبرمان ﷺ این خبر را توسط شخصی به اُم‌حبیبه رساند.
اُم‌حبيبه، خبر را باور نمی‌کرد. از دور دست‌ها، از مدینه، پیشنهاد ازدواج دریافت کرده بود. به علاوه، این پیشنهاد، به فرمانِ خدا به پیامبرمان ﷺ ابلاغ شده بود. غرقِ خشنودی، هيجان و شگفتی بود.
اُم حبیبه، دخترِ فرمانده دشمن بود. پدرش، ابوسفیان، سبب مرگِ صدها مسلمان شده بود و برای کُشتن پیامبر عزیزمان ﷺ از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کرد!
اما پیامبر عزیزمان ﷺ کینه کسی را به دل نمی‌گرفت، و گناه کسی را بارِ دیگری نمی‌کرد. پیامبر رحمت و محبت ﷺ مرد خیلی عادلی بود. همیشه آغوشش برای مؤمنان باز بود. اُم‌حبیبه حالا یک بار دیگر به بزرگیِ او ایمان می‌آورد.
پیامبر عزیزمان ﷺ از نجاشی، پادشاه حبشه، خواست تا او و دیگر مسلمانان را به مدینه باز فرستد.
پادشاه، مقدمات را فراهم کرد. او هم از صمیم قلب می‌خواست اُم‌حبیبه و دیگر مسلمانان هرچه زودتر نزد پیامبر عزیزشان ﷺ بروند. ایشان را سوارِ کشتی کرد و به مدینه فرستاد.
قلب اُم‌حبیبه از هیجان تند تند می‌زد. دوباره نزد پیامبر ﷺ و یارانش بر می‌گشت. حالا دیگر معنای رؤیایش را دریافته بود. همسران پیامبرمان ﷺ، مادران مؤمنان به حساب می‌آمدند. اُم‌حبیبه هم یکی از مادران مسلمانان بود. این مژده برای اُم‌حبیبه، گویی تولدی دوباره بود...
💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞
   💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞
#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
«الْحَمْدُ لله عَلَى نعمة الإِسْلام
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🌸
🍃🍂🌸🍃🍂🌸

BY آموزش کودکان مسلمان


Share with your friend now:
tgoop.com/kodak_moslm/9101

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

6How to manage your Telegram channel? As the broader market downturn continues, yelling online has become the crypto trader’s latest coping mechanism after the rise of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May and beginning of June, where holders made incoherent groaning sounds and role-played as urine-loving goblin creatures in late-night Twitter Spaces. How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) Public channels are public to the internet, regardless of whether or not they are subscribed. A public channel is displayed in search results and has a short address (link). Deputy District Judge Peter Hui sentenced computer technician Ng Man-ho on Thursday, a month after the 27-year-old, who ran a Telegram group called SUCK Channel, was found guilty of seven charges of conspiring to incite others to commit illegal acts during the 2019 extradition bill protests and subsequent months.
from us


Telegram آموزش کودکان مسلمان
FROM American