tgoop.com/kodak_moslm/9002
Last Update:
#۳۶۵_روز_با_پیامبر
روز ٢٥٤ - سپاهیانِ باد
از سویی گرسنگی، بیخوابی، سرما و از سویی دشمن! روزها بود که مسلمانان در شرایطی بسیار سخت از مدینه محافظت میکردند. گرسنه و خسته بودند. یهودیان بنیقریضه از فرصتِ حمله مشرکان استفاده کرده و در مدینه آشوب به راه انداخته بودند.
مسلمانان ناگزیر بودند که هم با دشمنِ خارجی مقابله کنند، هم با دشمنِ داخلی.
تیر، همچون رگبار باران به چادر پیامبرمان ﷺ میبارید. سربازان بیرمق شده بودند. چقدر این جنگ ادامه مییافت؟ پیامبر عزیزمان ﷺ زیرِ بارانِ تیرها، دستهایش را گشوده، دعا میفرمود:
"ای نازل کننده قرآن! ای پروردگاری که به سرعت به حسابها رسیدگی میکنی! دشمنان را از ما دور کن! چنان ترسی در دلشان بینداز که فرار کنند!"
شبی سرد و تاریک بود. در ساعات پایانی شب، جبرئیل مژدهای برای پیامبرمان ﷺ آورد. الله برای ایشان کمک میفرستاد. پیامبر عزیزمان ﷺ از دریافت این خبر بسیار خشنود شد. زانو زد، دستهایش را گشود و خدا را شُکر کرد.
بادی شروع به وزیدن کرد. این باد، که بیشتر سوی دیگرِ خندق را تحت تأثیر قرار میداد، رفته رفته شدیدتر میشد. سپاهیان دشمن حیرت کرده بودند. سر و صورت و چشمشان پر شده بود از گرد و خاک و دانههای شن. باد هر لحظه شدید و شدیدتر میشد؛ به حدی که آنها را بر زمین میزد.
همه افراد سپاه دشمن، حتی حیواناتشان هم ترسیده بودند. سپاهیان نمیتوانستند آنها را کنترل کنند. تا آن روز چنین باد شدیدی را ندیده بودند. ترس در دل فرمانده سپاه دشمن، ابوسفیان، نشست. به سرعت سوار بر اسبش شد و به سربازانش گفت: "هر چه سریعتر باید از اینجا برویم." سپاهیان وحشتزده میدان جنگ را ترک کردند. الله به قولش مبنی بر یاری دادنِ رسولش، عمل کرده بود. مسلمانان، در سوی دیگر خندق، خوشحال و شادمان به خانههایشان برگشتند. کودکان با شوق پدرانشان را در آغوش گرفتند. پیامبرمان ﷺ ضمن سپاس از پروردگارش، شادمانی ایشان را تماشا میکرد.
این جنگ در تاریخ اسلام به «جنگ خندق» معروف است.
🌸#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
✅«الْحَمْدُ لله عَلَى نعمة الإِسْلام
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🌸
✨🍃🍂🌸🍃🍂🌸
BY آموزش کودکان مسلمان
Share with your friend now:
tgoop.com/kodak_moslm/9002