tgoop.com/kodak_moslm/8887
Last Update:
#۳۶۵_روز_با_پیامبر
روز ٢٤١ - حيرتِ مردِ يهودى
روزی پیامبر عزیزمان ﷺ همراه جابر عازم سفری بودند. در راه برگشت، پول جابر تمام شد. او خیلی تحت فشار بود. بدون پول نمیتوانست به راهش ادامه بدهد. وضعیتش را به پیامبرمان ﷺ گفت. پیامبر ﷺ به جابر پیشنهاد کرد که شترش را به او بفروشد. جابر شترش را به او فروخت. با پولی که پیامبرمان ﷺ به او داد، میتوانست احتیاجات سفرش را برطرف کند. جابر تا رسیدن به مدینه، همچنان سوار بر شتری بود که آن را به پیامبرمان ﷺ فروخته بود. وقتی به مدینه رسیدند، از شتر پیاده شد و به پیامبرمان ﷺ گفت: "یا رسولالله! شتر مالِ شماست. تمام طول راه سوارش بودم و حالا آن را به صاحبش تسلیم میکنم."
پیامبرمان ﷺ با لبخند به جابر نگاه کرد و به او چنین فرمود:
"جابر! من این شتر را به تو هدیه میکنم."
جابر متعجب بود. پیامبر عزیزمان ﷺ هم او را از تنگنا نجات داده و هم شترش را به او برگردانده بود. جابر از این همه بخشندگی پیامبر ﷺ تشکر کر، خوشحال و شادمان سوار بر شتر به خانهاش رفت.
در راه به مردی یهودی برخورد. ماجرا را برایش بازگو کرد. مرد یهودی از این کار پیامبرمان ﷺ خیلی تعجب کرده بود، گفت:
"یعنی محمد شتر را از تو خرید؛ بهایش را پرداخت و سپس آن را دوباره به خودت هدیه داد؟"
جابر گفت:
"بله، دقیقاً."
مرد یهودی غرق در حیرت و شگفتی شده بود. با خود میگفت: "چه رفتار زیبایی. چه انسان بخشندهای به راستی که چنین انسانی، حتماً باید پیامبر خدا باشد." .
🌸#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
✅«الْحَمْدُ لله عَلَى نعمة الإِسْلام
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🌸
✨🍃🍂🌸🍃🍂🌸
BY آموزش کودکان مسلمان
Share with your friend now:
tgoop.com/kodak_moslm/8887